⭕️شهیدی که بر سر مزار شهید حاج قاسم آرزوی شهادت کرد.
برادر #شهید_خلبان_امیر_اسلامی میگوید: یک ماه پیش همراه برادرم بر سر مزار شهید حاج قاسم سلیمانی حضور یافتیم و بعد ازینکه توسلی پیدا کرد از او پرسیدم از حاج قاسم چه خواستی⁉️
گفت: من همچون حاج قاسم آرزوی شهادت کردم.🕊
عند_ربهم_یرزقون💔
حاجی در یک کشور نمی جنگید،یک وطن نداشت.
از مرز افغانستان تا نهایت عمق عراق،
از کنار مرزهای سرزمین اشغالی تا سراسر سوریه،
از یمن تا فلسطین،
هر جا که مرود دست برد آمریکا و اسراییل بود،
حاج قاسم هم بود تا دستشان را از ناموس وخاک مسلمانان و مظلومان بی پناه کوتاه کند.
نیروسازی از جوان مردان همان کشورها وتوانمندسازی برای جهاد،
آرزوی جمهوری اسلامی بود به سمت #ظهور ،که با یاران فرامرزی از جمله سپاه قدس محقق می شد.
آمریکا و اذنابش با هزارها تریلیون دلار بودجه و به کار گرفتن نیروی زمینی و دریایی و هوایی با غارت و چپاول سرمایه های کشور ها؛
و
#حاج_قاسم بدون نیروی دریایی و هوایی و با چند ده میلیون دلار!
اما با با کمک نیروهای مجاهد افغانی و ایرانی و لبنانی و عراقی و سوریه...
پیروز میدان را همه دیدند؛
فرمانده سرافراز ایران بود که همه جابود و همیشه بود.
بشاش بود و پرتوان .
خستگی را خسته کرده بود!
استراحتش تنها گوشه حسینیه و دفتر کارش ،برای ساعات کوتاه!
🌱وَلَقَد اَرسلنا بِآیاتِنا اَن اَخرِج قَومَکَ مِنَ الظُلُماتِ اِلَی النّورِ وَذَکّرِهُم بِاَیّامِ اللهِ؛
خدای متعال توصیه می کند ،دستور می دهد حضرت موسی(ع)را که 《ذَکّرِهُم بِاَیّامِ الله》.
ایّام الله را به یاد آن ها بیاور؛
موسی(ع) ،پیامبر عظیم الشان الهی مامور است گه ایّام الله را به یاد مردم بیاورد.
روحیه خوب و پرنشاطی داشت👌یکبار دیدم در حرم #حضرت_رقیه(س)
برای زائرین چایی میریزد
رفتم کنارش هم صحبت شدیم
گفت:فلانی، من تا #شهید_نشم برنمیگردم☝️
#شهید_مدافع_حرم حامد جوانی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📖درس عرفان باتفکر حاج قاسم سلیمانی✨
یک جمعۀ تلخ را ورق میزد باد
ای داد از این جنون و این استبداد⚡️
سردار وطن به دست گرگی وحشی
غلتیدهبهخون در آتشوبیفریاد💔
#سردار_دلها
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
توجه به بیت المال 🌷
♧ وقتی ساعتی را به تنهایی درمحاصره حرامیان داعش مقابله کردم
تو اون شلوغی صدای چند نفر رو شنیدم :ابراهیمی ..کجایی⁉️
بچه ها دنبال من اومده بودند .فریاد زدم :من اینجام.
از چند طرف منو به رگبار بستن .
چاره ای نداشتم باید به سمت بچه ها میدویدم .تا اونجایی که تونستم تجهیزات نظامی (دوتا آرپی جی- چند تا قبضه اسلحه) برداشتم.
یاعلی گفتم و به طرف بچه ها دویدم.🏃♂🏃♂
دیدم فرمانده با دو تا از بچه ها با یک تویوتا که یه دوشکا روش در حال آتیش ریختن بود دنبالم اومده بودن . خودم رو به پشت تویوتا انداختم.
- اینا چیه با خودت اوردی.
-[سلاحه دیگه. بیت الماله ، نمیخواستم دست اون حرومیا بیفته ....]😊
🌹شهید اسدالله ابراهیمی
●شهادت:۲۶خرداد۹۵- معراته حلب
----------------------------------------------
♧ محمود و تعدادی از همرزمانش در منطقه ای حائل میان دو جبهه داعش و النصره قرار گرفتنه اندو تا آخرین لحظات زیر آتش سنگین دشمن ایستادگی میکنند✌️، هنگامی که فرمان عقب نشینی تاکتیکی می آید، ایشان به سمت اسلحه ای که بر روی زمین افتاده بود میرودو به دوستش میگوید:
[نمی خواهم اسلحه ای که با هزینه بیت المال تهیه شده به دست تکفیریهای ملعون بیفتد❗️]
در همین اثنا مورد اصابت گلوله تک تیرانداز دشمن قرار می گیرد و شربت شهادت را می نوشد.
🌹شهید محمودمراد اسکندری
●شهادت: ۱۲ بهمن ۹۴- نبل و الزهراء
#شادی_روحشون_صلوات
تصویری جالب از شهید
حاج احمد در حال اصلاح حاج قاسم ...
🌹شهید حاج احمد سلیمانی
🌹شهید حاج قاسم سلیمانی
🔸حاجی خیلی دلمه دوست داره !
✍برایش دلمه درست کردم و آش جو؛ دوست داشت. گفتم: از این دلمهها بخور، ببین خوشمزه شدهاند یا نه. نخورد؛ گفت اول میبرم برای حاج قاسم. حاجی خیلی دلمه دوست داره. هر قدر گفتیم برای حاجی هم میگذاریم که بعد ببری، قبول نکرد. همان موقع زنگ زد خانهشان، گفت: حاجی ناهار نخور؛ برات دلمه و آشجو میارم...
✍خاطره ای از سردار سلیمانی :
در حاشیه "خور عبدالله"مشغول صرف شام بودیم.حاج قاسم به اتفاق برادر فارسی تشریف اوردند.از قرارگاه خبر آوردند نیروها را برای عملیات فردا تجهیز کنیم؛ دشمن قصد دارد منطقه را بمباران شیمیایی کند.
حاج قاسم تذکرات لازم را دادند.به بچه ها گفتند حالا برای نزول باران دعا توسل برگزار کنید ،فردا هوا بارانی شود و هواپیماهای دشمن نتوانند پرواز کنند. ساعتی بعد صدای مناجات بچه ها خط را نورانی کرد. هنوز دعا به پایان نرسیده بود که قطرههای شفاف باران را چهره های خود حس می کردیم. حاج قاسم در حالی که شبنم مژه هایش با نم نم باران در هم آمیخته بود با خود می گفت:خدایا این دعای کدام بسیجی عارف بود که مستجاب شد؟!
📚منبع کتاب؛ اقتدا به عاشوراییان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
با صدای خنده هاش داغ دل آدم تازه میشه💔
🌹خاطره دختر شهید سلیمانی از مکالمات دقایق اخر با حاج قاسم
✍«آخرین باری که بهم زنگ زدید، سه ساعت قبل از سفرتان به بهشت بود؛ به همون جایی که در خواب تعریف کردید... یک باغ بسیار زیبا و خصوصی برای خود شما و گفتی این باغ را خودتان برای خودتان ساختید و دو روز قبل از شهادتتان این باغ را دیدید...
کاش می دانستم امشب اخرین باری که زنگ زدید بار اخریست که صدایتان را می شنوم و کاش از حرف هایتان و از اصرارتان برای تنها نماندن در خانه چیزی حس می کردم کاش ان لحظه می فهمیدم چرا به من گفتید بابا از دستم ناراحت نشو ...کاش حکمت این صحبت هایتان را در آخرین مکالمه مان می فهمیدم به من قول دادید وقتی برگشتید باهم به مشهد میرویم ... چه خوش عهدی بابا جان و چه سفر زیارتی زیباو با شکوهی به مشهد رفتید.
هر بار که میرفتید انتظار برگشتتان شیره جانمان را میگرفت... میگفتیم نرید خستهاید، مریض هستید؛ میگفتید من نروم چه کسی برود؟ شما قبول میکنید ناموس مردم، بچههای بیگناه در چنگال یک مشت حیوان وحشی اسیر و گرفتار شوند، مرزهایمان به خطر بیفتد و فردا اینها به داخل کشور ما بیایند و جان و مال و ناموس مردم را به غارت ببرند و من در خانه کنارتان بمانم؟ ما با سوال شما از خودمان شرمنده میشدیم و شما را به خدا میسپاردیم... کاش بخاطر اینهمه سال دوری و سختی و دلهره، گوشه نگاهی به ما بندازی بابا جان که چه سخت تشنه یک نگاه شمایم.
حضرت عشق حضرت پدر امروز روز شماست؛ روز شهید... باز هم پیروز میدان شدی و مُزد اینهمه سال مجاهدت و سختی و خستگی را چه با افتخار از خود سیدالشهدا گرفتی.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔸افشاکننده مسیر تردد سردار سلیمانی اعدام میشود
🎥 سخنگوی قوه قضاییه امروز در نشست خبری گفت: «سید محمود موسوی مجد» فرزند سیدکاظم یکی از جاسوسان سازمان سیا و موساد به اعدام محکوم شد.
🔸مجد در قبال اخذ دلار آمریکایی در حوزههای امنیتی نیروهای سپاه قدس جاسوسی میکرده و محلهای تردد شهید سرلشکر قاسم سلیمانی رو در اختیار دشمن قرار داده بود.
قرارگاه حاج قاسم سلیمانی
یه روزی هم میاد
رو بَنِرای سطح شهر میبینیم نوشته:
« کاروان راهیان #عشق »
.
کاروانی که از ایران و افغانستان و عراق زائـر راهی میکنه به سمت #سوریه...
می بردمون به سمت حرم حضرت زینب و حضرت رقیه...
وقتی خوب دلمونو تکون دادیم و عقده ی این چند سال فراق رو جبران کردیم...
.
یکی مثل #حاج_حسین_یکتا که از یادگارای همین سالای جنگ با تکفیریا باشه برامون شروع میکنه به روایت کردن...
.
" اینجا که نشستید
اسمش #زینبیه است!
قریهای که توش حرم مطهر خانوم زینب قرار داره...
همینجا بود که مدال #شهادت گردن #شهید_محرم_ترک ، اولین شهید مدافع حرم ، انداختند...
.
تو همین خاک بود که #شهید محمود رضا بیضایی به معشوقش ، امام حسین رسید... "
.
بعد سوار اتوبوس میشیم و میریم #حلب
بعد از اینکه نشستیم رو خاکا ، راوی میگه:
" اینجا حلبِ...
همونجایی که #سردار_همدانی رو به آسمون پرواز داد...
همینجا بود که #شهید_صدر_زاده ، فرمانده ایرانی لشگر فاطمیون ، سرشو گذاشت رو پاهای اربابش!
#شهید_محسن_خزایی خبرنگاری که دختر سه ساله شو به دختر سه سالهی ارباب سپرد و از دنیا خداحافظی کرد...
.
اینجا مقتلِ #شهید_محمدرضا_دهقانِ و #شهید_رسول_خلیلی ...
جووناالوارثینو سال شماها که از همون اول عادت کرده بودن به دل ندادن...
.
مقصد بعدیمون #خان_طومانِ ، جنوب غربِ حلب...
همونجایی که تروریستا محاصرهش کردن و نیروهای مقاومت رو مجبور به عقب نشینی...
همونجایی که وقتی آزاد شد،همه سجده شکر بجا آوردیم...
هر چند برای آزاد شدنش #شهید دادیم و اسیر...
یکیشون #شهید_محمد_بلباسی بود که با رفتنش چهار تا بچهش یتیم شدن...
ولی کاری کرد که اون دنیا ، جلو حضرت زهرا ، سرشونو با افتخار بلند کنن و بگن:
ما بچه های شهید بلباسی ایم! "
مثل #شلمچه ، مثل هویزه ، مثل چزابه ، مثل طلاییه ...
یه روزی #حلب و خان طومان و زینبیه و ریف رو قدم قدم زیارت می کنیم...
یه روزی گذرمون بهشون میخوره..
[ هر زمان تو خیابونا چشمتون خورد به بَنِرا و تابلوهایی که ازتون دعوت کرده با این کاروان راهی شید ، بدونید به فاصله ی اندکی ، روزی میرسه که سرتاسر ایران نوشتن...
« کاروان راهیان قدس »
کاروانی که این بار مقصدش فراتر از #شلمچه و #دمشقِ !
کاروانی که میره به سمت خود #بهشت
نماز میخونه تو مسجدالاقصی...
با امامت امام دوازدهم...
و با حضور تمام شهدا...
شهدایی که روزی برای زیارتشون #چفیه هامون و #چادر هامون خاکی شد ...
و دیر نیست اون روز !
روزی که با چشمای خودمون ببینیم که رو سر در ورودی #فلسطین نوشته:
«ونرید ان نمن علی الذین استضعفوا فی الارض و نجعلهم ائمه و نجعلهم الوارثین»
ْحْاْجْ قْاْسْمْ :ْ خْدْاْیْاْ عْاْقْبْتْ مْاْرْاْ
ْ خْتْمْ بْهْ شْهْاْدْتْ کْنْ …ْ
دعایے ڪہ مستجاب ݜد…💔
حاج قاسم بابا جون دست ماهم بگیر جا نمونیم😭😔
#گلزار_شهدای_کرمان
#کلام_شهید
شهادت نوع #مرگ را عوض میکند #وقت مرگ را عوض نمیکند❌
🌴از مرگ نترسید؛ جوری در زندگی حرکت کنید که خداوند #شهادت را نصیبتان کند و از دنیا ببرد🕊
مدافع حرم
#شهید_جواد_محمدی🕊
#اللهم_ارزقنا_توفیق_الشهادة🤲
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴حاج قاسم سلیمانی:
آقای ترامپ قمار باز ، بدان آنجا که فکر نمیکنی ما در نزدیکی شما هستیم، جمهوری اسلامی نمیخواهد! سپاه نمیخواهد!
من حریف شما هستم.
✅آری خون حاج قاسم سلیمانی حریف شمابود...
واژه شناسی کلام حاج قاسم:
۱_من حریف شما هستم.
۲_آقای ترامپ قمار باز.
۳_بیا ما منتظریم.
۴_ما ملت شهادتیم.
به درستی که حاج قاسم بزرگترین دشمن وحریف را طلبید و ترامپ نیز قمار بسیار سنگینی کرد و با اقدام به شهادت حاج قاسم سلیمانی که مرد میدان شهادت بود گور خود و آمریکا را کند.
▪️شاید بگویید غُلُو است،اما نه! دنیای ما بر مدار سنتهایی میچرخد، داغی که شهادت حاج قاسم بر دل آزادگان جهان گذاشت هیچ چیزی نگذاشت،سنت ناپایداری ظلم.
✅ظلم پایدار نمی ماند. ان شالله و بإذن الله...
✍می گفت آرایشگاهم کنار مسجدالرسول کرمان بود،خداروشکر سعادت داشتم آرایشگرحاج قاسم باشم. موهای سردار جمع و جور و منظم بود. به ظاهر زیبا و خوش تیپ بودنِ خیلی ساده، اهمیت می داد...
این عکس. یکی ازعکسهایی هست که از آن روزها به یادگار برای من باقی مانده. الآن...خیلی دلتنگم.. دلتنگ دیدن چهره ی زیباو همیشه خندان این مرد آسمانی...
| بٰا لشڪرټ چـ ـہ حٰاجَټ
رَفتݩ بہ جنگِ ڋُشمـݩ؟
•••
ټو خـ ـود بہ چشــم و اَبـرو
بَـرهَم زنی سپاهی... |🖤
#پروفایل_دلبرانه 📸
#افول_امریکا
یک روز حاج آقا از منطقه به حسینیه ثارالله آمد. برای رعایت مسائل امنیتی و حفاظتی، موقع رفتن بدون آنکه متوجه شود ما او را تا منزل مادرخانمش همراهی کردیم. آنجا که رسید، متوجه شد و من را صدا زد و گفت: چرا دنبال من میآیید و من را تعقیب و ناراحت میکنید من پیشانی حاج قاسم را بوسیدم و گفتم: حاجی! ارواح خاک مادرت ما را اذیت نکن و بگذار ما کار حفاظت از جان تو را به خوبی انجام بدهیم. حاجی موقعی که این قسم را از زبان من شنید، سکوت کرد. او با بیان اینکه در این موقع از او اجازه خواستم تا خوابی را که از مادرش دیده بودم، برایش تعریف کنم، افزود: سردار سلیمانی گفت: چه خوابی دیده ای؟ گفتم: در عالم خواب، مادرتان را در جمعی از بچههای رزمنده دیدم. مادرتان با همان حیای اسلامی که رعایت میکرد، آمد و ما چهره اش را یک لحظه دیدیم. سلام کرد و گفت: از حاجی چه خبر؟ گفتم: حاجی حالش خوب است و سلام میرساند. مادرت گفت: بگو احوال پدرش را بپرسد.
#خاکریز_خاطرات
قرارگاه حاج قاسم سلیمانی
یک روز حاج آقا از منطقه به حسینیه ثارالله آمد. برای رعایت مسائل امنیتی و حفاظتی، موقع رفتن بدون آنکه
🔰 بعد از آنکه این را به حاج قاسم گفتم، شروع به گریه کرد و بعد از گریه گفت: درست است من هر روز یا یک روز در میان، زنگ میزدم و احوال پدرم را میپرسیدم. این دفعه یک عملیات سختی بود و داعشیها در املی این قدر شیعهها را اذیت میکردند و خود و بچه هایشان را میکشتند که من ۴ یا ۵ روز سخت درگیر شدم و نتوانستم با پدرم تماس بگیرم. راوی این خاطره ادامه داد: حاج قاسم همان شب با وجود خستگی گفت: به قنات ملک برویم و حدود ساعتهای ۱ یا ۱ و نیم شب که رسیدیم به سر مزار مادرشان رفتیم و صبح زود نیز بعد از اقامه نماز صبح، دوباره سر مزار مادرشان رفتیم و همان جا، حاج قاسم دوباره من را صدا زد و گفت: ابراهیم، خوابت را بار دیگر برای من تعریف کن.
من گفتم حاج آقا خواب من به جای خودش؛ فقط، میخواهم احترام مادر شما را که سن و سالی از او گذشته بود نسبت به شوهرش بگویم که چه احترامی دارد، شما دو یا سه روز یادتان رفته از پدر احوال بپرسید، مادرتان در عالم خواب به شما تذکر داد. این باید الگویی برای نسل آینده و آنها که ازدواج میکنند، قرار گیرد و احترام همدیگر را نگه دارند.
حاج قاسم بعد از سخن من گفت: درست هم هست، هر وقت مادرم را به تهران میآوردم، بیشتر از ۳ یا ۴ روز نمیماند و برای رفتن اصرار میکرد. من میگفتم: مادر تازه آمده ای؟ میگفت: من به پدرتان قول دادم و باید بروم و اگر من را نبری، خودم میروم یا به برادرت سهراب یا حسین میگویم من را ببرند.
#خاکریز_خاطرات
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 ببینید | لحظاتی از حضور سپهبد قاسم سلیمانی در حرم حضرت علی(ع)