۱۹/۲
به همین دلیل اقتصاددان هاى آگاه در دنیاى امروز به همین امر توصیه مى کنند که دولت بى آنکه خود تاجر و صنعتگر باشد باید از آنها حمایت کند و در موارد لازم نظارت و هدایت آنها را نیز به عهده بگیرد و این کار نقش مهمى در موفقیت تجارت و صنعت خواهد داشت.
ولى گاه مى شود که تجار از مسیر سالم خود منحرف شده براى دست یابى به سود بیشتر بازار سیاه ایجاد مى کنند یا به سراغ #احتکار مى روند یا با ایجاد واسطه هاى غیر ضرورى عملاً نرخ کالاها را بالا مى برند یا براى اهداف سیاسى، کشورى را در محاصره اقتصادى و به صورت ابزارى براى دست سیاست مداران قرار مى دهند و گاه بالعکس سیاست مداران به صورت ابزارى در دست آنها عمل مى کنند.
آن گونه که در دنیاى امروز بسیار دیده مى شود.
به همین دلیل امیرمؤمنان(علیه السلام) در ذیل این جملات به آنها #هشدار داده و خطاب به مالک مى فرماید: «بدان با تمام آنچه گفتم در میان آنها جمع کثیرى هستند به شدّت تنگ نظر و بخیلِ زشت کار و احتکار کننده مواد مورد نیاز مردم و اجحاف کننده در تعیین قیمت ها و اینها موجب زیان براى توده مردم و عیب و ننگ بر زمامدارانند»; (وَ اعْلَمْ ـ مَعَ ذَلِکَ ـ أَنَّ فِی کَثِیر مِنْهُمْ ضِیقاً(۱۰) فَاحِشاً، وَ شُحّاً(۱۱)قَبِیحاً، وَ احْتِکَاراً لِلْمَنَافِعِ، وَ تَحَکُّماً فِی الْبِیَاعَاتِ(۱۲)، وَ ذَلِکَ بَابُ مَضَرَّة لِلْعَامَّةِ وَ عَیْبٌ عَلَى الْوُلاَةِ).
↓ امام در این تعابیر کوتاه و پرمعنا چهار نقطه ضعف مهم را که ممکن است دامنگیر تجار و صنعتگران شود بر مى شمارد:
🔻یکم: تنگ نظرى فاحش؛ اشاره به آنها که انحصار طلبند و تنها به منافع خود مى اندیشند و حاضر نیستند دیگرى در تجارت و صنعت پرورش پیدا کند.
🔻دوم: بخل قبیح؛ اشاره به کسانى که حاضر نیستند چیزى از درآمد خود را در کارهاى خیر و به نفع محرومان جامعه مصرف کنند.
🔻سوم: احتکار که سبب مى شود اجناس را هنگام فراوانى ارزان بخرند و براى روز کمیابى انبار کنند تا بسیار گران بفروشند.
🔻چهارم: تحکّم بر قیمت گذارى ها بدون توجّه به منافع مردم و قدرت خرید آنها، به این ترتیب که از طرق مختلف براى ایجاد بازار سیاه و بالا بردن نرخ ها به صورت کاذب تلاش کنند و گاه دست به دست یکدیگر بدهند تا قیمت ها را به طور مصنوعى بالا نگه دارند.
🔴 این چهار عیب بزرگ است که در دنیاى دیروز به صورت کم رنگ و در دنیاى امروز به صورت پررنگ در امر تجارت و صنعت خودنمایى مى کند.
در ضمن امام(علیه السلام) تأکید مى کند که اگر این گونه مسائل در امور اقتصادى راه یابد دو مشکل بزرگ پیدا مى شود:
🔺۱. اینکه توده هاى مردم در تنگناى اقتصادى قرار مى گیرند و سبب نارضایتى آنها از حکومت مى شود همان چیزى که ممکن است به شورش هاى خطرناک بینجامد.
🔺۲. اینکه لکه ننگى بر دامان حکومت مى نشیند و دلیل بر بى کفایتى و عدم مدیریت او خواهد بود؛ زیرا حل مشکلات اقتصادى از مهم ترین یا مهم ترین وظیفه حکومت است.
اگر در این قسمت وا بماند کارهاى دیگر او مردم را راضى نخواهد ساخت.
امام(علیه السلام) در ادامه این سخن چند دستور درباره مسائل اقتصادى مى دهد و از احتکار شروع مى کند مى فرماید: «از احتکار (به شدت) جلوگیرى کن؛ چرا که رسول خدا(صلى الله علیه وآله) از آن منع فرمود»; (فَامْنَعْ مِنَ الاِحْتِکَارِ، فَإِنَّ رَسُولَ اللهِ ـ صلى الله علیه وآله وسلم ـ مَنَعَ مِنْهُ).
🔸 احتکار به معناى گردآورى احتیاجات مردم و ذخیره کردن و به انتظار گرانى نشستن و منافع کلان بردن است و در اصل از ریشه حَکْر (بر وزن مکر) به معناى ظلم و ستم و بدرفتارى گرفته شده و از آنجایى که احتکار طعام از روشن ترین مصداق هاى ظلم و بدرفتارى است این واژه بر آن اطلاق شده است.
در فقه اسلام بحث مشروحى درباره احتکار آمده و همه فقهاى اسلام آن را حرام شمرده اند و روایات بسیارى در این زمینه وارد شده از جمله در حدیثى که در کتب اهل سنّت و امامیه وارد شده از رسول خدا(صلى الله علیه وآله) مى خوانیم: «الْمُحْتَکِرُ مَلْعُون; محتکر رانده درگاه خداست».(۱۳)
در حدیث دیگرى از امام امیر المؤمنین در غررالحکم آمده است: «الْمُحْتَکِرُ الْبَخِیلُ جَامِعٌ لِمَنْ لاَ یَشْکُرُهُ وَ قَادِمٌ عَلَى مَنْ لاَ یَعْذِرُهُ; محتکر بخیل ثروتى جمع مى کند براى وارثانى که هرگز از او راضى نخواهند شد و بر خدایى (در محشر) وارد مى شود که او را معذور نخواهد داشت».(۱۴)
در #حدیث دیگرى از پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) مى خوانیم: «یَقُومُ الْمُحْتَکِرُ مَکْتُوبٌ بَیْنَ عَیْنَیْهِ یا کافِرُ تَبَوَّأ مَقْعَدَکَ مِنَ النّارِ; شخص محتکر در روز قیامت در حالى محشور مى شود که در پیشانى او نوشته شده است: اى کافر جایگاه خودت را در آتش دوزخ انتخاب کن».(۱۵)
۱۹/۳
🤔 در اینکه #احتکار مخصوص مواد غذایى است یا همه احتیاجات مردم را شامل مى شود، حکومت اسلامى با محتکر چگونه برخورد کند و اموال احتکار شده را با چه شرایطى در اختیار توده هاى مردم نیازمند گذارد
گفت وگوهاى زیادى در فقه شده است که اینجا محل شرح آن نیست.
همین قدر باید دانست که احتکار از بدترین مفاسد اقتصادى است که اسلام از آن به شدت نهى کرده و همان گونه که در ادامه همین عهدنامه مى آید براى محتکران مجازات قائل شده است.
دومین دستورى را که امام به مالک اشتر در زمینه مسائل اقتصادى مى دهد این است که مى فرماید: «باید معاملات با شرایط آسان صورت گیرد: با موازین عدل و نرخ هایى که نه به فروشنده زیان رساند و نه به خریدار»; (وَ لْیَکُنِ الْبَیْعُ بَیْعاً سَمْحاً(۱۶): بِمَوَازِینِ عَدْل وَ أَسْعَار(۱۷) لاَ تُجْحِفُ بِالْفَرِیقَیْنِ مِنَ الْبَائِعِ وَ الْمُبْتَاعِ(۱۸)).
↓ امام(علیه السلام) در این جمله کوتاه و پر معنا نخست دستور کلى مى دهد که معاملات با شرایط آسان باید انجام گیرد، آن گاه آن را به شکل مشروح تر در دو جمله بیان مى فرماید:
← نخست اینکه میزان هاى سنجش باید عادلانه باشد; کم فروشى و تقلّب در کار نباشد.
← و دیگر اینکه قیمت ها باید متعادل گردد و معناى تعادل در قیمت ها آن است که هم از تولید کننده حمایت کنند و هم از مصرف کننده؛ زیرا هرگاه تنها به نفع مصرف کننده باشد و تولید کنندگان زیان ببینند دست از تولید مى کشند و این خود مایه گرانى و کمبود اجناس مى شود و اگر تنها جانب تولیدکننده در نظر گرفته شود و با منافع زیاد اجناس خود را عرضه کنند مصرف کنندگان به زحمت مى افتند.
بسیارى از فقیهان و دانشمندان از این جمله امام(علیه السلام) استفاده کردند که حکومت اسلامى حق قیمت گذارى را در مواردى که لازم مى بیند دارد و اگر نرخ هایى براى مواد غذایى و غیر آن تعیین کند همه مردم باید آن را معتبر بشمارند و تخلّف از آن ممنوع است.
البته در روایاتى از قیمت گذارى نهى شده و قیمت ها بر اساس عرضه و تقاضا گذارده شده، از جمله در حدیثى مى خوانیم که پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) از کنار جمعى از محتکران عبور مى کرد.
دستور داد انبارهاى آنها را بگشایند و اجناسشان را در بازار عرضه کنند.
کسى به حضرت عرض کرد: چه خوب است قیمت آن را نیز تعیین کنید.
پیغمبر خشمگین شد فرمود: «أَنَا أُقَوِّمُ عَلَیْهِمْ؟ إِنَّمَا السِّعْرُ إِلَى اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ یَرْفَعُهُ إِذَا شَاءَ وَ یَخْفِضُهُ إِذَا شَاءَ; آیا من قیمت را تعیین کنم؟ قیمت به دست خداست هر زمان بخواهد آن را بالا مى برد و هر زمان بخواهد پایین مى آورد».(۱۹)
←این جمله اشاره لطیفى است به همان مسأله عرضه و تقاضا که به طور طبیعى قیمت ها را تعیین مى کند; یعنى اساس در نرخ گذارى همان عرضه و تقاضاست; ولى در موارد خاصى حکومت اسلامى مى تواند دخالت کند و قیمت ها را تحت کنترل درآورد.
حضرت در پایان این بخش مى فرماید: «هر گاه کسى بعد از نهى تو از احتکار دست به چنین کارى زند او را کیفر ده; ولى هرگز در مجازات زیاده روى نکن»; (فَمَنْ قَارَفَ(۲۰) حُکْرَةً بَعْدَ نَهْیِکَ إِیَّاهُ فَنَکِّلْ بِهِ(۲۱)، وَ عَاقِبْهُ فِی غَیْرِ إِسْرَاف).
اگر چه «قارف» از ریشه «مقارفه» به معناى اکتساب و به دست آوردن چیزى به کار مى رود; ولى با توجّه به اینکه از ریشه قَرْف (بر وزن حرف) به معناى کندن پوست از درخت و مانند آن است ممکن است در اینجا اشاره به این نکته باشد که محتکران در واقع با عملشان پوست نیازمندان و فقرا را مى کنند و به همین دلیل مستحق مجازات اند.
تعبیر به «نکّل»; (مجازات کن) از ماده «تنکیل» و از ریشه نَکْل (بر وزن أکل) به معناى لجام حیوان گرفته شده نشان مى دهد که منظور از این مجازات همان #مجازات_بازدارنده است که از آن تعبیر به تعزیر مى شود.
هدف انتقام جویى نیست بلکه هدف آن است که محتکر را از تکرار عمل بازدارند و دیگران هم #عبرت گیرند و به سراغ احتکار نروند.
به هر حال تصریح به مجازات محتکر دلیل روشنى است که احتکار از گناهان کبیره است؛ زیرا تعزیر تنها در گناهان کبیره آمده است.
تعبیر به «فِی غَیْرِ إِسْرَاف» اشاره به مطلبى در باب تعزیرات در فقه است که تعزیر باید متناسب با گناه مجرم باشد و اینکه گفته اند به اختیار حاکم شرع است منظور اختیار در انتخاب مجازات مناسب گناه است.
در نسخه تحف العقول و تمام نهج البلاغه که گزینش مرحوم سیّد رضى در آن نیست، جمله اضافه اى دیده مى شود که امام(علیه السلام) در ذیل آن فرموده اند: «فَإنَّ رَسُولَ اللهِ صَلّى اللهُ عَلَیْهِ وآلِهِ فَعَل ذلِکَ; پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) نیز درباره محتکر اقدام به مجازات فرمود».
۱۹/۴
نکته ؛
احتکار در شریعت اسلامى
← حرام بودن احتکار در میان علماى اهل سنّت مورد اتفاق و اجماع است، همان گونه که در کتاب الموسوعة الفقهیة الکویتیة(۲۲) آمده است; ولى در ظاهر چنین به نظر مى رسد که فقهاى امامیه در آن اختلاف نظر دارند; گروهى آن را مکروه مى دانند و گروهى حرام و بعضى معتقدند که داراى احکام خمسه است(۲۳); ولى با دقت در ادله این اقوال روشن مى شود که نزاع لفظى است همان گونه که صاحب جواهر در پایان این بحث آورده است؛
» زیرا آن کَس که قائل به حرمت است منظورش احتکارى است که سبب ضرر و زیان توده مردم مسلمان مى شود همان گونه که در کلام امیرمؤمنان در همین فصل از عهدنامه آمده بود: «وَ ذلِکَ بابُ مُضَرَّة لِلْعامَّةِ» و همان گونه که در ذیل همین فصل اشاره به مجازات محتکران شده بود.
» آنها که مانند مرحوم محقق در شرایع و جمعى دیگر احتکار را مکروه دانسته اند ناظر به ذخیره کردن اجناسى هستند که در شرایط خاص سبب ضرر و زیانى به مردم نمى شود، بلکه قیمت ها کمى ترقى مى کند.
از جمله شواهدى که نشان مى دهد احتکار به معناى بالا حرام است اینکه فقها اتفاق نظر دارند امام المسلمین (حکومت اسلامى) حق دارد محتکر را به فروش مجبور کند که اگر احتکار مکروه باشد اجبار بر بیع معنا ندارد.
این اجبار نشان مى دهد احتکارِ حرام ناظر به مواردى است که اگر محتکر مجبور به فروش نشود مردم در تنگناى شدید براى به دست آوردن نیازهایشان گرفتار مى شوند.
😊 جالب اینکه مرحوم شیخ در مبسوط (بنا به نقل شهید ثانى در کتاب مسالک) در کتاب الاطعمة مى گوید: «هرگاه صاحب طعام (در موارد اضطرار مردم) از بذل طعام خوددارى کند مگر به زیادتر از قیمت اگر شخص مضطر قادر باشد با او مى جنگد اگر مضطر کشته شود مظلوم است و دیه او باید پرداخت شود و اگر مالک طعام کشته شود خون او هدر است و اگر قادر به جنگیدن با او نباشد یا قادر باشد و نخواهد کار به خون ریزى برسد مى تواند از طریق حیله با او وارد شود و طعام را به قیمتى که او مى گوید (هرچند بسیار زیاد) بدون قصد جدّى خریدارى کند ولى بعداً تنها قیمة المثل را بپردازد».(۲۴)
____________
پاورقی :
۱. «استوص» از ريشه «وصيت» به معناى پذيرش وصيت آمده است و به تعبير ديگر خويشتن را سفارش به چيزى کردن؛ در مقابل «أوص» که به معناى سفارش به ديگران است.
۲. «المضطرب» در اينجا به معناى تاجر سيار است که از نقطه اى به نقطه ديگر براى فروش اموال خود مسافرت مى کند. ←از ريشه «ضرب فى الارض» که يکى از معانى آن سير کردن در زمين است گرفته شده.
۳. «المترفق ببدنه» در اينجا به معناى کارگر و کسانى است که با نيروى جسمانى خود به توليد مشغولند←از ريشه «رفق» بر وزن «وفق» به معناى مدارا و همراهى کردن گرفته شده است.
۴. «المرافق» به معناى وسايل آسايش است.
۵. «جلاب» جمع جالب به معناى وارد کننده و گردآورى نماينده است.
۶. «المباعد» جمع «مبعد» به معناى نقطه دور دست است.
۷. «المطارح» جمع «مطرح» به معناى نقطه دور دست است.
۸. «بائقة» به معناى ستم کردن و ايجاد حادثه وحشتناک است← از ريشه «بُوُؤق» بر وزن «حقوق» به معناى فاسد شدن و هلاک گشتن است.
۹. «غائلة» به معناى شر← از ريشه «غَول» بر وزن «قول» است که در اصل به معناى فسادى است که به طور پنهانى در چيزى نفوذ مى کند، لذا به قتل هاى مخفى و ترور «غيله» گفته مى شود.
۱۰. «ضيق» در اينجا به معناى سخت گيرى در معامله است.
۱۱. «شُحّ» همان گونه که راغب در کتاب مفردات آورده به معناى بخل توأم با حرص است که به صورت عادت در آمده.
۱۲. «البياعات» جمع «بياعة» بر وزن «زيارة» به معناى متاع است و منظور از «تحکم در بياعات» تعيين نرخ ظالمانه براى متاع هاست.
۱۳. بحارالانوار، ج ۵۹، ص ۲۹۲.
۱۴. غررالحکم، ح ۸۲۰۵.
۱۵. کنزالعمال، ح ۴۳۹۵۸.
۱۶. «سَمْح» به معناى آسان گرفتن و سخاوت نمودن است.
۱۷. «أسْعار» جمع «سعر» بر وزن «شعر» به معناى نرخ اجناس است.
۱۸. «المُبْتاع» به معناى مشترى و خريدار است.
۱۹. من لايحضره الفقيه، ج ۳، ص ۲۶۵، ح ۳۹۵۵.
۲۰. «قارَفَ» از ريشه مقارفة به معناى نزديک شدن به چيزى يا ارتکاب عملى است.
۲۱. «نَکِّلْ بِهِ» يعنى او را کيفر ده از ريشه «تنکيل» به معناى کيفر و مجازات دادن گرفته شده است.
۲۲. الموسوعة الفقهية الکويتية، ج ۲، ص ۹۰.
۲۳. به کتاب جواهرالکلام، ج ۲۲، ص ۴۷۷ به بعد و کتاب مهذب الاحکام، ج ۱۶، ص ۳۰ به بعد مراجعه شود.
۲۴. مسالک، ج ۱۲، ص ۱۲۱.
╭────๛- - - - - ┅╮
│📱 @Mabaheeth
╰───────────
❓#پرسش_و_پاسخ | ۵۷
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
🤔 سؤال : چگونه بعضى گناهان، تمام كارهاى خوب انسان را از بين مىرود؟
ــــــــــــــ ــ ـــ ـ ـــ ـــ ـــ ــ ـ ــ ــ ـــ ـ ـ ـــ ـ ـــ
💬 پاسخ : اگر شخصى ٢٠ سال خدمت مفيد داشته باشد ولى فرزند كارفرماى خود را بكشد، اين عمل تمام خدمات او را از بين مىبرد.
يك بمب 💣 كه منفجر مىشود و ساختمانى فرو مىريزد، تمام زحمات انسانها را در يك لحظه از بين مىبرد.
🤬 يك ناسزا، دوستى چندين ساله را به فراموشى مىسپارد.
☠ خوردن يك قاشق سم، تمام مراقبتهاى بهداشتى چند ساله را نابود مىكند.
😴 يك لحظه خواب در هنگام رانندگى، ماشين را به درّه پرتاب مىكند.
🔪 يك لحظه فرو كردن چاقو در چشم، سبب نابينايى ساليان دراز مىشود.
آرى، برخى گناهان همچون آتش🔥، جنگل نيكىهاى انسان را سوزانده و به خاكستر تبديل مىكند. چنانكه قرآن مىفرمايد: «حَبِطَت اعمالهم»
البتّه در برابر آيات حبط، آياتى داريم كه مىفرمايد: به خاطر يك كار شايسته، بدىهاى انسان محو مىشود.
«مَن يؤمن باللّه و يَعمل صالحاً يُكفِّر عنه سيّئاته»
مثلِ كارگرى كه سالها بد كار مىكرده ولى يك لحظه وقتى وارد منزل كارفرما مىشود كودك كارفرما را مىبيند كه به استخر افتاده و در آستانۀ غرق شدن است، او را نجات مىدهد.
← اين عمل تمام بدرفتارىها وكمكارىهاى او را جبران مىكند.
چنانكه قرآن مىفرمايد: #نماز به پا داريد كه آن حسنهاى است كه بدىها و زشتىها را از بين مىبرد. «و أقمِ الصلوة... انّ الحَسنات يُذهِبنَ السَّيئات»
╭─────๛- - - 📖 ┅╮
│📚 @ghararemotalee
│📱 @Mabaheeth
╰───────────
❓#پرسش_و_پاسخ | ۵۸
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
🤔 سؤال : چه كنيم كه خدا را دوست داشته باشيم؟
ــــــــــــــ ــ ـــ ـ ـــ ـــ ـــ ــ ـ ــ ــ ـــ ـ ـ ـــ ـ ـــ
💬 پاسخ : محبّت در گرو توجه به #نعمت يا خدمت است.
ياد نعمتهاى خدا، علاقۀ ما را به او زياد مىكند، چه نعمتهاى عمومى و چه نعمتهاى خصوصى.
نعمتهاى عمومى از قبيل باد🌬
باران🌧
خورشيد☀️
كوهها🏔🗻⛰
گياهان🍃🌱☘
خوردنىها🍊🍐🍋🍌🍎🍏🍉🍈🍒
آشاميدنىها🧃🥤🧋
همسر🧕
فرزند👶🏻
عقل، علم 🧠
زبان👅
چشم👁👁
گوش 👂
و ساير اعضا ✋🦶👃🫁
نعمت شب🌃 و روز🌇
خواب😴 و بيدارى🙂
آزادى و قدرت انتخاب و گرايش به خوبىها و كمالات و تنفّر از بدىها كه هر كدام از اين نعمتها نباشد، زندگى بشر فلج مىشود.
راستى، اگر آب دهان🤤 ما شور يا تلخ بود، چه مىكرديم؟
اگر خداوند نعمت خواب😴 و حتى غلطيدن در خواب را دو سه روز از ما بگيرد چه مىكنيم؟
نعمتهاى خصوصى، امكانات و استعدادهايى است كه خداوند به هر يك از افراد بشر عطا كرده است و اگر انسان فكر كند مىبيند چه بسيار نعمتهايى كه در اختيار اوست و ديگران به دلايلى از آن محرومند.
آرى، #فكر كردن در نعمتهاى الهى، انسان را عاشق خدا مىگرداند و قرآن به اين امر سفارش كرده است.
«فاذكروا آلاءَ اللّه»
╭─────๛- - - 📖 ┅╮
│📚 @ghararemotalee
│📱 @Mabaheeth
╰───────────
❓#پرسش_و_پاسخ | ۵۹
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
🤔 سؤال : فلسفۀ تلخىها و ناگوارىها چيست؟
ــــــــــــــ ــ ـــ ـ ـــ ـــ ـــ ــ ـ ــ ــ ـــ ـ ـ ـــ ـ ـــ
💬 پاسخ : ناگوارىها دو گونه است:
🔻برخى به دست خود ماست
🔺 و برخى در اختيار ما نيست.
😔 بسيارى از حوادث تلخ به خاطر عدم دقت و مديريّت خودماست.
←اگر در داد و ستدها، اسناد تجارى را محكم تنظيم نكرديم و ضامن و وثيقه از طلبكار نگرفتيم و او مال ما را نداد، مقصّر خود ما هستيم.
← اگر روى حوض آب، نرده نگذاشتيم و كودك در آن افتاد🤕 و غرق شد، مقصّر خود ما هستيم.
🤒🤧 اگر مراعات بهداشت، قوانين رانندگى🚦 و آداب اجتماعى را نكرديم و گرفتار امراض و تصادفات🚧 و تحقيرها شديم، مقصّر خود ما هستيم.
🖲 و امّا دستۀ دوم، دلايل متعدّدى دارد:
✓ سختىها، سبب رشد و تكاپوى انسان است.
✓ پيشرفت و رشد علوم، در سايۀ رفع نياز و برطرف كردن مشكلات حاصل شده است.
✓ حوادث تلخ، كفّارۀ بسيارى از لغزشهاست.
✓ حوادث تلخ، سبب تنظيم روحيّات مردم است.
✨ پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمودند: اگر براى انسان سه چيز: مرض، مرگ و فقر نبود، غرور انسان شكسته نمىشد و انسان در مقابل هيچ چيز سر فرونمىآورد. « لولا ثلاثة فى ابن آدم ما طَأطأ رأسه شىء المرض و الموت و الفقر»
✓ حوادث تلخ، كمالات انسان را شكوفا مىكند.
←آنكه گرفتار شده، با صبر و پايدارى رشد مىكند و آنكه در رفاه است و براى نجات مردم تلاش مىكند، با ايثار و از خودگذشتگى رشد مىكند.
╭─────๛- - - 📖 ┅╮
│📚 @ghararemotalee
│📱 @Mabaheeth
╰───────────
❓#پرسش_و_پاسخ | ۶۰
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
🤔 سؤال : چرا بعضى دانشمندان با اينكه عمر خود را در راه شناخت پديدهها گذراندهاند، به خدا ايمان نمىآورند؟
ــــــــــــــ ــ ـــ ـ ـــ ـــ ـــ ــ ـ ــ ــ ـــ ـ ـ ـــ ـ ـــ
💬 پاسخ : خداپرستى مربوط به #ارادۀ انسان است، نه #علم انسان.
🪚 نجّارى كه دائماً نردبان مىسازد از هيچ كدام بالا نمىرود؛ زيرا قصد بالا رفتن ندارد.
🪡 سوزن كه براى همه لباس مىدوزد، خودش لباسى ندارد.
🪞 آئينه فروش دائماً در ميان آئينههاى مغازه خود مىچرخد، ولى ممكن است حتى يقۀ خود را صاف نكند، ولى عابرين با نگاه به يكى از آينهها، سر و صورت خود را مرتّب مىكنند.
🔬 بسيارى از دانشمندان نيز پديدهها را شناختهاند؛ امّا قصد شناخت پديد آورنده را نداشتهاند.
╭─────๛- - - 📖 ┅╮
│📚 @ghararemotalee
│📱 @Mabaheeth
╰───────────
Palestine-1402-07-25.pdf
751.1K
📕 جزوهی «طوفانالاقصی؛ فلسطین»
⁉️شبهات و سؤالها...
┅───────────
🤲 اللّٰهم عجّل لولیّک الفرج
💔 #غزه | #فلسطین 🇵🇸
✌️ #طوفان_الأقصى
╭─────๛- - - 📖 ┅╮
│📚 @ghararemotalee
│📱 @Mabaheeth
╰───────────
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 چگونه اسرائیل شکل گرفت
چرا علمای شیعه دشمن اول جهان اسلام را اسرائیل می دانند و احساس خطر می کنند
🎙 #شهید_مطهری
┅───────────
🤲 اللّٰهم عجّل لولیّک الفرج
💔 #فلسطین 🇵🇸
✌️ #طوفان_الأقصى
╭────๛- - - - - ┅╮
│📱 @Mabaheeth
╰───────────
هدایت شده از مباحث
┅───────────
🤲 اللّٰهم عجّل لولیّک الفرج
💔 #غزه | #فلسطین 🇵🇸
✌️ #طوفان_الأقصى
╭────๛- - - - - ┅╮
│📱 @Mabaheeth
╰───────────
.📜 متن : ... ثُمَّ اللهَ اللهَ فِی الطَّبَقَةِ السُّفْلَى مِنَ الَّذِینَ لاَ حِیلَةَ لَهُمْ، مِنَ الْمَسَاکِینِ وَ الْمُحْتَاجِینَ وَ أَهْلِ الْبُؤْسَى وَ الزَّمْنَى، فَإِنَّ فِی هَذِهِ الطَّبَقَةِ قَانِعاً وَ مُعْتَرّاً وَ احْفَظِ لِلَّهِ مَا اسْتَحْفَظَکَ مِنْ حَقِّهِ فِیهِمْ وَ اجْعَلْ لَهُمْ قِسْماً مِنْ بَیْتِ مَالِکِ وَ قِسْماً مِنْ غَلاَّتِ صَوَافِی الاِْسْلاَمِ فِی کُلِّ بَلَد، فَإِنَّ لِلاَْقْصَى مِنْهُمْ مِثْلَ الَّذِی لِلاَْدْنَى وَ کُلٌّ قَدِ اسْتُرْعِیتَ حَقَّهُ;
وَ لاَ یَشْغَلَنَّکَ عَنْهُمْ بَطَرٌ، فَإِنَّکَ لاَ تُعْذَرُ بِتَضْیِیعِکَ التَّافِهَ لاِِحْکَامِکَ الْکَثِیرَ الْمُهِمَّ.
فَلاَ تُشْخِصْ هَمَّکَ عَنْهُمْ وَ لاَ تُصَعِّرْ خَدَّکَ لَهُمْ وَ تَفَقَّدْ أُمُورَ مَنْ لاَ یَصِلُ إِلَیْکَ مِنْهُمْ مِمَّنْ تَقْتَحِمُهُ الْعُیُونُ وَ تَحْقِرُهُ الرِّجَالُ;
فَفَرِّغْ لاُِولَئِکَ ثِقَتَکَ مِنْ أَهْلِ الْخَشْیَةِ وَ التَّوَاضُعِ، فَلْیَرْفَعْ إِلَیْکَ أُمُورَهُمْ، ثُمَّ اعْمَلْ فِیهِمْ بِالاِْعْذَارِ إِلَى اللهِ یَوْمَ تَلْقَاهُ، فَإِنَّ هَؤُلاَءِ مِنْ بَیْنِ الرَّعِیَّةِ أَحْوَجُ إِلَى الاِْنْصَافِ مِنْ غَیْرِهِمْ.
وَ کُلٌّ فَأَعْذِرْ إِلَى اللهِ فِی تَأْدِیَةِ حَقِّهِ إِلَیْهِ.
وَ تَعَهَّدْ أَهْلَ الْیُتْمِ وَ ذَوِی الرِّقَّةِ فِی السِّنِّ مِمَّنْ لاَ حِیلَةَ لَهُ وَ لاَ یَنْصِبُ لِلْمَسْأَلَةِ نَفْسَهُ وَ ذَلِکَ عَلَى الْوُلاَةِ ثَقِیلٌ وَ الْحَقُّ کُلُّهُ ثَقِیلٌ;
وَ قَدْ یُخَفِّفُهُ اللهُ عَلَى أَقْوَام طَلَبُوا الْعَاقِبَةَ فَصَبَّرُوا أَنْفُسَهُمْ، وَ وَثِقُوا بِصِدْقِ مَوْعُودِ اللهِ لَهُمْ.
╭───
│ 🌐 @Mabaheeth
╰──────────
📄 ... سپس (امام عليه السلام فرمود:)
خدا را خدا را (در نظر داشته باش) درباره طبقه پايين اجتماع;
همان ها که راه چاره اى (حتى براى معيشت ساده) ندارند.
آن ها مستمندان و نيازمندان و تهى دستان و از کار افتادگان هستند و (بدان) در اين طبقه گروهى قانع اند (و به آنچه به آنها بدهند اکتفا مى کنند) و گروهى ديگر کسانى هستند که سؤال مى کنند (و در برابر کمک هايى که به آنها مى شود گاه اعتراض دارند) آنچه را خداوند درباره حق خود نسبت به آنها به تو دستور داده است حفظ کن;
بخشى از #بيت_المال مسلمين و قسمتى از غلات خالصهجات اسلامى را در هر شهر (و آبادى) به آنها اختصاص ده؛ زيرا آنها که دورند به مقدار کسانى که نزديک اند سهم دارند و تو مأمورى که حق همه آنها را رعايت کنى.
هرگز غرور و سرمستى زمامدارى، تو را به خود مشغول نسازد (و از رسيدگى به کار آنها باز ندارد) زيرا هرگز به بهانه کارهاى فراوان و مهمى که انجام مى دهى از ترک خدمات کوچک معذور نيستى.
نبايد همّ خود را از آنها برگيرى و روى از آنان برگردانى (و بى اعتنايى کنى) و نسبت به کارهاى کسانى که دسترسى به تو ندارند و مردم به ديده تحقير به آنها مى نگرند، (حتى) رجال حکومت نيز آنها را کوچک مى شمرند (با دقت) بررسى کن و براى اين کار، فرد (يا افراد) مورد اطمينانى را که خداترس و متواضع باشند برگزين تا وضع آن ها را به تو گزارش دهند.
سپس با اين گروه آن گونه رفتار کن که به هنگام ملاقات پروردگار (در روز قيامت) عذرت پذيرفته باشد چرا که از ميان رعايا، اين گروه از همه به احقاق حق نيازمندترند و بايد در اداى حق هر فردى از آنان در پيشگاه خدا عذر و دليل داشته باشى به گونه اى که حتى حق يک فرد هم ضايع نشود.
به کار يتيمان و پيرانِ از کار افتاده که هيچ راه چاره اى ندارند و نمى توانند دست نياز خود را به سوى مردم دراز کنند رسيدگى کن، گرچه انجام اين امور (درباره قشر محروم و نيازمند) بر زمامداران سنگين است، ولى اداى حق تمامش سنگين است و گاه خداوند تحمل حق را بر اقوامى سبک مى سازد; اقوامى که طالب عاقبت نيک اند و خويش را به استقامت و شکيبايى عادت داده و به صدق وعده هاى الهى اطمينان دارند.
#نهج_البلاغه_بخوانیم
╭────๛- - - - - ┅╮
│📱 @Mabaheeth
╰───────────
۲۰/۱
بسیار مراقب قشر محروم باش
← آن گاه امام(علیه السلام) به سراغ آسیب پذیرترین قشر جامعه مى رود و درباره آنها تأکید زیادى دارد که در بخش هاى گذشته تا این حد نبود.
به همین دلیل آن را با«الله الله» آغاز مى کند مى فرماید: «سپس خدا را خدا را (در نظر داشته باش) درباره طبقه پایین اجتماع; همان ها که راه چاره اى (حتى براى معیشت ساده) ندارند»; (ثُمَّ اللهَ اللهَ فِی الطَّبَقَةِ السُّفْلَى مِنَ الَّذِینَ لاَ حِیلَةَ لَهُمْ) سپس امام آن ها را به شکل مشروح تر ـ به عنوان ذکر تفصیل بعد از اجمال ـ بیان کرده مى فرماید: «آن ها مستمندان و نیازمندان و تهى دستان و از کار افتادگان هستند»; (مِنَ الْمَسَاکِینِ وَ الْمُحْتَاجِینَ وَ أَهْلِ الْبُؤْسَى(۱) وَ الزَّمْنَى(۲)).
گروه اوّل; یعنى مساکین کسانى هستند که از شدت فقر گویى به زمین چسبیده اند و توان برخاستن ندارند.
و گروه دوم; یعنى محتاجان، نیازمندانى که در حد مسکین نیستند; ولى از نظر زندگى و معیشت گرفتارند.
و گروه سوم یعنى اهل بؤس به فقیرانى گفته مى شود که فقرشان از همه بیشتر است; همان گونه که در حدیثى در اصول کافى از امام صادق(علیه السلام) آمده است که در تفسیر بائس مى فرماید او از همه فقیرتر و تنگدست تر است: «وَالْبَائِسُ أَجْهَدُهُم»(۳)
و گروه چهارم «زَمْنَى» به کسانى گفته مى شود که بر اثر بیمارى از کار افتاده اند و به این ترتیب امام تمام افرادى را که گرفتار فقر و تنگدستى هستند با توجّه به سلسله مراتب آنها مورد توجّه دقیق قرار داده است.
گویا امام با این تقسیم بندى مى خواهد اولویت ها را براى مالک در مورد کمک کردن به نیازمندان گوشزد کند تا آن ها که بیشتر با فقر دست به گریبانند بیشتر مورد توجّه واقع شوند.
سپس امام به تقسیم دیگرى درباره این قشر جامعه پرداخته مى فرماید: «و (بدان) در این طبقه گروهى قانع اند (و به آنچه به آنها بدهند اکتفا مى کنند)
و گروهى دیگر کسانى هستند که سؤال مى کنند (و در برابر کمک هایى که به آنها مى شود گاه اعتراض دارند)»; (فَإِنَّ فِی هَذِهِ الطَّبَقَةِ قَانِعاً وَ مُعْتَرّاً).
بعضى نیز «قانع» را به معناى فقیرانى تفسیر کرده اند که زبان سؤال دارند و در مقابل آن ها «مُعْتَرّ» است که بدون سؤال حال خود را نشان مى دهند و با زبان حال تقاضاى کمک مى کنند.
امام با این تعبیر مى خواهد به مالک گوشزد کند که مبادا از ناسپاسى و اعتراض نیازمندان ناراحت شود؛ زیرا طبیعى است شخص نیازمند گاه از کوره بیرون مى رود و عقده ها و ناراحتى هاى خود را حتى در برابر فردى که به او نیکى کرده آشکار مى سازد.
در ادامه سخن تأکید کرده و مى فرماید: «آنچه را خداوند درباره حق خود نسبت به آنها به تو دستور داده است حفظ کن»; (وَ احْفَظِ لِلَّهِ مَا اسْتَحْفَظَکَ مِنْ حَقِّهِ فِیهِمْ).
اشاره به اینکه خداوند تأکیدهاى فراوانى درباره آنها کرده و این حق پروردگار است که باید آن را با دقت رعایت کند.
آن گاه امام بعد از این تأکیدات چند دستور درباره رعایت حقوق این قشر محرومِ جامعه اسلامى مى دهد.
نخست مى فرماید: «بخشى از #بیت_المال مسلمین و قسمتى از غلات خالصه جات اسلامى را در هر شهر (و آبادى) به آنها اختصاص ده؛ زیرا آنها که دورند به مقدار کسانى که نزدیک اند سهم دارند و تو مأمورى که حق همه آنها را رعایت کنى»; (وَ اجْعَلْ لَهُمْ قِسْماً مِنْ بَیْتِ مَالِکِ، وَ قِسْماً مِنْ غَلاَّتِ صَوَافِی(۴) الاِْسْلاَمِ فِی کُلِّ بَلَد، فَإِنَّ لِلاَْقْصَى مِنْهُمْ مِثْلَ الَّذِی لِلاَْدْنَى، وَ کُلٌّ قَدِ اسْتُرْعِیتَ حَقَّهُ).
امام(علیه السلام) در اینجا به دو نکته اشاره مى کند:
نخست اینکه بخشى از بیت المال و بخشى از درآمد اراضى خراجیه (زمین هایى که در فتوحات اسلامى به دست لشکر اسلام افتاده) باید به مساکین و نیازمندان و از کار افتادگان اختصاص یابد.
گرچه در دنیاى امروز در بودجه کشورهاى مختلف چنین پیش بینى هایى شده است; ولى به گفته مرحوم مَغنیّه در شرح نهج البلاغه، در هزار و سیصد سال قبل دولتى را سراغ نداریم که مقید باشد سهمى از خزانه دولت را به نیازمندان و محرومان اختصاص دهد و این یکى از نشانه هاى عظمت اسلام است.(۵)
دیگر اینکه بر خلاف آنچه در مورد بخشى از بیت المال معمول بوده که میان حاضران تقسیم مى شده، امام(علیه السلام)تأکید مى فرماید که بخش مربوط به محرومان همه نیازمندان را شامل مى شود چه آنها که در مرکز حکومت اسلامى مى زیستند و چه آن ها که در دورترین نقاط زندگى مى کردند؛ زیرا اراضى خراجیه تقریبا در تمام مناطق بود و مى بایست از درآمد آن، بخشى صرف رفع نیازمندى این نیازمندان شود و به این ترتیب باید تمام مسلمانانِ نیازمند در سراسر کشور اسلامى زیر پوشش این کمک بیت المال باشند.
۲۰/۲
جمله «لِلاَْقْصَى مِنْهُمْ مِثْلَ الَّذِی لِلاَْدْنَى» اشاره به این است که حاکم اسلامى مُجاز نیست براى حاضران در مرکز حکومت امتیازى نسبت به افراد دور دست قائل شود.
این نکته شایان دقت است که «صَوافی» جمع «صافیة» به معناى اراضى اختصاصى است و هنگامى که اضافه به اسلام شود تمام زمین هاى «مفتوح عَنْوَة» و به تعبیر دیگر زمین هاى خراجیه را شامل مى گردد و از اینجا روشن مى شود که آنچه ابن ابى الحدید در تفسیر این واژه گفته که منظور از «صوافى» خالصه جاتى بوده که مخصوص پیغمبر اکرم صلیالله علیه وآله بوده و آن را به معناى اراضى «غیر مفتوح عنوة» تفسیر کرده صحیح نیست(۶)؛ زیرا در اینجا سخن از «صَوافى الإسلام» است نه «صوافى رسول الله» به علاوه زمین هاى غیر خراجى نیز اختصاص به پیغمبر اکرم صلیالله علیه وآله نداشت، بلکه براى آن مصارفى بود که در آیه هفتم سوره «حشر» آمده و از آن جمله یتیمان و مساکین و ابن سبیل نیز هست.
و ابن ابى الحدید این آیه را رها کرده و به سراغ آیه خمس رفته است که ارتباطى به بحث ما ندارد؛ زیرا غنایم جنگى شامل زمین هاى فتح شده نمى شود.
حضرت در سومین دستور مى فرماید: «هرگز غرور و سرمستى زمامدارى، تو را به خود مشغول نسازد (و از رسیدگى به کار آنها باز ندارد) زیرا هرگز به بهانه کارهاى فراوان و مهمى که انجام مى دهى از ترک خدمات کوچک معذور نیستى»; (وَ لاَ یَشْغَلَنَّکَ عَنْهُمْ بَطَرٌ(۷)، فَإِنَّکَ لاَ تُعْذَرُ بِتَضْیِیعِکَ التَّافِهَ(۸) لاِِحْکَامِکَ الْکَثِیرَ الْمُهِمَّ).
امام(علیه السلام) در اینجا نخست به مالک اشتر هشدار مى دهد که گاه مى شود سرمستىِ مقام و غرورِ حاصل از آن انسان را به خود مشغول مى دارد به گونه اى که وظایف خود را فراموش مى کند.
و نیز هشدار مى دهد مبادا گمان کنى که اگر به امور مهم نیازمندان رسیدگى کردى در ترک امور غیر مهم معذور هستى.
چنین نیست; بلکه همه امور آنها باید مورد نظر باشد از کوچک تا بزرگ و اى بسا تضییع کار کوچکى سبب مصائب بزرگى شود و یا لا اقل مایه شکستن قلب آنها گردد.
این احتمال نیز در تفسیر جمله بالا داده شده که مفهوم کلام امام این است که اشتغال به کارهاى مهم کشور اسلام نمى تواند عذرى براى ترک رسیدگى به کارهاى فقرا و حاجتمندان شود; ولى این تفسیر با توجّه به جمله «بِتَضْییعکَ التّافِهِ» بعید به نظر مى رسد؛ زیرا امام هرگز رسیدگى به حال نیازمندان را «تافِه»; (کوچک و بى ارزش) نمى شمرد.
آن گاه در چهارمین و پنجمین دستور مى فرماید: «نباید همّ خود را از آنها برگیرى و روى از آنان برگردانى (و بى اعتنایى کنى)»; (فَلاَ تُشْخِصْ(۹) هَمَّکَ عَنْهُمْ وَ لاَ تُصَعِّرْ(۱۰) خَدَّکَ لَهُمْ).
به این ترتیب امام(علیه السلام) نخست دستور مى دهد که بخش مهمّى از همّ و غمّ او متوجه حال نیازمندان باشد و سپس دستور مى دهد که با برخورد خوب و چهره گشاده😊 با آنان روبه رو گردد، درخواست هاى آنها را بشنود و به آن ترتیب اثر دهد.
در ششمین دستور به مطلب مهم دیگرى اشاره کرده مى فرماید: «نسبت به کارهاى کسانى که دسترسى به تو ندارند و مردم به دیده تحقیر به آنها مى نگرند، (حتى) رجال حکومت نیز آنها را کوچک مى شمرند (با دقت) بررسى کن و براى این کار، فرد (یا افراد) مورد اطمینانى را که خداترس و متواضع باشند برگزین تا وضع آن ها را به تو گزارش دهند»; (وَ تَفَقَّدْ أُمُورَ مَنْ لاَ یَصِلُ إِلَیْکَ مِنْهُمْ مِمَّنْ تَقْتَحِمُهُ(۱۱) الْعُیُونُ، وَ تَحْقِرُهُ الرِّجَالُ، فَفَرِّغْ(۱۲) لاُِولَئِکَ ثِقَتَکَ مِنْ أَهْلِ الْخَشْیَةِ وَ التَّوَاضُعِ، فَلْیَرْفَعْ إِلَیْکَ أُمُورَهُمْ).
جمله «مِمَّنْ تَقْتَحِمُهُ الْعُیُونُ» اشاره به کسانى است که توده مردم به آنان چندان اعتنایى ندارند و آنها را کوچک مى شمارند.
جمله «تَحْقِرُهُ الرِّجالُ» اشاره به این است که مردان حکومت نیز آنها را در خور اعتنا نمى دانند.
تعبیر به «فَرِّغْ» اشاره به این است که کسى را که براى شناسایى این افراد انتخاب مى کنى باید تمام همّ و غمش همین کار باشد نه اینکه در کنار کارهاى دیگر به این کار هم رسیدگى کند.
در ضمن امام(علیه السلام) براى مأموران بازرسىِ حال نیازمندان و شناسایى آنها سه وصف ذکر فرموده است:
مورد اعتماد و اطمینان باشند،
خدا ترس و متواضع باشند.
امام(علیه السلام) در توصیه هفتم مى فرماید: «سپس با این گروه آن گونه رفتار کن که به هنگام ملاقات پروردگار (در روز قیامت) عذرت پذیرفته باشد، چرا که از میان رعایا، این گروه از همه به احقاق حق نیازمندترند»; (ثُمَّ اعْمَلْ فِیهِمْ بِالاِْعْذَارِ إِلَى اللهِ یَوْمَ تَلْقَاهُ، فَإِنَّ هَؤُلاَءِ مِنْ بَیْنِ الرَّعِیَّةِ أَحْوَجُ إِلَى الاِْنْصَافِ مِنْ غَیْرِهِمْ).
۲۰/۳
به این ترتیب امام(علیه السلام) مالک اشتر را از مسئولیت عظیمى که روز قیامت در پیشگاه پروردگار نسبت به اداى حقوق این گروه دارد هشدار مى دهد و علت این هشدار و سنگینى این مسئولیت را چنین مى داند که آنها از همه نیازمندتر به احقاق حقند؛ زیرا اولاً آنها قشر محروم جامعه هستند.
و ثانیاً قدرت دفاع از خویشتن ندارند و حتى بسیارى از آنان راه دادگاه و محکمه قضا را بلد نیستند و قاضى را نمى شناسند و اگر زمامدار مراقب حقوق آنان نباشد ضایع خواهند شد.
از آنجا که ممکن است کسى فکر کند من حق اکثریت آنها را ادا کرده ام و عدم رسیدگى به جمع اندکى از آنان مشکل ایجاد نمى کند، امام هشدار مى دهد که باید به حق فرد فرد آنها رسیدگى کنى.
مى فرماید: «باید در اداى حق هر فردى از آنان در پیشگاه خدا عذر و دلیل داشته باشى به گونه اى که حتى حق یک فرد هم ضایع نشود»; (وَ کُلٌّ فَأَعْذِرْ إِلَى اللهِ فِی تَأْدِیَةِ حَقِّهِ إِلَیْهِ).
امام خود بهترین نمونه و برگزیده ترین اسوه و پیشوا در این قسمت بود.
تمام عمرش در خدمت محرومان گذشت و هرگز از حال آنها غافل نشد و حتى این صفت را در عصر حیات پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) نیز به طور بارز داشت؛ لذا پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) در حق او فرمود: «یَا عَلِیُّ إِنَّ اللهَ قَدْ زَیَّنَکَ بِزِینَة لَمْ یُزَیِّنِ الْعِبَادَ بِزِینَة أَحَبَّ إِلَى اللهِ مِنْهَا زَیَّنَکَ بِالزُّهْدِ فِی الدُّنْیَا وَ جَعَلَکَ لاَ تَرْزَأُ مِنْهَا شَیْئاً وَ لاَ تَرْزَأُ مِنْکَ شَیْئاً وَ وَهَبَ لَکَ حُبَّ الْمَسَاکِینِ فَجَعَلَکَ تَرْضَى بِهِمْ أَتْبَاعاً وَ یَرْضَوْنَ بِکَ إِمَاما; اى على خداوند تو را به زیورى آراسته است که هیچ یک از بندگانش را به زیورى از این محبوب تر نیاراسته، تو را مزین به زینت زهد (و بى اعتنایى به) دنیا نمود، آن چیزى از تو نمى کاهد و تو نیز چیزى از آن کم نمى کنى و محبّت مساکین را به تو بخشید آن گونه که تو از اینکه آنها پیروان تو باشند خشنودى و آنها نیز از اینکه امام و پیشواى آنها باشى خشنودند».(۱۳)
آن حضرت در هشتمین توصیه درباره این قشر محروم درباره یتیمان و پیران از کار افتاده که از همه کَس بیشتر نیازمند حمایت اند، مى فرماید: «به کار یتیمان و پیرانِ از کار افتاده که هیچ راه چاره اى ندارند و نمى توانند دست نیاز خود را به سوى مردم دراز کنند رسیدگى کن»; (وَ تَعَهَّدْ أَهْلَ الْیُتْمِ وَ ذَوِی الرِّقَّةِ فِی السِّنِّ مِمَّنْ لاَ حِیلَةَ لَهُ وَ لاَ یَنْصِبُ لِلْمَسْأَلَةِ نَفْسَهُ).
تعبیر به «ذَوِی الرِّقَّةِ فِی السِّنِّ» که اشاره به پیران از کار افتاده است مى تواند از این جهت باشد که «رقت» گاه به معناى ضعف و ناتوانى آمده; یعنى آنها به سبب سن زیادشان ناتوان و افتاده شده اند و گاه به معناى نازکى آمده؛ زیرا پوست بدن به هنگام پیرى نازک مى شود.
احتمال سومى نیز داده شده که منظور از «رقت» عواطف رقیق مردم نسبت به آنان به علت شدت کهولت باشد و جمع میان این احتمالات سه گانه نیز بعید به نظر نمى رسد، همان گونه که در آیات قرآن جمع میان تفاسیر مختلف ممکن است.
جمله «لاَ یَنْصِبُ لِلْمَسْأَلَةِ نَفْسَهُ» اگر اشاره به یتیمان و پیران هر دو باشد مفهومش این است که آنها حتى توان سؤال را براى رفع حاجاتشان ندارند و اگر تنها وصف پیران باشد اشاره به این است که آنها به واسطه کِبَر سن سؤال و تقاضا را در شأن خود نمى دانند، همان گونه که در قرآن مجید درباره گروهى از نیازمندان آمده است: «(یَحْسَبُهُمُ الْجاهِلُ أَغْنِیاءَ مِنَ التَّعَفُّفِ تَعْرِفُهُمْ بِسیماهُمْ لا یَسْئَلُونَ النّاسَ إِلْحافاً); افراد ناآگاه هنگامى که به چهره آنها مى نگرند گمان مى برند از اغنیا هستند; ولى تو با دقت در چهره آنان را مى شناسى (و آثار فقر را در چهره آنان مى نگرى) آنها هرگز چیزى با اصرار از مردم نمى طلبند».(۱۴)