eitaa logo
📚📖 مطالعه
101 دنبال‌کننده
3.8هزار عکس
1.8هزار ویدیو
173 فایل
﷽ 📖 بهانه ای برای مطالعه و شنیدن . . . 📚 توفیق باشه هر روز صفحاتی از کتاب های استاد شهید مطهری را مطالعه خواهیم کرد... @athar_shahid و برخی کتاب های دیگر ... https://eitaa.com/ghararemotalee/3627 در صورت تمایل عضو کانال اصلی شوید. @Mabaheeth
مشاهده در ایتا
دانلود
یكی از مقاصد انبیاء به طور كلی و به طور قطع این است كه آزادی اجتماعی را تأمین كنند و با انواع بندگیها و بردگیهای اجتماعی و سلب آزادیهایی كه در اجتماع هست مبارزه كنند. دنیای امروز هم آزادی اجتماعی را یكی از مقدسات خودش می شمارد. اگر مقدمه ی اعلامیه ی جهانی حقوق بشر را خوانده باشید، این را می فهمید. در آنجا می گوید: علة العلل تمام جنگها، خونریزیها و بدبختیها كه در دنیا وجود دارد این است كه افراد بشر به آزادی دیگران احترام نمیگذارند. آیا منطق انبیاء تا اینجا با منطق امروز موافق است؟ آیا آزادی مقدس است؟ ✅ بله مقدس است و بسیار هم مقدس است. پیغمبر اكرم (صلی‌الله علیه وآله) جمله ای دارد كه می گویند متواتر هم هست؛ فرمود: اِذا بَلَغَ بَنو اَبِی الْعاصِ ثَلاثینَ اتَّخَذوا عِبادَ اللّهِ خَوَلاً وَ مالَ اللّهِ دُوَلاً وَ دینَ اللّهِ دَخَلاً [۴]. پیغمبر اكرم (صلی‌الله علیه وآله) همیشه از امویها بیم داشت و از آینده ی آنها بر امت نگران بود. فرمود: اولاد ابی العاص اگر به سی نفر برسند، بندگان خدا را بنده ی خود و مال خدا را مال خود حساب می كنند و در دین خدا هم آنچه بخواهند بدعت ایجاد می كنند. پس این مطلب هم درست كه آزادی اجتماعی مقدس است. ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ [۱] آل عمران / ۶۴. [۲] شعراء/۱۸ و ۱۹. [۳] شعراء/۲۲. [۴] مجمع البحرین طریحی. │📚 @ghararemotalee ╰๛- - - - - - - - - - - - - - - - -
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
آزادی معنوی ـــــــ ــ ـــ ـ ـــ ـــ ـــ ــ ـ ــ ــ ـــ ـ ـ اما نوع دیگر آزادی، آزادی معنوی است. تفاوتی كه میان مكتب انبیاء و مكتبهای بشری هست در این است كه پیغمبران آمده اند تا علاوه بر آزادی اجتماعی به بشر آزادی معنوی بدهند، و آزادی معنوی است كه بیشتر از هر چیز دیگر ارزش دارد. تنها آزادی اجتماعی مقدس نیست، بلكه آزادی معنوی هم مقدس است و آزادی اجتماعی بدون آزادی معنوی میسر و عملی نیست. و این است درد امروز جامعه ی بشری كه بشر امروز می خواهد آزادی اجتماعی را تأمین كند ولی به دنبال آزادی معنوی نمی رود؛ یعنی نمی تواند، قدرتش را ندارد، چون آزادی معنوی را جز از طریق نبوت، انبیاء، دین، ایمان و كتابهای آسمانی نمی توان تأمین كرد. حال ببینیم آزادی معنوی یعنی چه. انسان یك موجود مركب و دارای قوا و غرایز گوناگونی است. در وجود انسان هزاران قوه ی نیرومند هست. انسان شهوت❤️‍🔥 دارد، غضب😡😤 دارد، حرص 😏 و طمع دارد، جاه طلبی و افزون طلبی دارد. در مقابل، عقل دارد، فطرت دارد، وجدان اخلاقی دارد. انسان از نظر معنا، باطن و روح خودش ممكن است یك آدم آزاد باشد و ممكن است یك آدم برده و بنده باشد؛ یعنی ممكن است انسان بنده ی حرص خودش باشد، اسیر شهوت خودش باشد، اسیر خشم خودش باشد، اسیر افزون طلبی خودش باشد و ممكن است از همه ی اینها آزاد باشد. گفت: فاش می گویم و از گفته ی خود دلشادم بنده ی عشقم و از هر دو جهان آزادم ممكن است انسانی باشد كه همان طور كه از نظر اجتماعی آزادمرد است، زیر بار ذلت نمی رود، زیر بار بردگی نمی رود و آزادی خودش را در اجتماع حفظ می كند، از نظر اخلاق و معنویت هم آزادی خود را حفظ كرده باشد، یعنی وجدان و عقل خودش را آزاد نگه داشته باشد. این آزادی همان است كه در زبان دین «تزكیه ی نفس» و «» گفته می شود. ادامه دارد ... │📚 @ghararemotalee ╰๛- - - - - - - - - - - - - - - - -
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
2.67M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
تکلیف این دل را که آواره است روشن کن، دل که بلاتکلیف شد، آنقدر حیران است!
@Ostad_Shojaeلااله‌الاالله ۶.mp3
زمان: حجم: 15.48M
مجموعه‌ صوتی ۶ ※ تکلیفِ شیرینی زندگی شما ※ تکلیف شیرینی روابط شما ※ تکلیف شیرینی دنیای شما ؛ مشخص نمی‌شود تا زمانیکه؛ ✘ تکلیف دل شما مشخص نشود! تا دیر نشده؛ تکلیف این دل را یکسره کنید. —— ⃟‌ ——————— @Ostad_Shojae ╭═══════๛- - - ┅┅╮ │📳 @Mabaheeth │📚 @ghararemotalee ╰๛- - - - -
1.34M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎞 وقتی تمام می‌شوی... ✍🏻 عین‌صاد ❞ خيال نكن وقتى كه تو ناتوان شدى كار تمام است. نه، با ناتمامى و ناتوانى تو تازه تمام راه و تماميّت كار شروع مى‌شود. وقتى كه تو كنار مى‌روى، وقتى كه مَركب تو شُل مى‌شود، وقتى كه بلاها، خستگى‌ها، درگيرى‌هاى داخلى و خارجى و اجتماعى و جهانى و... همۀ اين‌ها تو را خرد مى‌كند، تازه اين خرد و شكسته، سرمايۀ بزرگ توست. اين انكسار، اين اضطرار، اين عجز، سرمايۀ توست. از اين بهتر؟! راه آن‌جا آغاز مى‌شود كه تو تمام مى‌شوى و با تمام شدن تو، سلوك توتمام نمى‌شود، كه تازه اوّل راه است.
2.19M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📺 | نباید فراموش شود! رهبر معظم انقلاب(مدظله): «عصرها پای تلوزیون صحبت‌های شما را گوش می‌کردم! واقعا قابل استفاده بود! اینها نباید فراموش بشود...» ۱۴۰۱/۱۰/۰۵
از نامه هاى امام(علیه السلام) به ابوموسى اشعرى در پاسخ سؤال او درباره حکمین است. این نامه را «سعید بن یحیى اموى» در کتاب «المغازى» آورده است.(۱) شرح و تفسیر از راه حق منحرف مشو و آتش فتنه را خاموش کن این نامه خالى از ابهاماتى نیست و متأسّفانه شارحان نهج البلاغه براى کشف این ابهامات و حل آنها گام مؤثرى بر نداشته اند. در کتب تاریخ نیز متن نامه ابو موسى اشعرى نیامده تا معلوم شود او از امام چه مى خواسته و اشارات نامه امام به چه امورى است; ولى از آنجا که غالباً از جواب ها مى توان اجمالا به اصل نامه پى برد چنین به نظر مى رسد که ابو موسى قبل از شروع به کار حَکَمین و بعد از انتخاب شدن به این عنوان، نامه اى به امام نوشته و از سرنوشت خود نگران بوده که ممکن است دوستان امام براى او مزاحمت هایى ایجاد کنند; امام هم در این نامه او را نصیحت مى کند که به دنیاپرستى روى نیاورد، وعده هاى معاویه در دل او اثر نگذارد و از سوى دیگر به او تأمین مى بخشد که اجازه نمى دهد او را اذیت کنند. این خلاصه چیزى است که در جهت رفع ابهام از این نامه مى توان ذکر کرد. به هر حال امام(علیه السلام) در آغاز به فضاى موجود آن زمان اشاره اى کرده و در واقع به ابوموسى هشدار مى دهد که: «(آگاه باش) گروه زیادى از مردم از بسیارى از بهره هاى خود (که بر اثر اعمال صالح در آخرت نصیب آنها مى گردد) باز مانده اند; به دنیا روى آورده و با هواى نفس سخن گفته اند و این کار مرا به تعجب وا داشت که اقوامى خودپسند در آن گرد آمدند (چگونه ممکن است افرادى که دم از ایمان و اسلام مى زنند این گونه به دنبال هوا و هوس حرکت کنند)»; (فَإِنَّ النَّاسَ قَدْ تَغَیَّرَ کَثِیرٌ مِنْهُمْ عَنْ کَثِیر مِنْ حَظِّهِمْ فَمَالُوا مَعَ الدُّنْیَا، وَنَطَقُوا بِالْهَوَى، وَإِنِّی نَزَلْتُ مِنْ هَذَا الاَْمْرِ مَنْزِلاً مُعْجِباً، اجْتَمَعَ بِهِ أَقْوَامٌ أَعْجَبَتْهُمْ أَنْفُسُهُمْ). گویا این سخن اشاره به افرادى است که معاویه آنها را با مبالغ کم یا کلان خریدارى کرد به گونه اى که دست از دامن امام کشیدند و به باطل پیوستند و دین خود را به دنیا فروختند در حالى که ظاهرا در صف مؤمنان راستین بودند و امام از این موضوع سخت در شگفتى فرو مى رود. سپس در ادامه این سخن مى افزاید: «من مى خواهم زخم درون آنها را مداوا کنم، زیرا مى ترسم مزمن و غیر قابل علاج گردد (ولى مع الأسف آنها از معالجه مى گریزند)»; (وَأَنَا أُدَاوِی مِنْهُمْ قَرْحاً(۲) أَخَافُ أَنْ یَکُونَ عَلَقاً(۳)). اشاره به اینکه زخم ها را باید در اوّلین فرصت درمان نمود که اگر به تأخیر بیفتد زخم عمیق و عمیق تر و عفونى مى شود و قشرى از خون و جراحت آن را مى پوشاند و علاج آن بسیار مشکل مى شود. منظور از این سخن این است که مردم مسلمان در عهد خلیفه سوم گرفتار انحرافات سختى شدند; تبعیض هاى ناروا، بى عدالتى ها، حکومت ناصالحان و انواع ظلم و بى عدالتى; من تصمیم گرفتم که هرچه زودتر به این امور پایان دهم; اما چه سود که هواپرستى ها و تمایل به دنیا اجازه نمى دهد. سپس امام(علیه السلام) به سراغ این مطلب مى رود که او از همه بیشتر پافشارى به اتحاد و اتفاق مسلمانان دارد و هرگز راضى به این شکاف ها نیست مى فرماید: «بدان هیچ کس بر اتحاد و الفت امت محمد(صلى الله علیه وآله) از من حریص تر و کوشاتر نیست»; (وَلَیْسَ رَجُلٌ فَاعْلَمْ أَحْرَصَ عَلَى جَمَاعَةِ أُمَّةِ مُحَمَّد صلى الله علیه و آله و سلم وَأُلْفَتِهَا مِنِّی). من اگر تن به جنگ صفین دادم براى این بود که عامل تفرقه را از میان ببرم و اگر حکمیت را به اکراه پذیرفتم باز براى این بود که شاید راهى به وحدت باز شود این در حالى است که دیگران به سوى تفرقه گام بر مى دارند و مى خواهند بخش هایى از کشور اسلام را جدا ساخته و حکومتى خودکامه براى خود در آن تشکیل دهند. آن گاه مى فرماید: «در این کار پاداش نیک و سرانجام شایسته را از خدا مى طلبم»; (أَبْتَغِی بِذَلِکَ حُسْنَ الثَّوَابِ، وَکَرَمَ الْمَآبِ). اشاره به اینکه اگر تلاش و کوشش براى وحدت و الفت امت مى کنم یا در اصلاح مفاسد آنها مى کوشم نه براى این است که بر آنان حکومت کنم، بلکه براى طلب رضاى پروردگار است. سپس امام(علیه السلام) مى افزاید: «من به آنچه با خود تعهد کرده ام وفادارم (و اگر بر طبق کتاب و سنّت داورى کنى از تو پشتیبانى خواهم کرد)» (وَسَأَفِی بِالَّذِی وَأَیْتُ(۴) عَلَى نَفْسِی). در اینکه امام چه عهدى با او کرده بوده است که در اینجا به آن اشاره مى فرماید احتمالات مختلفى وجود دارد: نخست اینکه به او فرموده بود: اگر حکمیت تو بر اساس قرآن و سنّت باشد من به آن پایبندم.
به یقین اگر مى خواستند بر اساس قرآن و سنّت پیغمبر داورى کنند حق با على بن ابى طالب بود، چرا که امت اسلام با آن حضرت بیعت کرده بود و معاویه در حکم باغى بود و قرآن با صراحت مى گوید: اگر کسى در برابر حکومت حق اسلامى سر به شورش بر دارد و راه بغى پیش گیرد باید او را بر سر جایش نشاند، هرچند راهى جز جنگ نداشته باشد: «(فَإِنْ بَغَتْ إِحْداهُما عَلَى الاُْخْرَى فَقاتِلُوا الَّتی تَبْغی حَتّى تَفیءَ إِلى أَمْرِ اللّه); و اگر یکى از آن دو بر دیگرى تجاوز کند با گروه متجاوز پیکار کنید تا به فرمان خدا بازگردد».(۵) همچنین سنّت پیغمبر که فرموده بود: «عَلِیٌّ مَعَ الْحَقِّ وَالْحَقُّ مَعَ عَلِیّ یَدُورُ حَیْثُمَا دَارَ»(۶) و همچنین جمله «مَنْ کُنْتُ مَوْلاَهُ فَعَلِیٌّ مَوْلاَهُ اللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالاَهُ وَعَادِ مَنْ عَادَاه» که در داستان غدیر همه آن را نقل کرده اند دلیل روشنى بر حقانیت آن حضرت بود، هرچند ابو موسى اشعرى احمق تر از آن بود که این حقایق را دریابد و حکمى بر خلاف قرآن و سنّت ارائه کرد. «دینورى» در کتاب اخبار الطوال آورده است که در پیمان نامه تحکیم حکمین این عبارت آمده بود که عهد و پیمان الهى و پیمان رسول خدا از عمرو بن عاص و ابوموسى اشعرى گرفته شده که قرآن را امام و پیشواى خود قرار دهند و از آن به سوى غیر آن نروند و آنچه را در قرآن نیابند به سنّت جامعه رسول(صلى الله علیه وآله) مراجعه کنند و عمدا گامى بر خلاف آن بر ندارند و با شبهات داورى نکنند. احتمال دیگر اینکه على(علیه السلام) به او وعده داده بود که در برابر حکمش هرچه باشد اجازه ندهد مردم متعرض او شوند و آسیبى به او برسانند، هرچند از راه حق منحرف شده باشد و این احتمال با جمله «وَإِنْ تَغَیَّرْتَ عَنْ صَالِحِ مَا فَارَقْتَنِی عَلَیْهِ» مناسب تر است. احتمال سوم اینکه جمله «وَإِنْ تَغَیَّرْتَ عَنْ صَالِحِ مَا فَارَقْتَنِی عَلَیْهِ» به صورت قضیه شرطیه باشد و جمله «فانّ الشقىّ...» جانشین جزاى آن. در این صورت معنا چنین مى شود: «و اگر تو از آن شایستگى که به هنگام رفتن از نزد من داشتى تغییر پیدا کنى (و بر خلاف حق و عدالت و کتاب و سنّت حکم نمایى راه شقاوت پوییده اى) زیرا شقى و بدبخت کسى است که از عقل و تجربه اى که نصیب او شده محروم بماند»; (وَإِنْ تَغَیَّرْتَ عَنْ صَالِحِ مَا فَارَقْتَنِی عَلَیْهِ، فَإِنَّ الشَّقِیَّ مَنْ حُرِمَ نَفْعَ مَا أُوتِیَ مِنَ الْعَقْلِ، وَالتَّجْرِبَةِ). مطابق این معنا جمله «وَسَأَفِی بِالَّذِی وَأَیْتُ عَلَى نَفْسِی; من به وعده اى که داده ام عمل مى کنم» از جمله هاى بعد جدا مى شود و امام هم چیزى وعده نداده بود جز اینکه اگر حکمین بر وفق کتاب و سنّت حکم کنند در برابر آن تسلیم خواهد بود. تعبیر به «صَالِحِ مَا فَارَقْتَنِی عَلَیْهِ» ممکن است اشاره به این باشد که ابو موسى در خدمت حضرت قول داده بود از قرآن و سنّت در حکمیت خود منحرف نشود ولى همان گونه که مى دانیم منحرف شد و در وادى شقاوت پاى نهاد. آن گاه امام در پایان این نامه دو نکته را به ابوموسى اشعرى گوشزد مى کند: نخست مى فرماید: «من از اینکه کسى سخن بیهوده بگوید متنفر و از اینکه کارى را که خدا اصلاح کرده بر هم زنم بیزارم»; (وَإِنِّی لاََعْبَدُ(۷) أَنْ یَقُولَ قَائِلٌ بِبَاطِل، وَأَنْ أُفْسِدَ أَمْراً قَدْ أَصْلَحَهُ اللهُ). اشاره به اینکه اگر تو راه صحیح را بر طبق کتاب و سنّت در مسأله حکمیت بپیمایى و سخن به حق بگویى و راه اصلاح را پیش گیرى من از آن دفاع مى کنم; مراقب باش باطل نگویى و امر مسلمین را به فساد نکشانى. نکته دیگر اینکه مى فرماید: «(من خواهان وحدت امت اسلام و خاموشى آتش فتنه ام) آنچه را نمى دانى رها کن (و به شایعات و سخنان اشرار گوش فرا مده) زیرا مردم شرور سخنان نادرستى را به تو مى گویند (تا تو را از راه حق منحرف سازند). والسلام»; (فَدَعْ مَا لاَ تَعْرِفُ، فَإِنَّ شِرَارَ النَّاسِ طَائِرُونَ(۸) إِلَیْکَ بِأَقَاوِیلِ(۹) السُّوءِ، وَالسَّلاَمُ). این مسأله مهمى است که در هر جامعه اى ممکن است دو عامل سبب فساد گردد: نخست شایعات بى اساس است که گاه عمدا از سوى مغرضان شایعه افکن براى برهم زدن نظم جامعه و گل آلود کردن آب منتشر مى شود و گاه بر اثر اشتباهات و مبالغه ها و کاهى را کوهى کردن به خصوص اینکه بسیارى از مردم همواره انتظار دارند خبر تازه اى بشنوند و عده اى لذت مى برند از اینکه مسائل عجیب و غریب براى دیگران بازگو کنند و همین امر باعث پخش شایعات زیانبار مى شود. دیگر اینکه اشرار با دروغ، تهمت و سخن چینى سعى مى کنند ذهن کسانى را که در جامعه در مصدر کارى هستند مشوش سازند و آنها را به مردم یا افراد خاصى بدبین کنند و از این ایجاد بدبینى و سوء ظن و اختلاف بهره گیرند; شاعر عرب در این زمینه مى گوید: إنْ یَسْمَعُوا الْخَیْرَ یُخْفُوهُ وَإنْ سَمِعُوا *** شَرّاً أذاعُوا وَإنْ لَمْ یَسْمَعُوا