eitaa logo
🌹کانال مولودی و اعیاد غریب آشنا (مبشری)
1.7هزار دنبال‌کننده
2.2هزار عکس
233 ویدیو
72 فایل
https://eitaa.com/joinchat/1922302029Cf52fe4bfa2 #غریب_آشنا #اشعار_و_نغمات_آیینی_مناسبتی_وکاربردی با محرَّم زخم ما نان و نمک ها خورده است تا ابد از شور عاشورا نمک گیریم ما #محمد_مبشری جهت تبادل و ارتباط مستقیم با شاعر @gharibe_ashena_mobasheri
مشاهده در ایتا
دانلود
من همان روز ولادت که ز مادر زادم بود زخمت به جگر نعمت مادر زادم بوده ام هیچ و همه بود و نبودم از تواست آن زمانی که نبودم به غمت دل دادم به سر کوی تو ای کعبۀ آمال دلم باد می آوردم گر چه دهی بر بادم قصّه ی عشق تو درسی نه که در سینه بود این حدیثی است که دادند از اوّل یادم سال ها بود که در بند تعلّق بودم از زمانی که اسیر تو شدم آزادم خواستم تا که بر آرم سر از این هفت سپهر خم شدم سجده به خاک قدمت بنهادم هر چه دارم همه از پاکی مادر دارم رحمت حق به روانش که حسینی زادم پیش از آنی که پدر جانب مکتب بردم الف قامت عبّاس تو بود استادم عید نوروز منِ دلشده آن روز بود که شرار غمت آمد به مبارکبادم «میثم» از عالم دیوانگی این را دانست از زمانی که خراب تو شدم آبادم  استادسازگار @mohebanorezakazemi .
رها کنید دگر صحبت مداوا را فراق اگر نکُشد وصل می کشد ما را تمام عمر تو ما را، نظاره کردی و ما ندیده ایم هنوز آن جمال زیبا را شراره های دلم اشک شد زدیده چکید ببین چگونه به آتش کشید دریا را قسم به دوست که یک موی یار را ندهم اگر دهند به دستم تمام دنیا را به شوق آن که زکوی توام نشان آرد به چشم خویش کشیدم غبار صحرا را جنون کشانده به جائی مرا که نشناسم طریق کعبه و بتخانه و کلیسا را نسیم صبح زراهی که آمدی برگرد ببر سلام زمن آن عزیز زهرا را تمام عمر به خورشید و ماه ناز کنم اگر به خانه تاریک من نهی پا را به راه عشق سر و دست و پا بده «میثم» ولی زدست مده دوستی مولا را استادسازگار @mohebanorezakazemi .
دل بسته ام مرا ز سر خویش وا مکن از من مرا جدا کن و از خود جدا مکن هرگز نگویمت که بیا دست من بگیر گویم گرفته ای ز عنایت رها مکن من با تو پیش از آمدنم آشنا شدم ای آشنا مفارقت از آشنا مکن تنها بود به دست تو طومار جرم من این مشت بسته را به بر خلق وا مکن درمان درد من نبود غیر درد عشق این درد را ز لطف بیفزا دوا مکن در من اگر سعادت ترک خطا نبود در تو کرامت است تو ترک عطا مکن خواهی اگر ز لطف به من اعتنا کنی دیگر به کثرت گنهم اعتنا مکن نزد کریم فرق ندارند خوب و بد یکجا قبول کن همگان را سوا مکن عمری به زخم تیر بلا سینه ام بسوز آنی به هجر خویش مرا مبتلا مکن «میثم» اگر ترک تن و ترک جان کنی ترک محبت علی مرتضی مکن استادسازگار @mohebanorezakazemi .
رنج تو را به گنج فراوان نمی دهم  درد تو را به دارو و درمان نمی دهم  زخم تو را به مرهم و خاک تو را به مُشک  خار ره تو را به گلستان نمی دهم  سنگ غم تو شیشة قلب مرا شکست  این سنگ را به گوهر غلطان نمی دهم  عمری به بزم روضه ات، الفت گرفته ام  این روضه را به روضة رضوان نمی دهم  من با محبّت تو، در این عالم آمدم  والله بی محبّت تو، جان نمی دهم  مهر تو را به مهر و مه و آسمان دهم؟  هرگز! خداگواست، به قرآن نمی دهم  یک قطره اشک در غم تو، هستی من است  این قطره را به بحر خروشان نمی دهم   از کودکی به بزم عزایت گریستم  این گریه را به صد گل خندان نمی دهم  من گوشه گیر مجلس انس تو بوده ام  این گوشه را به عالم امکان نمی دهم  من چشم خود به اشک عزای تو شسته ام  این چشم را به چشمة حیوان نمی دهم  من خاک آستان حبیب تو، "میثمم"  این رتبه را به افسر شاهان نمی دهم استادسازگار @mohebanorezakazemi .
به قلاده ی نفس گشتم اسیر شدم زار و شرمنده و سر به زیر تهی دستم و بی نوا و فقیر مرا کس نخواند ذلیل و حقیر مقامم بُوَد بس بزرگ و خطیر امیری حُسَینٌ وَ نعِمَ الامیر حسین ازکرم انتخابم کند  غلام غلامش خطابم کند  گدای در خود حسابم کند  بهشتم بَرَد یا عذابم کند  به عشقش اسیرم اسیرم اسیر امیری حُسَینٌ وَ نعِمَ الامیر خیالش زمن دلربایی کند غمش دردلم خودنمایی کند  نوایش مرا نینوایی کند  ولایش مرا کربلایی کند بدانند خلق از صغیر و کبیر  امیری حُسَینٌ وَ نعِمَ الامیر منم عار او، او بود یارمن زلطف و کرامت، خریدار من نبودم که او بوده دلدار من  غمش شد انیسِ دل زار من از آن دم که مادر مرا داده شیر امیری حُسَینٌ وَ نعِمَ الامیر اگر چه گنه کار و آلوده ام به خاک مزارش جبین سوده ام دمی بی ولایش نیاسوده ام  گرفتار و دلداده اش بوده ام  از آن دم که آب و گلم شد خمیر امیری حُسَینٌ وَ نعِمَ الامیر زخون جگر پاکِ پاکم کنید سپس عاشق سینه چاکم کنید به تیغ محبت هلاکم کنید  به صحن ابوالفضل خاکم کنید که خاکم دهد بوی مشک و عبیر امیری حُسَینٌ وَ نعِمَ الامیر به زخم جبین پیمبر قسم  به رخسار خونین حیدر قسم  به محسن، به زهرای اطهر قسم  به سبطین و عباس و اکبر قسم  به هفتاد و دو عاشق بی نظیر  امیری حُسَینٌ وَ نعِمَ الامیر دریغا که شد خاک صحرا کفن بر آن کشته ی پاره پاره بدن  تنش پاره پاره تر از پیرهن سرش نوک نی با خدا هم سخن نگاهش سر نی به طفلی صغیر امیری حُسَینٌ وَ نعِمَ الامیر به سردار بی لشگر کربلا  به سرهای لب تشنه از تن جدا  به قرآن زیر سُم اسب ها  به خونی که شد خونبهایش خدا  به جسمی که او را کفن شد حصیر امیری حُسَینٌ وَ نعِمَ الامیر به هر کوی و هر بزم و هر انجمن  سرم خاک پای حسین و حسن  پدر در دوگوشم سرود این سخن که ای نازنین طفل دلبند من  حسینی بمان و حسینی بمیر امیری حُسَینٌ وَ نعِمَ الامیر استادسازگار  @mohebanorezakazemi .
خدا مرا ز ولای علی جدا نکند من و خیال جدایی از او؟ خدا نکند به آنچه در حق من می‌کند خوشم اما خدا کند که دلم را ز خود جدا نکند کسی که جانب بیگانه را نگه دارد نمی‌شود که نگاهی به آشنا نکند به خانه‌زادی او کعبه می‌کند اقرار دلِ شکسته علی را چرا صدا نکند؟ کسی ز کار دلی عقده وا نخواهد کرد اگر اشاره به دست گره‌گشا نکند سزد به حضرت او منصب یداللّهی که غیر او گره از کار خلق وا نکند... خدا کند که قَدَر اَندر این لیالی قَدْر مرا به هجر تو این قَدْر مبتلا نکند چه لذتی‌ست ندانم به زخم شمشیرت که کشتۀ تو دمی فکر خون‌بها نکند محمدعلی مجاهدی(پروانه) @mohebanorezakazemi .
اهل ولا چو روی به سوی خدا کنند اول به جان گمشدۀ خود دعا کنند شد عالمی اسیر جمال تو، رخ نما تا عاشقانه سیر جمال خدا کنند روی تو را ندیده خریدار بوده‌اند «تا آن زمان که پرده برافتد چه‌ها کنند؟».. آهسته چون نسیم گذر کن در این چمن تا غنچه‌ها به شوق تو آغوش وا کنند.. عهدی که بسته‌ایم، فراموش کی کنیم؟ صاحبدلان به عهد امانت وفا کنند از ما جمال خویش مپوشان که گفته‌اند: «اهل نظر معامله با آشنا کنند».. «پروانه» سوخت ز آتش هجران ولی نگفت:‌ «شاهان کم التفات به حال گدا کنند» محمدعلی مجاهدی(پروانه) @mohebanorezakazemi .
روی تو را ز چشمۀ نور آفریده‌اند لعل تو از شراب طهور آفریده‌اند... پنهان مکن جمال خود از عاشقان خویش خورشید را برای ظهور آفریده‌اند منعم مکن ز مهر خود ای مه، که ذرّه را مفتون مهر و عاشق نور آفریده‌اند... از پرتو جمال تو در کوه و برّ و بحر سینای عشق و نخلۀ طور آفریده‌اند... عمری اسیر هجر تو بود و فغان نکرد بنگر دل مرا چه صبور آفریده‌اند... پروانه را در آتش هجران خود مسوز او را برای درک حضور آفریده‌اند محمدعلی مجاهدی(پروانه) @mohebanorezakazemi .
محمدعلی مجاهدی ملقب به «شمس‌الدین» و متخلص به «پروانه» ۲ فروردین ۱۳۲۲ در خانواده‌ای روحانی در شهر قم متولد شد. وی سرودن را از دبیرستان آغاز کرد و پس از اخذ مدرک کارشناسی حقوق قضایی چند سالی به تحصیل علوم حوزوی پرداخت و سپس به بررسی متون منظوم پارسی و تحقیق درباره شعر آیینی مشغول شد. وی دبیر شعر آیینی کشور، عضو شورای شعر وزارت ارشاد و مدیر انجمن ادبی قم و انجمن محیط بوده است. مجاهدی زحمت بسیاری برای شعر آیینی کشیده است و از او به‌عنوان «پدر شعر آیینی» یاد می‌شود. وی علاوه بر مقاله‌های متعدد، بیش از ۴۰ عنوان کتاب، تألیف و گردآوری کرده است. از آثار او می‌توان به «شکوه شعر عاشورا»، «سیری در ملکوت»، «یک صحرا جنون» و «آسمانی‌ها» اشاره کرد. @mohebanorezakazemi .
الهی! بهر قربانی به درگاهت، سر آوردم نه تنها سر برایت بلکه از سر، بهتر آوردم پی ابقای «قَد قامت»، به ظهر روز عاشورا برای گفتن «الله‌اکبر»، اکبر آوردم علی را در غدیر خم، نبی بگْرفت روی دست ولی من روی دست خود، علی‌اصغر آوردم برای آن‌که هم‌دردی کنم با مادرم زهرا برای خوردن سیلی، سه ساله دختر آوردم علی انگشتر خود را به سائل داد اما من برای ساربان، انگشت با انگشتر آوردم منِ «ژولیده» می‌گویم، حسین‌بن‌علی گفتا الهی! بهر قربانی به درگاهت، سر آوردم ژولیده نیشابوری  @mohebanorezakazemi .
در این جهان بخُدا تا رمق بجان من است همیشه نام حُسین بر سرزبان من است چه خوانمش که محمد(ص) به وصف او فرمود که مَن از آن حُسین و حُسین از آن من است ژولیده نیشابوری @mohebanorezakazemi .
قدر این عُمرگران را نه تو دانی و نه من اسب آمال جهان را نه تو دانی و نه من گرم از لطف خدا عُمر دو صَد نوح کنی با خبرباش که آخر نه تو مانی و نه من  ژولیده نیشابوری @mohebanorezakazemi .