eitaa logo
کانال اختصاصی قاسم کاکایی
688 دنبال‌کننده
323 عکس
81 ویدیو
15 فایل
🔺 کانال اختصاصی اطلاع رسانی برنامه‌ها و نشر آثار حجت‌الاسلام والمسلمین دکتر قاسم کاکایی 🔺 کانال اطلاع رسانی دکتر قاسم کاکایی در تلگرام: https://t.me/ghkakaie ارتباط با مدیر کانال : @Admin_ghkakaie
مشاهده در ایتا
دانلود
درسگفتار_شرح_مثنوی_جلسه_۱۲۱_دکتر_کاکائی.mp3
24.8M
🎙| فایل صوتی کامل | جلسه ۱۲۱ (دفتر اول) ⬜️با ارائه حجت الاسلام والمسلمین دکتر قاسم کاکایی 🗓تاریخ جلسه : سه شنبه ۶ آذر ۱۴۰۳ 🕝 مدت زمان: ۲۵ دقیقه و ۴۹ ثانیه @ghkakaie
درسگفتار شرح مثنوی معنوی جلسه۱۲۱،ابیات ۳۷۳۰تا۳۷۵۱: آن چه دیدی برتر از کون و مکان که به از جان بود و بخشیدیم جان در شجاعت شیر ربانیستی در مروت خود که داند کیستی در مروت ابر موسیی به تیه کآمد از وی خوان و نان بی‌شبیه ابرها گندم دهد کان را بجهد پخته و شیرین کند مردم چو شهد ابر موسی پر رحمت بر گشاد پخته و شیرین بی زحمت بداد از برای پخته‌خواران کرم رحمتش افراخت در عالم علم تا چهل سال آن وظیفه و آن عطا کم نشد یک روز زان اهل رجا تا هم ایشان از خسیسی خاستند گندنا و تره و خس خواستند امت احمد که هستید از کرام تا قیامت هست باقی آن طعام چون ابیت عند ربی فاش شد یطعم و یسقی کنایت ز آش شد هیچ بی‌تاویل این را در پذیر تا در آید در گلو چون شهد و شیر زانک تاویلست وا داد عطا چونک بیند آن حقیقت را خطا آن خطا دیدن ز ضعف عقل اوست عقل کل مغزست و عقل جزو پوست خویش را تاویل کن نه اخبار را مغز را بد گوی نه گلزار را ای علی که جمله عقل و دیده‌ای شمه‌ای واگو از آنچ دیده‌ای تیغ حلمت جان ما را چاک کرد آب علمت خاک ما را پاک کرد بازگو دانم که این اسرار هوست زانک بی شمشیر کشتن کار اوست صانع بی آلت و بی جارحه واهب این هدیه‌های رابحه صد هزاران می چشاند هوش را که خبر نبود دو چشم و گوش را باز گو ای باز عرش خوش‌شکار تا چه دیدی این زمان از کردگار چشم تو ادراک غیب آموخته چشمهای حاضران بر دوخته ✅ @ghkakaie
80.53M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 | میزگردهای تخصصی بازخوانی حکمت اسلامی؛ ضرورت فلسفه زمانه‌اندیش با حضور دکتر قاسم کاکایی همزمان با روز جهانی حکمت و فلسفه، میزگردهای تخصصی بازخوانی حکمت اسلامی؛ ضرورت فلسفه زمانه اندیش برگزار شد. 📜 مدرسه علمیه عباسقلی خان؛ اولین مدرسه علمیه مختص تعلیم و تعلم علوم و معارف حِکمی در حوزه علمیه خراسان @Abbasgholikhanpajohesh@ghkakaie
📢اعلام برنامه 💡 سلسله نشست هایِ (طلب و اخلاق طلبگی) 🎤حجت الاسلام و المسلمین دکتر قاسم کاکایی 🎥بستر های پخش از فضای مجازی : ۱ http://Dastgheibqoba.info/live ۲ https://www.aparat.com/dastgheib/live 🗓️زمان : پنجشنبه ها هر دو هفته یک بار پس از نماز مغرب و عشاء جلسهٔ پنجاه و سوم ۸ آذر ماه ۱۴۰۳ 🕌مکان : شیراز_ مسجد قبا (آتشیها) ✅ @ghkakaie
شرح‌الاسماء_الحسنی_جلسه_۱۲۱_حجت‌الاسلام_والمسلمین_دکتر_کاکایی.mp3
35.92M
🎙️|فایل صوتی کامل | ▶️ جلسه : ۱۲۱ 🌍 محل تدریس : شیراز ، حوزه علمیه شهید محمد حسین نجابت ( ره ) 📅 تاریخ : ۵ خرداد ۱۳۹۲ 🕝مدت زمان صوت : ۳۷ دقیقه و ۲۴ ثانیه ✅ @ghkakaie
کانال اختصاصی قاسم کاکایی
🎙️|فایل صوتی کامل | ▶️#درسگفتار_شرح_الاسماء_الحسنی جلسه : ۱۲۱ 🌍 محل تدریس : شیراز ، حوزه علمیه شه
درسگفتار شرح الاسماءالحسنی(شرح دعای جوشن کبیر)، جلسه ۱۲۱: یا راحم المساکین يا راحم المساكين المسكين كالفقير فيما تقدم وقال صلى الله عليه وآله اللهم احينى مسكينا وامتنى مسكينا واحشرني في زمرة المساكين وفى الفقيه ان الفقراء هم اهل الزمانة أي اهل الافة والابتلاء والمساكين اهل الحاجة من غير زمانة ويفهم منه ان الفقير اسؤ حالا من المسكين وايد بقوله تعالى واما السفينة فكانت لمساكين ولكن روى الكليني في الصحيح ان الفقير الذى لا يسئل والمسكين الذى هو اجهد منه الذى يسئل وفى الصحيح عن ابي بصير قال قلت لابي عبد الله (ع) قول الله عزوجل انما الصدقات للفقراء والمساكين قال الفقير لا يسئل الناس والمسكين اجهد منه والبائس اجهدهم ويمكن حمل الحديثين على ما لا ينافى ما ذكرنا من اسوئية حال الفقير بجعل اجهد من الجهد بمعنى الجد لا المشقة أو من الجهد بمعنى المشقة ولكن مشقة السؤال كما اكتفى في الحديث الثاني به عن السؤال ويرشد إليه تقديم الفقراء في اية الزكوة لكونهم اسوء حالا ولفضلهم باعتبار عدم السؤال كما قال تعالى للفقراء الذين احصروا في سبيل الله لا يستطيعون ضربا في الارض يحسبهم الجاهل اغنياء من التعفف لا يسئلون الناس الحافا يا ملجاء العاصين يا غافر المذنبين يا مجيب دعوة المضطرين سبحانك الخ يا ذا الجود والاحسان يا ذا الفضل والامتنان في تعقيب هذا الاسم لما قبله ايماء إلى ان جوده واحسانه على الاطلاق بمحض التفضل منه والامتنان لم يسبقه مسألة ولا استحاق بل هو تعالى مبتدء بالنعم قبل استحقاقها داد حق را قابليت شرط نيست بلکه شرط قابليت داد اوست وذلك لان الفعل مقدم على القوة بجميع انحاء التقدم إذ لا قوة حيث لافعل فما لم يستفض الاشياء في العين بالفيض المقدس لم يحصل لها قوة كما انها ما لم تتقرر في العلم بالفيض الاقدس لم يثبت لها قابلية ولا لسان استعداد وسؤال ولا امتنان لامر الحق المتعال فالقابليات وان كانت للاشياء ذاتيات لكن ظهورها انما هو بنور منبع الفعليات يا ذا الامن والامان يا ذا القدس والسبحان أي ذا التجرد والتنزه عن النقايص والمواد سواء كانت المادة بمعنى المحل المفتقر إلى الحال في الوجود أو التنوع كما في المادة بالنسبة إلى الصورة أو كانت المادة بمعنى المحل المستغنى فيها كما في المادة بمعنى الموضوع بالنسبة إلى العرض ✅ @ghkakaie
طلب و اخلاق طلبگی ۵۳.mp3
12.18M
🎙️|فایل صوتی کامل| 💡 🎤حجت الاسلام و المسلمین دکتر قاسم کاکایی جلسهٔ ۵۳ 🗓️تاریخ برگزاری : ۸ آذر ۱۴۰۳ ⏳ مدت زمان : ۳۳ دقیقه و ۴۸ ثانیه ✅ @ghkakaie
🗒 🖋 فصل چهارم، سفرهای علمی خارج از کشور قسمت سوم، آمریکا ۳ (پیاپی چهل و دوم) پرفسور ویلیام چیتیک، دانشگاه ایالتی نیویورک ۱- یکی از اموری که در سفر آمریکا مایل به انجام آن بودم، ملاقات با پرفسور چیتیک در نیویورک بود. وی از اندیشمندانی است که مدت زیادی از عمر خویش را صرف پژوهش دربارهٔ ابن عربی و دیدگاه‌های او کرده است. تحصیلات و تحقیقات نسبتا طولانی او در ایران، دقت نظر و پشت‌کار و مطالعات وسیع و پی‌گیر وی، امکان پرداختن به این کار عظیم را به او داده است. وی در حدود پنجاه سال قبل، با تصحیح عالمانهٔ کتاب نقد النصوص جامی، به‌عنوان رسالهٔ دکتری خویش، این توان‌مندی را به نمایش گذاشت، به‌نحوی‌که تحسین ابن عربی شناسان بزرگی چون مرحوم سید جلال‌الدین آشتیانی را برانگیخت. بنده که خود سال‌هاست به ابن‌عربی عشق ورزیده و با او مأنوس بوده‌ام، بسیاری از نوشته‌های پروفسور ویلیام چیتیک را به زبان انگلیسی، خوانده و به‌خصوص دو کتاب «طریقت صوفیانهٔ معرفت» (که در آن زمان هنوز به فارسی ترجمه نشده بود) و کتاب «تجلی خدا»(که هنوز به فارسی ترجمه نشده است) را سطر به سطر مطالعه کرده بودم؛ و انصافا هر دو کتاب، حکایت از تبحر پرفسور چیتیک در آثار ابن‌عربی و وسعت معلومات او در زمینهٔ معارف صوفیانه دارد. ۲- به‌هرحال، پروفسور چیتیک امروز یکی از ابن‌عربی‌پژوهان بزرگ در سطح بین‌المللی است. البته در مورد عرفان اسلامی به نحو عام و دربارهٔ مولانا نیز تحقیقات ارزنده‌ای دارد. وی در آمریکا، بیروت و تهران در رشته‌های تاریخ، ادبیات عرب و ادبیات فارسی تحصیل کرده و دکترای خود را در زبان و ادبیات فارسی از دانشگاه تهران گرفته و بزرگانی چون سیدحسین نصر و مرحومان جلال‌الدین همایی، سید جلال‌الدین آشتیانی، بدیع‌الزمان فروزان‌فر، هانری کوربن و توشیهیکو ایزوتسو را شاگردی کرده و از ایشان استفادهٔ شایان نموده است. وی از سال ۱۹۶۶ تا زمان انقلاب اسلامی (یعنی سال ۱۹۷۸ میلادی) به مدت ۱۲ سال در ایران زندگی کرده، مسلمان و شیعه شده و نام شمس‌الدین را برای خود برگزیده است؛ هرچند در آمریکا، به دلائلی، اسلامش را ظاهر نمی‌سازد. صحیفهٔ سجادیه و قسمت‌هایی از نهج‌البلاغه را به انگلیسی ترجمه کرده است. در ایران و در دانشگاه تهران با دانشجویی ژاپنی به نام ساچیکو موراتا آشنا شد. پس از مسلمان و شیعه شدن خانم موراتا، به وساطت دکتر نصر و مرحوم سید جلال‌الدین آشتیانی،ویلیام چیتیک با او ازدواج کرد . دکتر ساچیکو موراتا نیز تحصیلات فوق‌لیسانس و دکتری خود را در رشتهٔ زبان و ادبیات فارسی و نیز فقه اسلامی، از دانشگاه تهران گرفته است. دکتر چیتیک و دکتر موراتا با مؤسسهٔ پژوهشی حکمت و فلسفه هم‌کاری نزدیک داشتند. این زوج دانشمند، در آستانهٔ پیروزی انقلاب، از ایران به آمریکا بازگشتند. هر دو نفر در زمان ورود بنده به آمریکا (۱۳۸۳) در گروه مطالعات تطبیقی دانشگاه ایالتی نیویورک به تدریس و تحقیق مشغول بودند. هر دو نیز سمت استادی داشتند. ۳- بنده از دورهٔ تحصیل دکتری و بعدا ضمن ترجمهٔ کتاب ارزندهٔ پروفسور چیتیک، یعنی «عوالم خیال»، با ایشان آشنا و در ارتباط بودم. در سال ۱۳۷۸ نیز در جریان سفرشان به ایران، برای کنفرانس جهانی ملاصدرا به شیراز آمدند و یک روز خود و همسرشان در منزل ما مهمان بنده و خانواده‌ام بودند. روز مهمانی در شیراز و در خانهٔ ما روز خاطره‌انگیزی بود. غیر از ویلیام چیتیک و ساچیکو موراتا، یک زوج دیگر آمریکایی، یعنی دیوید و مری دکاکه -که قبلا ذکرشان رفت- نیز مهمان ما بودند. البته این دو، از پرفسور چیتیک و دکتر موراتا خیلی جوان‌تر و هردو، دانشجوی دکتری دکتر نصر بودند. آن روز، دو مهمان دیگر نیز داشتیم. یکی دکتر رضا شاه‌کاظمی، محقق پاکستانی‌الاصل مقیم انگلستان، و استاد دانشگاه‌های آن دیار. او هم در عرفان اسلامی و در باب ابن‌عربی و مایستر اکهارت، تحقیقات ارزنده‌ای داشت. وی قبلا کتاب خودش را برایم ارسال کرده بود؛ کتاب ارشمندی که در نگارش رسالهٔ دکتری‌ام مورد استفاده قرار گرفت. ششمین مهمان ما در آن روز، دکتر ابراهیم کالین بود. وی در آن زمان، بهترین شاگرد دکتر سیدحسین نصر در آمریکا بود. چندین کتاب دربارهٔ حکمت متعالیه و ملاصدرا، به زبان انگلیسی دارد. در یکی از آن‌ها از مباحثات خودش با این حقیر یاد کرده است. ابراهیم، اصالتا ترک و اهل ترکیه است. مدتی است که به کشورش بازگشته و چون دانشمند ارزنده‌ای است، اردوغان او را جزو مشاوران نزدیک خود قرار داده است! به‌هرحال، آن روز در خرداد ۱۳۷۷، این شش مسلمان، پنج نفر از آمریکا و یک نفر از انگلستان، در شیراز و در منزل ما مهمان این حقیر بودند.
۴- از مسائل بسیار جالب این بود که، این شش نفر را با پیکان خودم، از هتل محل اقامتشان به منزل آوردم! اتومبیل‌های آمریکایی خیلی جادار و بزرگ است. یک نفر جلو، کنار راننده و حداکثر سه نفر عقب می‌نشینند. اما بنده شش نفر را، که سه‌تای آن‌ها آمریکایی بسیار قدبلند بودند، در پیکان مدل ۵۹ سوار کرده بودم. با خودم می‌شدیم هفت نفر! پروفسور چیتیک هم که متعجب شده بود، به شوخی گفت که: باید به تو و پیکانت به‌خاطر این موفقیت جایزه بدهند! ۵- پروفسور چیتیک و همسرش ساچیکو موراتا، هردو هم‌سن بوده و هر دو چهارده سال از بنده مسن‌تر بودند. طبعا در آن مجلس، در منزل ما، این دو، سن‌شان از همه بیش‌تر بود. پس از این دو، بنده بودم. دیوید و مری از همه کم سن و سال‌تر بودند. البته به استثنای سه فرزند بنده! ۶- اما چیتیک بسیار دلش جوان بود. بسیار خوش‌سخن، شوخ، خوش‌خنده، مهربان و گرم بود. آن قدر گرم که گویی بنده را بیش از پنجاه سال است می‌شناسد! به بچه‌های من که همه در دورهٔ راهنمایی بودند، بسیار محبت می‌کرد. از شور و نشاط چیتیک، بقیهٔ مهمان‌ها نیز به‌وجد آمده بودند. همسرم که یک کدبانوی تمام عیار است، سفره‌ای ایرانی و بسیار زیبا و با غذاهای ایرانی لذیذ فراهم آورده بود. اگر اشتباه نکنم کلم‌پلو و سالاد شیرازی جزو غذاهای سفره بود. مهمانان، کم‌تر تجربهٔ نشستن روی زمین را داشتند. هم زیبایی سفره و هم نشستن روی زمین، و البته چشیدن طعم غذای ایرانی، برای آنان تجربه‌ای جدید و لذت‌بخش بود! اما چیتیک ایران و سنن ایرانی را خیلی خوب می‌شناخت. پس از ناهار و هنگام بعد از ظهر، تقاضای قلیان کرد؛ با تنباکوی برازجانی! می‌گفت این تنباکوهای تقلبی میوه‌ای به درد نمی‌خورند! ما هم که اهل قلیان نبودیم، متوسل شدیم به پدرزنم. ایشان نیز با یک فروند قلیان خوب، در مهمانی ما حاضر شد و قلیان را با تنباکوی برازجانی چاق کرد. یعنی عملا ساقی شد! الا یا ایها الساقی، ادر قلیان و ناولها! به آب و آتشِ قلیان بیارایی تو محفلها! ز لطف خود بده قلیان به چیتیک و به همراهان «وَدود» افکنده اینک دود و خرّم کرده این دلها! در اینجا فیلسوفان جمع گشتندی به مهمانی شدند اما کنون غافل ز راه و رسم عاقلها! چیتیک خیلی حرفه‌ای به قلیان پُک می‌زد‌ و صدای آب کوزۀ قلیان و دود از سر آن را با هم در می‌آورد! سپس از مردان مجلس دعوت به پُک زدن کرد! مبین چیتیک و در دستش مُسخّر گشته آن قلیان که پُک آسان نمود اول، ولی افتاد مشکلها! اولین مشکل برای رضا شاه‌کاظمی رخ داد؛ اولین پُک به قلیان، اشکش را در آورد و به سرفه‌های شدیدش انداخت! ابراهیم کالین نیز سرنوشتی بهتر از رضا نداشت! معلوم بود که هیچ‌کدام این کاره نبودند! بیچاره دیوید، از خجالت سرخ شده بود. سرنوشت دو نفر قبلی برایش عبرت‌آموز بود. ولی در عین‌حال، از یک طرف، مواجه با اصرار چیتیک در پک زدن بود و از سوی دیگر، مواجه با اخم و دعوای همسرش، مری. ۷- پروفسور چیتیک، سجایای اخلاقی بسیار ستودنی دارد. یک اهل علم به تمام معناست. از ریا و کارهای تبلیغاتی به شدت بیزار است. خودش از یک مورد که در کنفرانس ملاصدرا برایش پیش آمده بود، دل پُری داشت. می‌گفت: «در یکی از جلسات، پشت تریبون هیئت رئیسهٔ کنفرانس نشسته بودم. یکی از مسئولان کنفرانس که کنار من نشسته بود، هر وقت که دوربین تلویزیون روی ما می‌افتاد لیوان آبی را بر می‌داشت و به من تعارف و با من خوش و بش می‌کرد!». از مسائل مهمی که در فرهنگ غرب مشهود است، عدم تعارف است. پروفسور چیتیک راجع‌به عرقیات شیراز و اقسام آویشن سخن به میان آورد. بنده عرض کردم امکان تهیه‌اش در شیراز هست. ایشان هم بدون تعارف، لیست عرقیات (عرق نسترن، عرق کاسنی، عرق شاتره، عرق گاو زبان) را در حد چند بشکهٔ بیست لیتری و لیست آویشن پهن و باریک را به مقدار زیاد داد! تعجب کردم که چگونه توانست آن‌ها را با خود به هواپیما ببرد! ۸- پنج سال بعد یعنی در سال ۱۳۸۳، پروفسور چیتیک وقتی که از آمدن بنده به آمریکا مطلع شد، بنده را به نیویورک دعوت کرد. یک سخنرانی برایم در بخش مطالعات تطبیقی در دانشگاه دولتی نیویورک ترتیب داد و پول بلیط رفت و برگشتم از رالی به نیویورک و بالعکس را گردن آن‌ها گذاشت! به‌خصوص که هزینه باید به دلار پرداخت می‌شد و بنده دلاری در اختیار نداشتم. سخنرانی‌ام در جمع اعضای هیئت علمی مطالعات تطبیقی آن دانشگاه انجام می‌شد. موضوع سخنرانی نیز مقایسهٔ عرفان مسیحی و عرفان اسلامی با محوریت ابن‌عربی و مایستر اکهارت بود؛ هم‌راه با پرسش و پاسخ. البته چندین روز در نیویورک ماندم. تمام چند روز اقامتم در نیویورک در منزل پروفسور چیتیک و خانم دکتر ساچیکو موراتا مهمان و از مهمان‌نوازی فوق حد تصور آن دو بزرگوار برخوردار بودم.
خود پروفسور چیتیک در فرودگاه نیویورک به استقبالم آمد و مرا به خانه برد. ۹- خانهٔ آرامش‌بخش پروفسور چیتیک منزل چیتیک نه در وسط شهر و شلوغی‌ها و آسمان‌خراش‌های نیو‌یورک، بلکه در بندر نیویورک و در ساحل دریا واقع است. باغچهٔ کوچکی دارد، که انواع میوه‌ها را، از هر میوه‌ای یک درخت، در آن باغچه کاشته و اوقات فراغتش را به رسیدگی به این درخت‌ها می‌گذراند. آرامش عجیبی بر خانه‌اش حاکم است. تلویزیون در خانه ندارد. با اینترنت خیلی مأنوس نیست و بیش‌تر با خواندن به سبک سنتی انس دارد. کتابخانه‌ای بس غنی در منزل دارد. چندان روی خوش به مدرنیته نشان نمی‌دهد. می‌توان گفت به شکلی، هنوز در عالم حی ابن یقظان به سر می‌برد! من فکر می‌کنم که هنوز در مکاشفه، با حی ابن یقظان در تماس است! پرفسور چیتیک و همسرش، به علت علاقه و برای آن‌که مهارت و تسلطشان بر زبان فارسی حفظ شود، در خانه فقط به فارسی صحبت می‌کنند!! تسلط پروفسور چیتیک بر زبان فارسی فوق‌العاده است. گاهی از ضرب‌المثل‌هایی در زبان فارسی استفاده می‌کند، که بسیاری از جوانان ما در ایران، حتی آن را نشنیده‌اند تا چه رسد به این که معنی آن را بدانند! چیتیک و همسرش با آن‌که هر دو هم‌سن و حدود پانزده سال از بنده مسن‌ترند، صاحب فرزند نیستند و از این جهت فراغت بیش‌تری در تحقیق و تألیف داشته‌اند. کثرت تألیفات و تحقیقاتشان همین را نشان میدهد. چون مسلمانند، بر خلاف سنت معمول آمریکاییان و اروپاییان، سگ در خانه نگه نمی‌دارند. ولی در آن زمان، دو گربهٔ نژاد ایرانیِ تُپُل در خانه داشتند؛ یکی به نام رستم و دیگری به نام چنگیز! چیتیک بیش‌تر به رستم علاقه‌مند بود و گاهی با او توپ بازی می‌کرد. اما خانم موراتا به چنگیز علاقهٔ بیش‌تری داشت. متقابلا هم، رستم عاشق چیتیک بود و چنگیز به خانم موراتا مهر می‌ورزید! ۱۰- اندر وصف غذای حلال خانم دکتر موراتا آشپز قهاری است. هم غذای ایرانی خوب می‌پخت و هم غذای ژاپنی. یک روز خورشت فسنجان داشتیم و یک روز کلم پلو! البته دو روز هم غذای ژاپنی پختند، که باید آن را با دو چوب مخصوص ژاپنی می‌خوردیم. بنده هر کار کردم موفق به انجام این مهم نشدم! لذا با تقلب و به کمک قاشق فلزی، توانستم کمی بخورم. یک روز هم یکی از دانشجویانِ دکتری پروفسور چیتیک با قلاب، ماهی خیلی درشتی از دریا گرفته بود و آن را برای هدیه به خانهٔ استاد آورده، تقدیم استاد کرده بود. قرار بود که آن شب یک غذای خوب ماهی داشته باشیم. شب غذا را آوردند و در بشقاب‌ها سرو کردند. قطعات ماهی وسط بشقاب بود و اطرافش مقداری برنج و سبزی تازه. بسم‌الله گفتم و شروع کردم به خوردن ماهی، که گوشت خالص بود و استخوان نداشت. تا در دهان گذاشتم دیدم که گرم نیست؛ یخ و لزج است؛ مزه‌اش هم یک جور خاصی است که اصلا خوشمزه نیست!! نه می‌توانستم قورتش بدهم و نه روی آن را داشتم که از دهان بیرونش بیاورم! هر جور بود با بدبختی قورتش دادم! لقمات بعدی هم به شرح ایضا! پیش خود گفتم که خانم موراتا که آشپر خوبی است چرا این ماهی را چنین پخته است!؟ غافل از آن که آن ماهی اصلا پخته نشده بود! اصطلاحا به آن «سوشی» می‌گویند و ژاپنی‌ها به علت خاصیت زیادش، آن را در بشقاب مهمان‌های خیلی عزیز و محترم می‌گذارند! ۱۱- کازویو موراتا چند روزی که در منزل پروفسور چیتیک بودم، برادرزادهٔ خانم دکتر ساچیکو موراتا، یعنی خانم کازویو موراتا هم، چند روزی مرخصی داشت و به خانهٔ عمه‌اش آمده بود. وی دانشجوی دکتری دانشگاه yale در آمریکا، در رشتهٔ مطالعات اسلامی و گرایش تصوف بود. این دانشگاه، یکی از بهترین دانشگاه‌های آمریکا، و در علوم انسانی، همتای دانشگاه هاروارد است. استاد راهنمای کازویو، پرفسور باورینگ، یکی از مطرح‌ترین چهره‌های بین‌المللی در زمینهٔ مطالعات اسلامی بود. ولی کازویو مسلمان شده و دربست مرید شوهر عمه‌اش (چیتیک) بود. بسیار باهوش و کوشا، و در دانشگاه خودش رتبهٔ اول بود. این‌ها را چیتیک برایم تعریف کرد. اما این دختر، علی‌رغم همهٔ این‌ها، سنت‌های ژاپنی‌اش را حفظ کرده بود. تواضع، سخت‌کوشی و احترام‌گذاری او نشان از این سنت داشت. صبح خیلی زود، قبل از همه بیدار می‌شد. صبحانه را آماده می‌کرد. همه جا را تمیز می‌کرد و برق می‌انداخت. مترصد بود که من که مهمانم، کی از اتاق بیرون می‌آیم، تا بلافاصله دم‌پایی جلو پایم جفت کند و حوله به دستم بدهد. به عمه و شوهر عمه‌‌اش خیلی ادب می‌کرد و تا کمر جلو آنها خم می‌شد. پایبندی‌اش به سنت ژاپنی واقعا جالب بود. دانشگاه ییل گرنت (پژوهانهٔ) خوبی به او داده بود. با این گرنت، یک‌بار به مصر رفته بود تا عربی‌اش را تقویت کند. مدتی پس از برگشت بنده به ایران، آن دانشگاه گرنت دیگری به او داده بود. این بار به توصیهٔ پرفسور چیتیک، برای تقویت زبان فارسی‌اش عازم ایران شد.