💖✨
#لیست_همه_قسمتها
📚📖به وقت کتاب سه دقیقه در قیامت⤵️
📖کتاب سه دقیقه تا قیامت داستان زندگی یک جانباز مدافع حرم هست که طی یک عمل جراحی که داشته به مدت سه دقیقه از دنیا می رود و سپس با شوک ایجاد شده در اتاق عمل دوباره به زندگی برمی گردد .
🔹اما در همین زمان کوتاه چیزهایی دیده که درک آن برای افراد عادی خیلی سخت است...
🌟البته ایشون در ابتدا به شدت در مورد اینکه ماجراش پخش بشه مقاومت کرده اما در نهایت راضی شده که تا حدی چیزهایی رو تعریف بکنه...🕊
🔴 #سه_دقیقه_در_قیامت
✍️#قسمت_اول
#قسمت_دوم
#قسمت_سوم
#قسمت_چهارم
#قسمت_پنجم
#قسمت_ششم
#قسمت_هفتم
#قسمت_هشتم
#قسمت_نهم
#قسمت_دهم
#قسمت_یازدهم
#قسمت_دوازدهم
#قسمت_سیزدهم
#قسمت_چهاردهم
#قسمت_پانزدهم
#قسمت_شانزدهم
#قسمت_هفدهم
#قسمت_هجدهم
#قسمت_نوزدهم
#قسمت_بیستم
#قسمت_بیست_و_یکم
#قسمت_بیست_و_دوم
#قسمت_بیست_و_سوم
#قسمت_بیست_و_چهارم
#قسمت_بیست_و_پنجم
#قسمت_بیست_و_ششم
#قسمت_بیست_و_هفتم
#قسمت_بیست_و_هشتم
#قسمت_بیست_و_نهم
#قسمت_سی_ام
#قسمت_سی_و_یکم
#قسمت_سی_و_دوم
#قسمت_سی_و_سوم
#قسمت_سی_و_چهارم
#قسمت_سی_و_پنجم
#قسمت_سی_و_ششم
#قسمت_سی_و_هفتم
#قسمت_سی_و_هشتم
#قسمت_سی_و_نهم
#قسمت_چهل_ام
#قسمت_چهل_و_یکم
#قسمت_چهل_و_دوم
#قسمت_چهل_و_سوم
#قسمت_چهل_و_چهارم
#قسمت_چهل_و_پنجم
#قسمت_چهل_و_ششم
#قسمت_چهل_و_هفتم
#قسمت_چهل_و_هشتم
#قسمت_چهل_و_نهم
#قسمت_پنجاه_ام
#قسمت_پنجاه_و_یکم
#قسمت_پنجاه_و_دو
#قسمت_پنجاه_و_سه
#قسمت_پنجاه_و_چهار
#قسمت_پنجاه_و_پنج
#قسمت_پنجاه_و_شش
📣 کانال گلچین شده ها رو به دوستاتون معرفی کنید📣
....💖✨......✨💖.....
📚@gholch👈🌹🍃
💖✨
❣️﷽❣️
#سه_دقیقه_در_قیامت 💢
#قسمت_بیست_و_پنجم
قسمت بیست و پنجم👇
🌷من در آن سوی هستی، بستگان و اموات خودم را ديدم. آن ها از من به خاطر دعاهای آن پيرزن و صلوات هايی که برايشان فرستاد، حسابی تشکر کردند. اين را هم بگويم که صلوات، واقعاً ذکر و دعای معجزه گری است. آنقدر خيرات و برکات در اين دعا نهفته است که تا از اين جهان خارج نشويم قادر به درکش نيستيم.
🍁 پيامبر اکرم (ص) فرمودند: «گره گشايی از کار مؤمن از هفتاد بار حج خانه خداوند بالاتر است.» ثمرات اين گره گشايی آن جا بسيار ملموس بود. بيشتر اين ثمرات در زندگی دنيايی اتفاق می افتد. يعنی وقتی انسان در اين دنيا، خودش را به خاطر ديگران به سختی بياندازد، اثرش را بيشتر در همين دنيا مشاهده خواهد کرد.
🌷يادم می آيد که در دوران دبيرستان، بيشتر شب ها در مسجد و بسيج بودم. جلسات قرآن و هيئت که تمام ميشد، در واحد بسيج بودم و حتی برخی شب ها تا صبح می ماندم و صبح به مدرسه می رفتم. يک نوجوان دبيرستانی در بسيج ثبت نام کرده بود. او چهره ای زيبا داشت و بسيار پسر ساده ای بود.
🍁 يک شب، پس از اتمام فعاليت بسيج، ساعتم را نگاه کردم. يک ساعت به اذان صبح بود. بقيه دوستان به منزل رفتند. من هم به اتاق دارالقران بسيج رفتم و مشغول نماز شب شدم. همان نوجوان يکباره وارد اتاق شد و سريع در کنارم نشست! وقتی نمازم تمام شد با تعجب گفتم: چيزی شده؟ با رنگ پريده گفت: هيچی، شما الان چه نمازی می خواندی؟
🌷گفتم: نمازشب. قبل اذان صبح مستحب است که اين نماز را بخوانيم. خيلی ثواب دارد. گفت: به من هم ياد می دهی؟ به او ياد دادم و در کنارم مشغول نماز شد. اما می دانستم او از چيزی ترسيده و نگران است. بعد از نماز صبح با هم از مسجد بيرون آمديم. گفتم: اگر مشکلی هست بگو، من مثل برادرت هستم.
🍁 گفت: رو به روی مسجد يک جوان هرزه منتظر من بود. او با تهديد می خواست من را به خانه اش ببرد. حتی تا نيمه شب منتظرم مانده بود. من فرار کردم و پيش شما آمدم. روز بعد يک برخورد جدی با آن جوان هرزه کردم و حسابی او را تهديد کردم. آن جوان هرزه ديگر سمت بچه های مسجد نيامد.
اين نوجوان هم با ما رفيق و مسجدی شد.
🌷البته خيلی برای هدايت او وقت گذاشتم. خدا را شکر الان هم از جوانان مؤمن محل ماست. مدتی بعد، دوستان من که به دنبال استخدام در سپاه بودند، شش ماه يا بيشتر درگير مسائل گزينش شدند. اما کل زمان پيگيری استخدام بنده يک هفته بيشتر طول نکشيد!
التماس دعای فرج 🍃🌹
👈 #ادامه_دارد....
🌤اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج🌤
داستان شب
📣 کانال گلچین شده ها رو به دوستاتون معرفی کنید📣
....💖✨......✨💖.....
📚@gholch👈🌹🍃