eitaa logo
قرارگاه حاج قاسم سلیمانی
12.3هزار دنبال‌کننده
21.3هزار عکس
17.3هزار ویدیو
64 فایل
«بِسْمِ اللَّهِ القٰاصِمِ الجَبّٰاریٖنْ» خط خون نقطه‌ی پایان سلیمانـی نیست... بِھ‌َراسـ💪ـید که این اولِ بسم الله است...🌷 کانون تبلیغاتی پربازده قاصدک ❄️👇 https://eitaa.com/joinchat/3340238882Ca4b5329bfc
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 پاسخ حاج حسین یکتا به این سئوال که: چرا باید به امیدوار باشیم؟!
یِک جایی نِوِشتِه بود: "تَکلیفِ دوست داشتَن هایَت را روشَن کُن" با خودَم گُفتَم : [لا عشق ... اِلّا حُسِین❤️]
خیلی ساکت و مظلوم بود.خیلی هم نظم داشت،☺️ هر وقت از مدرسه می­‌آمد خانه🏡، اولین کاری که می­‌کرد پله­‌ها را تمیز می­‌کرد و کفش­‌ها👟 را دستمال می­‌کشید، بعد دست­‌هایش را می­‌شست وجلوی آفتاب☀️ خشک می‌کرد. بسیار کمک حال من بود طوری که وقتی مهمان می‌آمد لذت می­‌بردم از اینکه همه چیز یکدست و سفره منظم چیده شده.☺️ خودش غذا نمی­­‌خورد تا مهمان‌ها غذایشان تمام شود». 🌸 🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📣📣برای چندمین بار ! سخنان این شیر مسلمان و ، سرکار خانم مهرناز اسدی فوق تخصص بیماریهای ریوی و عفونی که سیمای جمهوری اسلام هم پخش شد را، ببینید وپخش کنید!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ مرصاد حزب الله | حیدر | لبیک یابن الحیدر بانوای حاج محمود کریمی - ولایت فقیه همان ولایت امیرالمومنین است - ولایت فقیه استمرار راه معصومین است
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨💔✨ ‏گُفتم شرابِ وَصل، به اُوباش می‌دهند ؟ با خنده گُفت: بنده‌یِ او ، باش ، می‌دهند ... 💔
آه... باور نمی کنم که مرا با تــو پیوستی اینچنین باشد!! می نویسم به روی دفتر خویش جاودان باشی ای سپیدهٔ عشــق... 📎شهیدتازه داماد حزب‌الله 🌷
خدایا . . . می خوام با ریختن خونم که همان غسل است گناهانم را پاک نمایی و به جای قربانی دادن خودم را قربانی تو کنم ... 🌷حسینعلی عالی ، شهید دوران 🌈 لشکر 41 ثارالله
🌈 شهـادت داستان ماندگاری آنانی است که دانستند دنـیا جای مانـدن نیست...🕊🕊🕊 🌷شهیدمرتضی آوینی
🌴 حاج قاسم سلیمانی : وقتی برای آیت الله بهاءالدینی تعریف کردم که 🌷شهید حسینعلی عالی🌷 شب عملیات روی سیم‌های خاردار خوابید تا بچه‌ها ازمعبر عبور کنند،ایشان بیش از 10 دقیقه گریه کردند💦
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 حاج قاسم سلیمانی از شهید حسینعلی عالی می گوید 🌈 آنهایی که با خدا رفیق بودند💕
درد بی درمان شنیدی؟ حال من یعنی همین! بی تو بودن درد دارد میزند من را زمین 🌿
😄😄😄 آخ جان گیلاس حسینیهٔ گردان خصوصاً در زمستان و با سرد شدن هوا، حکم صحرای عرفات را داشت. خلوتی برای بیتوته کردن. در تمامی ساعت‌های شبانه‌روز هر وقت به آنجا می‌رفتی در گوشه و کنار آن اورکت یا پتویی به سر کشیده در حال راز و نیاز با خدای خود بود. همراه دو نفر از دوستان (البته از سرما) به حسینیه پناه بردیم. خلوت بود. جز یک نفر که در گوشه‌ای چمباتمه زده و پشت به در ورودی مشغول ذکر و فکر بود. احدی نبود. سلامی دادیم و نشستیم. تازه چشممان داشت گرم می‌شد که یک‌مرتبه آن اخوی عابد و زاهد از جا جست و با صدای بلند و بی‌خبر از حضور ما گفت: «آخ جان گیلاس! این‌یکی دیگر سیب نبود.» بله، کاشف به عمل آمد که رفیق ما از شر وسواس خناس به حسینیه گریخته و سرگرم کارشناسی کمپوت‌های اهدایی بوده است.😜 فرهنگ جبهه، شوخ طبعی‌ها، ج۳ ص۸۳
‍ ‍ 🌷شهید احمد بورقانی فراهانی🌷 نام : احمد بورقانی فراهانی طبق گفته خود شهید به علت ارادت زیاد به امام رضا دوست داشتند احمد رضا صدایش کنند نام پدر: حاج نقی ولادت: ۱۳۴۶/۱۱/۲۰ تهران شهادت:۱۳۶۵/۴/۲۷عملیات کربلای یک مهران وضعیت تاهل:___ نام جهادی :___ آخرین مقام: سرباز امام(ره) نحوه شهادت: در عملیات کربلا یک مهران در اثر اصابت خمپاره به شکم و پا مجروح شدند و ۱۷ روز بعد در روز ۲۷ تیرماه (دقیقا روز ولادت امام رضا)در بیمارستان شهید چمران تهران به درجه شهادت میرسند سن شهادت :۱۹ ساله دومین فرزند خانواده علاقه: قرآن و کار فرهنگی در روز های دوشنبه هر هفته جز برگزار کنندگان جلسات اخلاقی و اعتقادی بودند وصیت نامه شهید: قبل از شهادت از مادرشان خواسته بودند اجازه ورود خانم های بد حجاب را به مجلس ختمشان ندهند و در انتهای قرآنی که همیشه همراهشان بود اینگونه نوشته بودند: 🖤با قرآن زندگی کنیم و با قرآن و برای قرآن و در راه قرآن بمیریم که مرگ در راه خدا خود حیات است. این جمله تنها وصیت شهید بود
🎈در رویای اعتماد به شیطان🎈 وَ أَيْقِظْنَا عَنْ سِنَةِ الْغَفْلَةِ بِالرُّكُونِ إِلَيْهِ خداوندا ! ما را از 😴 خواب غفلت و فراموشى، كه به سبب ميل و اعتماد به شیطان👹 است ، بيدار گردان. 🌴 🌴 دعای 17 بند 7
همین که تو... هر صبح در خیال منی حال هر روز من خوب است...
‏کسی میتونه یاور و دستگیر مظلومین عالم باشه که حتی به اندازه نگه داشتن چند لحظه عبا، بارش رو دوش کسی نباشه
مـسـیر بِهِشـت خَطِّ شلوغے دارد ..💔 آن هم اگـر وعده ی «بَلْ أَحْیاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ یُرْزَقون»🕊 را در خوانده باشے..🌱 •|معجــزه‌ی چـَشـمانـتـ ـ✨😍 🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 روایت سیدهاشم الحیدری از علاقه بسیار سیدحسن نصرالله به شهید حاج قاسم سلیمانی 🔹سیدحسن نصرالله گفت: اگر عزرائیل از من بپرسد جان تو را بگیرم یا جان حاج قاسم را، سریع می‌گویم جان من را بگیر...
"نمی‌توانم از حسین پورجعفری نام نبرم" از برادر نزدیک‌تر از پدر دلسوزتر ‌‌ حسین آقای پورجعفری کسی که بابا هروقت میخواست وصفش را برای ما بکند یک جمله میگفت: مثل پروانه دورمن میگردد ‌‌ مگر میشود تورا از یاد ببریم وقتی ما نبودیم کنار بابا شما بقول خود بابا همانطور که پدر دور فرزندش میگردد حسین پورجعفری دور من میگردد ‌‌ شبها تازمانیکه مطمئن نمیشدی بابا خوابیده نمیخوابیدی وصبحها قبل از بابا بیدار میشدی و دم دراتاق مینشستی. همیشه جیب‌هایت پر بوداز کشمش و توت‌خشک قدم به قدم از ترس گرسنه‌ماندن فرمانده‌ات، دست در جیب میکردی و در دهانش میگذاشتی ‌‌ چگونه میتوان ازتویاد نکرد وقتی باتمام اینکه میدانستی همسرت در اوج احتیاجش به تو هست بابا مارا واسطه کند درسفر آخر که برگشتی نداشت بگوید حسین رامنصرف کنید بامن نیاید باگفتن این جمله‌ٔ مابه تو رنگ رخسارت دیدن داشت ما را حلال کن که عشقت را نفهمیدیم فقط جوابت را شنیدیم که گفتی: یعنی من حاجی را وسط بیابان تنها بگذارم!؟ ‌‌ کاش بودی سراغ بابا را از تو میگرفتیم تو هیچوقت ما را بی‌جواب نگذاشتی سلام مان رابه بابا برسان سفربه سلامت یار وفادار
آمد به خط فاطميون سر بزند، شب که شد، گفتيم لابد می‌رود جايی دور از هياهوی رزمنده‌ها استراحت کند، کفشهايش را گذاشت زير سرش؛ گوشه اتاق دراز کشيد، خودمان خجالت کشيديم، اتاق را خلوت کرديم که چند ساعت استراحت کند. 🌷
🌹خاطره‌ای از سردار شهید حاج قاسم سلیمانی که در زمان حیاتش اجازه نداد منتشر شود... ✍مادر بزرگوار سردار حاج قاسم سلیمانی که از دنیا رفتند، پس از چند روز با جمعی از خبرنگاران تصمیم گرفتیم برای عرض تسلیت به روستای قنات ملک برویم. با هماهنگی قبلی، روزی که سردار هم در روستا حضور داشتند، عازم شدیم. وقتی رسیدیم ایشان را دیدیم که کنار قبر مادرشان نشسته و فاتحه می‌خوانند. بعد از سلام و احوالپرسی به ما گفت من به منزل می‌روم شما هم فاتحه بخوانید و بیایید. بعد از قرائت فاتحه به منزل پدری ایشان رفتیم. برایمان از جایگاه و حرمت مادر صحبت کرد و گفت: این مطلبی را که می‌گویم جایی منتشر نکنید. گفت: همیشه دلم می‌خواست کف پای مادرم را ببوسم ولی نمی‌دانم چرا این توفیق نصیبم نمی‌شد. آخرین بار قبل از مرگ مادرم که این‌جا آمدم، بالاخره سعادت پیدا کردم و کف پای مادرم را بوسیدم. با خودم فکر می‌کردم حتماً رفتنی‌ام که خدا توفیق داد و این حاجتم برآورده شد. سردار در حالی که اشک جاری شده بر گونه‌هایش را پاک می‌کرد، گفت: نمی‌دانستم دیگر این پاهای خسته را نخواهم دید تا فرصت بوسیدن داشته باشم.