eitaa logo
📚📖 مطالعه
71 دنبال‌کننده
2.4هزار عکس
995 ویدیو
81 فایل
﷽ 📖 بهانه ای برای مطالعه و شنیدن . . . 📚 توفیق باشه هر روز صفحاتی از کتاب های استاد شهید مطهری را مطالعه خواهیم کرد... و برخی کتاب های دیگر ... https://eitaa.com/ghararemotalee/3627 در صورت تمایل عضو کانال اصلی شوید. @Mabaheeth
مشاهده در ایتا
دانلود
| مطالعه با تمام وجود از مرحوم علامه محمدتقى جعفرى شنيدم كه مى‌فرمود: در نجف مشغول بودم و در حين مطالعه فتيله چراغ نفتى بالا آمده و دود زده بود. دود همۀ اتاق را گرفته و به خارج اتاق رفته بود. طلبه‌ها به حجره من هجوم آوردند و در را باز كردند، ديدند كه من مشغول مطالعه هستم. وقتى از اتاق بيرون آمدم تازه فهميدم اتاقم پر از دود بوده است ولى من غرق مطالعه بوده‌ام و متوجّه آن نشده‌ام. ره ╭─────๛- - - 📖 ┅╮ │📚 @ghararemotalee ╰───────────
| ظلم به عالمى فرزانه در مجلسى نشسته بود. بدون هماهنگى با ايشان، گروهى گفتند: صلوات بفرستيد تا آقا منبر تشريف ببرند، آقا گفت: من مطالعه نكرده‌ام و آمادگى ندارم. گفتند: هر كَس مى‌خواهد آقا صحبت كند صلوات بلندتر ختم كند. آقا گفت: من ندارم. بالاخره با صلوات سوّم به زور ايشان را بالاى منبر فرستادند. ايشان هم گفت: «بسم‌اللّه الرّحمن الرّحيم» حالا كه با زورِ صلوات مرا بالاى منبر فرستاديد، پس خوب گوش كنيد تا مطلبى برايتان بگويم. بى‌مطالعه حرف زدن ظلم به افكار مردم است. و السلام عليكم ورحمة اللّه و بركاته. سپس از منبر پايين آمد. ╭─────๛- - - 📖 ┅╮ │📚 @ghararemotalee ╰───────────
| تلاش در تحقيق مى‌فرمود: براى دسترسى به متن و سند يك روايت، تمام شانزده جلد كتاب تاريخ بغداد را از ابتدا تا آخر آن كردم!! ╭─────๛- - - 📖 ┅╮ │📚 @ghararemotalee ╰───────────
هدایت شده از مباحث
هر چه داريم از اين دختر موسی (علیهماالسلام) داريم ... 📖 چند مطلب کوتاه درس‌آموز از کریمه اهل‌بیت، (سلام‌الله‌علیها) 🔍 | ┈••••✾•💞🌺💞•✾•••┈┈• 🆔 @farhangimoasese 🌐 @Mabaheeth
❓جواب این سؤالات را در ادامه بفرمائید... https://eitaa.com/ghararemotalee/1520 https://eitaa.com/ghararemotalee/1521 https://eitaa.com/ghararemotalee/1522 https://eitaa.com/ghararemotalee/1523 https://eitaa.com/ghararemotalee/1524 ╭─────๛- - - 📖 ┅╮ │📚 @ghararemotalee │📱 @Mabaheeth ╰───────────
| 📗 کتاب" داستانهای شگفت" شامل بیش از 140 داستان اخلاقی و اعتقادی از شهید محراب آیت الله سید عبدالحسین دستغیب می باشد. در این کتاب داستانهایی از عنایات معصومین علیهم السلام و کرامات ایشان به افراد نیازمند از شفا دادن و دستگیری در بیابان و داستان های عبرت آموز دیگری آورده است. آیت الله دستغیب ره در مقدمه می فرمایند: چون هریک از این داستان ها موجب تقویت ایمان به غیب و رغبت قلوب به عالم اعلی و توجه به حضرت آفریدگار است آنها را ثبت کردم تا فرزندانم و سایر خوانندگان بهره مند شوند و خصوصا در شداید و مشکلات دچار یاس نشوند. ╭─────๛- - - 📖 ┅╮ │📚 @ghararemotalee │📱 @Mabaheeth ╰───────────
علامه وارسته ره ┈••••✾•✾•••┈ 🌐 @Mabaheeth
هدایت شده از مباحث
📚 عضویت در کانال مطالعه کتاب های رضوان الله تعالی ↓↓↓↓↓ https://eitaa.com/joinchat/1140064696C1ae59c4850 چهارشنبه ها : طرح کلی اندیشه اسلامی پنج شنبه : جمعه : آن سوی مرگ ╭═══════๛- - - ┅╮ │📱 @Mabaheeth │✨ @Nafaahat │ 📖 @feqh_ahkam │ 📚 @ghararemotalee ╰๛- - - - -
هدایت شده از مباحث
📚 توصیه «حاج قاسم» مطالعهٔ کدام‌ کتاب‌ها بود؟ 📖 از خاطرات جنگ تا شناخت دشمن در فتنه‌ها | ╭═══════๛- - - ┅╮ │📱 @Mabaheeth │✨ @Nafaahat │ 📖 @feqh_ahkam │ 📚 @ghararemotalee ╰๛- - - - -
فعالیت کانال ؛ 🔄 در حال مطالعه ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 📖 سیری در سیره ائمه أطهار علیهم السلام 📜 نامه ۳۱ نهج البلاغه 📖 داستانهای شگفت 📖 منازل الآخره 📖 شاخه های گیلاس 🍒 📚 مطالعه شده ؛ ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 📗 ۱- داستان راستان 📘 ۲- جاذبه و دافعه ــــــــــــ 📗 خاطرات 📘 پرسش‌هاى مهم پاسخ‌هاى كوتاه ┅─────────┅ 🗓 شنبه : [ سِرّ دلبران ] 🗓 یکشنبه : [ انسان ۲۵۰ ساله ] 🗓 دوشنبه : 🗓 سه شنبه : 🗓 چهارشنبه : طرح کلی اندیشه اسلامی 🗓 پنج شنبه : منازل الاخرة 🗓 جمعه : آن سوی مرگ 🎧 📻 مجموعه انسان شناسی | ╭─────๛- - - 📖 ┅ ╮ │📚 @ghararemotalee │📱 @Mabaheeth ╰───────────
پنجم. این توصیه نیز به نکته مهم دیگرى اشاره کرده مى فرماید: «با آنچه در گذشته واقع شده است نسبت به آنچه واقع نشده استدلال کن؛ زیرا امور جهان شبیه به یکدیگرند»; (اسْتَدِلَّ عَلَى مَا لَمْ یَکُنْ بِمَا قَدْ کَانَ، فَإِنَّ الاُْمُورَ أَشْبَاهٌ). ✓ اشاره به اینکه یک سلسله قوانین کلى بر جهان هستى و بر جوامع انسانى حکومت مى کند که هر زمان مصادیقى از آن روى مى دهد; ولى همه مشمول آن قوانین  کلى هستند؛ بنابراین انسان مى تواند با مطالعه در حالات پیشینیان و جوامع گذشته و یا حتى با مطالعه در سنین پیشین عمر خود مسائل مربوط به امروز و فردا را از طریق مقایسه درک کند تا گرفتار خطأ و اشتباه و زیان و خسران نشود. این سخن شبیه چیزى است که امام(علیه السلام) در خطبه دیگرى بیان کرده آنجا که مى فرماید: «عِبَادَ اللهِ إِنَّ الدَّهْرَ یَجْرِی بِالْبَاقِینَ کَجَرْیِهِ بِالْمَاضِین; بندگان خدا! این جهان نسبت به موجودین همان گونه جریان دارد که نسبت به گذشتگان جریان داشت»(۱۴) و این سخنى معروف است که در تعبیر روزانه ما به عنوان تاریخ تکرار مى شود. در ذیل همان خطبه چگونگى تکرار تاریخ را تحت شش عنوان بیان کردیم: - زوال سریع نعمت ها، - ناپایدارى حوادث جهان، - بىوفایى بسیارى از مردم دنیا، - غرورها و شکست هاى ناشى از آن، - تغییر حالات و روحیّات به گونه اى که گاه نزدیک ترین دوستان انسان خطرناک ترین دشمن او مى شوند - و بالاخره آنچه باقى مانده و مى ماند و مایه یاد نیک مردم جهان است نیکى ها، محبّت ها و اخلاص هاست و آنچه مایه نفرین و لعنت و بدنامى ها مى شود ظلم و ستم ها و بى عدالتى هاست. 🔄 آرى! همه این امور، امروز نیز همچون گذشته در حال تکرار است. به همین دلیل افراد باهوش کسانى هستند که هم در زندگى خود و هم در تاریخ پیشینیان بسیار کنند و گیرند.
| ۴ ❥༻⃘⃕࿇﷽༻⃘⃕❀༅⊹━┅┄ دیگر [دوم] شیخ بهائی - عَطَّرَ اللَّهُ مَرْقَدَه - در کشکول ذکر نموده که شخصی از ارباب نعمت و ناز را مرگ در رسید، در حال اِحتِضار او را به کلمه شهادتین تلقین کردند. او در عوض، این شعر را می خواند: یا رُبَّ قائِلَةٍ یَوماً وَ قَد تَعِبَت اَیْنَ الطَّریقُ اِلی حَمّامِ مَنجابٍ و سبب خواندن او این شعر را - عَوَضِ کلمه شهادت - آن بوده که: روزی زن عفیفه خوش صورتی از منزل خود درآمد که برود به حمّامِ - معروف به حمام «مَنْجاب» - پس راه حمّام را پیدا نکرد، و از راه رفتن خسته شد. این مرد را بر دَرِ منزلی دید، از او پرسید که: حمام مَنْجاب کجا است؟ او اشاره کرد به منزل خود و گفت: حمّام این است‌. آن زن به خیال حمام، داخل خانه آن مرد شد. آن مرد فوراً در را بر روی او بست و عزم کرد که با او زنا کند. آن زن بیچاره دانست که گرفتار شده و چاره ای ندارد جز آنکه به تدبیر، خود را از چنگ او خلاص کند. لا جَرَم اظهار کرد کمال رغبت و سرور خود را به این کار، و آنکه من چون بدنم کثیف و بدبو است که می خواستم به جهت آن به حمّام بروم، خوب است که یک مقدار عطر و بوی خوش برای من بگیری که من خود را برای تو خوشبو کنم و قدری هم طعام حاضر کنی که با هم طعامی بخوریم، و زود بیایی که من مشتاق توأم. آن مرد چون کثرتِ رغبتِ آن زن را به خود دید مطمئن شده، او را در خانه گذاشت و بیرون شد برای گرفتن عطر و طعام. چون آن مرد پا از خانه بیرون گذاشت، آن زن از خانه بیرون رفت و خود را خلاص کرد. چون مرد برگشت زن را ندید و بجز حسرت چیزی عاید او نشد؛ الحال که آن مرد در حال اِحْتِضار است در فکر آن زن افتاده و قصه آن روز را در شعر، عوض کلمه شهادت می خواند. ⚠️ ای برادر تأمل کن در این حکایت! ببین [اراده یک گناه از این مرد چگونه او را منع کرد از اقرار به شهادت، وقت مردن، با آنکه از او چیزی صادر نشده، جز آنکه آن زن را داخل خانه نمود و قصد زنا کرد بدون آنکه زنا از او صادر شود و از این نحو حکایات بسیار است. و بدانکه شیخ کلینی از علیه السلام روایت کرده که فرمود: هر که منع کند و ندهد یک قیراط از زکات را، پس وقت مردن می خواهد به مذهب یهود بمیرد یا به مذهب نصارا. فقیر گوید: قیراط بیست یک دینار است. و قریب به همین مضمون وارد شده در حق کسی که مُستَطیع باشد و حجّ نرود تا وفات کند. لطیفه 💭 نقل است از بعض عارفین که نزد مُحتَضَری حاضر شد. حاضرین از او استدعا کردند که آن مُحتَضَر را تلقین کند. او این رباعی را تلقینِ او کرد: گر من گُنَهِ جمله جهان کَردَستَم لطف تو امید است که گیرد دستم گویی که به وقت عجز دستت گیرم عاجزتر از این مخواه که اکنون هستم
| ۵ ❥༻⃘⃕࿇﷽༻⃘⃕❀༅⊹━┅┄ ╭┅──────── عَقَبه دوم: ضَغطه و فشار قبر است ╰┅──────── 📖 و آن عَقَبه ای است بسیار دشوار که تصوّرش دنیا را بر انسان تنگ می کند. «قالَ اَمیرُالْمُؤْمِنینَ علیه السلام: یا عِبادَ اللَّهِ ما بَعْدَ الْمَوتِ - لِمَنْ لا یُغْفَرُ لَهُ - اَشَدُّ مِنَ الْمَوتِ، الْقَبْرَ فَاحْذَرُوا ضیقَهُ وَ ضَنْکَهُ وَ ظُلْمَتَهُ وَ غُرْبَتَهُ؛ اِنَّ الْقَبْرَ یَقوُلُ کُلَّ یَوْمٍ اَنَا بَیْتُ الْغُرْبَةِ [اَنَا بَیْتُ التُّراب] اَنَا بَیْتُ الْوَحْشَةِ اَنَا بَیْتُ الدُّودِ [وَ الْهَوامّ، وَ الْقَبْرُ رَوْضَةٌ مِنْ رِیاضِ الْجَنَّةِ اَوْ حُفْرَةٌ مِنْ حُفَرِ النَّارِ - اِلی اَنْ قالَ - وَ اِنَّ [الْ] مَعیشَةَ الضَّنْکِ الَّتی حَذَّرَ اللَّهُ مِنْها عَدُوَّهُ عَذابُ الْقَبْرِ؛ اِنَّه یُسَلِّطُ عَلَی الْکافِرِ فی قَبْرِهِ تِسْعَةً وَ تِسْعینَ تِنّیناً فَیَنْهَشْنَ لَحْمَهُ وَ یَکْسِرْنَ عَظْمَهُ یَتَرَدَّدْنَ عَلَیْهِ کَذلِکَ اِلی یَوْمِ یُبْعَثُ؛ لَوْ اَنَّ تِنّیناً مِنْها نَفَخَ فِی الْاَرْضِ لَمْ تُنْبِتْ زَرْعاً. یا عِبادَ اللَّهِ اِنَّ اَنْفُسَکُمُ الضَّعیفَةَ وَ اَجْسادَکُمُ النَّاعِمَةَ الرَّقیقَةَ الّتی یَکْفیهَا الْیَسیرُ، تَضْعُفُ عَنْ هذا...»(1) و روایت شده است که علیه السلام در آخر شب که از خواب بر می‌خواست صدا را بلند می نمود به حدّی که اهل خانه بشنوند و می گفت: «اَللَّهُمَّ اَعِنّی عَلی هَوْلِ الْمُطَّلَعِ وَ وَسِّعْ عَلَیَّ ضیقَ الْمَضْجَعِ وَ ارْزُقْنی خَیْرَ ما قَبْلَ الْمَوْتِ وَ ارْزُقْنی خَیْرَ ما بَعْدَ الْمَوْتِ». و از دعاهای آن حضرت است: «اَللَّهُمَّ بارِکْ لی فِی الْمَوْتِ اَللَّهُمَّ اَعِنّی عَلی سَکَراتِ الْمَوْتِ اَللَّهُمَّ اَعِنّی عَلی غَمِّ الْقَبْرِ اَللهُمَّ اَعِنّی عَلی ضیقِ الْقَبْرِ اَللهُمَّ اَعِنّی عَلی ظُلْمَةِ الْقَبْرِ اَللَّهُمَّ اَعِنّی عَلی وَحْشَةِ الْقَبْرِ اَللَّهُمَّ زَوِّجْنی مِنَ الْحوُرِ العینِ». در مصباح کفعمی است که کسی که «ألبارِیء» را - که اسم خداوند تعالی است - بسیار بگوید باقی بماند تازه در قبرش. بدانکه عمده عذاب قبر از عدم احتراز از بول و استخفاف به آن، یعنی سهل شمردن آن، و از نمّامی و سخن چینی کردن و غیبت نمودن و دور شدن مرد است از اهل خود. و از روایت «سعد بن معاذ» مُستَفاد می شود که بدخُلقی😤 مرد با اهل خود، و درشت گویی😠 به اهلِ خود نیز سبب فشار قبر می شود. و به روایتی از حضرت صادق علیه السلام مَرویست که هیچ مؤمنی نیست مگر آنکه از برای او فشار قبر است. و در روایت دیگر است که آن [فشار قبر] کفاره آن چیزی است که مؤمن تضییع کرده. و شیخ صدوق؛ از حضرت صادق روایت کرده که مردی از اَحْبار² را در قبرش نشاندند و گفتند: ما صد تازیانه به تو می زنیم از عذاب خدا، گفت: من طاقت ندارم، پس کم کردند تا رساندند به یکی و گفتند چاره ای از یک تازیانه نیست. گفت: به چه سبب مرا می زنید؟ گفتند به سبب آنکه نماز خواندی روزی به غیر وضو و گذشتی بر ضعیفی پس او را یاری نکردی! پس او را یک تازیانه از عذاب اللَّه زدند که قبرش مَمْلوّ از آتش🔥 شد. و نیز از آن حضرت روایت کرده که هر مؤمنی که برادر مؤمن او از او حاجتی بخواهد و او توانایی داشته باشد که آن حاجت را برآورد و برنیاورد، حق تعالی مُسَلّط فرماید بر او در قبر او مار🐉 عظیمی که او را «شجاع» گویند که پیوسته بگزد انگشتان او را؛ و در روایت دیگر است که بگزد انگشتِ نر (شَست) او را تا روز قیامت، خواه آمرزیده باشد یا مُعَذّب باشد. ---------------------------- 1- بحارالانوار، ج 6، ص 218، قسمتی از نامه حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام به محمّد بن ابی بکر: حضرت علی علیه السلام فرمود: «ای بندگان خدا! بعد از مرگ برای کسی که آمرزیده نشود شدیدتر از مرگ است، از قبر و تنگی و تاریکی و غربت آن بر حذر باشید، همانا قبر در هر روز می گوید: من خانه غربتم، من خانه وحشتم، من خانه کِرم هستم. قبر یا باغی از باغ های بهشت و یا گودالی از گودالهای آتش است - تا اینکه فرمود - همانا «زندگی و معیشت سخت» که خدا دشمن خود را از آن ترسانده، عذاب قبر است. همانا در قبر نود و نُه مار بزرگ بر کافر مسلّط می شوند، گوشت او را نیش می کشند و استخوانش را می شکنند و تا روز رستاخیز تکرار می کنند. اگر یکی از آن مارها در زمین بدمد زراعتی نخواهد رویاند. ای بندگان خدا نَفْس های ضعیف و بدن های نرم و نازک شما که کمی از اینها برایش کافی است از این - عذاب -، ضعیف و ناتوان است» 2- جمع حَبْر، یعنی «عالم یهود» و محتمل است که اخیار، با خاء مُعْجَمه [یعنی با نقطه] و یاِء مُثَنَّاة [دو نقطه] بوده باشد. «مِنْه»
| ۶ ❥༻⃘⃕࿇﷽༻⃘⃕❀༅⊹━┅┄ ╭┅──────── عَقَبه سوّم: سؤالِ مُنکر و نکیر در قبر ╰┅──────── 📖 از حضرت صادق علیه السلام روایت شده که فرمود: نیست از شیعه ما هر که انکار کند سه چیز را: معراج و سؤال در قبر و (۱). و روایت شده که آن دو مَلَک به هیئت هولناکی می آیند، صدای ایشان مثل رعد غرّنده و چشمهایشان مثل برق خیره کننده. سؤال کنند که پروردگارت کیست؟ و پیغمبرت کیست؟ و دینت چیست؟ و نیز سؤال کنند از ولی و امام او(۲). پس در آن حال چون جواب دادن سخت است بر میت، و محتاج است به اعانت، لاجَرَم برای مرده دو جا تلقین ذکر کرده اند. یکی وقتی که او را در قبر گذارند و بهتر آنست که به دست راست، دوش راست او را، و به دست چپ، دوش چپ او را بگیرند و حرکت دهند و تلقین کنند، و دیگر وقتی که او را دفن کردند. سُنّت است که ولیّ میّت - یعنی اقرب خویشان او - بعد از آن که مردم از سر قبر او برگردند نزد سر میّت نشیند و به صدای بلند او را تلقین کند(۳)، و خوب است که دو کف دست را روی قبر گذارد و دهان را نزدیک قبر بَرَد، و اگر دیگری را نائب کند نیز خوب است. و وارد شده است که چون این تلقین را بکند مُنکَر به نکیر می گوید: بیا برویم، تلقین حُجَّتَش کردند احتیاج به پرسیدن نیست، پس برمی گردند و سؤال نمی کنند(۴). و در کتاب «مَن لا یَحْضُرُهُ الفَقیهِ» است که «چون «ذَرّ» پسر جناب ابوذرّ رضی الله عنه وفات کرد، ابوذر بر قبر او ایستاد و دست بر قبر مالید و گفت: «رحمت کند خدا تو را ای ذرّ! به خدا سوگند که تو نسبت به من نیکوکار بودی و شرط فرزندی را بجا می آوردی، و ألحال که تو را از من گرفته اند من از تو خشنودم. به خدا قسم! که از رفتن تو باکی نیست بر من و نقصانی به من نرسید، و «ما لی الی احدٍ سوی اللَّه مِن حاجةٍ»؛ «از برای من به غیر از حق تعالی به احدی حاجت نیست» و اگر نبود هول مُطَّلع - یعنی جاهای هولناک آن عالَم که بعد از مرگ دیده می شود - هر آینه مسرور می شدم که من به جای تو رفته باشم، و لکن می خواهم چند روزی تلافیِ مافات کنم و تهیّه آن عالَم را ببینم، و به تحقیق که اندوه از برای تو مرا مشغول ساخته است از اندوه بر تو، یعنی همگی [همیشه در غم آنم که عبادات و طاعاتی که از برای تو نافع است بکنم، و این معنا مرا بازداشته است از آنکه غم مردن و جدایی تو را از خود، بخورم. واللَّه که گریه نکردم از جهت تو که مرده ای و از من جدا شده ای و لیکن گریه بر تو کردم که حال تو چون خواهد بود و چون بگذرد؟ «فَلَیْتَ شَعْری ما قُلْتَ وَ ما قیلَ لَکَ؟»؛ «پس کاش می دانستم که تو چه گفتی و به تو چه گفتند؟» خداوندا! به او بخشیدم حقوقی را که بر او واجب کرده بودی از برای من، پس تو هم ببخش حقوق خود را که بر او واجب گردانیده بودی، چه آنکه تو به جود و کَرَم از من سزاوارتری»(۵). و از حضرت صادق علیه السلام منقول است که چون مؤمن را داخل در قبر کنند نماز در طرف راست او واقع شود، زکات در طرف چپ او، و بِرّ یعنی نیکویی و احسانِ او مُشْرفِ بر او شود، و صبر او در ناحیه ای قرار گیرد، پس وقتی که دو مَلَکِ سؤال بیایند، صبر به نماز و زَکات و بِرّ گوید: شما صاحب خود را دریابید یعنی میّت را نگاهداری کنید، پس هرگاه عاجز شدید از آن، من هستم نزد آن(۶). علامه مجلسی رحمه الله فرموده: در محاسن [احمد بن محمد بن خالد برقی به سند صحیح از آن حضرت - یعنی حضرت صادق یا حضرت باقرعلیهما السلام - روایت کرده است که چون مؤمن می میرد، با او در قبرش شش صورت داخل می شود، که یکی از آنها خوشروتر و خوشبوتر و پاکیزه تر از باقی صورت ها است. پس یکی از جانب راست می ایستد و یکی در جانب چپ و یکی در پیش رو و یکی در پشت سر و یکی در پائین پا، و آنکه خوش صورت تر است در بالای سر؛ پس سؤال یا عذاب از هر جهت که می آید آنکه در آن جهت ایستاده است مانع می شود، پس آنکه از همه خوش صورت تر است به سایر صورت ها می گوید: شما کیستید؟ خدا شما را از جانب من جزای خیر دهد. صاحب جانب راست گوید: من نمازم؛ صاحب جانب چپ گوید: من زکاتم؛ آنکه در پیش رو است گوید: من روزه ام؛ آنکه در عَقَبِ سر است گوید: من حَجّم و عمره ام؛ و آنکه در پایین پا است گوید: من بِرّ و احسان به برادران مؤمنم؛ پس آنها به او گویند، تو کیستی که از همه ما بهتر و خوشروتر و خوشبوتری؟ گوید: من ولایت آل محمّدم - صَلَواتُ اللَّهِ عَلَیهِم اَجمَعین -(۷). ____________ ۱. بحارالانوار، ج 6، ص 223. ۲. بحارالانوار، ج 6، ص 261 تا 263. ۳. مستدرک الوسائل، ج 2، ص 320 و 321 و 343. ۴. روضة المتقین، ج 1، ص 458 و وسائل الشیعة، ج 3، ص 200 تا 202. ۵. من لا یحضره الفقیه، ج 1، ص 185، ح 558. ۶. بحارالانوار، ج 6، ص 230، ح 35. ۷. بحارالانوار، ج 6، ص 234.
| ۷ ❥༻⃘⃕࿇﷽༻⃘⃕❀༅⊹━┅┄ ╭┅──────── 📖 و از منازل مَهُوله(۱) است ... ╰┅──────── که حق تعالی ذکر آن فرموده در سوره مؤمنون: «... وَ مِنْ وَرائِهِمْ بَرْزَخٌ اِلی یَوْمِ یُبْعَثُونَ»(۲) [... از پشت سرشان برزخی است تا روزی که برانگیخته شوند] . و علیه السلام در جزء حدیثی فرمود: «... و لکن به خدا سوگند که من می ترسم بر شما از برزخ. راوی گفت: گفتم: چیست برزخ؟ فرمود: قبر است از زمان مردن تا روز قیامت»(۳). از «لُبُّ اللُّبابِ» قُطب راوندی نقل شده که «در خبر است که مردگان می آیند در هر شب جمعه از ماه رمضان، پس می ایستند، پس فریاد می کنند هر یک از ایشان به آواز حزینِ گریان، که ای اهل من! ای فرزندان من! ای خویشان من! مهربانی کنید به ما به چیزی، خدا رحمت کند شما را، ما را به خاطر بیاورید، فراموش مکنید ما را، رحم کنید بر ما و بر غربت ما؛ پس بدرستیکه ما ماندیم در زندان تنگی و اندوه و زاری و غمی [طولانی و سختی، پس رحم کنید بر ما و بخل نکنید به دعا و صدقه برای ما، شاید خدا رحم کند ما را پیش از آنکه شما مانند ما شوید. ای دریغ! که ما توانا بودیم مانند شما، ای بندگان خدا! بشنوید سخن ما را و فراموش نکنید ما را به درستیکه این زیادی های معاش که در دست شما است در دست ما بود، ما خرج نکردیم آنها را در راه خدا و منع کردیم حق را، پس گردید آنها وبال برای ما و منفعت برای دیگران. مهربانی کنید به ما به یک دِرْهَم یا قُرصِ نانی یا پاره ای از چیزی، پس فریاد 😲 می کنند: چقدر نزدیک است که گریه کنید بر نفس ها [ی] خود و نفع ندهد چنانکه ما گریه می کنیم و نفع نمی دهد ما را؛ پس کوشش کنید پیش از آنکه مثل ما شوید»(۴). و در جامع الاخبار نقل شده که «بعضی از صحابه حضرت رسول صلی الله علیه وآله وسلم از آن حضرت نقل کرده که فرمودند: هدیه بفرستید برای مردگان خود؛ پس گفتیم که چیست هدیه مرده ها؟ فرمود: صدقه و دعا. و فرمود: ارواح مؤمنین هر جمعه ای به آسمان دنیا مقابل خانه ها و منزل های خود می آیند و هر یک از ایشان به آواز حزین با گریه فریاد می کنند، ای اهل من، و اولاد من! ای پدر من، و مادر من، و خویشان من! مهربانی کنید بر ما - خدا رحمت کند شما را - به آنچه بود در دست ما، و عذاب و حساب او بر ما است و نفعش برای غیر ما؛ و هر یک فریاد می کنند خویشان خود را که مهربانی کنید بر ما به درهمی یا به قُرصِ نانی یا به جامه ای؛ که خداوند بپوشاند شما را از جامه بهشت. پس گریست رسول خدا [صلی الله علیه وآله وسلم و گریه کردیم ما، و آن جناب از زیادی گریستن قدرت بر سخن گفتن نداشت. پس فرمود: اینها برادران دینی شمایند که خاکِ پوسیده شدند بعد از سرور و نعمت، پس ندا می کنند به عذاب و هلاکت بر جانهای خود و می گویند: وای بر ما! اگر انفاق می کردیم آنچه را که در دست ما بود در طاعت و رضای خداوند، محتاج نبودیم به سوی شما. پس برمی گردند به آن حسرت و پشیمانی و فریاد می کنند: زود بفرستید صدقه مردگان را»(۵). و نیز در آن کتاب از آنحضرت مَرویست که فرمود: «هر صدقه ای که برای میّتی بدهی می گیرد آن را مَلَکی در طبقی نور که درخشان است، شعاع آن می رسد به هفت آسمان؛ پس می ایستد بر لب قبر، پس فریاد می کند: «اَلسَّلامُ عَلَیْکُمْ یا اَهْلَ الْقُبُورِ»، اهل شما فرستادند این هدیه را به سوی شما. پس میّت می گیرد آنرا و داخل در قبر خود می کند و بدان خوابگاهش فراخ می شود. پس فرمود صلی الله علیه وآله وسلم: آگاه شوید! هر کَس مهربانی کند مرده ای را به صدقه، پس برای او است نزد خداوند از اجر مانند [کوه] اُحُد، و می باشد روز قیامت در سایه عرش خداوندی که نیست سایه ای جز سایه عرش خدا، و زنده و مرده به این صدقه نجات می یابند(۶). و حکایت شده که امیر خراسان را در خواب دیدند که می گفت: «بفرستید برای من آنچه را که می اندازید برای سگان خود که من محتاجم به آن»(۷). ________ ۱. هولناک 😱 ۲. سوره مؤمنون، آیه 100. ۳. بحارالانوار، ج 6، ص 267. ۴. سفینة البحار، ج 8 ص 132 ۵. جامع الاخبار، ص 482 ۶. پیشین. ۷. سفینة البحار، ج 8 ص 133.
| ۸ ❥༻⃘⃕࿇﷽༻⃘⃕❀༅⊹━┅┄ ╭┅──────── 📖 حکایت ╰┅──────── و نیز شیخ أجلّ، محدّثِ متبحّر، ثقة الاسلام نوری - نَوَّرَ اللَّهُ مَرقَدَه - در دارالسّلام نقل کرده از عالم فاضل، صالحِ وَرِع تَقِیّ، حاج ملا ابوالحسن مازندرانی که گفت: من دوستی داشتم از اهل فضل و تقوا، مُسمّی به ملا جعفر ابن عالم صالح ملا محمد حسین طبرستانی از اهل قریه ای که آن را «تیلَک» گویند، وقتی که طاعون عظیم آمد که تمام بلاد را گرفت، اتفاق افتاد که جماعت بسیاری پیش از او وفات کردند در حالی که او را وصیّ خود قرار داده بودند و او بر حسب وصیّت آنها اموال ایشان را جمع نموده و هنوز به محل و مصرف نرسانده، او نیز به طاعون هلاک شد و آن مالها ضایع شد و به مصارفی که باید برسد نرسید. و چون حق تعالی بر من منت نهاد و روزی فرمود مرا زیارت عتبات عالیات و مجاورت قبر ابو عبد اللَّه الحسین علیه السلام، شبی در کربلا در خواب دیدم که مردی در گردنش زنجیریست 🔗 که آتش 🔥 از آن شعله می کشد و دو طرف آن به دست دو نفر است و آن شخصی که زنجیر به گردنش است زبانش بلند است و آویخته شده تا سینه اش. چون مرا دید به قصد من نزدیک آمد. چون نزدیک رسید دیدم رفیقم ملا جعفر است. 😳 تعجب کردم از حال او. خواست با من تکلم کند و اِستِغاثه نماید که آن دو شخص زنجیرش را کشیدند و او را از عقب برگردانیدند و نگذاشتند که تکم کند. ثانیاً ملا جعفر نزدیک من آمد و خواست حرف بزند، او را کشیدند و نگذاشتند، تا سه دفعه. من از مشاهده آن حال و آن صورت هولناک😱 سخت ترسیدم و صیحه عظیمی کشیدم و بیدار شدم و از صیحه من بیدار شد یک نفر از علماء که در نزدیک من خوابیده بود. پس من قصه خواب را برای او نقل کردم و اتفاقاً این وقتی را که من از خواب برخاستم وقت باز کردن درهای صحن مطهر و حرم شریف بود، پس من به رفیقم گفتم: خوب است مُشَرَّف شویم به حرم و کنیم و کنیم برای ملا جعفر، شاید حق تعالی بر او تَرَحُّم فرماید - اگر این خواب رؤیای صادقه باشد -. پس حرم مشرّف شدیم و آنچه را که قصد داشتیم به عمل آوردیم و گذشت از این مطلب قریب بیست سال و برای من معلوم نشد از حال ملا جعفر چیزی، و من به گمان خود چنان فهمیدم که این عذاب برای او به سبب تقصیر او شد در اموال مردم. [ ادامه دارد ... ]
| ۹ ❥༻⃘⃕࿇﷽༻⃘⃕❀༅⊹━┅┄ و نیز آن بزرگوار از والد صالح خود نقل فرموده که در تهران، در یکی از حمام ها، در سر حمّام آن خادمی بود - که او را پادو می گوییم - و او نماز و روزه به جا نمی آورد. روزی آمد نزدِ یکی از معمارها و گفت می خواهم برای من حمامی بنا کنی. معمار گفت تو از کجا پول می آوری؟ گفت تو چه کار داری پول بگیر و حمام بساز؛ پس آن معمار حمامی برای او ساخت معروف به اسم او - و اسمش علی طالب بود -. مرحوم حاج ملا خلیل می گوید که من وقتی در نجف اشرف بودم که خواب دیدم علی طالب آمد به نجف اشرف در وادی السلام، پس من تعجب کردم و گفتم: تو چگونه به این مکانِ شریف آمدی و حال آنکه تو نه نماز می کردی و نه روزه می گرفتی؟ گفت: ای فلان! من مُردم و مرا گرفتند با غُل و زنجیرها که ببرند به سوی عذاب، که حاج ملا محمد کرمانشاهی - جَزاهُ اللَّهُ خَیْراً - فلانی را نائب گرفت برای من که حج بجا آورد، و فلانی را اجیر کرد برای روزه و نماز من، و از برای من زکاة و مظالم داد به فلانی و فلان، و چیزی بر ذمه من نگذاشت مگر آنکه ادا کرد و مرا از عذاب خلاص نمود. خداوندِ تعالی جزایِ خیر به او دهد. پس من ترسان از خواب بیدار شدم و تعجّب داشتم از آن خواب، تا آنکه بعد از مدّتی جماعتی از تهران آمدند. احوال علی طالب را از ایشان پرسیدم، پس مرا خبر دادند به همان نحو که در خواب دیده بودم حتّی اشخاصی که نائب شده بودند برای حج و نماز و روزه او مطابق بودند با آنچه در خواب به من گفته بود و نام برده بود. پس من تعجب کردم از صِدقِ رؤیای خود و مطابق بودنش با واقع!(۱). مخفی نماند که این خواب تصدیق می کند اخباری را که وارد شده که ثواب روزه و نماز و حجّ و سایر خیرات به میّت می رسد، و آنکه گاهی که مرده در تنگی و شدّت است به واسطه آن اعمال فَرَجی برای او حاصل می شود. و نیز تصدیق می کند اخباری را که فرمودند: هیچ مؤمنی نیست که در شرق و غرب عالم بمیرد مگر آنکه روحش را به وادی السّلام می برند(۲). و در بعض اخبار است که گویا می بینیم ایشان را که حلقه حلقه نشسته اند و با هم حدیث می گویند،(۳) و حاج ملا محمد کرمانشاهیِ مذکور از علمایِ اخیار و صلحا [ی ابرار تهران بوده. ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ۱- پیشین، ج ۲، ص ۲۴۴ ۲- بحارالانوار، ج ۶ ص ۲۶۸، ح ۱۱۸. ۳- همان مدرک.
| ۱۰ ❥༻⃘⃕࿇﷽༻⃘⃕❀༅⊹━┅┄ ╭┅──────── 📖 فصل چهارم : قیامت ╰┅──────── یکی از منازل هولناک آخرت، قیامت است که هَولش عظیم، بلکه از هر هَولی، اعظم و فَزَعش فَزَع اکبر است و حق تعالی در وصف آن فرموده: «... ثَقُلَتْ فِی السَّمواتِ وَ الْاَرْضِ لا تَأتیکُمْ اِلاّ بَغتَةً...»(۱)؛ «... سنگین و گران و عظیم است قیامت از حِیثِ شدائد و هَولهای او در آسمانها و زمین، یعنی بر اهل آنها از ملائکه و جِنّ و اِنس، نیاید شما را مگر ناگهان...» قُطبِ راوندی از حضرت صادق علیه السلام روایت کرده که حضرت عیسی علیه السلام از جبرئیل علیه السلام پرسید: کِی قیامت برپا خواهد شد؟ جبرئیل علیه‌السلام چون اسم قیامت شنید لرزه گرفت او را، به حدّی که افتاد [و] غَشّ کرد. پس چون به حال آمد گفت یا رُوحَ اللَّه، نیست مسئولِ به امرِ قیامت، اعلمِ از سائل، پس آیه شریفه را که ذکر شد خواند(۲). و شیخ جلیل علی بن ابراهیم قمّی رحمه الله از حضرت امام محمد باقر علیه السلام روایت کرده که وقتی حضرت رسول صلی الله علیه وآله وسلم نشسته بود و جبرئیل علیه السلام نزد آن حضرت بود که ناگاه نظر جبرئیل علیه السلام به جانب آسمان افتاد، پس رنگش تغییر کرد از ترس به حدّی که مانند زعفران شد. پس خود را چسبانید به رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم و به آن حضرت پناه برد. پس حضرت رسول صلی الله علیه وآله وسلم نظر افکند به آنجا که جبرئیل علیه‌السلام نظرش افتاده بود، دید مَلَکی را که پر کرده مشرق و مغرب را که گویا قاب زمین است. پس آن مَلَک رو کرد به پیغمبرصلی الله علیه وآله وسلم و گفت یا محمد صلی الله علیه وآله وسلم، من رسول خدایم به سوی تو که تو را مُخَیَّر سازم که پادشاه باشی و رسول، بهتر است به سوی تو؛ یا بنده باشی و رسول؟ پس حضرت التفات کرد به سوی جبرئیل علیه‌السلام، دید رنگش به حال اول برگشته و به حال آمده. جبرئیل علیه‌السلام عرض کرد: بلکه اختیار کنید که بنده و رسول باشید. پس پیغمبر صلی الله علیه وآله وسلم گفت: می خواهم بنده و رسول باشم. پس آن مَلَک پای راست را بلند کرد و گذاشت در میان آسمان دنیا و پای چپ را بلند کرد و گذاشت در آسمان دوم، بعد از آن پای راست را گذاشت در آسمان سوم. به همین نحو رفت تا آسمان هفتم. هر آسمانی را یک گام خود کرد، و هر چه بالا رفت کوچک شد تا آنکه به اندازه مرغ کوچکی شد. پس حضرت رو به جبرئیل علیه‌السلام کرد و فرمود: همانا من مشاهده کردم از تو ترس شدیدی و ندیدم چیزی را که مرا بیشتر ترسانیده باشد از تغییر کردن رنگ تو! جبرئیل علیه‌السلام گفت: یا رسول اللَّه! مرا ملامت مفرما. آیا دانستید که این مَلَک کی بود؟ این اسرافیل «حاجِبُ الرّبّ» بود و از زمانیکه حق تعالی آسمان ها و زمین را خلق فرموده از مکان خود پایین نیامده(۳). چون من او را دیدم که به سوی زمین می آید، گمان کردم که آمده است برای برپا کردن قیامت، پس از ترس قیامت رنگم چنان تغییر کرد که مشاهده فرمودید. پس چون دیدم که برای امر قیامت نیامده، بلکه حق تعالی چون شما را برگزیده به جهت بزرگی شما، او را به نزد شما فرستاده، رنگم به حال اوّل آمد و نَفَسم به سوی من برگشت. - الخبر - (۴). و در روایتی است که نیست مَلَکِ مُقَرّبی و نه آسمانی و نه زمینی و نه بادی و نه کوهی و نه صحرایی و نه دریایی مگر آنکه بترسند از روز جمعه برای آنکه قیامت برپا می شود در آن(۵). فقیر گوید شاید ترسیدن آسمان و زمین و سایر اشیاء که ذکر شد، ترسیدن اهل آنها و مُوَکّلینِ آنها باشد، چنانکه مفسّرین در معنی آیه «ثَقُلَتْ فِی السَّماواتِ وَ الْاَرْضِ»(۶) گفته اند. و روایت شده که چون حضرت رسول صلی الله علیه وآله وسلم قیامت را ذکر می نمود، شدید می شد صوت آن حضرت، و سرخ می شد رخسار آن جناب(۷). و «شیخ مفید» در «ارشاد» نقل کرده که چون حضرت رسول صلی الله علیه وآله وسلم از غَزوِه «تبوک» به مدینه مراجعت فرمود، رسید به خدمت آن حضرت «عَمرو بنِ مَعدی کَرَب»، حضرت به او فرمود: اسلام بیاور ای عمرو! تا خدا تو را ایمن گرداند از فَزَعِ اکبر، یعنی ترسی که بزرگترین ترس‌هاست. عمرو گفت: ای محمد صلی الله علیه وآله وسلم فَزَعِ اکبر کدام است؟ من کسی هستم که ترس بر من وارد نمی شود. ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ۱- سوره اعراف، آیه ۱۸۷. ۲- بحارالانوار، ج ۶، ص ۳۱۲. ۳- شاید مراد آن باشد که یک نفری تنها و بی خبر پائین نیامده مثل این نحوی که اینجا آمده، تا منافات نداشته باشد با پائین آمدن او با جبرئیل و میکائیل برای اهلاکِ قومِ لوط، یا نحوِ آن واللَّه العالم. منه. ۴- بحارالانوار، ج ۱۶، ص ۲۹۲. ۵- بحارالانوار، ج ۷، ص ۵۸، ح ۱. ۶- سوره اعراف، آیه ۱۸۷. ۷- بحارالانوار، ج ۲، ص ۳۰۱، ح ۳۱.
هدایت شده از مباحث
گوشه ی از فضائل و مصائب حضرت خدیجه.pdf
383.7K
📖 گوشه ای از فضائل و مصائب حضرت خدیجه کبری (سلام الله علیها) سلام الله علیها
| ۱۱ ❥༻⃘⃕࿇﷽༻⃘⃕❀༅⊹━┅┄ فصل پنجم: بیرون آمدن از قبر یکی از جاهای هولناک قیامت، ساعتی است که آدمی از قبر 🪦 خود بیرون آید و این ساعت یکی از آن سه ساعت است که سخت ترین ساعات و وحشتناکترین آنها است بر فرزندان آدم(۱). حق تعالی در سوره مَعارِج فرموده: «فَذَرْهُمْ یَخُوضُوا وَ یَلْعَبُوا - الی آخِرِ السُّورَة -(۲)»(۳) «بگذار ایشان را که وارد شوند در باطل خود و بازی کنند، تا ملاقات کنند روز خود را، آن روزی که موعود شده اند. روزی که بیرون آیند از قبرهای شان در حالی که شتاب کننده باشند که گویا به سوی عَلَمی بر پا شده سرعت می کنند، چنانکه لشکر پراکنده که عَلَمِ خود را برپا ببینند به جانب آن شتاب کنان دوند، در حالیکه چشم های شان فرو افتاده که نمی توانند از هول نظر کنند، و فرو گرفته ایشان را خواری. این است آن روزی که وعده داده می شدند و به آن ترسیده می شدند». از «ابن مسعود» روایت شده که گفت: «من نشسته بودم در خدمت حضرت علیه السلام که آن جناب فرمود: همانا در قیامت پنجاه موقف است هر موقفی هزار سال. اول، موقفِ بیرون آمدنِ از قبر است که حبس می شوند هزار سال با بدن برهنه و پای برهنه با حال گرسنگی و تشنگی، پس هر که بیرون آید از قبر خود در حالی که ایمان داشته باشد به خدا و به بهشت و دوزخ و به بعث و حساب و قیامت و مُقِرّ به خدا باشد و تصدیق کننده باشد پیغمبرش را و آنچه را که از جانب خدا آمده، نجات خواهد یافت از گرسنگی و تشنگی»(۴). و حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام در فرموده: «وَ ذلِکَ یَوْمٌ یَجْمَعُ اللَّهُ فیهِ الْاَوَّلینَ وَ الْآخِرینَ لِنِقاشِ الْحِسابِ وَ جَزاءِ الْاَعْمالِ، خُضُوعاً قِیاماً قَدْ اَلْجَمَهُمُ الْعَرَقُ وَ رَجَفَتْ بِهِمُ الْاَرْضُ، فَاَحْسَنُهُمْ حالاً مَنْ وَجَدَ لِقَدَمَیْهِ مَوْضِعاً وَ لِنَفَسِه مُتَّسَعاً».(۵) وصف کرده آنحضرت روز قیامت را و بیرون آمدن مردم را از قبرها. فرموده که: «آن روزی است که جمع می فرماید حق تعالی در آن، خلق اولین و آخرین را برای رسیدگی به حساب ایشان به دقّت و مناقشه و جزا دادن ایشان را موافق اعمالشان و حال مردم در آن روز به این نحو است که خاضع و فروتن ایستاده اند، و عَرَقِ ایشان تا دهنهای ایشان رسیده و زمین، ایشان را به سختی و شدّت می جنباند، و از همگیِ مردم، حال آن کسی بهتر است که برای قَدَم های او جایی باشد و به قدری که بخواهد نَفَس بکشد محلِ نَفَس داشته باشد». و شیخ کلینی از حضرت صادق علیه السلام روایت کرده که مَثَلِ مردم، روز قیامت در وقتی که ایستاده اند برای امر پروردگار عالمین، مانند تیر است در تَرکِش(۶)؛ یعنی همچنانکه تیرها را دسته کرده در ترکش جای می دهند به حدّی که از تنگیِ جای تکان نمی خورند، همین طور جای آدمی نیز تنگ است در آن روز، به حدی که نیست از برای او مگر موضعِ قَدَمِ او و قدرت ندارد که از محلّ خود جدا شود. و بالجمله این موقف، موقفی است عظیم و شایسته است در اینجا ذکر کنیم چند چیزی [خبری در حال بعض اشخاص در وقت بیرون آمدن ایشان از قبرشان. اول: شیخ صدوق رحمه الله روایت کرده از ابن عبّاس از حضرت رسول صلی الله علیه وآله وسلم که آن حضرت فرمود: شک کننده در فضل علیّ بن ابی طالب علیهم السلام برانگیخته شود روز قیامت از قبر خود و در گردن او طَوقی باشد از آتش، که در آن سیصد شعبه باشد. که بر هر شعبه [ای] از آن شیطانی باشد که رو تُرش کند در روی او و آب دهن افکند در صورت او.(۷) دوم: شیخ کلینی از حضرت امام محمّد باقرعلیه السلام روایت کرده که خداوند تبارک و تعالی برانگیزاند روز قیامت مردمانی را از قبرهای شان که بسته شده باشد دست های شان به گردن های شان، به حدّی که قدرت نداشته باشند که بگیرند به دست های شان به اندازه یک سر انگشت؛ با ایشان ملائکه باشند که سرزنش کنند ایشان را سرزنش سختی، بگویند: این اشخاص کسانی هستند که منع کردند خیر کمی از خیر بسیار، اینها اشخاصی هستند که حق تعالی به ایشان عطا داده پس منع کردند ایشان حقّ خدا را که در اموال شان بود.(۸) ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ۱- بحارالانوار، ج 7، ص 105. ۲- بقیة الآیات: «حَتّی یُلاقُوا یَوْمَهُمُ الَّذی یُوعَدُونَ، یَوْمَ یَخْرُجُونَ مِنَ الْاَحْداثِ سِراعاً کَاَنَّهُمْ اِلی نُصُبٍ یُوفِضُونَ، خاشِعَةً اَبْصارُهُمْ تَرْهَقُهُمْ ذِلَّةٌ ذلِکَ الْیَوْمُ الَّذی کانُوا یُوعَدُون». ۳- سوره معارج، آیه 42. ۴- بحارالانوار، ج 7، ص 111. ۵- نهج البلاغه فیض الاسلام، خطبه 101 و در بعضی از نسخه ها «نَفْسِهِ» ضبط شده است. ۶- بحارالانوار، ج 7، ص 111. ۷- پیشین، ص 192. ۸- بحارالانوار، ج 7، ص 197.
| ۱۲ ❥༻⃘⃕࿇﷽༻⃘⃕❀༅⊹━┅┄ فصل ششم: میزان توضیح یکی از مواقف مهوله قیامت موقف میزان و سنجیدن اعمال است قالَ اللَّهُ تَعالی فی اَوائِلِ سُورَةِ الْاَعْراف: «وَ الْوَزْنُ یَومَئِذٍ الْحَقُّ فَمَنْ ثَقُلَتْ مَوازینُهُ فَاُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ وَ مَن خَفَّتْ مَوازینُهُ فَاُولئِکَ الَّذینَ خَسِرُوا اَنْفُسَهُم بِما کانُوا بِآیاتِنا یَظْلِمُونَ»(۱) «وزن و سنجیدن اعمال در روز قیامت حق است پس هر که سنگین باشد ترازوهای(۲) او یعنی حسنات او، پس ایشانند رستگاران، و هر که سبک باشد ترازوهای او پس ایشانند که زیان کردند. ------------------------------------------------- ۱- سوره اعراف، آیه 8 و 9. ۲- مفسرین گفته اند: سبب آنکه «میزان» را به صیغه جمع، حقّ تعالی ذکر فرموده، میشود آن باشد که هر نوع از انواع طاعات را میزانی باشد و میشود [ممکن است] «موازین» جمعِ «موزون» باشد یعنی اعمالِ سنجیده او. منه. جانهای خود را به سبب آنچه بودند که به آیات ما ظلم می کردند یعنی انکار می کردند عوض آنکه تصدیق کنند». و در سوره قارعه فرموده: «اَلْقارِعَةُ مَا الْقارِعَةُ تا آخر سوره قارعه...» «قارعه» یعنی قیامت به جهت آنکه می کوبد دلها را به فَزَع و ترس. پس معنی چنین باشد: «قیامت و چیست قیامت؟ و چه دانا کرد تو را که چیست آن؟ روزی که می باشند مردم مانند پروانه پراکنده، و می باشند کوهها مانند پشم رنگ شده و حلاّجی شده؛ پس اما آنکه گران آمد سنجیده هایش یعنی حسنات و خیراتش پس او در عیشی است پسندیده، و اما آنکه سبک آمد سنجیده هایش پس مأوایش «هاویه» است، و چه دانا کرد تو را که چیست هاویه؟ آن آتشی است بسیار سوزنده».(۳) بدانکه برای سنگین کردن میزان اعمال شاید هیچ عملی مثل بر حضرت رسول و آل آن جناب - صلوات اللَّه علیهم اجمعین - و مثل نباشد، و ما در اینجا به ذکر چند خبر در فضیلتِ صَلَوات و سه روایت با چند حکایت در حُسنِ خُلق، کتاب خود را زینت می دهیم.
71 - وفائی عجیب مرحوم حاج شیخ سهام الدین نواب رحمة الله علیه که قریب سی سال مصاحبت با ایشان نصیب بود، نقل فرمود از پدرش که از جدش دانشمند کبیر مرحوم حاج اکبر نواب که فرموده بود روز عید قربانی به ملاقات مرحوم حاج معتمد الدوله فرهاد میرزا (استاندار فارس) رفتم به مناسبتی نقل کرد که با سفیر انگلیس در تهران آشنائی داشتم. روزی به دیدنش رفتم او برای انس من آلبومی که در آن عکسهای بسیاری بود آورد و نشانم میداد ناگهان عکسی را برداشت که به من بدهد تا آنرا دید بی اختیار منقلب و گریان و نالان شد. من نگاه کردم دیدم عکس سگی است، تعجب کردم چگونه از دیدن آن گریه میکند. سبب گریه اش را پرسیدم گفت این سگ عادی نبود و مرا با او خاطره عجیبی است. در اوقاتی که لندن بودم روزی برای انجام مأموریتی که در چند کیلومتری خارج شهر داشتم از خانه بیرون آمدم و کیف خود را که در آن اسناد و مدارک مهم دولتی و مقدار زیادی اسکناس بود همراه داشتم. این سگ هم همراهم آمد و هرچه او را رد کردم برنگشت تا آنکه در خارج شهر به درختی رسیدم زیر سایه آن نشسته و استراحت کردم و مقداری خوراکی که همراه داشتم خوردم و بلند شدم و حرکت کردم. سگ جلو مرا گرفت و نمیگذاشت بروم هرچه سعی کردم مانع نشود سودی نبخشید غضبناک شدم هفت تیر همراه داشتم چند تیر به او زدم آنگاه آزادانه رفتم. پس از طی مسافت زیادی دیدم کیفم همراهم نیست متوجه شدم که زیر درخت گذاشته ام و فراموش کرده ام. خیلی ناراحت شدم چون مسئولیت شدیدی برایم داشت، علاوه بر فقدان اسکناسها و ترسیدم که کسی آنرا برداشته باشد. به سرعت برگشتم و دانستم که سگ زبان بسته دانسته بود که من کیف را فراموش کرده ام لذا از رفتنم جلوگیری میکرد. چون به زیر درخت رسیدم کیف را ندیدم بیشتر ناراحت شدم بفکر افتادم به سراغ سگ بروم ببینم در چه حالست. به آنجائیکه تیرش زدم آمدم ندیدمش بعد اثر خونش را بر زمین مشاهده کردم بر اثر قطرات خون آمدم تا رسیدم به گودالی که در آن افتاده بود و از مسیر جاده کنار و دور افتاده بود در حالیکه کیف مرا به دندان گرفته و آن سگ با وفا مرده است. دانستم پس از تیر خوردن و مأیوس شدن از من به این فکر افتاده که کیف را از دستبرد رهگذران نگهداری کند، لذا آن را از سر راه برداشته و تا توانائی داشته از جاده دور شده تا افتاده و مرده است. آیا جا ندارد که برای همچین سگی گریان شوم و از کردار ناپسند خود در برابر احسان او سخت ناراحت نباشم؟ اینجا است که باید اهل بکوشند در وفاداری، کم از سگی نباشند! راستی جای تأسف است که بعضی، نعمتها و احسانهای بی پایان خداوند را هنگام رسیدن مصیبتی (که در آن هم حقیقتش نعمت است) نادیده میگیرند. ولی ناگفته نماند در بین اهل ایمان افرادی با وفا و ثابت قدم در زندگی و طرفداری حق بوده اند و اسماء و حالات بعضی از ایشان هم در کتب ثبت است که نقل آنها از وضع این کتاب خارج است، لکن از همه بالاتر اصحاب الشهداء علیه السلام هستند چنانچه خود آنحضرت فرمود «من اصحابی را باوفاتر و بهتر از اصحاب خود نمیشناسم و نه بستگانی نیکوکارتر و صله کننده تر و با فضیلت تر از بستگان خودم). و این معنی پس از تأمل در حالات آن بزرگواران و مقایسه کردن با حالات اصحاب سایر بزرگان بخوبی ظاهر است. 📖 برای مزید اطلاع به کتاب نفس المهموم و سایر کتب مقاتل مراجعه شود. چیزیکه در این داستان موجب حیرت و مورد است، آن سگ است در حفظ مال صاحبش پس از بی‌مهری بلکه سخت ترین دشمنیها که از او دیده و آن تیر انداختن و کشتن آن حیوان در برابر او است؛ زیرا جلوگیری کردنش از حرکت صاحب خود، تنها برای حفظ مالش بود که برگردد و کیف خود را بردارد. الحال خواننده عزیز قیاس کن حال این سگ را با حالات و رفتار بشر که خود را اشرف مخلوقات می پندارد مثلاً فرزندی که سالها مرتباً مورد و محبت و إنعام و والدین بوده هرگاه از طرف آنها ناراحت شود (با اینکه آن ناراحتی در اثر خیرخواهی یا تأدیب او بوده) به کلی احسانهای بیشمار گذشته را فراموش کرده و با و خود در مقام دشمنی کردن بر می آید و آنانرا می آزارد. با اینکه احسان صاحب آن سگ به او، نسبت به احسانهای پدران و مادران به فرزندان نسبت قطره به دریا و ریگ به بیابان است. آیا نباید بشر از حال خود خجل و شرمسار شود؟ و حال بشر در ناسپاسی و حق ناشناسی بطوری است که گویند اگر بخواهی دشمن برای خودت درست کنی «أحسن و اقطع» به کسی احسان کن و بعد ترک کن آن احسان را و ببین چگونه دشمنت میشود و احسانهای گذشته را نادیده میگیرد و چون توقع احسان جدید داشته و به آن نرسیده با او دشمنی میکند. اینست حال بشر در برابر بشری که به او احسان کرده است.
📖 | 📚📘📙📗📕 ‌ ‌ ┄┅—— ⃟‌ ———————— 🤲 ╭═══════๛- - - ┅┅╮ │📳 @Mabaheeth │📚 @ghararemotalee ╰๛- - - - -
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔺‌ما به حرفهای ۵۰ سال پیش این محتاجیم... 💬 : تو چی میدونی که دیگه نمیکنی؟ چجوری میتونی از این حرف ها بگذری؟! ┅─────────── 🤲 اللّٰهم عجّل لولیّک الفرج ╭═══════๛- - - ┅┅╮ │📳 @Mabaheeth │📚 @ghararemotalee ╰๛- - - - -
هدایت شده از 📚📖 مطالعه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔺‌ما به حرفهای ۵۰ سال پیش این محتاجیم... 💬 : تو چی میدونی که دیگه نمیکنی؟ چجوری میتونی از این حرف ها بگذری؟! ┅─────────── 🤲 اللّٰهم عجّل لولیّک الفرج ╭═══════๛- - - ┅┅╮ │📳 @Mabaheeth │📚 @ghararemotalee ╰๛- - - - -