eitaa logo
📚📖 مطالعه
80 دنبال‌کننده
2.6هزار عکس
1.2هزار ویدیو
92 فایل
﷽ 📖 بهانه ای برای مطالعه و شنیدن . . . 📚 توفیق باشه هر روز صفحاتی از کتاب های استاد شهید مطهری را مطالعه خواهیم کرد... و برخی کتاب های دیگر ... https://eitaa.com/ghararemotalee/3627 در صورت تمایل عضو کانال اصلی شوید. @Mabaheeth
مشاهده در ایتا
دانلود
| كيفر بى‌ادبى ايام سوگوارى حضرت رضا عليه السلام بود. چند جوان براى عياشى به طرف دشت و صحرا حركت كردند. يكى از آنان گفت: امروز روز شهادت امام رضا عليه السلام است، بيائيد حريم نگهداريم. دو نفر از جوانها با جسارت و بددهنى بدنبال بدمستى رفتند. همين كه مشغول تفريح و عيّاشى شدند، صاعقه‌اى آمد و آن دو را سوزاند و بقيه مريض شدند و تنها جوان اوّلى جان سالم بدر برد. ╭─────๛- - - 📖 ┅╮ │📚 @ghararemotalee ╰───────────
| استدلال ماه محرم بود. هيئت حضرت ابوالفضل در حسينيه مشغول عزادارى بودند. جمعيّت زياد؛ اما فرش كم. رئيس هيئت به امام جماعت گفت: حاج آقا نمى‌شود فرشهاى مسجد را به حسينيه برد؟ آقا گفت: اين فرشها مسجد است و چيزى كه وقف است نمى‌شود در جاى ديگر استفاده كرد. رئيس هيئت گفت: برو آشيخ، ابوالفضل دو دستش را براى خدا داد، خدا دوتا زيلويش را براى ابوالفضل نمى‌دهد؟! ╭─────๛- - - 📖 ┅╮ │📚 @ghararemotalee ╰───────────
| كيسه‌كِش، نه نماز شب خوان يكى از علماى اصفهان به حمّام رفت. حمامى خواست خدمتى كرده باشد، يك نفر را كه نماز شب مى‌خواند آورد و به آقا گفت: اين مرد نماز شبش ترك نمى‌شود. آقا گفت: من نماز شب‌خوان نخواستم، كيسه‌كش 🧽🧼 خواستم. آرى، افرادى در عبادت خوش عبادتند، ولى در كار رسمى خود ناتوانند. ╭─────๛- - - 📖 ┅╮ │📚 @ghararemotalee ╰───────────
| در محضر خدا با كُت پاره يكى از دوستان مى‌گفت: با يك كت پاره نماز مى‌خواندم. يك مرتبه زنگ منزل به صدا درآمد، تا فهميدم مهمان كيست، نماز را با سرعت تمام كرده كُت را عوض كردم و با كت تميز و قشنگ به استقبال مهمان رفتم. ناگهان خودم را سرزنش كردم و گفتم: اى واى بر من! با كت پاره؛ نزد مردم با لباس نظيف و قشنگ! از اين رفتارم خيلى خجالت كشيدم. ╭─────๛- - - 📖 ┅╮ │📚 @ghararemotalee ╰───────────
| شرافت آزادى مرحوم مى‌فرمود: اگر گربه‌اى را در قفس بيندازند و هر روز تكه گوشتى به او بدهند، باز مى‌آيد پشت پنجره و ميوميو مى‌كند. يعنى مى‌خواهم بيايم بيرون. هرچه به او گوشت بدهند باز ميوميو مى‌كند. اگر به او بگويند: بيرون بيايى از گوشت خبرى نيست، در محاصرۀ اقتصادى مى‌افتى. بايد توى كوچه‌ها كاغذ بخورى، چيزى گيرت نمى‌آيد. باز مى‌گويد ميو ميو. يعنى همراه با گرسنگى، شرافت دارد به قفس همراه با گوشت. ╭─────๛- - - 📖 ┅╮ │📚 @ghararemotalee ╰───────────
| به نام خدا يا به نام شاه در زمان طاغوت روزى مرحوم راشد در دوران نمايندگيش در مجلس، پيش از سخنرانى گفته بود: بسم‌اللّه الرّحمن الرّحيم. عدّه‌اى از وكلا بلند شده و اعتراض كردند كه مگر اينجا مجلس روضه است كه بسم‌اللّه مى‌گويى، بگو به نام نامى شاهنشاه...! ╭─────๛- - - 📖 ┅╮ │📚 @ghararemotalee ╰───────────
| رزمندۀ عارف جوانى از جبهه در نامه‌اش نوشته بود: پدر عزيزم! گفته بودى ٥٠ هزار تومان براى داماد شدن من كنار گذاشته‌اى، تو مى‌دانى كه داماد شدن من به خاطر رضاى خدا بود. اكنون كه به جبهه آمده‌ام باز به دنبال رضاى خدا هستم، چنانچه شدم آن پنجاه هزار تومان را خرج شدن يك جوان مستضعف كنيد. ╭─────๛- - - 📖 ┅╮ │📚 @ghararemotalee ╰───────────
| حمايت از حيوانات نه انسان‌ها شخصى مى‌گفت: من گماشتۀ خاندان سلطنتى بودم. يك‌بار سگ دربار مريض شد. پس از عكسبردارى معلوم شد كه دريچۀ قلبش گشاد شده است. با هواپيما سگ را براى درمان به آلمان بردند و خانواده سلطنتى همه متأثّر بودند. در حالى كه در همان موقع خواهر من كليه‌هايش از كار افتاده بود و من التماس مى‌كردم و كمك مى‌طلبيدم و چون امكان بردن به خارج نبود، خواهرم مُرد. ╭─────๛- - - 📖 ┅╮ │📚 @ghararemotalee ╰───────────
| صرفه‌جويى در موشك خدا رحمت كند شهيد قهرمان شيرودى را. موقع حمله به تانك‌هاى دشمن خيلى نزديك آنان مى‌شد، به او گفتند: ممكن است خودت مورد هدف قرار بگيرى! گفت: در محاصرۀ اقتصادى هستيم و موشك كم داريم، پس بايد سعى كنيم موشك را به هدف بزنيم، مى‌ترسم از دور بزنم به هدف نخورد. ╭─────๛- - - 📖 ┅╮ │📚 @ghararemotalee ╰───────────
| پنج دقيقه‌ها ⏱📚 دانشمندى كتابى نوشته است به نام «پنج دقيقه‌هاى قبل از غذا». دليلش اين بود كه وقتى مى‌خواست غذا بخورد، تا آوردن غذا دقايقى طول مى‌كشيد، او از اين استفاده كرده و به پرداخته و نكات جذّاب كتاب‌هاى مفيد را استخراج مى‌نمود و مجموعه‌اى تحت عنوان پنج دقيقه‌هاى قبل از غذا منتشر كرد. ╭─────๛- - - 📖 ┅╮ │📚 @ghararemotalee ╰───────────
| پاداش ده برابر يكى از علماى قم مى‌گفت: در حجره نشسته بودم و پنج ريال بيشتر نداشتم. شخصى آمد و پول خواست، من همان پنج ريال را به او دادم. مشغول مطالعه شدم كه ناگهان صداى در آمد و كسى گفت: مى‌خواهم پنج تومان به شما بدهم. پنج تومان را داد و من هم تشكّر كردم. ديرى نگذشت كه نفر سوّمى وارد شد و گفت: پنج تومان قرض مى‌خواهم. من پنج تومان را تقديم او كرده و مشغول مطالعه شدم و چون شام شب نداشتم، خوابم برد. صبح زود راهى حرم حضرت معصومه عليها السلام شدم. بعد از زيارت آقايى آمد و پنجاه تومان به من داد. در راه برگشت شخصى به من رسيد و گفت: پنجاه تومان دارى به من قرض بدهى. ديدم پنج ريالى را به خاطر خدا دادم، ده برابر برگشت. پنح تومان را به خاطر خدا دادم، ده برابر برگشت؛ امّا الآن نيّتم خدا نيست، بلكه پنجاه تومانى را مى‌دهم تا پانصد تومانى برگردد. چون نداشتم، ندادم. ╭─────๛- - - 📖 ┅╮ │📚 @ghararemotalee ╰───────────
| دعا براى صوت قرآن شب بيست ويكم ماه رمضان، بعد از مراسم احيا و قرآن سر گرفتن، از جوانى پرسيدم: امشب از خدا چه خواستى‌؟ گفت: از خدا خواستم صداى خوبى به من بدهد كه بتوانم قرآن را زيبا كنم! ╭─────๛- - - 📖 ┅╮ │📚 @ghararemotalee ╰───────────