eitaa logo
غزلستان
215 دنبال‌کننده
322 عکس
27 ویدیو
0 فایل
شاعر نِیَم و شعر نمیدانم چیست من مرثیه خوانِ دل دیوانه ی خویشم
مشاهده در ایتا
دانلود
نگهت شعر و تداعی گر کندوی عسل دولبت قند و نمایانگر قانون غزل یاد تو دردل ما بس شده تکرار ولی لهجه ی چشم تو قانون فرامرز و ملل   اسم تو گشته کنون وردِ زبانهای همه   سخنت دردهن خلق شده بیت و مثل باز تقدیم تو کردم سبدی غنچه ی رُز نرگس مست تو خنیاگر آغوش و بغل طعم لبخند تو رامشگر ارباب هنر لحن خندیدنت آن حادثه ی ‌خوب غزل مثل نجوای نخستین سخن معشوقی بوی گل میدهی و عطر خوش از روز ازل صورتت چهره ی  مهتاب‌ و نهانخانه مهر طعنه زد ماهِ تو بر هاله ی اطراف زُحل شهره ی روز تویی مثل شب زلزله خیز شهر قلبی که گذر کرده ازآن بیمِ گُسل 📚 @ghazalestan 📖
تو در نماز جماعت مرو که می‌ترسم کُشی امام و بپاشی صف نماز از هم 📚 @ghazalestan 📖
عابری گفت که صبح توی دیوانه بخیر گفتمش او که نباشد تو بگو خیر کجاست؟؟ 📚 @ghazalestan 📖
این عادت من است که با خاطرات تو روزی هزاربار خداحافظی کنم 📚 @ghazalestan 📖
گرچه توصیف من انگار ندارد ثمری نیست مانند تو در خاطر دنیا بشری پیش روی منی اما مگر امکان دارد که خدا خلق کند مثل تو زیبا اثری هرکه دیده‌ست ترا کُرک‌وپرش ریخته‌است خوب نقاش زمان ساخته عکسی هنری مثل سوهان قمِ حاج حسین و پسران مملو ازشهد گلی، از عسلِ کوه سری شک ندارم‌ که غزل شعرِ تَری خواهد شد شاعران از تو بگویند اگر مختصری بین یک عده که دارند خیالاتی خام خب تعارف که نداریم شما ماه تری یوسف گمشده ی شهر اگر من بودم آرزو داشتم ای کاش مرا هم بخری 📚 @ghazalestan 📖
لب به لب خمره ی لبهات که شد جوشستان کافری میکنم ای ناب ترین نوشستان لحظه ای پلک بزن تا نفسی تازه کنم می کُشد خلسه ی طولانی مدهوشستان پیله ی عشق ببافیم چنان برخیزد بوی پروانگی از هر وجب آغوشستان صحبتی! زمزمه ای! هلهله ای! لبخندی! مُردم از بس که دهانت شده خاموشستان می شود تازه تب کهنه ی بیچارگی ام لب به لب خمره لبهات که شد جوشستان 📚 @ghazalestan 📖
اما شب سخت می‌گذرد؛ کاش شب‌ها روز بودند! 📚 @ghazalestan 📖
برخیز و صُبحِ مردمِ یک شهرِ خستـه را با چَشمْ هایِ روشنِ شِعرَتْ به خیر کن 📚 @ghazalestan 📖
که گفته است که کوچک بمان و شاهی کن امیر باش و به حمام خون، کبیر بمیر... : ٢٠ دى، سال‌روز شهادت اميركبير 📚 @ghazalestan 📖
بلبل به وقت صحبتت بدجور کم می آورد پیش صدای مست تو سنتور کم می آورد شیرین عسل شیرین بیان شیرین سخن شیرین نگاه بس که تو شیرین زاده ای زنبور کم می آورد وقت سحر ای ماه من چشمان خود وا می کنی خورشید پیش چشم نازت نور کم می آورد چشمم خمارِ چشم تو، پیش دو چشم یَشم تو در مستی و در نشئه گی بافور کم می آورد با چشم و ابرو های خود چندین نفر را کشته ای در نزد ابروهای تو ساطور کم می آورد! ای دلبر بخشنده ام این شعر کوتاهم ببخش در وصف روی ماه تو... معذور، کم می آورد... 📚 @ghazalestan 📖
غزلستان
تو از زمان تولد درون من بودی وگرنه عشق که اینقدر اتفاقی نیست #فرامرز_عرب_عامری 📚 @ghazalestan 📖
‌چشم های تو وقت زیادی از خدا گرفت! اگر آفریده نمی شدی، زیباییِ بیشتری به کوه به دریا به جنگل می رسید... 📚 @ghazalestan 📖
چرا هستم؟ سوال ِ بی جوابم بود از هستی تو دادی با‌سلام ِ خود، جواب ِ من، سلام ای‌ عشق! 📚 @ghazalestan 📖