دل و گوش خر 1.mp3
7.95M
🎧نام قصه : خری که دل و گوش نداشت
نویسنده : #مهدی_آذریزدی
قصه گو : #زینب_انتظام
گروه سنی : #۷_سال_به_بالا
تدوین و صداگذاری : استودیو قصه مینوفن
#قصه_شب🌜
🌟قصه مینوفن؛ شربتی با طعم رویاهای کودکی🌟
@ghesseminofen|🪴💚
━━━━━━◉──────
↻ㅤ ◁ㅤ ㅤ❚❚ㅤ ㅤ▷ㅤㅤ ⇆
🎧نام قصه : خری که دل و گوش نداشت _ قسمت دوم
نویسنده : مهدی آذریزدی
قصه گو : زینب انتظام
گروه سنی : ۷ سال به بالا
تدوین و صداگذاری : استودیو قصه مینوفن
#قصه_روز☀️
🧸توضیحات : آقا شیره و آقا روباهه مدتها باهم دیگه زندگی میکردن ، شیر شکار میکرد و غذاش رو با روباه تقسیم میکرد، تا اینکه یه روز شیر مریض شد. روباه تصمیم گرفت...
آنچه کودکان از شنیدن این قصه می آموزند:
#خویشتن_داری
#پرهیز_از_زودباوری
#تحلیل
#تفکر
#عاقبت_اندیشی
#تصمیم_گیری
#پرهیز_از_تنبلی
@ghesseminofen 🪴💚
22دل و گوش خر.mp3
8.21M
🎧نام قصه : خری که دل و گوش نداشت _ قسمت دوم
نویسنده : #مهدی_آذریزدی
قصه گو : #زینب_انتظام
گروه سنی : #۷_سال_به_بالا
تدوین و صداگذاری : استودیو قصه مینوفن
#قصه_شب🌜
🌟قصه مینوفن؛ شربتی با طعم رویاهای کودکی🌟
@ghesseminofen|🪴💚
━━━━━━◉──────
↻ㅤ ◁ㅤ ㅤ❚❚ㅤ ㅤ▷ㅤㅤ ⇆
🎧نام قصه : رویای شبنم
نویسنده : معصومه گودرزی پروری
قصه گو : مهسا مظفری
گروه سنی : ۳ تا ۸ سال
تدوین و صداگذاری : استودیو قصه مینوفن
#قصه_شب🌜
🧸توضیحات : همه ی جنگل تشنه بودن ، شبنم کوچولو از این وضعیت خیلی ناراحت و غصه دار بود ، اون دلش میخواست دوستاشو سیراب کنه تا دیگه غمی نداشته باشن ...
آنچه کودکان از شنیدن این قصه می آموزند:
#صبر
#امید
#فداکاری
#بلند_پروازی
#کمک_به_یکدیگر
#محبت
#همدلی
#ایثار
@ghesseminofen 🪴💚
شبنم.mp3
14.14M
🎧نام قصه : رویای شبنم
نویسنده : #معصومه_گودرزی_پروری
قصه گو : #مهسا_مظفری
گروه سنی : #۳_تا_۸_سال
تدوین و صداگذاری : استودیو قصه مینوفن
#قصه_شب🌜
🌟قصه مینوفن؛ شربتی با طعم رویاهای کودکی🌟
@ghesseminofen|🪴💚
━━━━━━◉──────
↻ㅤ ◁ㅤ ㅤ❚❚ㅤ ㅤ▷ㅤㅤ ⇆
6.84M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
زندگی کودکِ با قصه📚
با
زندگی کودکِ بدون قصه🥱
از زمین تا آسمون متفاوته
مشاور و روان درمانگر تخصصی کودکان _ صادق آقاجانی🧖♂
با معرفی قصه مینوفن💊 به دیگران در رشد فرهنگی جامعه سهیم باشیم 😘
@ghesseminofen🪴💜
🎧نام قصه : بستنی خشک
نویسنده : هو گوانبین
مترجم : مسعود نوازنی
قصه گو : نرگس جوادی
گروه سنی : ۳ سال به بالا
تدوین و صداگذاری : استودیو قصه مینوفن
#قصه_شب🌜
🧸توضیحات : مسعود کوچولو ، بعد از اینکه میبینه مامان بزرگش بعضی خوراکی ها رو خشک میکنه و استفاده میکنه ، تصمیم میگیره ازش تقلید کنه و بستنی یخی خودشو خشک کنه !!!
بنظر شما میتونه؟؟ نتیجهی اینکارش چی میشه؟🤔
آنچه کودکان از شنیدن این قصه می آموزند:
#تفکر
#الگوبرداری_صحیح
#عاقبت_اندیشی
@ghesseminofen 🪴💚
بستنی خشک.mp3
7.68M
🎧نام قصه : بستنی خشک
نویسنده : #هو_گوانبین
مترجم: #مسعود_نوازنی
قصه گو : #نرگس_جوادی
گروه سنی : #۳_سال_به_بالا
تدوین و صداگذاری : استودیو قصه مینوفن
#قصه_شب🌜
🌟قصه مینوفن؛ شربتی با طعم رویاهای کودکی🌟
@ghesseminofen|🪴💚
━━━━━━◉──────
↻ㅤ ◁ㅤ ㅤ❚❚ㅤ ㅤ▷ㅤㅤ ⇆
8.91M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ماجرای عجیب غریب "شهر آدنا"😳
بنظرتون انتهای قصه ی عمو رضا و شهر آدِنا چی میشه ؟!!🤔
دوست داریم ادامه ی قصه رو از زبون شما بشنویم ♥️
بنویسید و برامون ارسال کنید💌
امتیاز هم داره 🤩
#کارتهای_ستارهای
#بقیهش_با_تو
@ghesseminofen💊💜
هدایت شده از قصه مینوفن
14.86M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📣 یادتون نره
🎊 آقاجون مامانجون 🎊
تا حالا قصه ها و خاطرات پدربزرگ ، مادربزرگ هاتون رو شنیدید ؟؟😋
از امروز به بعد ، مخصوصا حالا که آخر هفته ست و احتمالا برای دیدن آقاجون و مامانجونمون میریم به خونه هاشون 👨🦳👵
ازشون بخواهیم یک قصه یا خاطره ی بامزه از بچگی شون تعریف کنند 👼
اون رو با موبایل ضبط کنیم 🎤
و ارسال کنیم برای قصه مینوفن 💊
تا به اسم خودمون منتشر بشه 😍
منتظریم ...😘
@ghesseminofen🪴💜
قصه مینوفن
ماجرای عجیب غریب "شهر آدنا"😳 بنظرتون انتهای قصه ی عمو رضا و شهر آدِنا چی میشه ؟!!🤔 دوست داریم ادام
به نام خدای مهربان
یکی بود یکی نبود
یک شهر عجیب بود به نام شهر کودکان گانگستر .
یک پسر بود به نام علی که کلاً از بزرگترها بدش میومد، برای همین تصمیم گرفت یک شهر بسازه و هیچ بزرگتری را در اون راه نده.
تصمیم گرفت (شهر آدنا) رو به پا کنه. اون یک بچه بود و نمیتونست چیزهایی که خیلی بزرگن رو بلند کنه یا سوار ماشین بشه .برای همین تصمیم گرفت، آدم بزرگ هارو مجبور کنه که این شهرو بسازند.
ساخت این شهر فقط یک هفته طول کشید، چون که همه ی آدم بزرگا مشغول ساخت این شهر بودند.
بالاخره ساخت شهر به پایان رسید و همه آدم بزرگا از شهر بیرون شدند.
یک روز گذشت دو روز گذشت و به یک هفته رسید .همه بچهها خسته شده بودند و گرسنه بودند. اونا نمیتونستن غذا درست کنند برای همین تصمیم گرفتند آشپز رو بیارن.
اما نمیتونستن ماشین سواری کنند برای همین رانندهها رو هم آوردند همین تور پیش رفت و همه ی آدم بزرگا اومدن و شهر آدنا همون شهر همیشگی شد.
علی هم یاد گرفت که همیشه باید یک بزرگتر پیش خودش داشته باشه تا اتفاق بدی نیفته.
قصه ما به سر رسید کلاغه به خونش نرسید.
✍نویسنده:محمدعلی طاهری
🙎♂سن : ۱۰ ساله
🏠از شهر تهران
ممنونیم از:
✨محمد علی طاهری عزیز✨ که به زیبایی تونست داستان شهر آدنا رو ادامه بده و اون رو به قصه مینوفنی ها هدیه کنه،
ما هم براش دعا میکنیم تا تو کارهاش هر روز موفق و موفق تر باشه 🤲
شما هم فرصت دارید تا قصه شهر آدنا رو اونطوری که دوست دارید برای ما بنویسید و ارسال کنید . 😘
راستی بچه ها 📣
تا پایان آذر ماه ، به هر قصه ای که طی دو هفته ۲k بازدید بخوره به میزان ۱۰۰ هزار تومان🎁 هدیه داده میشه 😳
#بقیهش_با_تو
#داستان_شهر_آدنا
#قصه_متنی
@ghesseminofen 🪴💜