طلب و اخلاق طلبگی ۴۱.mp3
12.5M
🎙️|فایل صوتی کامل|
💡 #سلسله_نشست_ها_طلب_و_اخلاق_طلبگی
🎤حجت الاسلام و المسلمین دکتر قاسم کاکایی
جلسهٔ چهل و یکم
🗓️تاریخ برگزاری : ۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۳
⏳ مدت زمان :۳۴ دقیقه و ۴۲ ثانیه
✅ @ghkakaie
کانال اختصاصی قاسم کاکایی
«بسم الله الرحمن الرحیم»
🗒️#یاد_ایّام
🖋️مقدمه
هر که نامُخت از گذشت روزگار
هیچ ناموزد ز هیچ آموزگار
یادداشتهایی که به مناسبت روز شیراز منتشر شد، و تا حدودی جنبه خاطره داشت، مورد استقبال بسیاری از دوستان به خصوص جوانترها، قرار گرفت. بسیاری از آنها استقبال خود را به ادمینهای محترم منتقل کردند. این امر باعث شد تا ایدهٔ نشر خاطرات خویش در گروه، برای اینجانب تقویت شود؛ به چند جهت:
الف- درسگفتارهای متعدد اینجانب که در کانالها منتشر میشود به علت تخصصی بودن، ممکن است مورد استفاده همگان قرار نگیرد، هرچند شرح دیوان حافظ و یا شرح مثنوی معنوی باشد و هرچند با زبان ساده بیان شده باشد. لذا شاید لازم باشد با نسل جوان در فضای مجازی با زبان راحتتری سخن گوییم.
ب- در میان این همه درسگفتارهای متعدد، شاید به عنوان زنگ تفریح، بیان قصه و حکایت کمی به ذهنها استراحت بدهد.
ج- خود حقیر هر هفته درس گفتارهای متعددی در فضای مجازی دارم و در آنها با مولانا، حافظ، شیخ محمود شبستری، حاج ملاهادی سبزواری، خواجه عبدالله انصاری و آیت الله نجابت روبرو هستم. در حال حاضر تفسیر قرآن مجید را و نیز شرح کلمات قصار باباطاهر با شرح آیت الله نجابت (کتاب علم و کتاب معرفت) را در حوزهٔ علمیهٔ شهید نجابت ارائه میدهم. در دانشگاه شیراز نیز در حال حاضر، حکمت متعالیهٔ ملاصدرا و نیز عرفان نظری ابن عربی را هر هفته تدریس میکنم. این همه دروس معنوی و مواجه بودن با بزرگان حکمت و معرفت که همه ملکوتی هستند و نیز القابی چون حجت الاسلام، دکتر و استاد، ممکن است باعث شود که فراموش کنم که پایم در زمین است و ناسوتیِ ناسوتیام. یادآوری و ثبت این خاطرات یادآوری این مطلب به خودم خواهد بود که زمینیام و از همین مردم کوچه و بازار و به خصوص از همین مردم دوست داشتنی شیراز.
د- تجاربی که در طول سالها زیستن در محافل مختلف به دست آوردهام غیر از علمی است که در محضر استادان یاد گرفتهام. این تجارب در درسآموزی بعضا کمتر از علم نیستند چنان که گفتهاند که: التجربة فوقالعلم که البته کلیت نداد. از همین روی، بر آنم تا عزیزان و دوستان را در این تجارب که آسان به دست نیامدهاند، شریک کنم. این تجارب عبارتند از:
۱-تجربهٔ کودکی و بخصوص تجربهٔ خانهٔ رؤیایی پدربزرگ در شیراز
۲-تجربهٔ دوران تحصیل در دبستان، دبیرستان و دانشگاه، همه در شیراز.
۳-تجربهٔ مبارزات سیاسی و انقلابی در قالب گروهها و احزاب سیاسی قبل و بعد از انقلاب، همه در شیراز.
۴-تجربهٔ حوزه و درک محضر آیت الله نجابت رضوان الله تعالی علیه در شیراز، که ارزندهترین تجربه و بزرگترین نعمت الهی در زندگیم بوده است و گوشهای از آن را در کتاب _حدیث سرو_ نگاشتهام
۵-تجربهٔ حضور در جبهههای غرب و جنوب و نفَس کشیدن در بین اولیای بزرگ و به ظاهر کوچکِ الهی، در عملیاتهای مختلف در طول ۸ سال دفاع مقدس که سرتاسر خاطرات شیرینِ معنوی است.
۶-تجربهٔ سفرهای حج تمتع- بیش از ۱۰ بار- به عنوان روحانی کاروان و نیز سفرهای عمره و زیارتهای عتبات عالیات و کربلای امام حسین علیه السلام.
۸-تجربهٔ سفرهای علمی به کشورهای مختلف چون آمریکا، آلمان، انگلستان، اتریش ایتالیا, یونان، بوسنی و هرزگوین، نیوزیلند، مالزی، اندونزی، آذربایجان، ارمنستان، سوریه، امارات و عراق.
۹-تجربهٔ مدیریتی و اجرایی از سال ۱۳۷۵ تا سال ۱۴۰۰ در سطوح مختلف دانشگاه شیراز
۱۰-و سرانجام تجربهٔ نزدیک به ۵۰ سال تدریس در دورههای راهنمایی، دبیرستان، دانشسرا در شیراز و نیز تدریس و پژوهش و تألیف در دانشگاه شیراز.
حال که گَردِ پیری بر سر و رویم نشسته و رفتن و پَر کشیدن تا بَرِ دوست، نزدیک و نزدیکتر شده است، ثبت این تجارب برای استفادهٔ دیگران بیشتر ضرورت خود را به رخ میکشد.
به حول و قوهٔ الهی از ثبت خاطرات دوران کودکی و به خصوص از آن منزل رؤیایی پدربزرگ شروع میکنم و سعی خواهم کرد که این خاطرات نظم و نسقی داشته باشد؛ هرچند به صورت خاطراتی مجزا و پراکنده ارائه خواهند شد. با عنایت به نکات زیر:
قرآن کریم در کنار روشهای تعلیمیِ حکمت، موعظه و جدال احسن از بیان داستان و ضرب امثال نیز استفاده یکند.
مولانا در مثنوی معنوی خود که قرآنی به لفظ پهلوی است، به سبکی دیگر از این روش بهرهٔ فراوان برده است. بزرگانی چون سعدی، گلستان و بوستانشان، مملو از قصه و داستانِ درسآموز، هرچند خیالی، است. شهید مطهری نیز با کتاب داستان راستان و ذکر داستانهای واقعی که از پیشوایان دین حکایت شده است، همین راه را پیموده است. آیت الله شهید دستغیب در کتاب داستانهای شگفت تا حدودی از همین شیوهٔ آموزشی بهره برده است. ولی هیچ کدام از آنها حالت خاطره نگاری ندارد.
کانال اختصاصی قاسم کاکایی
البته کتاب سیاحت شرق که حاوی خاطرات مرحوم آقا نجفی قوچانیاست بسیار شیرین و خواندنی است. ولی بنده در این خاطره نگاری، سبک دو کتاب را بیشتر میپسندم و خواندن آنها را به همه و به خصوص به جوانان توصیه میکنم. یکی کتاب محله سنگ سیاه از صدیق عزیز، استاد بزرگوار و فرزانه، همشهری اهل ذوق و معرفت و همکار گرامی جناب دکتر محمد یوسف نیری استاد تمام دانشگاه شیراز است که خاطرات خودشان را از زادگاهشان محلهٔ سنگ سیاه شیراز، به زیبایی نگاشتهاند. دیگری کتاب حاج آخوند از دوست دیرینه و فرزانه، دکتر سید عطاالله مهاجرانی است که نکات اخلاقی و معنوی فراوانی از شخصیت حاج آخوند روحانیِ روستای مهاجران را در بر دارد. حال این حقیر، به یاری خداوند، در حد بضاعت ناچیز خود در زمینهٔ ثبت خاطرات خویش، به همین شیوهها قدم و قلمی میزنم و نام این مجموعه را یاد ایام میگذارم.
✅ @ghkakaie
دمی با حافظ در محضر حضرت آیت الله نجابت«ره» جلسه ۱۶.mp3
19.29M
🎙️| فایل صوتی کامل |
درسگفتار #دمی_با_حافظ_در_محضر_حضرت_آیت_الله_نجابت(ره)
⬜با ارائه حجت الاسلام والمسلمین دکتر قاسم کاکایی
جلسهٔ شانزدهم
🗓️تاریخ جلسه :
شنبه ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۳
🕝 مدت زمان: ۲۰ دقیقه و ۵ ثانیه
سالها دل طلبِ جامِ جم از ما میکرد
وآنچه خود داشت ز بیگانه تمنّا میکرد
گوهری کز صدفِ کون و مکان بیرون است
طلب از گمشدگانِ لبِ دریا میکرد
مشکلِ خویش بَرِ پیرِ مُغان بُردم دوش
کاو به تأییدِ نظر حلِّ معما میکرد
#شرح_شعر
#حافظ #عرفان #عشق
#شمس_الدین_محمد
✅ @ghkakaie
کرسی ترویجی
سفر در عرفان: استعاره یا حقیقت
ارائه دهنده: دکتر منصوره رحمانی
ناقد: دکتر قاسم کاکایی
دبیر جلسه: دکتر مجتبی جاویدی
زمان: دوشنبه ۲۴ اردیبهشت، ساعت ۱۲:۳۰ تا ۱۴
مکان: دانشکدهٔ الهیات و معارف اسلامی دانشگاه شیراز، سالن دکتر شهیدی
جلسه بصورت حضوری است. ورود برای عموم آزاد است.
✅ @ghkakaie
شرح_گلشن_راز_جلسه_۹۷_حجتالاسلام_والمسلمین_دکتر_کاکایی.mp3
31.55M
🎙️ باز نشر فایل صوتی #درسگفتار_شرح_گلشن_راز
اثر منظوم شیخ محمود شبستری (ره)
▶️ جلسه ۹۷
🕝مدت زمان صوت:
۲۹ دقیقه و ۱۲ ثانیه
🗓️تاریخ تدریس:
۲ اردیبهشت۱۳۹۱
✅تدریس شده در حوزهٔ علمیهٔ شهید محمد حسین نجابت( ره)
✅ @ghkakaie
کانال اختصاصی قاسم کاکایی
🎙️ باز نشر فایل صوتی #درسگفتار_شرح_گلشن_راز اثر منظوم شیخ محمود شبستری (ره) ▶️ جلسه ۹۷ 🕝مدت زمان
درسگفتار شرح گلشن راز، جلسهٔ ۹۷:
اگر خواهی که این معنی بدانی
تو را هم هست مرگ و زندگانی
ز هرچ آن در جهان از زیر و بالاست
مثالش در تن و جان تو پیداست
جهان چون توست یک شخص معین
تو او را گشته چون جان او تو را تن
سه گونه نوع انسان را ممات است
یکی هر لحظه وان بر حسب ذات است
دو دیگر زان ممات اختیاری است
سیم مردن مر او را اضطراری است
چو مرگ و زندگی باشد مقابل
سه نوع آمد حیاتش در سه منزل
جهان را نیست مرگ اختیاری
که آن را از همه عالم تو داری
ولی هر لحظه میگردد مبدل
در آخر هم شود مانند اول
هر آنچ آن گردد اندر حشر پیدا
ز تو در نزع میگردد هویدا
تن تو چون زمین سر آسمان است
حواست انجم و خورشید جان است
چو کوه است استخوانهایی که سخت است
نباتت موی و اطرافت درخت است
تنت در وقت مردن از ندامت
بلرزد چون زمین روز قیامت
دماغ آشفته و جان تیره گردد
حواست هم چو انجم خیره گردد
مسامت گردد از خوی هم چو دریا
تو در وی غرقه گشته بی سر و پا
شود از جانکنش ای مرد مسکین
ز سستی استخوانها پشم رنگین
به هم پیچیده گردد ساق با ساق
همه جفتی شود از جفت خود طاق
چو روح از تن به کلیت جدا شد
زمینت «قاع صف صف لاتری» شد
بدین منوال باشد حال عالم
که تو در خویش میبینی در آن دم
بقا حق راست باقی جمله فانی است
بیانش جمله در «سبع المثانی» است
به «کل من علیها فان» بیان کرد
«لفی خلق جدید» هم عیان کرد
بود ایجاد و اعدام دو عالم
چو خلق و بعث نفس ابن آدم
همیشه خلق در خلق جدید است
و گرچه مدت عمرش مدید است
همیشه فیض فضل حق تعالی
بود از شان خود اندر تجلی
✅ @ghkakaie
📣 انجمن علمی - دانشجویی دانشکده الهیات دانشگاه شیراز برگزار می کند:📣
💠 دوره شرح مثنوی معنوی💠
✅ با ارائه حجت الاسلام والمسلمین دکتر قاسم کاکایی
جلسهٔ ۹۸
⏳زمان برگزاری :
سهشنبه، ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۳ _ساعت ۱۶
🖇️لینک شرکت آنلاین در دوره :
https://vroom.shirazu.ac.ir/elmi23
📌(شرکت برای عموم آزاد است )
✅ @ghkakaie
شرح مثنوی معنوی جلسهٔ ۹۸_ حجت الاسلام و المسلمین دکتر کاکایی.mp3
14.23M
🎙️| فایل صوتی کامل |
جلسه ۹۸ #شرح_مثنوی_معنوی (دفتر اول)
⬜با ارائه حجت الاسلام والمسلمین دکتر قاسم کاکایی
🗓️تاریخ جلسه :
سه شنبه ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۳
🕝 مدت زمان: ۵۹ دقیقه و ۱۶ ثانیه
#شرح_شعر
#مولانا
✅ @ghkakaie
کانال اختصاصی قاسم کاکایی
🎙️| فایل صوتی کامل | جلسه ۹۸ #شرح_مثنوی_معنوی (دفتر اول) ⬜با ارائه حجت الاسلام والمسلمین دکتر قاس
درسگفتار شرح مثنوی معنوی، جلسهٔ ۹۸، دفتر اول ابیات ۲۴۸۲ تا ۲۵۶۸
سبب حرمان اشقیا از دو جهان که خسر الدنیا و الآخره
چون حکیمک اعتقادی کرده است
کآسمان بیضه زمین چون زرده است
گفت سایل چون بماند این خاکدان
در میان این محیط آسمان
همچو قندیلی معلق در هوا
نه باسفل میرود نه بر علا
آن حکیمش گفت کز جذب سما
از جهات شش بماند اندر هوا
چون ز مغناطیس قبهٔ ریخته
درمیان ماند آهنی آویخته
آن دگر گفت آسمان با صفا
کی کشد در خود زمین تیره را
بلک دفعش میکند از شش جهات
زان بماند اندر میان عاصفات
پس ز دفع خاطر اهل کمال
جان فرعونان بماند اندر ضلال
پس ز دفع این جهان و آن جهان
ماندهاند این بیرهان بی این و آن
سر کشی از بندگان ذوالجلال
دان که دارند از وجود تو ملال
کهربا دارند چون پیدا کنند
کاه هستی ترا شیدا کنند
کهربای خویش چون پنهان کنند
زود تسلیم ترا طغیان کنند
آنچنان که مرتبهٔ حیوانیست
کو اسیر و سغبهٔ انسانیست
مرتبهٔ انسان به دست اولیا
سغبه چون حیوان شناسش ای کیا
بندهٔ خود خواند احمد در رشاد
جمله عالم را بخوان قل یا عباد
عقل تو همچون شتربان تو شتر
میکشاند هر طرف در حکم مر
عقل عقلند اولیا و عقلها
بر مثال اشتران تا انتها
اندریشان بنگر آخر ز اعتبار
یک قلاووزست جان صد هزار
چه قلاووز و چه اشتربان بیاب
دیدهای کان دیده بیند آفتاب
یک جهان در شب بمانده میخدوز
منتظر موقوف خورشیدست و روز
اینت خورشیدی نهان در ذرهای
شیر نر در پوستین برهای
اینت دریایی نهان در زیر کاه
پا برین که هین منه با اشتباه
اشتباهی و گمانی را درون
رحمت حقست بهر رهنمون
هر پیمبر فرد آمد در جهان
فرد بود آن رهنمایش در نهان
عالم کبری به قدرت سحر کرد
کرد خود را در کهین نقشی نورد
ابلهانش فرد دیدند و ضعیف
کی ضعیفست آن که با شَه شُد حریف
ابلهان گفتند مردی بیش نیست
وای آنکو عاقبتاندیش نیست
حقیر و بیخصم دیدن دیدههای حس، صلح و ناقهٔ صالح را
ناقهٔ صالح بصورت بد شتر
پی بریدندش ز جهل آن قوم مر
از برای آب چون خصمش شدند
نان کور و آب کور ایشان بدند
ناقة الله آب خورد از جوی و میغ
آب حق را داشتند از حق دریغ
ناقهٔ صالح چو جسم صالحان
شد کمینی در هلاک طالحان
تا بر آن امت ز حکم مرگ و درد
ناقةالله و سقیاها چه کرد
شحنهٔ قهر خدا زیشان بجست
خونبهای اشتری شهری درست
روح همچون صالح و تن ناقه است
روح اندر وصل و تن در فاقه است
روح صالح قابل آفات نیست
زخم بر ناقه بود بر ذات نیست
روح صالح قابل آزار نیست
نور یزدان سغبهٔ کفار نیست
حق از آن پیوست با جسمی نهان
تاش آزارند و بینند امتحان
بیخبر کآزار این آزار اوست
آب این خم متصل با آب جوست
زان تعلق کرد با جسمی اله
تا که گردد جمله عالم را پناه
ناقهٔ جسم ولی را بنده باش
تا شوی با روح صالح خواجهتاش
گفت صالح چونک کردید این حسد
بعد سه روز از خدا نقمت رسد
بعد سه روز دگر از جانستان
آفتی آید که دارد سه نشان
رنگ روی جملهتان گردد دگر
رنگ رنگ مختلف اندر نظر
روز اول رویتان چون زعفران
در دوم رو سرخ همچون ارغوان
در سوم گردد همه روها سیاه
بعد از آن اندر رسد قهر اله
گر نشان خواهید از من زین وعید
کرهٔ ناقه به سوی کُه دوید
گر توانیدش گرفتن چاره هست
ورنه خود مرغ امید از دام جست
کس نتانست اندر آن کره رسید
رفت در کهسارها شد ناپدید
گفت دیدیت آن قضا معلن شدست
صورت اومید را گردن زدست
کرهٔ ناقه چه باشد خاطرش
که بجا آرید ز احسان و برش
گر بجا آید دلش رستید از آن
ورنه نومیدیت و ساعد را گزان
چون شنیدند این وعید منکدر
چشم بنهادند و آن را منتظر
روز اول روی خود دیدند زرد
میزدند از ناامیدی آه سرد
سرخ شد روی همه روز دوم
نوبت اومید و توبه گشت گم
شد سیه روز سیم روی همه
حکم صالح راست شد بی ملحمه
چون همه در ناامیدی سر زدند
همچو مرغان در دو زانو آمدند
در نبی آورد جبریل امین
شرح این زانو زدن را جاثمین
زانو آن دم زن که تعلیمت کنند
وز چنین زانو زدن بیمت کنند
منتظر گشتند زخم قهر را
قهر آمد نیست کرد آن شهر را
صالح از خلوت بسوی شهر رفت
شهر دید اندر میان دود و نفت
ناله از اجزای ایشان میشنید
نوحه پیدا نوحهگویان ناپدید
ز استخوانهاشان شنید او نالهها
اشکریزان جانشان چون ژالهها
صالح آن بشنید و گریه ساز کرد
نوحه بر نوحهگران آغاز کرد
گفت ای قومی به باطل زیسته
وز شما من پیش حق بگریسته
حق بگفته صبر کن بر جورشان
پندشان ده بس نماند از دورشان
من بگفته پند شد بند از جفا
شیر پند از مهر جوشد وز صفا
بس که کردید از جفا بر جای من
شیر پند افسرد در رگهای من
حق مرا گفته ترا لطفی دهم
بر سر آن زخمها مرهم نهم
صاف کرده حق دلم را چون سما
روفته از خاطرم جور شما
در نصیحت من شده بار دگر
گفته امثال و سخنها چون شکر
شیر تازه از شکر انگیخته
شیر و شهدی با سخن آمیخته
در شما چون زهر گشته آن سخن
زانک زهرستان بدیت از بیخ و بن
کانال اختصاصی قاسم کاکایی
درسگفتار شرح مثنوی معنوی، جلسهٔ ۹۸، دفتر اول ابیات ۲۴۸۲ تا ۲۵۶۸ سبب حرمان اشقیا از دو جهان که خسر ا
چون شوم غمگین که غم شد سرنگون
غم شما بودیت ای قوم حرون
هیچ کس بر مرگ غم نوحه کند
ریش سر چون شد کسی مو بر کند
رو بخود کرد و بگفت ای نوحهگر
نوحهات را مینیرزند آن نفر
کژ مخوان ای راستخوانندهٔ مبین
کیف آسی خلف قوم ظالمین
باز اندر چشم و دل او گریه یافت
رحمتی بیعلتی در وی بتافت
قطره میبارید و حیران گشته بود
قطرهای بیعلت از دریای جود
عقل او میگفت کین گریه ز چیست
بر چنان افسوسیان شاید گریست
بر چه میگریی بگو بر فعلشان
بر سپاه کینهتوز بد نشان
بر دل تاریک پر زنگارشان
بر زبان زهر همچون مارشان
بر دم و دندان سگسارانهشان
بر دهان و چشم کزدم خانهشان
بر ستیز و تسخر و افسوسشان
شکر کن چون کرد حق محبوسشان
دستشان کژ پایشان کژ چشم کژ
مهرشان کژ صلحشان کژ خشم کژ
از پی تقلید و معقولات نقل
پا نهاده بر سر این پیر عقل
پیرخر نه جمله گشته پیر خر
از ریای چشم و گوش همدگر
از بهشت آورد یزدان بندگان
تا نمایدشان سقر پروردگان
✅@ghkakaie