eitaa logo
قرارگاه رهروان ولایت🇵🇸
320 دنبال‌کننده
900 عکس
455 ویدیو
8.7هزار فایل
.پل ارتباطی با خادم کانال @Sardarhajizadeh313
مشاهده در ایتا
دانلود
به پدر ومادر خود نیکی کنید علی وقتی از خواب بلند شد دید خانه چقدر بهم ریخته است یادش اوند که دیشب تولدش بود ومهمانهای زیادی به خانه انها امده بودند وتا اخر شب هم مانده بودند مامان علی هم چون معلن بود صبح خیلی زود رفتع بود مدرسع تابه بچه ها درس بده علی رفت تلوزیون را روشن کرد تا کارتون ببیند که یکدفعه دید خانم مجری میگفت بچه ها پدرها مادرها از صبح تاشب برای ما زحمت می کشند بیایید امروز یک کاری کنیم تا مامات وبابا خوشحال بشن علی یاد زحمتهای مامان وبابا افتاد وبا خودش گقت من چکار می تونم بکنم تا مامانم شاد وخوشحال بشود ؟ یک دفعه فکری به ذهنش رسید وشروع کرو به مرتب کردن اتاق بعد اسباب بازب هارو سرجاش گذاشت کاغذها واشغالهای که روی فرش ریخته بود رو جمع کرد وهمه جا را تمیز کرد ظهر شده بود ومامان موقعی که داشت از مدرسه به خانه برمیگشت پیش خودش میگفت وای چقدر کار دارم با این همه خستگی باید خونه رو مرتب کنم ولی مامان وقتی در رو باز کرد و وارد خونه شد دید همه جا مرتب شده خیلی خوشحال شد واز علی به خاطر ای کمک بزرگ تشکر کرد
جلوتر از بابا راه نمیرم🌹 حرف مامانو گوش میدم 🌹 هر چیزی ار انها بخوام 🌹 مودب و ارام میگم 🌹 هر کاری که از من بخوان 🌹 زود ودرست انجام میدم🌹
🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃 محمد حسين با بابا براي عزاداري امام حسين(ع) به حسينيه رفته بودند. بعد از اينكه سينه زني تمام شد، محمد حسين با بابا و بقيه ي مردم نشسته بودند تا غذاي نذري را پخش كنند. در اين موقع يكي از مسئولين حسينيه به باباي محمد حسين رو كرد و گفت: اخوي، زحمت مي كشيد در پخش كردن غذا كمك كنيد؟ بابا هم گفت: اگر لايق باشم حتما . بابا به همراه چند نفر ديگر غذاها را پخش كردند و محمد حسين هم ليوانهاي آب را پخش كرد تا اگر كسي تشنه بود، آب ميل كند بعد از اينكه غذاها كامل پخش شد، باباي محمد حسين دو تا غذا برداشت و با محمد حسين مشغول خوردن غذا شدند. بعد از غذا، محمد حسين رو كرد به بابا و گفت: آن آقا به شما گفت اخوي، يعني چه؟بابا گفت: يعني برادر. محمد حسين كه تعجب كرده بود به صورت بابا نگاه كرد و گفت: ولي قيافه ي شما اصلا شبيه آن آقا نيست.پس چطوري با هم برادريد؟ آخ جون، يعني من به غير از عمو مهدي، يك عموي ديگر هم دارم؟ بابا كه خنده اش گرفته بود گفت: نه. محمد حسين گفت: يعني برادر شماست ولي عموي من نيست؟ بابا گفت: نه پسرم، ما دو جور برادر داريم،نوع برادر كه پدر و مادرشان يكي است مثل من و عمو مهدي و يك نوع برادر مومن مسلمان. همه كساني كه به خدا ايمان دارند و كارهاي خوب انجام مي دهند با هم برادرند. محمد حسين گفت: شما چند تا برادر داريد؟ بابا گفت: خيلي زياد، به اندازه ي همه انسانهاي مومن. خود تو هم برادرهاي زيادي داري. محمد حسين كه خيلي خوشحال شده بود گفت: امير علي ، سعيد، حميد و ... همه برادر من هستند. بابا گفت: بله به خاطر اينكه آنها بچه هاي خيلي مودب و مهرباني هستند. محمد حسين كه خيلي خوشحال شده بود گفت: پس من مي روم به بچه ها خبر بدهم. راستي بابا آن آقا به شما چي گفت: بابا با لبخند گفت: اخوي.😊 انما المومنون اخوه 🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹