📢اعلام برنامه
💡 سلسله نشست هایِ
(طلب و اخلاق طلبگی)
🎤حجت الاسلام و المسلمین دکتر قاسم کاکایی
🎥بستر های پخش از فضای مجازی :
۱ http://Dastgheibqoba.info/live
۲ https://www.aparat.com/dastgheib/live
🗓️زمان :
پنجشنبه ها هر دو هفته یک بار
پس از نماز مغرب و عشاء
جلسهٔ پنجاه و پنجم ۶ دی ماه ۱۴۰۳
🕌مکان :
شیراز_ مسجد قبا (آتشیها)
✅ @ghkakaie
شرحالاسماء_الحسنی_جلسه_۱۲۵_حجتالاسلام_والمسلمین_دکتر_کاکایی.mp3
33.49M
🎙️|فایل صوتی کامل |
▶️#درسگفتار_شرح_الاسماء_الحسنی
جلسه : ۱۲۵
🌍 محل تدریس :
شیراز ، حوزه علمیه شهید محمد حسین نجابت ( ره )
📅 تاریخ : ۱۱ خرداد ۱۳۹۲
🕝مدت زمان صوت :
۳۴ دقیقه و ۵۳ ثانیه
✅ @ghkakaie
کانال اختصاصی قاسم کاکایی
🎙️|فایل صوتی کامل | ▶️#درسگفتار_شرح_الاسماء_الحسنی جلسه : ۱۲۵ 🌍 محل تدریس : شیراز ، حوزه علمیه شه
درسگفتار شرح الاسماءالحسنی (شرح دعای جوشن کبیر)، جلسهٔ ۱۲۵
یا ذا القدس و السبحان، یا ذا الحکمة و البیان
اصناف حکما
والنقض بالقابل ظاهر البطلان لانه مستفيد فلا يلزم تقدمه على المقبول بالوجود وكذا بالمهية ولازمها وذاتياتها لان تقدمها عليها بالتقرر والقوام لا بالوجود فظهر انه القدوس السبوح الفرد الذى ليس كمثله شيئ يا ذا الحكمة والبيان ابان حكمة واظهرها كما ذكرنا سابقا ان الوجود على الاطلاق اعراب عما في الضمير فهو كاشف عن كونه تعالى في مرتبة ذاته حكيما عالما بالاشياء على ما هي عليه لا كالحكيم ذى الوجدان منا الذى لا بيان له فانا نثبت له من الكمالات التى في عالمنا ما هو الاشرف الاكمل قال صاحب الاشراق الشيخ المقتول شهاب الدين السهروردى س والمراتب أي مراتب الحكمة والحكماء كثيرة وهم على طبقات وهى هذه حكيم الهى متوغل في التاله عديم البحث حكيم بحاث عديم التاله حكيم الهى متوغل في التاله والبحث حكيم الهى متوغل في التاله متوسط في البحث أو ضعيفه حكيم متوغل في البحث متوسط في التاله أو ضعيفه طالب للتاله والبحث طالب للتاله فحسب طالب للبحث فحسب فان اتفق في الوقت متوغل في التاله والبحث فله الرياسة وهو خليفة الله تعالى وان لم يتفق فالمتوغل في التاله المتوسط في البحث وان لم يتفق فالحكيم المتوغل في التاله عديم البحث وهو خليفة الله ولا يخلو الارض عن متوغل في التاله ولا رياسة في ارض الله للباحث المتوغل في البحث الذى لم يتوغل في التاله فان المتوغل في التاله لا لا يخلو العالم منه وهو احق من الباحث فحسب إذ لا بد من التلقى للخلافة ولست اعني بهذه الرياسة التغلب بل قد يكون الامام المتأله مستوليا ظاهرا وقد يكون خفيا وهو الذى سماه الكافة القطب فله الرياسة وان كان في غاية الخمول وإذا كان السياسة بيده كان الزمان نوريا وإذا خلا الزمان عن تدبير الهى كانت الظلمات غالبة واجود الطلبة طالب التاله والبحث ثم طالب التاله ثم طالب البحث
✅ @ghkakaie
طلب و اخلاق طلبگی ۵۵.mp3
13.22M
🎙️|فایل صوتی کامل|
💡 #سلسله_نشست_ها_طلب_و_اخلاق_طلبگی
🎤حجت الاسلام و المسلمین دکتر قاسم کاکایی
جلسهٔ ۵۵
🗓️تاریخ برگزاری : ۶ دی ۱۴۰۳
⏳ مدت زمان : ۳۶ دقیقه و ۴۲ ثانیه
✅ @ghkakaie
«بسم الله الرحمن الرحیم»
🗒 #یاد_ایّام
🖋فصل چهارم: سفرهای علمی خارج از کشور
قسمت هفتم: اتریش (پیاپی چهل و ششم)
کنفرانس خدا و جهانی شدن
۱- در خردادماه سال ۱۳۸۲ (2003 میلادی) کنفرانس بسیار بزرگی در شهر وین، پایتخت کشور اتریش و در دانشگاه وین برگزار شد، تحت عنوان «خدا و جهانی شدن». شانزده کشور عضو اتحادیهٔ اروپا همراه با اتریش از این همایش حمایت میکردند. چهل استاد از بیست کشور جهان، عمدتا از اروپا، در این همایش ده روزه به ارائهٔ مقاله در سالن اصلی میپرداختند. تنها شش استاد از خارج از اروپا مقالهشان پذیرفته و به کنفرانس، دعوت شده بودند: سه استاد از آمریکا، یک استاد از کانادا و دو استاد از آسیا. دو استاد آسیایی یکی از هند بود و دومی بندهٔ حقیر بودم از ایران. تمام مخارج این استادان، اعم از بلیط رفت و برگشت، اسکان و غذا، را همایش متقبل شده بود.
۲- همایش را دانشکدهٔ الهیات کاتولیک دانشگاه وین سامان داده بود. رشتهٔ اصلی شرکتکنندگان اکثرا الهیات (Theology) بود. لیکن شاخههای بسیار متنوع مثل: الهیات و فلسفه، الهیات و موسیقی، الهیات و رمان، الهیات و فیلم، الهیات و تئاتر و...را شامل میشد. بنده این همه تنوع در شاخههای مختلف الهیات برایم شگفتآور بود. به هرکدام از شانزده کشور اتحادیهٔ اروپا، پنج دانشجوی دکتری رشتهٔ الهیات برای شرکت در این همایش اختصاص داده شده بود با همین گرایشها. به اتریش چون میزبان بود ده دانشجوی دکتری الهیات اختصاص داده بودند که مجموعا ۹۰ دانشجوی دکتری را شامل میشد.
۳- همهٔ این دانشجویان نیز با مقاله شرکت میکردند. لیکن مقاله خودشان را در سالنهای فرعی ارائه میدادند. هرکدام از دانشجویان برای ثبت نام در همایش ۱۰۰ یورو پرداخت میکردند. زبان همایش نیز انگلیسی بود.
۴- موضوع جهانی شدن یا جهانی ساختن که آن روزها داغ بود در آن کنفرانس الهیاتی، به این سمت رفته بود که حول محور خدا به وحدت و جهانی شدن برسیم! لذا بحث گفتوگوی بین ادیان از مباحث مهم آن کنفرانس بود. بنده هم مقالهام را به گفتوگوی بین اسلام و مسیحیت اختصاص داده بودم، البته بر مبنای آرای عرفانی امثال ابنعربی و مایستر اکهارت.
۵- برخی از برادران رایزنی فرهنگی ایران در وین از برگزاری این کنفرانس در وین مطلع شده و نام بنده را نیز جزو سخنرانان دیده بودند. لذا با خوشحالی از برنامه و از بنده استقبال کردند. یکی از آن برادران مدتها مسئولیت رایزنی فرهنگی ایران در اتریش را به عهده داشته و خود نیز در قم در سلک روحانیت بوده است؛ البته در اتریش، خود را خلع لباس کرده بود! وقایع ۱۱ سپتامبر آمریکا نیز تازه رخ داده و نام بنلادن و ملاعمر همه جا سر زبانها افتاده بود. آن برادر و یکی دیگر از همکارانشان، به این حقیر نیز توصیهٔ اکید داشتند که با لباس روحانیت در این کنفرانس شرکت نکنم؛ چراکه به گفتهٔ ایشان: «اولا، اوضاعِ امنیتی پس از وقایع ۱۱ سپتامبر، برای مسلمانان و بهخصوص برای این لباس، خوب نیست؛ و ثانیا، این لباس برای این جماعت، معنی و مفهوم خاصی ندارد». بنده عرض کردم که: «اولا بنده روزی که این لباس را پوشیدم به همهٔ لوازمش که مهمترین آنها تبلیغ دین و تشیع است ملتزم شدهام؛ بدون این لباس مقالهٔ بنده صرفا یک مقالهٔ پروهشی خواهد بود که ارائهٔ آن از هر فردِ دانشگاهی دیگری ساخته است و در میان صد و سی مقاله گم خواهد شد. ثانیا، الآن میتوانیم این تهدید را به فرصت تبدیل کنیم. اگر با این لباس، مقالهٔ بنده بهخوبی ارائه شود و از عهدهٔ سؤال و جواب هم برآیم، تبلیغ مؤثری برای تشیع خواهد بود و حساب ما را از امثال بنلادن و ملاعمر جدا خواهند کرد!»
بههرحال، برادران رایزنی فرهنگی جمهوری اسلامی ایران در وین، موفق به خلع لباس بنده در آن همایش نشدند! البته چون برگزاری این کنفرانس، اتفاق فرهنگیِ مهمی بود و از ایران هم یک سخنران شرکت داشت، آن را در گزارشهای رایزنی فرهنگی ایران هم آوردند و مخابره کردند!
بر خلاف همایشهای ایران که تبلیغات و جمعیتِ شرکتکننده حرف اول را میزند، در آنجا، صرفا بر محتوا تأکید دارند و مقالات بعدا به صورت کتاب در مجموعه مقالات چاپ و منتشر میگردد. لذا جمعیت حاضر در کنفرانس را در این ده روز عمدتا همان ۴۰ استاد و ۹۰ دانشجوی دکتری و عوامل اجرایی کنفرانس تشکیل میدادند. در روز سخنرانیِ بنده، رایزن فرهنگی ایران در وین، و یکی دیگر از دستاندرکاران آن رایزنی نیز در جلسه حاضر شدند و ضمن گرفتن چند عکس برای نشریهٔ رایزنی، پس از سخنرانیِ بنده و پرسش و پاسخ مربوط به آن، محل کنفرانس را ترک کردند.
با توجه به این که شرکت کنندگان در کنفرانس همه دارای کارتی بر روی سینه بودند که نامشان و نقششان را در کنفرانس مشخص میکرد، حضور این دو برادر بدون آن کارت، و عکسگرفتنشان، خیلی غیر متعارف به نظر میرسید؛ چراکه برای هیچ سخنران دیگری و از هیچ کشور دیگری، چنین امری واقع نشد که کسی از بیرون بیاید و پای سخنرانی آنها بنشیند و عکس بگیرد و برود! این بود که رئیس کنفرانس، که استادی بسیار سالخورده بود، در زمان استراحت، به بنده گفت: «فکر کنم این دو نفر از نیروهای امنیتی ایران
بودند؛ آمده بودند تا اولا تو را کنترل کنند که حرف نامربوط نزنی و ثانیا گزارش اطلاعاتی تهیه کنند!». بنده خندیدم و گفتم: «نه بابا! شما هنوز تصورتان از نظام ایدئولوژیک، همان شوروی کمونیستی مخوف زمان استالین است! نظام ایران هرچند ایدئولوژیک است ولی یکی از عقلگراترین نظامهای دنیاست. این دو نفر از دوستان بنده در وین بودند؛ از آمدن بنده خوشحال شدند و به محل سخنرانی آمدند»! بدین ترتیب سعی کردم رفع سوء تفاهم کنم!
۶- بههرحال، به علت وضعیت خاص لباسم و حرارتی که بنده معمولا در سخنرانیها و پرسش و پاسخها دارم، سخنرانیام در این همایش و پرسش و پاسخهای پس از آن بسیار مورد استقبال قرار گرفت؛ بهنحویکه پرفسور نوربرت هینتر اشتاینر، دبیر همایش، در پایان همایش میگفت که: « در نظرسنجی از دانشجویان در بارهٔ جالبترین سخنرانی از نظر آنان، حدود ۸۰ درصد دانشجویان سخنرانی تو را نام بردهاند». حتی در پایان همایش، عکسی که به صورت آرم همایش در همهٔ گزارشها آمده بود، عکس چهار استاد از میان چهل استاد بود. عکس حقیر یکی از آن چهار نفر بود. این عکس در بالای این قسمت از یاد ایام آمده است. در معرفی استادان داری مقاله، در صفحهٔ اولِ معرفی کنفرانس نیز، نام هر استاد، نام دانشگاه و نام کشورش همراه با آدرس ایمیل او و نیز عکس پرچم آن کشور درج شده بود. خدا را شاکرم که به عنوان یک مبلغ شیعه، در اوج جو اسلامهراسی، شیعههراسی و ایرانهراسی، در زمانی که جورج بوش ایران را محور شرارت خوانده بود، این توفیق را داشتم که باعث شوم که نام ایران و شیعه و عکس پرچم مقدس ایران که مزین به نام مقدس «الله» است در صفحهٔ اول معرفی کنفرانسی درج شود که در دل اروپا، داعیهٔ صلح، معنویت و گفتوگو را داشت.
حافظ اگر قدم زنی در ره خاندان به صدق
بدرقهٔ رهت شود همت شحنهٔ نجف
۷- پس از سخنرانی بنده بسیاری از دانشجویان و استادان به بنده مراجعه میکردند و با توجه به جو سنگینی که علیه مسلمانها مطرح بود سؤلات متعددی راجع به ایران و تفاوت مواضع آن با جریانات افراطی داشتند. تبلیغاتی که علیه روحانیون تحت عنوان «ملایان» و حکومت ملایان، صورت گرفته بود نیز در این امر بیتأثیر نبود. یکی از دانشجویان آمد و سؤال کرد شما «ملا» هستید!؟ عرض کردم به یک معنا بله! با لحنی بین شوخی و جدی سؤل کرد که پس کلاشینکف شما کو؟ گفتم آن ملاعمر است که کلاشینکف دارد روحانیون ما چیزی جز کتاب ندارند! البته نمیدانست که چندین سال در جبهه با کلاشینکف رفیق بودهام!!
۸- در کنفرانس ده روزهٔ «خدا و جهانی شدن» چهل مقاله از استادان شرکت کننده در سالن اصلی، و نود مقاله از دانشجویان دکتری الهیات در سالنهای فرعی ارائه میشد. یعنی مجموعا ۱۳۰ مقاله ارائه میشد. این همایش به جهت نظم، نحوهٔ فراخوان مقالات و سبک و کیفیت ارزیابی مقالات، جدیترین و آکادمیکترین همایشی بود که بنده تا کنون در داخل و خارج از کشور دیدهام:
الف- پس از فراخوان و پس از ارزیابی دقیق خلاصه مقاله و اصل مقاله و پس از اعلام پذیرش مقالات، به فاصلهٔ یک ماه تا قبل از شروع کنفرانس، تمام مقالات را روی سایت مختص همایش قرار داده بودند. به هر کدام از شرکت کنندگان یک یوزرنیم و پسورد داده بودند تا بتوانند به سایت داخل شده و مقالات را ببینند.
ب- به هرکدام از استادان گفته بودند که بنا به تخصص خود آمادگی نقد دو مقاله را داشته باشند تا در زمان کنفرانس به نقد آنها بپردازند. این دو مقاله را باید به فاصلهٔ سههفته از شروع کنفرانس، به دستاندرکاران اعلام کنند.
ج- در زمان کنفرانس در هر جلسه در سالن اصلی ۳ استاد سخنرانی میکردند و هرکدام به یکی دو پرسش پاسخ میدادند. با توجه به این که همه، قبلا همهٔ مقالات را دیده بودند سؤالات حسابشدهتر بود.
د- پس از پایان این سه سخنرانی، کل ۹۰ دانشجو به سه گروه تقسیم میشدند و زیر نظر دو یا سه استاد به بررسی و اظهار نظر دربارهٔ آن سه سخنرانی میپرداختند و در نهایت، هر گروه برای هر سخنران یک سؤال مهم را جمعبندی میکردند. یعنی مجموعا ۹ سؤال، و برای هر سخنران، سه سؤال تولید میشد و دوباره جلسهٔ اصلی تشکیل میشد.
ه- در جلسهٔ مجدد، ابتدا سه استاد جدید، هریک به نقد یکی از سه مقالهٔ قبلی میپرداختند. آنگاه نمایندگان هر یک از آن سه گروه میآمدند و سه سؤال برگزیدهٔ خود را راجع به سه مقالهٔ ارائه شده مطرح میکردند.
و- پس از آن مجددا نوبت به هرکدام از ارائه دهندگان مقاله میرسید تا بیایند و هم به نقد ناقد و هم به سه سؤالِ سه گروه، پاسخ گویند.
بیچاره ارائه دهنده حسابی روغنش کشیده میشد!! فکرش را بکنید که در کنفرانسهای داخلی، سخنرانان ما بخواهند با چنین وضعیتی روبرو شوند! خیلی از سخنرانان را میشناسیم که قبل از کنفرانس نه مقالهای میدهند و نه حتی خلاصه مقالهای! صرفا سخنرانی میکنند! به علاوه قبل از سخنرانی، هیچیک از مخاطبان به متن سخنرانی دسترسی ندارند تا چه رسد به اینکه بخواهند مقاله را نقد کنند و سخنران مجبور باشد به نقدها پاسخ دهد!
بههرحال، این نوع ارائهٔ مقاله هم کارگاه آموزشی بسیار جدی برای دانشجویان است و هم عامل چکشکاری عالمانهٔ مقالات برای استادان.
ز- این که هریک دانشجویان دکتری، ولو که مقاله داشتند، برای اجازهٔ شرکت در کنفرانس ملزم به پرداخت صد یورو بودند، جدیت آنان را در شرکت و یادگیری، خیلی بالا میبرد، چرا که به قول مولانا:
هرکه او ارزان خرد، ارزان دهد
گوهری طفلی به قرصی نان دهد
ح- پس از اتمام کنفرانس، از استادان خواسته شد که مقالات خود را اگر میل داشتند حک و اصلاح کنند و دوباره برگردانند. سرانجام مجموعهٔ مقالات چهل استاد در مجموعهای نفیس چاپ شد و مجموعهٔ مقالات دانشجویان در مجموعهای دیگر.
۹- در اسکان و تغذیه هم ابتکار گردانندگان کنفرانس جالب بود. شأن و اعتقاد مهمانان را پاس میداشتند. در وین هم هتلهای زیبایی قرار دارد و هم کلیساهایی بسیار زیبا. بنده را به عنوان یک فرد روحانی در مهمانسرای یکی از کلیساهای زیبای وین اسکان دادند. مهمانسرایی که به مهمانان ویژهٔ کلیسا اختصاص داشت؛ این مهمانسرا از هر جهت مجهز بود؛ محیطی بسیار ساکت و آرام و معنوی داشت و از شلوغیها و سایر امور هتلها بهدور بود. بیرونِ مهمانسرا، در دل کلیسا، پدران روحانی مشغول عبادت بودند و در مهمانسرا، بنده نماز میخواندم!
در مورد غذا هم، صبحانه را در مهمانسرا صرف میکردم و ناهار، عصرانه و شام را در محل کنفرانس و بعضا در رستورانهایی که برای شرکتکنندگان کنفرانس قُرق شده بود. زمانهای عصرانه، ناهار و شام، فرصتهای خوبی برای ارتباط و گپ زدن با استادان و دانشجویان بود. بنده با اعلام این که گیاهخوارم غذایم را با هزینهٔ کنفرانس، خودم سفارش میدادم. در این دهروز، گوشت نخوردم؛ جز یکی دوبار در محل رایزنی فرهنگی ایران و یک بار هم در روز جمعه در نماز جمعهٔ مرکز اسلامی اتریش که زیر نظر جمهوری اسلامی اداره میشد و برای جلب مشتری،بعد از نماز، ناهار هم میدادند!
۱۰- از جنبههای جالب توجه کنفرانسِ «خدا و جهانی شدن» که نام دیگری هم داشت: «خدا اندیشی» (Thinking God)، تنوع ملیتهای شرکتکنندگان، تعداد زیاد صاحبان مقاله، طولانی بودن مدت آن (۱۰ روز) و تنوع گرایشهای مختلف الهیاتی شرکتکنندگان بود. ربط و نسبت الهیات با اندیشه، تعقل، علم، فلسفه، هنر (سینما، تئاتر، موسیقی، رمان و..) مورد توجه شرکتکنندگان بود. در زمانهای استراحت، در حاشیهٔ همایش، در برنامههای جنبی همایش و در هتل اصلی محل اسکانِ عمدهٔ مهمانان، در این ده روز، فرصتهای خیلی مفیدی برای آشنایی، گفتوگو، بحث و تبادل نظر پیرامون مسائل مختلف علمی و فرهنگی بود. با بسیاری از استادان و نیز با بسیاری از دانشجویان در همین حواشی کنفرانس آشنا و با یکدیگر صمیمی شدیم. شبها هم سخنرانیهای فرهنگی و نمایش فیلمهای سینمایی معنویتگرا جزو برنامهٔ جنبی کنفرانس بود.
۱۱- اکثر شرکتکنندگان معتقد بودند که سینمای ایران پس از انقلاب، دچار یک دگرگونی مثبت و عمیق شده و سینمای اصیل، معناگرا، اجتماعی و فلسفی جایگاه مهمی در سینمای ایران یافته است. بسیاری از آنان که از کشورهای مختلف مثل آمریکا، آلمان، انگلستان، فرانسه، رومانی، اسپانیا و...آمده بودند، فیلمهای مخملباف مثل گبه و فیلمهای کیارستمی مثل طعم گیلاس را دیده بودند و تمجید میکردند. بنده هم به مناسبتِ نام همایش که گفتوگو حول محور خدا بود، فیلم از کرخه تا راینِ حاتمیکیا را برای نمایش در این سمینار بسیار مفید میدانستم: رزمندهٔ مجروح مسلمان ایرانی که خدا را در صحنهٔ جنگ و خوزستان و کنار رودخانهٔ کرخه جستوجو میکرد، اینک که پس از مجروحیت و نابینا شدن، برای معالجه به آلمان اعزام شده بود، خدا را در کشوری غیر مسلمان و در فضایی کاملا متفاوت کنار رودخانهٔ راین مییابد.
در گوشهٔ کلیسا، در حالیکه مردم کلیسا دعای خودشان را با زبان خودشان میخوانند، او نیز نشسته و دعای خودش را با زبان خودش میخواند. وقتی پلیس برای ممانعت از این امر وارد صحنه میشود، پدر روحانیِ کلیسا به پلیس میگوید که: «این مرد دوست من است» (چرا که دوستِ دوست من "خدا" دوست من است!). صحنههایی دیگر از این پیام فرهنگی در این فیلم کم نیست. اجمالی از این فیلم را در جلسات بیان کردم. این فیلم میتوانست پیام خوبی از امام و انقلاب را نیز برای شرکتکنندگان در برداشته باشد.
به هرحال، بسیاری از شرکتکنندگان در همایش، مشتاق دیدن فیلم شدند و قرار شد که بنده فیلم را تهیه کنم و در یکی از شبها نمایش داده شود. مطمئن بودم که این فیلم زیرنویس انگلیسی هم دارد. بهعلاوه، این فیلم در آلمان فیلمبرداری شده و خانم هما روستا، خواهر سعید رزمنده و شوهرش در فیلم، آلمانی صحبت میکنند و زبان مردم اتریش نیز آلمانی است و حتما در اینجا تأثیر بیشتری خواهد داشت.
ولی باور کنید که به رایزنی فرهنگی ایران، کاردار فرهنگی، سفارت ایران و مرکز اسلامی اتریش که زیر نظر جمهوری اسلامی اداره میشود، به همه، مراجعه کردم. هیچکدام این فیلم را نداشتند! درحالیکه هر یک از این مراکز، دارای مرکز سمعی بصری مفصلی بودند. وقتی از مسئول ایرانیِ سمعی بصری مرکز اسلامی اتریش که زیر نظر ایران اداره میشود، پرسیدم فیلم از کرخه تا راین را دارید، گفت چی هست؟ توضیح دادم. گفت نداریم! گفتم پس چی دارید؟ گفت: دعای کمیل، دعای ندبه و...! افسوس خوردم که مراکز فرهنگی ما در خارج از کشور اینقدر ضعیف عمل میکنند. این در حالی است که فیلمهای مخملباف و کیارستمی که از حمایت مسئولان فرهنگی ایران برخوردار نیستند، اینچنین در دسترس است.
بههرحال، این ماجرا باعث شرمنده و سنگ روی یخ شدن حقیر در آن جمع شد. برخی خیلی ابراز علاقه برای دیدن فیلم کردند که آدرس آنها در کشورشان را به مسئولان فرهنگی دادم تا فیلم را تهیه و برایشان ارسال کنند. یک نفر را میدانم که برایش ارسال شده بود. ولی بقیه مشمول کمکاری و بیتوجهی ما شدند!
۱۲- شهر وین جاذبههای توریستی فراوانی دارد. از بناها و کلیساهای تاریخی گرفته تا طبیعت سرسبز، آب، رودخانه و دریا. در فصل خرداد، بهار و گلهای بهاری بر زیباییهای طبیعی افزوده بود. انواع و اقسام پرندگان با پرواز و آواز خوششان حس و حال بسیار خوشی از حیات و آزادی را به نمایش میگذاشتند. اگر بگویم که تعداد بلبلها و قناریهای غزلخوان در شهر وین به تعداد گنجشکهای شهر ما شیراز است، سخن به گزاف نگفتهام! این پرندگان زیبا اصلا از آدمیزاد فراری نبودند. کافی بود که کمی دانه یا غذا برایشان بریزی تا اطرافت جمع شوند. برای اینکه با خواندنشان دلت را شاد کنند لازم نبود که آنها را در قفس کنی! یاد مولانا افتادم و بازرگان و طوطی در قفس و طوطیان هند:
گفت طوطی را چه خواهی ارمغان
کارمت از خطهٔ هندوستان
گفتش آن طوطی که آنجا طوطیان
چون ببینی کن ز حال من بیان
کان فلان طوطی که مشتاق شماست
از قضای آسمان در حبس ماست
بر شما کرد او سلام و داد خواست
وز شما چاره وْ رهِ ارشاد خواست
گفت میشاید که من در اشتیاق
جان دهم اینجا بمیرم در فراق
این روا باشد که من در بند سخت
گه شما بر سبزه گاهی بر درخت
این چنین باشد وفای دوستان
من درین حبس و شما در گلستان
یاد آرید ای مهان زین مرغِ زار
یک صبوحی در میان مرغزار
۱۳- سفر اتریش، پس از سفر آلمان دومین سفر علمی بنده به خارج از کشور بود. چه در دانشگاه برلین و چه در دانشگاه وین، در میان دانشجویان دختر،تجملات و آرایشهای آنچنانی و مدگرایی و مسائلی از این قبیل خیلی کم دیدم. کتابخانههایشان بسیار پر رونق بود. کتابخوانی و فرهنگ کتابخوانی مردم اعم از زن و مرد و پیر و جوان، در همهجا، حتی در مترو و اتوبوس، بسیار برایم جالب توجه بود.
به شوخی به یکی از دوستان میگفتم که این اروپاییها خیلی مهربان و ایثارگرند! محصولات کارخانههای اتومبیلسازی شان، بنز و بی.ام.و. را در اختیار ما و عربها قرار میدهند و بیچارهها خودشان از مترو استفاده میکنند و یا سوار دوچرخه میشوند! و هم آن که وسائل و مواد آرایشیِ تولیدی خود را در اختیار ما و عربها میگذارند و اما زنان خودشان کمتر استفاده میکنند!
نکتهٔدیگر آنکه بنده در آلمان و برلین، مشکل و لزوم غض بصر برایم کمتر پیش میآمد. ولی در اتریش و وین، در خیلی از جاهای عمومی ناچار میشدم که چشمم را ببندم یا کفشم را نگاه کنم!
وقتی که از سفر آلمان برگشته بودم، برای این که نشان دهم که تبلیغات منفی دربارهٔ پوشش زنان در اروپا، راه افراط، طی کرده است، به همسر و دخترانم گفتم که: « بابا! این بیچارهها وضع پوششان چندان هم بد و افتضاح نبود. پوشیده بودنشان خیلی بیش از آن چیزی بود که من فکر میکردم». اما از سفر اتریش که برگشتم، به همسر و دخترانم گفتم: « ای بابا! من عجب ساده بودم! سفر آلمان در بهمنماه بود که درست وسط زمستان بود. خود آلمان هم از مناطق سردسیر است. در آن سرما پوشیده بودنشان خیلی طبیعی و مربوط به سرمای هوا بوده است! ولی در ماه خرداد در وین با گرم شدن هوا پوششها هم کنار رفته بود
و برای ما ایجاد زحمت میکرد! البته به نظر نمیرسید که قصد خودنمایی انگیزهٔ اصلی باشد!»
در سفر آلمان و اتریش دسترسی به تلفن و موبایل نداشتم. ولی سال بعد، یعنی سال ۱۳۸۳ که در سومین سفر علمی به آمریکا رفته بودم، گاهی با تلفن همراه اکبرآقا و یا محمدکارپرور با بچهها در شیراز تماس میگرفتم. یکی از سؤالاتی که همیشه میپرسیدند این بود: « هوا چطوره!؟». اگه میگفتم سرده، میگفتند: «الحمدلله». اما اگه میگفتم: «هوا داره گرم میشه!», میگفتند: «پناه بر خدا!»؛ و دفعهٔ بعد میپرسیدند: «هوا گرمتر نشده!؟».
غرض آنکه میتوان بین جنبههای مثبت و جنبههای منفی فرهنگ غرب تمایز قائل شد و آنها را با هم خلط نکرد. این درهم تنیدگی امری اجتناب ناپذیر نیست. برخلاف دیدگاه خاماندیشان و مقلدان بیمایه نکتههای مثبت زاییدهٔ نقائص آن فرهنگ نیست. همچنین برخلاف دیدگاه غربستیزان، فرهنگ غربی آکنده از نقائص و نواقص نیست.
۱۴- یهودیها هم در آلمان و هم در اتریش، جایگاه اجتماعی مناسبی دارند. گویی هولوکاست و یهودیستیزی هیتلر، باعث شده است که این دو ملت آلمانیزبان، به نوعی خود را بدهکار یهودیان بدانند. در میدان بزرگی در شهر وین، برای یهودیانی که در واقعهٔ هولوکاست و در کورههای آدمسوزی هیتلر جانشان را از دست دادهاند، بنای یادبودی ساختهاند و نام و تاریخ تولد و تاریخ کشتهشدن بسیاری از آنها بر روی سنگهای این بنا، حک شده است. مردم حس ترحم عجیبی نسبت به این اسامی دارند و به آنها ادای احترام میکنند. در سراسر اروپا، با تفاوت در شدت و ضعف، همین امر تبلیغ میشود و همین حس وجود دارد. بنده که در کودکی در شیراز و در نزدیک محلهٔ یهودیها زندگی کردهام میدانم که «مظلومنمایی» و یا حداقل «احساس مظلومیت» از ویژگیهای یهودیان است که همیشه و همهجا در اقلیت بودهاند. رژیم صهیونیستی از این ویژگی و تبلیغ آن در حد اعلا استفاده و آن را تبلیغ میکند.
در چنین شرایطی، معجزهٔ هزارهٔ سوم، محمود احمدینژاد، در ایران ظهور میکند و رئیسجمهور میشود. با شعارهای به شدت تند و انقلابی. در تمام سخنرانیهایش، «هولوکاست» را به شدت نفی میکند و آن را یک افسانه میشمارد. از نظر مردم عادی اروپا و بالتبع آمریکا، این امر تطهیر هیتلر و دال بر یهودیستیزی قلمداد میشود! بنده نمیدانم چه لزوم و ضرورتی در مطرح کردن این امر در این مقطع تاریخی وجود داشت. رژیم صهیونیستی به شدت از این امر استقبال کرد و دست به مظلومنمایی زد! بعد هم احمدینژاد که شعارهای مرگ بر اسرائیل اش گوش آسمان را کر میکرد، شروع کرد بر این شعار در کوچه و بازار که «انرژی هستهای حق مسلم ماست». تمام قطعنامههای سازمان ملل را نیز کاغذپاره خواند. گره خوردن این شعارها و این موضعگیریها با هم، این بهانه را به دست صهیونیستها داد که تبلیغ کنند: «ایران در پی ساختن بمب اتم برای نابودی یهودیان اسرائیل است!». دیگر بقیهٔ ماجرا را ادامه نمیدهم. از همه جالبتر آنکه در وقایع اخیر و *در برابر جنایات و نسلکشی رژیم صهیونیستی در غزه و لبنان، محمودخانِ ضد صهیونیستِ دوآتشه حتی یک کلمه هم در محکومیت آن سخن نگفت!!
یکی از بزرگترین نفوذیهای اسرائیل در سوریه شخصی یهودیالاصل به نام «ایلی کوهن» بود که با نام «کامل امین» در سیستم سیاسی سوریه نفوذ کرد و تا بالاترین مقامات رسید و ضربههای سختی به نظام سیاسی سوریه زد. در فیلم مستندی میدیدم که روزی که او میخواست عازم سوریه شود ژنرال میرامید رئیس سازمان اطلاعات اسرائیل به او گفت: « آقای کامل امین! یادت نرود، تا میتوانی به ما فحش بده! ما دوست داریم شعار "مرگ بر اسرائیل" تو از دمشق تا تلآویو برسد!».
غرض از این تطویل یادآوری این نکته بود که در کجاها باید به دنبال نفوذیها بگردیم! یا حداقل بفهمیم آنها که مورد نفوذ نفوذیها هستند کجاها ممکن است قرار گیرند.
✅ @ghkakaie
شرح_گلشن_راز_جلسه_۱۲۶_حجتالاسلام_والمسلمین_دکتر_کاکایی.mp3
30.23M
🎙️ باز نشر فایل صوتی #درسگفتار_شرح_گلشن_راز
اثر منظوم شیخ محمود شبستری (ره)
▶️ جلسه ۱۲۶
🕝مدت زمان صوت:
۳۱ دقیقه و ۲۹ ثانیه
🗓️تاریخ تدریس:
۳۱خرداد ۱۳۹۱
✅تدریس شده در حوزهٔ علمیهٔ شهید محمد حسین نجابت( ره)
✅ @ghkakaie