eitaa logo
🌹کانال مولودی و اعیاد غریب آشنا (مبشری)
1.7هزار دنبال‌کننده
2.2هزار عکس
233 ویدیو
72 فایل
https://eitaa.com/joinchat/1922302029Cf52fe4bfa2 #غریب_آشنا #اشعار_و_نغمات_آیینی_مناسبتی_وکاربردی با محرَّم زخم ما نان و نمک ها خورده است تا ابد از شور عاشورا نمک گیریم ما #محمد_مبشری جهت تبادل و ارتباط مستقیم با شاعر @gharibe_ashena_mobasheri
مشاهده در ایتا
دانلود
هرچه بد تا میکنم با من مدارا میکنی از سر لطف و کرم با بی حیا تا میکنی حاجتم را میدهی تا من تقاضا میکنم دردهایم را خودت فوراً مداوا میکنی پیش چشمان همه داری بزرگم میکنی آبرویت را دوباره خرج رسوا میکنی پرده پوشی میکنی و باز عصیان میکنم هر که بویی میبرد فوراً تو حاشا میکنی صبح تا شب این همه بد میکنم اما شما کار خوبم را فقط در بوق و کرنا میکنی سعی کردم تا گناهم را نبیند عابری غافل از اینکه مرا داری تماشا میکنی یاد کن آلوده را از باب لطف در قنوت نیمه شب با رب که نجوا میکنی یا زمانی که میان روضه های مادرت گریه بر درد و مصیبت های زهرا میکنی کربلا میخواهم آقا التماست میکنم گریه دارم میکنم، داری تماشا میکنی؟ : 💔 شعرم نفس بریده به لکنت رسیده است ای شرح اضطراب دلم، شد بیا @gharibe_ashena_mobasheri313
گلیم خاکی دل را خودش تکان داده  خودش مسیر حسینیه را نشان داده همیشه دعوتمان می کند و این یعنی برای تـوبه دوباره به مـا زمـان داده یکی به روضه و جمعی به اشک مشغولند  و او حواله ی جنت در این میان داده بهشت در عوض قطره ای نمک آلود؟  نشد معامله اینکه، به رایگان داده هـوای شرب طهورا نمی کنیم آخر  حسین چائی روضه به خوردمان داده   به یک سلام، ثواب زیارت حـرمش  به نوکران خود از لطف بیکران داده گـدا طلب نکند هم کـریم می بخشد  تکان نخورده لب حر به او امان داده خوشا بحال حبیب آنقدر که عاشق بود به راه عشق حبیبش دو بار جـان داده پدر به حال رکوع و پسر به خاک خضوع  پدر هر آنچه که داده پسر همان داده غروب سرخ و گلو سرخ و در همان حالت  عقیق سرخ یمانی به ساربان داده : ❤️ باز آمد به درت عبد گنه کار حسین آنکه با لطف تو شد نوکر دربار حسین @gharibe_ashena_mobasheri313
رونگیر ای آبروی کائنات از مرتضی درددل کن باعلی ای حضرت خیرالنسا پیش چشمان علی سوسو نزن مهتاب من دست برپهلونگیر ای حضرت مشکل گشا شانه برگیسوی زینب میزنی آهسته تر ای فدای نام تو هفت آسمان و انبیا جان من جان برلبم کردی کنار بسترت حرفی ازرفتن نزن ای گوهر بیت ولا ای همه پشت وپناهم بی پناهم بعد تو ای پناه بی پناهان یادگار مصطفی ای همه بودونبودم بی تو تنها میشوم ای همه داروندارم حضرت شمس هدی فاطمه من فاتح بدروحنین و خیبرم دیده واکن تاببینی حال ما بهر خدا یادم آمدلحظه ای راکه توافتادی به خاک تیره شد پیش نگاه تو تمام ماسوا دودبودوآتش ومسماروسیلی و کتک بین آتش مانده بودی ای گل باغ حیا پشت درماندی ودرافتاد روی پیکرت اشک میریزد زچشمان حسین و مجتبی : از من نکردی خواهشی نُه سال حالا که چیزی خواستی تابوت میخواهی؟ @gharibe_ashena_mobasheri313
بُرده از روزِ اَزَل دِلهای ما را یِک نَفَر نیستَم مُحتاجِ لُطفِ خَلق اِلا یِک نَفَر اَهلِ اِحسان گَرچه بِسیارَند امّا در کَرَم شُد زَبانزَد دَر میانِ کُلِ دُنیا یک نَفَر در نَبَرد فتنه با حَق پُشتِ مولایم علی میشَوَد بَعد از خُدا مُحکَم فَقَط با یِک نَفَر غالباً دورِ کَریمان می شَوَد دائِم شُلوغ پَس چِرا پیشِ مَزارَش نیست حتی یِک نَفَر از تَمامیِ خَلائِق دَر زَمین و آسِمان مَعنیِ اَندوه را فَهمیده تَنها یِک نَفَر قامَتَش خَم شُد از آن روزی که بینِ کوچه دید بی هوا زَد سیلیِ مُحکَم به زهرا یک نفر بال و پَر زَد پیشِ چشمانَش عزیزِ مُصطفی پیر شُد از غُربتِ اُمِّ اَبیها یِک نَفَر شُد پَس از یاسِ نَبی از اِبتدای کودَکی مثلِ قَبرِ خاکیَش تَنهای تَنها یِک نَفَر : آن روز درون کوچه پژمرد حسن مادر که زمین خورد دگر مُرد حسن @gharibe_ashena_mobasheri313
نگو که خیر نداری برای ما آقا عزیز من، کرمت رفته پس کجا آقا چه اشتباه بزرگی ز نوکرت سر زد که آمده به سرش این همه بلا آقا به حُرمتِ نمک و نانِ سفره ات نزدم به روضه های حسینِ تو پشت پا آقا منی که شب، نجف و صبح، سامرا بودم تقاص پس بدهم این همه؟ چرا آقا شکایت دل خود را به فاطمه گفتم که بسته ای به رویم مشهدالرضا آقا اگـرچـه غـرق گناهم ز تو طلبکارم زدی به چوب جدایی کـربلا آقا قسم به آن بدنی که جدا جدا شده بود مرا ز گریه و هیئت مکن جدا آقا : تـو را ندیده‌ام حـتی به لحظه‌ای امّا دلم برای کسی که ندیدَمَش تنگ است @gharibe_ashena_mobasheri313
پیش طبیب هستم و درمان نوشته است درمــان برای من رخ جــانان نوشته است‌‌ فهمید بی قراری من علتش چه بود دیدار روی ماه کریمان نوشته است آب و هوای اینجا به من مشـهدی نساخت در نسخه اش دیار خراسان نوشته است‌‌ هریک نسخه اش علاج هزاران غم است و درد بر روی پرچمی که نوشته اسـت‌ این کشور از چهار طرف بیمه ی رضاست این را خدا به نقشه ی ایران نوشته است‌ آلــــوده آمـــدم که طــهارت دهـــی مـرا حق شرح پاکی تو به قرآن نوشته است‌ رحـــمت به شــیر مـادر آن مست شاعری کین بیت را برای تو اینسان نوشته است‌ ای آبروی جن و ملک خاک بوسی ات عالم فدای جلوه ی شمس الشموسی ات : اذن زیارتی بدهید ای حالم به جان مادرتان روبراه نیست @gharibe_ashena_mobasheri313
رود بودم حسرت دریا به فریادم رسید روضه های حضرت سقا به فریادم رسید حسرت شش گوشه دارم در دل دیوانه ام تا ابد این مرقد زیبا به فریادم رسید من فقط از روضه های کربلا دم میزنم بارگاه زاده ی به فریادم رسید مادرم در روضه شیرم داده، ای ارباب من روز اول این دل شیدا به فریادم رسید در جوانی راه را گم کرده بودم بارها دیدم آخر به فریادم رسید اشک چشمم دادی و حال مناجات و دعا لطف کردی و همین نجوا به فریادم رسید وقت مردن دوست دارم تا بیایی در برم تا بگویم به فریادم رسید خواب میدیم که محشر بود و من چشم انتظار در همان دم به فریادم رسید کل محشر سینه زن شد با نوای شال مشکی تو در عقبی به فریادم رسید : 💔 مرا به خاطر این عشق سرزنش کردند بگو ببینم، کنایه هم بخورم؟ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ @gharibe_ashena_mobasheri313
می نویسم ز تو که دار و ندارم شده ای بیقرارت شدم و صبر و قرارم شده ای من که بی تاب توأم ای همه ی تاب و تبم تو همه دلخوشی لیل و نهارم شده ای روسفیدم کن اگر روی سیاه آوردم گوشه چشمی بنما ای که نگارم شده ای بابی انت و امی پسر شیرخدا پسر فاطمه تو ایل و تبارم شده ای من نمک گیر توأم ای نمک سفره ی من شکر درگاه خدارا که تو یارم شده ای من گرفتار توأم ای که گرفتار غمی تو دلیل شرف و عز و وقارم شده ای روزگاریست که من در به در روضه شدم روزگاریست که ماه شب تارم شده ای حضرت منتقم شاه شهیدان مهدی از همان روز ازل ذکر و شعارم شده ای : 💔 درد این است که ما مدعی هجرانیم درد هجران تو چشیدی و نفهمید کسی @gharibe_ashena_mobasheri313
ما را تمام خـلـق شناسند با حسین ما نوکریم و حضرت فرمانروا حسین ناز طبیب و منت مرهم کجا کشی؟ وقتی که هست تربت پاکش دوا حسین با هر طپش ز سینه ی ما میرسد به گوش ای پادشاه تشنه لب کـــربلا حسین منت خدای عزّوجل را که لحظه ای ما را به حال خویش نکرده رها حسین در روز حشر سینه زنان ناله می کنیم شور و نشور می کند آنجا به پا حسین نوکر کنار سفره ی ارباب دل خوش است شکـر خـدا که گشته خـریدار ما حسین آری وصیّت همه ی مـا همین بُوَد بر روی قبر ما بنویسید یا حسین : 💔 ‏صبح و طلوع شعر و غزل، ناشتای تو یعنی سلام، زنده شدم با دعــــای تو @gharibe_ashena_mobasheri313
خدا رو کرد با زهرا تمام شاهکارش را زمین از فاطمه دارد مدال افتخارش را تمام آسمانها را برایش خلق کرد و بعد به دست فاطمه داده زمام اختیارش را نخی از چادر او را به همراه خودش برده از آن پس جبرئیل از او گرفته اعتبارش را هر آنکس که در این دنیا فقیر سفره اش باشد بدون ترسی از آتش قیامت بسته بارش را لگدهایش به درب سوخته انگار کاری بود زمستان کرده نامردی گلستان بهارش را زمین افتاد و یا فضه خُذینی گفت پشت در میان شعله ها انگار کرده میخ کارش را علی با چشم خود می دید بالا رفتن دست و غلافی را که می گیرد میان کوچه یارش را تمام شب کنار بسترش بیدار می مانَد شمارش می کند حیدر نفسهای نگارش را از این پهلو به آن پهلو ندارد خواب بی دردی به پایان میبرد زهرا به سختی روزگارش را : 💔 بغض دارم مرو از پیش علی، زهرا جان تو نباشی چه کسی پاک کند اشکم را؟ @gharibe_ashena_mobasheri313
ماجرای کوچه چشمان ترم را زخم کرد آه از دردی که قلب مضطرم را زخم کرد آتش این زهر، آبی روی آتش بوده است آتشی دیگر دل شعله ورم را زخم کرد روضه‌خوانی میکنم هرروز وشب درخلوتم روضه ی سنگین مادر حنجرم را زخم کرد این مصیبت‌نامه را جز من نمیداند کسی دست نامردی رسید و باورم را زخم کرد حوریه حتی نسیمی بر رخش دارد ضرر باد گلبرگ گل پیغمبرم‌ را زخم کرد سالها گریان داغ ضربت یک سیلی ام ضربه ای محکم که روی‌مادرم را زخم کرد با شتاب و ناگهانی رد شد از روی سرم این مصیبت بود از پا تا سرم را زخم کرد آنقدر گفتم به جای مادرم من را بزن این تقلا کردنم بال و پرم را زخم کرد عرش هم آنروز از غصه تلاطم کرده بود مادرم درکوچه راه خانه را گم کرده بود : من به هر کوچه ی خاکی که قدم بگذارم ناخـودآگاه به یاد تـو می اُفتم مـادر @gharibe_ashena_mobasheri313
وقت غسلت به لبم آمده جانم، زهرا زخمهای بدنت، برده امانم زهرا سرخ شد صورتِ آبی که چکید از بدنت چه سرت آمده بانوی جوانم، زهرا؟ تا سحر خیره به رویت شدم و آب شدم بد سرت خورده به دیوار، گمانم زهرا ذکر می گفتم و دستم به پرت خورد آرام بند آمد وسط ذکر، زبانم زهرا بازوی لاغرت اینقدر ورم کرده چرا؟ با که گویم من از این داغِ گرانم زهرا؟ آستین بین دهان کردم و فریاد زدم زخم مسمار، درآورد فغانم زهرا کاشف الکرب دلم، چوبه ی تابوتت را بر سر شانه گذارم؟ نتوانم زهرا پیش قبرت به روی خاک زمین میافتم میروی از بر من یار کمانم زهرا؟ پدرت آمده اما بدنت را آخر با چه رویی به پیمبر برسانم زهرا؟ خاک با دست خودم بر بدنت میریزم حق بده که به لبم آمده جانم زهرا خوشیِ بعد تو را، فاتحه اش را خواندم تا ابد یاد غمت، فاتحه خوانم زهرا : 💔 داخل قبرم ولی قبر خودم را کنده ام جان حیدر فاطمه برخیز و من را خاک کن @gharibe_ashena_mobasheri313