💠📖🕋📖💠
#قرائت_روزانه_قرآن کریم
⭐️قرار روزانه- هر روز، قرائت یک صفحه از قرآن کریم هدیه به امام زمان عج⭐️
☘🌸🌸🌸🌸🌸☘
✨صفحه 377✨
جزء 19 - حزب 38 - سوره نمل
أعوذُ باِللَّهِ مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیم
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
طس تِلْكَ آيَاتُ الْقُرْآنِ وَكِتَابٍ مُبِينٍ ﴿۱﴾
طس، اين آيات قرآن، و كتاب مبين است. (۱)
هُدًى وَبُشْرَى لِلْمُؤْمِنِينَ ﴿۲﴾
وسيله هدايت و بشارت براي مؤ منان است. (۲)
الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ بِالْآخِرَةِ هُمْ يُوقِنُونَ ﴿۳﴾
همان كساني كه نماز را بر پا ميدارند و زكات را ادا ميكنند و به آخرت يقين دارند. (۳)
إِنَّ الَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ زَيَّنَّا لَهُمْ أَعْمَالَهُمْ فَهُمْ يَعْمَهُونَ ﴿۴﴾
كساني كه ايمان به آخرت ندارند اعمال (سوء) آنها را براي آنان زينت ميدهيم به طوري كه آنها سرگردان ميشوند. (۴)
أُولَئِكَ الَّذِينَ لَهُمْ سُوءُ الْعَذَابِ وَهُمْ فِي الْآخِرَةِ هُمُ الْأَخْسَرُونَ ﴿۵﴾
آنها كساني هستند كه عذاب بد (و دردناك) براي آنها است و آنها در آخرت زيانكارترين مردمند. (۵)
وَإِنَّكَ لَتُلَقَّى الْقُرْآنَ مِنْ لَدُنْ حَكِيمٍ عَلِيمٍ ﴿۶﴾
و بطور مسلم اين قرآن از سوي حكيم و دانائي بر تو القا ميشود. (۶)
إِذْ قَالَ مُوسَى لِأَهْلِهِ إِنِّي آنَسْتُ نَارًا سَآتِيكُمْ مِنْهَا بِخَبَرٍ أَوْ آتِيكُمْ بِشِهَابٍ قَبَسٍ لَعَلَّكُمْ تَصْطَلُونَ ﴿۷﴾
(به خاطر بياور) هنگامي را که موسي به خانواده خود گفت: من آتشي از دور ديدم؛ (همين جا توقف کنيد؛) بزودي خبري از آن براي شما مي آورم، يا شعله آتشي تا گرم شويد. (۷)
فَلَمَّا جَاءَهَا نُودِيَ أَنْ بُورِكَ مَنْ فِي النَّارِ وَمَنْ حَوْلَهَا وَسُبْحَانَ اللَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ ﴿۸﴾
هنگامي که نزد آتش آمد، ندايي برخاست که: مبارک باد آن کس که در آتش است و کسي که در اطراف آن است (= فرشتگان و موسي)! و منزه است خداوندي که پروردگار جهانيان است! (۸)
يَا مُوسَى إِنَّهُ أَنَا اللَّهُ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ ﴿۹﴾
اي موسي! من خداوند عزيز و حکيمم! (۹)
وَأَلْقِ عَصَاكَ فَلَمَّا رَآهَا تَهْتَزُّ كَأَنَّهَا جَانٌّ وَلَّى مُدْبِرًا وَلَمْ يُعَقِّبْ يَا مُوسَى لَا تَخَفْ إِنِّي لَا يَخَافُ لَدَيَّ الْمُرْسَلُونَ ﴿۱۰﴾
و عصايت را بيفکن! - هنگامي که (موسي) به آن نگاه کرد، ديد (با سرعت) همچون ماري به هر سو مي دود (ترسيد و) به عقب برگشت، و حتي پشتِ سر خود را نگاه نکرد- اي موسي! نترس، که رسولان در نزد من نمي ترسند! (۱۰)
إِلَّا مَنْ ظَلَمَ ثُمَّ بَدَّلَ حُسْنًا بَعْدَ سُوءٍ فَإِنِّي غَفُورٌ رَحِيمٌ ﴿۱۱﴾
مگر کسي که ستم کند؛ سپس بدي را به نيکي تبديل نمايد، که (توبه او را مي پذيرم، و) من غفور و رحيمم! (۱۱)
وَأَدْخِلْ يَدَكَ فِي جَيْبِكَ تَخْرُجْ بَيْضَاءَ مِنْ غَيْرِ سُوءٍ فِي تِسْعِ آيَاتٍ إِلَى فِرْعَوْنَ وَقَوْمِهِ إِنَّهُمْ كَانُوا قَوْمًا فَاسِقِينَ ﴿۱۲﴾
و دستت را در گريبانت داخل کن؛ هنگامي که خارج مي شود، سفيد و درخشنده است بي آنکه عيبي در آن باشد؛ اين در زمره معجزات نُه گانه اي است که تو با آنها بسوي فرعون و قومش فرستاده مي شوي؛ آنان قومي فاسق و طغيانگرند! (۱۲)
فَلَمَّا جَاءَتْهُمْ آيَاتُنَا مُبْصِرَةً قَالُوا هَذَا سِحْرٌ مُبِينٌ ﴿۱۳﴾
و هنگامي که آيات روشني بخش ما به سراغ آنها آمد گفتند: اين سِحري است آشکار! (۱۳)
377.mp3
1.47M
ترتیل صفحه 377 قرآن کریم
با صدای استاد پرهیزگار
@ghoranemamzaman
💠📖🕋📖💠
#قرائت_روزانه_قرآن کریم
⭐️قرار روزانه- هر روز، قرائت یک صفحه از قرآن کریم هدیه به امام زمان عج⭐️
☘🌸🌸🌸🌸🌸☘
✨صفحه 378✨
آیات 14 تا 22 سوره نمل
بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيم
وَجَحَدُوا بِهَا وَاسْتَيْقَنَتْهَا أَنْفُسُهُمْ ظُلْمًا وَعُلُوًّا فَانْظُرْ كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الْمُفْسِدِينَ ﴿۱۴﴾
و آن را از روي ظلم و سرکشي انکار کردند، در حالي که در دل به آن يقين داشتند! پس بنگر سرانجام تبهکاران (و مفسدان) چگونه بود! (۱۴)
وَلَقَدْ آتَيْنَا دَاوُودَ وَسُلَيْمَانَ عِلْمًا وَقَالَا الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي فَضَّلَنَا عَلَى كَثِيرٍ مِنْ عِبَادِهِ الْمُؤْمِنِينَ ﴿۱۵﴾
و ما به داوود و سليمان، دانشي عظيم داديم؛ و آنان گفتند: ستايش از آنِ خداوندي است که ما را بر بسياري از بندگان مؤمنش برتري بخشيد. (۱۵)
وَوَرِثَ سُلَيْمَانُ دَاوُودَ وَقَالَ يَا أَيُّهَا النَّاسُ عُلِّمْنَا مَنْطِقَ الطَّيْرِ وَأُوتِينَا مِنْ كُلِّ شَيْءٍ إِنَّ هَذَا لَهُوَ الْفَضْلُ الْمُبِينُ ﴿۱۶﴾
و سليمان وارث داوود شد، و گفت: اي مردم! زبان پرندگان به ما تعليم داده شده، و از هر چيز به ما عطا گرديده؛ اين فضيلت آشکاري است. (۱۶)
وَحُشِرَ لِسُلَيْمَانَ جُنُودُهُ مِنَ الْجِنِّ وَالْإِنْسِ وَالطَّيْرِ فَهُمْ يُوزَعُونَ ﴿۱۷﴾
لشكريان سليمان از جن و انس و پرندگان نزد او جمع شدند آنقدر زياد بودند كه بايد توقف كنند تا به هم ملحق شوند. (۱۷)
حَتَّى إِذَا أَتَوْا عَلَى وَادِ النَّمْلِ قَالَتْ نَمْلَةٌ يَا أَيُّهَا النَّمْلُ ادْخُلُوا مَسَاكِنَكُمْ لَا يَحْطِمَنَّكُمْ سُلَيْمَانُ وَجُنُودُهُ وَهُمْ لَا يَشْعُرُونَ ﴿۱۸﴾
تا به سرزمين مورچگان رسيدند، مورچه اي گفت: اي مورچگان! به لانه هاي خود برويد تا سليمان و لشكرش شما را پايمال نكنند در حالي كه نميفهمند! (۱۸)
فَتَبَسَّمَ ضَاحِكًا مِنْ قَوْلِهَا وَقَالَ رَبِّ أَوْزِعْنِي أَنْ أَشْكُرَ نِعْمَتَكَ الَّتِي أَنْعَمْتَ عَلَيَّ وَعَلَى وَالِدَيَّ وَأَنْ أَعْمَلَ صَالِحًا تَرْضَاهُ وَأَدْخِلْنِي بِرَحْمَتِكَ فِي عِبَادِكَ الصَّالِحِينَ ﴿۱۹﴾
(سليمان) از سخن او تبسمي كرد و خنديد و گفت: پروردگارا! شكر نعمتهائي را كه بر من و پدر و مادرم ارزاني داشته اي به من الهام فرما و توفيق مرحمت كن تا عمل صالحي كه موجب رضاي تو گردد انجام دهم و مرا در زمره بندگان صالحت داخل نما. (۱۹)
وَتَفَقَّدَ الطَّيْرَ فَقَالَ مَا لِيَ لَا أَرَى الْهُدْهُدَ أَمْ كَانَ مِنَ الْغَائِبِينَ ﴿۲۰﴾
(سليمان) در جستجوي پرنده (هدهد) برآمد و گفت چرا هدهد را نميبينم يا اينكه او از غايبان است. (۲۰)
لَأُعَذِّبَنَّهُ عَذَابًا شَدِيدًا أَوْ لَأَذْبَحَنَّهُ أَوْ لَيَأْتِيَنِّي بِسُلْطَانٍ مُبِينٍ ﴿۲۱﴾
من او را قطعا كيفر شديدي خواهم داد و يا او را ذبح ميكنم و يا دليل روشني (براي غيبتش) براي من بياورد. (۲۱)
فَمَكَثَ غَيْرَ بَعِيدٍ فَقَالَ أَحَطْتُ بِمَا لَمْ تُحِطْ بِهِ وَجِئْتُكَ مِنْ سَبَإٍ بِنَبَإٍ يَقِينٍ ﴿۲۲﴾
چندان طول نكشيد (كه هدهد آمد و) گفت من بر چيزي آگاهي يافتم كه تو بر آن آگاهي نيافتي من از سرزمين سبا يك خبر قطعي براي تو آورده ام. (۲۲)
@ghoranemamzaman
378.mp3
1.24M
ترتیل صفحه 378 قرآن کریم
با صدای استاد پرهیزگار
@ghoranemamzaman
بیان تفسیر مختصری از آیات
أُولَئك الَّذِينَ لهَُمْ سوءُ الْعَذَابِ وَ هُمْ فى الاَخِرَةِ هُمُ الاَخْسرُونَ
اين جمله تهديدى است به مطلق عذاب ، چه دنيوى و چه اخروى ، چون دنبالش عذاب خصوص آخرت را خاطر نشان مى سازد و مى فرمايد: ((و هم فى الآخره هم الاخسرون ))، پس معلوم مى شود جمله اول مربوط به مطلق عذاب است و شايد وجه اينكه مى فرمايد: اينان در آخرت ((اءخسرون : زيانكارتران )) هستند، اين است كه نامه اعمال ساير گنهكاران ، هم مشتمل بر گناه است و هم مشتمل بر ثواب ، كه مطابق آن اعمال ، جزا داده مى شوند، اما اين بيچارگان گناهانشان در نامه ها ثبت شده ، اما ثوابهايشان و كارهاى نيكشان حبط شده ، و ثبت نگشته است .
ترجمه تفسير الميزان جلد 15 صفحه : 483
💠📖🕋📖💠
#قرائت_روزانه_قرآن کریم
⭐️قرار روزانه- هر روز، قرائت یک صفحه از قرآن کریم هدیه به امام زمان عج⭐️
☘🌸🌸🌸🌸🌸☘
✨صفحه 379✨
أعوذُ باِللَّهِ مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیم
إِنِّي وَجَدْتُ امْرَأَةً تَمْلِكُهُمْ وَأُوتِيَتْ مِنْ كُلِّ شَيْءٍ وَلَهَا عَرْشٌ عَظِيمٌ ﴿۲۳﴾
من زني را ديدم كه بر آنها حكومت ميكند و همه چيز در اختيار داشت (مخصوصا) تخت عظيمي دارد. (۲۳)
وَجَدْتُهَا وَقَوْمَهَا يَسْجُدُونَ لِلشَّمْسِ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَزَيَّنَ لَهُمُ الشَّيْطَانُ أَعْمَالَهُمْ فَصَدَّهُمْ عَنِ السَّبِيلِ فَهُمْ لَا يَهْتَدُونَ ﴿۲۴﴾
(اما) من او و قومش را ديدم كه براي غير خدا - خورشيد - سجده ميكنند و شيطان اعمالشان را در نظرشان زينت داده آنها را از راه بازداشته و آنها هدايت نخواهند شد. (۲۴)
أَلَّا يَسْجُدُوا لِلَّهِ الَّذِي يُخْرِجُ الْخَبْءَ فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَيَعْلَمُ مَا تُخْفُونَ وَمَا تُعْلِنُونَ ﴿۲۵﴾
چرا براي خداوندي سجده نميكنند كه آنچه در آسمانها و زمين پنهان است خارج ميكند؟ و آنچه را مخفي ميكنيد و آشكار نميسازيد، ميداند؟ (۲۵)
اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِيمِ ﴿۲۶﴾
خداوندي كه معبودي جز او نيست، و پروردگار و صاحب عرش عظيم است. (۲۶)
قَالَ سَنَنْظُرُ أَصَدَقْتَ أَمْ كُنْتَ مِنَ الْكَاذِبِينَ ﴿۲۷﴾
(سليمان) گفت: ما تحقيق ميكنيم ببينيم راست گفتي يا از دروغگويان هستي؟! (۲۷)
اذْهَبْ بِكِتَابِي هَذَا فَأَلْقِهْ إِلَيْهِمْ ثُمَّ تَوَلَّ عَنْهُمْ فَانْظُرْ مَاذَا يَرْجِعُونَ ﴿۲۸﴾
اين نامه مرا ببر و بر آنها بيفكن سپس برگرد (و در گوشه اي توقف كن) ببين آنها چه عكسالعملي نشان ميدهند. (۲۸)
قَالَتْ يَا أَيُّهَا الْمَلَأُ إِنِّي أُلْقِيَ إِلَيَّ كِتَابٌ كَرِيمٌ ﴿۲۹﴾
(ملكه سبا) گفت: اي اشراف! نامه پر ارزشي به سوي من افكنده شده! (۲۹)
إِنَّهُ مِنْ سُلَيْمَانَ وَإِنَّهُ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ ﴿۳۰﴾
اين نامه از سليمان است و چنين ميباشد: به نام خداوند بخشنده مهربان … (۳۰)
أَلَّا تَعْلُوا عَلَيَّ وَأْتُونِي مُسْلِمِينَ ﴿۳۱﴾
توصيه من اين است برتري جوئي نسبت به من نكنيد و به سوي من آئيد در حالي كه تسليم حق هستيد. (۳۱)
قَالَتْ يَا أَيُّهَا الْمَلَأُ أَفْتُونِي فِي أَمْرِي مَا كُنْتُ قَاطِعَةً أَمْرًا حَتَّى تَشْهَدُونِ ﴿۳۲﴾
(سپس) گفت: اي اشراف (و اي بزرگان) نظر خود را در اين امر مهم بازگو كنيد كه من هيچ كار مهمي را بدون حضور شما انجام نداده ام. (۳۲)
قَالُوا نَحْنُ أُولُو قُوَّةٍ وَأُولُو بَأْسٍ شَدِيدٍ وَالْأَمْرُ إِلَيْكِ فَانْظُرِي مَاذَا تَأْمُرِينَ ﴿۳۳﴾
گفتند: ما داراي نيروي كافي و قدرت جنگي فراوان هستيم، ولي تصميم نهائي با تو است ببين چه دستور ميدهي ؟ (۳۳)
قَالَتْ إِنَّ الْمُلُوكَ إِذَا دَخَلُوا قَرْيَةً أَفْسَدُوهَا وَجَعَلُوا أَعِزَّةَ أَهْلِهَا أَذِلَّةً وَكَذَلِكَ يَفْعَلُونَ ﴿۳۴﴾
گفت: پادشاهان هنگامي كه وارد منطقه آبادي شوند آن را به فساد و تباهي ميكشند و عزيزان آنجا را ذليل ميكنند، (آري) كار آنها همين گونه است. (۳۴)
وَإِنِّي مُرْسِلَةٌ إِلَيْهِمْ بِهَدِيَّةٍ فَنَاظِرَةٌ بِمَ يَرْجِعُ الْمُرْسَلُونَ ﴿۳۵﴾
و من ( اكنون جنگ را صلاح نميبينم) هديه گرانبهائي براي آنها ميفرستم تا ببينم فرستادگان من چه خبر ميآورند. (۳۵)
بیان مختصری از آیات
أَلَّا يَسْجُدُوا لِلَّهِ الَّذِي يُخْرِجُ الْخَبْءَ فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَيَعْلَمُ مَا تُخْفُونَ وَمَا تُعْلِنُونَ (25)
اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِيمِ (26):
(جلوه دادن شیطان، اعمال مردم را براى آن است) كه آنان سجده نكنند براى خداوندى كه چیزهاى ناپیداى آسمانها وزمین را بیرون مىآورد (و آشكار مىكند) و عملكرد نهان و آشكار شمارا مىداند.
خداوندى كه معبودى جز او نیست (و) پروردگار عرش بزرگ است.
كلمهى «خَبء» به معناى پوشیده و پنهان است. حضرت علىعلیه السلام مىفرماید: «المرءُ مَخبُوءٌ تَحتَ لِسانه»(49) ارزش و شخصیّت انسان در زیر زبانش مخفى است.
تا مرد سخن نگفته باشد
عیب و هنرش نهفته باشد
نمونهى بیرون آوردن مخفىها در آسمانها و زمین؛ رویش گیاهان و بارش باران است. خوشه در درون دانه مخفى است وقدرت الهى، آن را از دل دانه بیرون مىآورد. همهى چیزهایى كه از قوّه به فعلیّت در مىآیند مصداق همین آیهى «یخرج الخبأ» هستند.49) نهجالبلاغه، حكمت 140.
- هدف شیطان از تزیین بدىهاى مردم آن است كه آنان براى خدا سجده نكنند. «زیّن لهم الشیطان - ألاّ یسجدوا»
- كسى كه در برابر خدا سجده نكند، حیوان هم از او انتقاد مىكند. «ألاّ یسجدوا»
- سجده، مظهر خداپرستى است. «ألاّ یسجدوا للّه»
- عوامل طبیعى، ابزار ووسایل قدرتنمایى خدا هستند. «یخرج الخبأ» گرچه آب، خاك و نور نقش دارند، ولى بیرون آورنده حقیقى اوست.
- عالم محضر خداست. «یعلم ما تخفون و ما تُعلنون»
بر او علم یك ذرّه پوشیده نیست
كه پنهان و پیدا به نزدش یكى است
- از دلایل سجدهى ما، قدرت او، «یخرج الخبأ» علم او، «یعلم» یكتایى او، «لا اله الاّ هو» و ربوبیّت و عظمت اوست. «ربّ العرش العظیم»
تفسیر نور آقای قرائتی
💠📖🕋📖💠
#قرائت_روزانه_قرآن کریم
⭐️قرار روزانه- هر روز، قرائت یک صفحه از قرآن کریم هدیه به امام زمان عج⭐️
☘🌸🌸🌸🌸🌸☘
✨صفحه 380✨
أعوذُ باِللَّهِ مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیم
فَلَمَّا جَاءَ سُلَيْمَانَ قَالَ أَتُمِدُّونَنِ بِمَالٍ فَمَا آتَانِيَ اللَّهُ خَيْرٌ مِمَّا آتَاكُمْ بَلْ أَنْتُمْ بِهَدِيَّتِكُمْ تَفْرَحُونَ ﴿۳۶﴾
هنگامي كه (فرستادگان ملكه سبا) نزد سليمان آمدند گفت: ميخواهيد مرا با مال كمك كنيد (و فريب دهيد!) آنچه خدا به من داده از آنچه به شما داده بهتر است بلكه شما هستيد كه به هدايايتان خوشحال ميشويد. (۳۶)
ارْجِعْ إِلَيْهِمْ فَلَنَأْتِيَنَّهُمْ بِجُنُودٍ لَا قِبَلَ لَهُمْ بِهَا وَلَنُخْرِجَنَّهُمْ مِنْهَا أَذِلَّةً وَهُمْ صَاغِرُونَ ﴿۳۷﴾
به سوي آنها بازگرد (و اعلام كن) با لشكرهائي به سراغ آنها ميآئيم كه قدرت مقابله با آن را نداشته باشند، و آنها را از آن (سرزمين آباد) به صورت ذليلان و در عين حقارت بيرون ميرانيم. (۳۷)
قَالَ يَا أَيُّهَا الْمَلَأُ أَيُّكُمْ يَأْتِينِي بِعَرْشِهَا قَبْلَ أَنْ يَأْتُونِي مُسْلِمِينَ ﴿۳۸﴾
(سليمان) گفت، اي بزرگان! كداميك از شما توانائي داريد تخت او را پيش از آنكه خودشان نزد من آيند براي من بياوريد؟! (۳۸)
قَالَ عِفْرِيتٌ مِنَ الْجِنِّ أَنَا آتِيكَ بِهِ قَبْلَ أَنْ تَقُومَ مِنْ مَقَامِكَ وَإِنِّي عَلَيْهِ لَقَوِيٌّ أَمِينٌ ﴿۳۹﴾
عفريتي از جن گفت: من آنرا نزد تو ميآورم پيش از آنكه از مجلست برخيزي و من نسبت به آن توانا و امينم! (۳۹)
قَالَ الَّذِي عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْكِتَابِ أَنَا آتِيكَ بِهِ قَبْلَ أَنْ يَرْتَدَّ إِلَيْكَ طَرْفُكَ فَلَمَّا رَآهُ مُسْتَقِرًّا عِنْدَهُ قَالَ هَذَا مِنْ فَضْلِ رَبِّي لِيَبْلُوَنِي أَأَشْكُرُ أَمْ أَكْفُرُ وَمَنْ شَكَرَ فَإِنَّمَا يَشْكُرُ لِنَفْسِهِ وَمَنْ كَفَرَ فَإِنَّ رَبِّي غَنِيٌّ كَرِيمٌ ﴿۴۰﴾
(اما) كسي كه دانشي از كتاب (آسماني) داشت گفت، من آنرا پيش از آنكه چشم بر هم زني نزد تو خواهم آورد! و هنگامي كه (سليمان) آنرا نزد خود مستقر ديد گفت اين از فضل پروردگار من است تا مرا آزمايش كند كه آيا شكر او را بجا ميآورم يا كفران ميكنم ؟ (۴۰)
قَالَ نَكِّرُوا لَهَا عَرْشَهَا نَنْظُرْ أَتَهْتَدِي أَمْ تَكُونُ مِنَ الَّذِينَ لَا يَهْتَدُونَ ﴿۴۱﴾
(سليمان) گفت تخت او را برايش ناشناس سازيد به بينم آيا متوجه ميشود يا از كساني است كه هدايت نخواهند شد. (۴۱)
فَلَمَّا جَاءَتْ قِيلَ أَهَكَذَا عَرْشُكِ قَالَتْ كَأَنَّهُ هُوَ وَأُوتِينَا الْعِلْمَ مِنْ قَبْلِهَا وَكُنَّا مُسْلِمِينَ ﴿۴۲﴾
هنگامي كه او آمد گفته شد آيا تخت تو اينگونه است ؟ (در پاسخ) گفت: گويا خود آن است! و ما پيش از اين هم آگاه بوديم و اسلام آورده بوديم!.. (۴۲)
وَصَدَّهَا مَا كَانَتْ تَعْبُدُ مِنْ دُونِ اللَّهِ إِنَّهَا كَانَتْ مِنْ قَوْمٍ كَافِرِينَ ﴿۴۳﴾
و او را از آنچه غير از خدا ميپرستيد بازداشت كه او از قوم كافران بود. (۴۳)
قِيلَ لَهَا ادْخُلِي الصَّرْحَ فَلَمَّا رَأَتْهُ حَسِبَتْهُ لُجَّةً وَكَشَفَتْ عَنْ سَاقَيْهَا قَالَ إِنَّهُ صَرْحٌ مُمَرَّدٌ مِنْ قَوَارِيرَ قَالَتْ رَبِّ إِنِّي ظَلَمْتُ نَفْسِي وَأَسْلَمْتُ مَعَ سُلَيْمَانَ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ ﴿۴۴﴾
به او گفته شد داخل حياط قصر شو، اما هنگامي كه نظر به آن افكند پنداشت نهر آبي است و ساق پاهاي خود را برهنه كرد (تا از آب بگذرد اما سليمان) گفت (اين آب نيست) بلكه قصري است از بلور صاف، (ملكه سبا) گفت پروردگارا! من به خود ستم كردم، و با سليمان براي خداوندي كه پروردگار عالميان است اسلام آوردم. (۴۴)
قَالَ يَا أَيُّهَا المَلَأُ أَيُّكُمْ يَأْتِينِي بِعَرْشِهَا قَبْلَ أَن يَأْتُونِي مُسْلِمِينَ (38)
قَالَ عِفْريتٌ مِّنَ الْجِنِّ أَنَا آتِيكَ بِهِ قَبْلَ أَن تَقُومَ مِن مَّقَامِكَ وَإِنِّي عَلَيْهِ لَقَوِيٌّ أَمِينٌ (39):
(سلیمان) گفت: اى بزرگان! كدام یك از شما تخت او (بلقیس، ملكهى سبا) را - قبل از آن كه آنان به حال تسلیم نزد من آیند - براى من مىآورد؟
عِفریتى از جنّ (كه داراى قدرت و زیركى خاصّى بود به سلیمان) گفت: من آن را نزد تو مىآورم پیش از آن كه از جاى خود برخیزى، و من قطعاً بر این كار هم قدرت دارم و هم مورد اعتمادم.
در كلمهى «عِفریت»، معناى شدّت و قدرت نهفته است.
پس از بازگشت فرستادگان بلقیس، همراه با هدیههاى خود و آگاهى ملكهى سبا از این كه سلیمان یك پادشاه نیست؛ ملكه تصمیم گرفت شخصاً نزد سلیمان آید تا اوضاع را از نزدیك ببیند. سلیمان از حركت بلقیس آگاه شد و خود را براى قدرت نمایى آماده كرد.
- اطرافیان سلیمان، داراى قدرت فوق العاده یا خارق العاده بودند. «ایّكم»
- میدان را براى رقابت صحیح باز گزارید. «ایّكم»
- در شرایط مناسب از توانایى دیگران استفاده كنید. «ایّكم یأتینى»
- ملاك، لیاقت و توانایى است، نه جنسیّت. «ایّكم یأتینى» با این كه در میان اطرافیان سلیمان، جنّ و پرنده و انسان، همه بودند ولى ملاك برترى، قدرت آوردن تخت است نه جنسیّت آورندهى آن.
- اگر تخت وتاج را از انسان بگیریم، تسلیمشدن او آسان است. «یأتینى بعرشها»
- قرآن مسألهى طىّ الارض(51) را مىپذیرد. «یأتینى بعرشها قبل أن...»
- قدرتنمایى باید با مخاطب تناسب داشته باشد. «عرشها»
- براى ارشاد و هدایت دیگران، از امكانات خود آنان استفاده كنید. «عرشها»
- پیروز كسى است كه قبل از دشمن اقدام كند. «قبل أن یأتونى»
- كارهاى فوقالعاده باید با هدف عالى همراه باشد. «یأتینىبعرشها - یأتونى مسلمین»
- حضرت سلیمان علم غیب داشت. «یأتونى مسلمین»
- در یك نظام و حكومت موفّق، باید از همهى نیروها در جاى خود استفاده كرد. «قال عِفریت من الجنّ»
- جنّ مىتواند به انسان كمك كند. «قال عِفریت من الجنّ»
- لیاقتهاى خود را به دیگران اعلام كنید. «أنَا آتیك»
- سرعت، قدرت و امانت، شرط انجام كارهاى بزرگ است. «قبل أن تَقوم من مقامك - لَقوىّ اَمین»
-----
51) طىّ الارض»، نوعى معجزه وكرامت است، كه به جاى پیمودن و طى كردن مسافتى طولانى، زمین در زیر پاى وى پیچیده گردد و در مدّتى اندك به مقصد رسد. (فرهنگ معین)
تفسیر نور. آقای قرائتی
@ghoranemamzaman
قَالَ الَّذِي عِندَهُ عِلْمٌ مِّنَ الْكِتَابِ أَنَا آتِيكَ بِهِ قَبْلَ أَن يَرْتَدَّ إِلَيْكَ طَرْفُكَ فَلَمَّا رَآهُ مُسْتَقِرّاً عِندَهُ قَالَ هَذَا مِن فَضْلِ رَبِّي لِيَبْلُوَنِي أَأَشْكُرُ أَمْ أَكْفُرُ وَمَن شَكَرَ فَإِنَّمَا يَشْكُرُ لِنَفْسِهِ وَمَن كَفَرَ فَإِنَّ رَبِّي غَنِيٌّ كَرِيمٌ (40)
قَالَ نَكِّرُوا لَهَا عَرْشَهَا نَنظُرْ أَتَهْتَدِي أَمْ تَكُونُ مِنَ الَّذِينَ لَا يَهْتَدُونَ (41):
كسى (به نام آصِفبن بَرخیا) كه به بخشى از كتاب (الهى) آگاهى داشت (سلیمان) گفت: من آن (تخت) را قبل از آن كه پلكِ چشمت بهم بخورد نزد تو مىآورم. (سلیمان پذیرفت و او تخت را آورد.) همین كه (سلیمان) آن (تخت) را نزد خود مستقرّ دید، (به جاى غرور وتكبّر) گفت: این (توانایى وزیر من كه مقدارى از علم كتاب و اسم اعظم را مىداند،) از لطف پروردگار من است، تا مرا (با این نعمتها) بیازماید كه آیا شكرگزارم یا كفران مىكنم؟ و هر كس شكر كند، قطعاً به سود خویش شكر ورزیده و هر كس كفران نماید (به ضرر خویش گام نهاده، زیرا) پروردگار من (از شكر مردم) بىنیاز و كریم است. (بىنیازى و كرامت، براى خداوند ذاتى است و هرگز وابسته به شكر یا كفران كسى نیست).
(سلیمان) گفت: تخت (ملكه) را برایش ناشناس گردانید، تا ببینم آیا پىمىبرد یا از كسانى است كه پى نمىبرند؟
كسى كه مقدارى از علم كتاب را مىدانست، «آصفبن بَرخیا» وزیر حضرت سلیمان و خواهر زادهى او بود، چنانكه از امام هادىعلیه السلام نیز نقل شده است.(52) و امام باقر علیه السلام فرمودند: اسم اعظم الهى هفتاد و سه حرف است كه آصفبنبرخیا تنها با دانستن یك حرف چنین قدرتنمایى كرد.(53)
در این كه منظور از علم كتاب چیست؟ گفتهاند: مراد از آن، یا آگاهى از كتب آسمانى یا لوح محفوظ و یا اسم اعظم است.
سؤال: «آصفبن بَرخیا» چگونه تخت را بدون اجازهى صاحبش حركت داد و در آن تصرّف كرد؟
پاسخ: این كار به خاطر ولایت انبیا بر اموال مردم و اهمیّت ارشاد بلقیس و مردم او بوده است.
كفر چند نوع است: یكى انكار خدا و یكى كفران نعمتها.
شكر خداوند، اقسامى دارد: شكر با زبان، با قلب و با عمل.
فضایل امیر مؤمنان و اهلبیتعلیهم السلام
* در آیهى مورد بحث مىفرماید: كسى كه بخشى از علم كتاب را داشت، گفت: اى سلیمان! قبل از به هم زدن پلك چشم، من تخت ملكهى سبأ را از كشورش در این جا حاضر مىكنم. امّا در آیهى آخر سورهى رعد، خداوند به پیامبرش مىفرماید: كفّار، رسالت تورا قبول ندارند، به آنان بگو كافى است كه خداوند و كسىكه تمام علم كتاب را دارد، میان من و شما گواه باشد. در روایات مىخوانیم: مراد از كسىكه تمام علم كتاب را دارد، علىبن ابىطالبعلیهما السلام است. اگر كسى كه بخشى از علم كتاب را مىداند تخت بلقیس را در یك آن حاضر مىكند، پس كسى كه تمام علم كتاب را مىداند، در تمام عمر چه قدرتى دارد؟
* امام صادقعلیه السلام مىفرماید: آگاهى كسىكه بخشى از علم را داشت، نسبت به علم علىعلیه السلام، مثل مقدار آبى است كه بر بال یك مگس باشد نسبت به دریا.(54)
* در روایات مىخوانیم: امام صادقعلیه السلام به سینهى مباركش اشاره كرد و فرمود: «و عندنا واللّه علم الكتاب كله» به خدا سوگند تمام علم كتاب نزد ما موجود است.(55)
* در روایات بسیارى مىخوانیم كه امامان معصومعلیهم السلام خارج از قید زمان و مكان در مناطقى حاضر مىشدند، مثلاً:
امام جوادعلیه السلام، در لحظهى شهادت پدرش از مدینه به طوس رفت.
امام كاظمعلیه السلام، از زندان بغداد بیرون آمد و در مدینه حاضر شد.
امام سجادعلیه السلام، در زمان اسارت، به كربلا رفت و بدن پدرش امام حسینعلیه السلام، را دفن نمود.
امام حسینعلیه السلام، قبل از شهادت، قبضهى خاكى از كربلا برداشت و در مدینه به امالسّلمه داد.(56) بنابراین طىّالارض و حركت برقآسا براى امامان سابقه دارد.
-----
52) تفسیر نورالثقلین.
53) كافى، ج1، ص230.
54) تفسیر نورالثقلین.
55) تفسیر نورالثقلین.
56) تفسیر اطیبالبیان.
- در كابینهى سلیمان، دانشمندترین چهرهها وجود داشتند. «عندهعلممنالكتاب»
- انسان مىتواند بر طبیعت وقوانین طبیعى حاكم شود. «أنا آتیك»
- قدرت انسان مىتواند از جنّ بیشتر باشد. «عِفریت من الجنّ - الّذى عنده علم...»
- در مواردى باید قدرت خود را اظهار كرد. «أنَا آتیك»
- علم منشأ قدرت است. با قدرت علمى مىتوان به جاى شنیدن صدا و دیدن تصویر، خود اشیا و موجودات را جا به جا كرد. (در انسان، استعدادها، توانایىها و اسرارى است كه تاكنون كشف نشده است). «أنَا آتیك»
توانا بود هر كه دانا بود
ز دانش دل پیر بُرنا بود
- در واگذارى مأموریّتها، مسارعه (سرعت عمل) یك امتیاز است. همانگونه كه در فروش، مزایده ودر خرید، مناقصه، عامل رقابت و ارزش است. «أنَا آتیك به قبل أن یرتدّ الیك طرفك»
- مدّعیان علم وقدرت، باید عملاً حرف خود را اثبات كنند. «فلمّا رآه
مستقرّاً»
- اولیاى خدا نعمت را از او مىدانند. «هذا من فضل ربّى»
- نعمتهاى الهى را حقّ خود ندانیم. «فضل ربّى»
- به علم و قدرت خود مغرور نشویم. «هذا من فضل ربّى»
- نعمتهاى الهى را به زبان آوریم. «هذا من فضل ربّى»
- دادن یا گرفتن نعمتها براى رشد دادن ماست. «ربّى»
- نعمتهاى الهى وسیلهى بندگى و آزمایشند، نه كامیابى و لذّتجویى. «لیبلونى ءاشكر»
- انبیا نیز آزمایش مىشوند. «لیبلونى»
- انسان، مختار است، نه مجبور. «مَن شكر... و مَن كفر»
- انسان در گرو عمل خویش است. «و مَن شكر فانّما یشكُر لنفسه»
- خداوند به شكر ما نیاز ندارد. «مَن شكر... ومَنكفر فانّ ربّى غنى كریم»
نعمتهاى الهى برخاسته از فضل و لطف بىپایان اوست وحتى اگر ما ناسپاسى كنیم، او به مقتضاى ربوبیّت خود به ما لطف مىكند.
شكر نعمت، نعمتت افزون كند
كفر نعمت از كفت بیرون كند
- در شیوهى دعوت، تملّق ممنوع است. «و مَن كفر فانّ ربّى غنى»
- دارایى و سخاوت در كنار هم، ارزش است. «غنى كریم»
- اولیاى خدا بر اموال مردم ولایت دارند. «نَكّروا لها»
- گاهى براى آزمایش هوش، تغییر وتحوّل جایز است. «نكّروا لها... ننظر أتهتدى»
تفسیر نور. آقای قرائتی
فَلَمَّا جَاءتْ قِيلَ أَهَكَذَا عَرْشُكِ قَالَتْ كَأَنَّهُ هُوَ وَأُوتِينَا الْعِلْمَ مِن قَبْلِهَا وَكُنَّا مُسْلِمِينَ (42)
وَصَدَّهَا مَا كَانَت تَّعْبُدُ مِن دُونِ اللَّهِ إِنَّهَا كَانَتْ مِن قَوْمٍ كَافِرِينَ (43):
پس هنگامى كه (بلقیس) آمد، به او گفته شد: آیا تخت تو این گونه است؟ گفت: گویا خود آن است، و پیش از این، به ما علم (به حقّانیّت سلیمان) داده شده و ما فرمان بردار بودهایم .
آنچه (آن زن) به جاى خدا مىپرستید، او را (از تسلیم شدن در برابر حقّ) بازداشته بود، و او از قوم كافران بود، (ولى بعد از كفر، ایمان آورد).
جملهى «و اوتینا العلم» ظاهراً ادامهى كلام بلقیس است (كه در ترجمه آوردهایم) و ممكن است سخن سلیمان و اطرافیان او باشد كه گفته باشند: به ما، قبل از بلقیس علم داده شده و قبل از او مسلمان بودیم.(57)
سؤال: بلقیس كه از حقانیّت سلیمان اطلاع پیدا كرده بود، چرا زودتر تسلیم نشد؟
پاسخ: جامعه و محیطِ شرك مانع خطشكنى و تسلیم او شده بود، چنانكه قرآن فرمود: «وصَدّها ما كانت تَعبد من دون اللّه اِنّها كانت من قومٍ كافرین»
-----
57) تفسیر كبیرفخررازى.
- در برخوردهاى ابتدایى، حرف آخر را اوّل نزنید. «اهكذا - كانه هو» (نفرمود: «هذا عرشك» و او هم نگفت: «انّه هو». )
- مكتبى ارزش دارد كه بر اساس علم باشد. «و اوتینا العلم من قبلها و كنّا مسلمین»
- محیط، جامعه وعقائد خرافى، مانع از ایمان واقعى است. «و صدّها ما كانت»
- سوء سابقه، دلیل داشتن آیندهى بد نیست. «انّها كانت من قوم كافرین»
تفسیر نور. آقای قرائتی
قِيلَ لَهَا ادْخُلِي الصَّرْحَ فَلَمَّا رَأَتْهُ حَسِبَتْهُ لُجَّةً وَكَشَفَتْ عَن سَاقَيْهَا قَالَ إِنَّهُ صَرْحٌ مُّمَرَّدٌ مِّن قَوَارِيرَ قَالَتْ رَبِّ إِنِّي ظَلَمْتُ نَفْسِي وَأَسْلَمْتُ مَعَ سُلَيْمَانَ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ (44):
به او (بلقیس) گفته شد: وارد قصر شو! پس چون آن را دید، پنداشت بِركه آبى است، (براى عبور) جامه از ساق پایش برگرفت، (تا تر نشود. سلیمان به او) گفت: (این جا آبى نیست،) بلكه قصرى از شیشه و بلور صیقلى است. (ملكهى سبا) گفت: پروردگارا! من به خودم ظلم كردم و (اكنون) همراه سلیمان، در برابر پروردگار جهانیان سر تسلیم فرود آوردهام.
كلمهى «صَرح»، به معناى فضا یا قصر بزرگ است. «لُجّة» یعنى متلاطم و متراكم، و «مُمَرّد» به معناى صاف است.
- مقام رسالت، با جلال و شكوه و حكومت منافاتى ندارد. «قیل لها ادخلى الصّرح»
- در ارشاد وتبلیغ، هر كس را باید به شیوهاى هدایت كرد. «قیللها ادخلى الصّرح» با مرفّهان، جورى برخورد نكنیم كه خیال كنند ایمان به معناى فقر است.
- امكانات مادّى باید در خدمت تبلیغ دین قرار گیرد. «قیللها ادخلى الصّرح»
با اهداف سلیمانگونه مىتوان از صنعت و امكانات مادّى، براى ارشاد و هدایت دیگران كمك گرفت.
- از مهمانان كافر با حُسنخلق پذیرایى كنید. «قیل لها ادخلى الصّرح»
- شأن افراد را در پذیرایىها حفظ كنید. «قیل لها ادخلى الصّرح»
- گاهى انسان مىبیند، امّا اشتباه تشخیص مىدهد. (خطاى چشم) «حسبته لجّة»
- كاخ نشینان كافر را در برابر صنعت و ابتكار و هنر و زیبایىهاى نظام خود، به كرنش وادارید. «صرح ممرّد من قواریر»
- سابقهى آینهكارى و استفاده از شیشه در معمارى، به زمان حضرت سلیمان بر مىگردد. «صرح ممرّد من قواریر»
- پذیرفتن حقّ، نشانهى حریّت است نه ضعف. «ربّ ظلمتُ نفسى»
- وابستگى و دلبستگى به غیر خدا و پرستش غیر او - هر كس و هر چه باشد - ظلم است. «ظلمتُ نفسى»
- توبهى واقعى آن است كه گذشتهها را با اقرار جبران كنیم و راه آینده را با چراغ هدایت الهى طى كنیم. «ظلمتُ نفسى و أسلمتُ مع سلیمان»
- داشتن نام و نان و عنوان و اطرافیان، شمارا در اقرار به حقّ و تغییر عقیده اسیر نكند. «ظلمتُ نفسى و أسلمتُ»
- تكامل، مراحلى دارد:
مرحلهى نخست: خروج از ظلمت،
و مرحلهى بعد: ورود در نور است. «ظلمتُ نفسى و أسلمتُ مع سلیمان»
- روح ایمان، همان تسلیم است. هم سلیمان در دعوتنامهى خود به آن اشاره دارد: «وأتونى مسلمین» و هم ملكهى سبا در پایان كار مىگوید: «أسلمتُ»
- ایمان، تسلیم شدن در برابر خالق هستى است، نه در برابر خلق، گرچه سلیمان باشد. «أسلمتُ للّه»
- زن در انتخاب عقیده و اظهار آن مستقل است. «أسلمتُ للّه»
- ایمان به تنهایى كافى نیست، با اولیا و انبیا همراه بودن انسان را بیمه مىكند. «أسلمتُ مع سلیمان للّه»
- در برابر پیوندهاى سیاسى، اقتصادى، نظامى و خانوادگى، پیوندهاى الهى و مقدّس نیز یافت مىشود. «مع سلیمان»
- زر و زیور افراد وارسته را سیراب نمىكند، گمشدهى آنان دستیابى به سرچشمهى هستى است. «أسلمتُ... للّه ربّ العالمین»
- هدف حكومت انبیا، دعوت به سوى خداوند است، نه كشورگشایى. ملكهى سبا نیز این حقیقت را فهمید، لذا در پایان سخنش گفت: «أسلمتُ مع سلیمان للّه ربّ العالمین»
تفسیر نور. آقای قرائتی
💠📖🕋📖💠
#قرائت_روزانه_قرآن کریم
⭐️قرار روزانه- هر روز، قرائت یک صفحه از قرآن کریم هدیه به امام زمان عج⭐️
☘🌸🌸🌸🌸🌸☘
✨صفحه 381✨
أعوذُ باِللَّهِ مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیم
وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا إِلَى ثَمُودَ أَخَاهُمْ صَالِحًا أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ فَإِذَا هُمْ فَرِيقَانِ يَخْتَصِمُونَ ﴿۴۵﴾
ما به سوي ثمود برادرشان صالح را فرستاديم كه خداي يگانه را بپرستيد، اما آنها به دو گروه تقسيم شدند و به مخاصمه پرداختند. (۴۵)
قَالَ يَا قَوْمِ لِمَ تَسْتَعْجِلُونَ بِالسَّيِّئَةِ قَبْلَ الْحَسَنَةِ لَوْلَا تَسْتَغْفِرُونَ اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ ﴿۴۶﴾
(صالح) گفت: اي قوم من! چرا براي بدي قبل از نيكي عجله ميكنيد؟ (و عذاب الهي را ميطلبيد نه رحمت او را) چرا از خداوند تقاضاي آمرزش نميكنيد شايد مشمول رحمت شويد؟ (۴۶)
قَالُوا اطَّيَّرْنَا بِكَ وَبِمَنْ مَعَكَ قَالَ طَائِرُكُمْ عِنْدَ اللَّهِ بَلْ أَنْتُمْ قَوْمٌ تُفْتَنُونَ ﴿۴۷﴾
آنها گفتند: ما تو و كساني را كه با تو هستند به فال بد گرفتيم (صالح) گفت: فال بد (و نيك) نزد خداست (و همه مقدراتتان به قدرت او تعيين ميگردد) شما گروهي هستيد كه مورد آزمايش قرار گرفته ايد. (۴۷)
وَكَانَ فِي الْمَدِينَةِ تِسْعَةُ رَهْطٍ يُفْسِدُونَ فِي الْأَرْضِ وَلَا يُصْلِحُونَ ﴿۴۸﴾
در آن شهر نه گروهك بودند كه فساد در زمين ميكردند و مصلح نبودند. (۴۸)
قَالُوا تَقَاسَمُوا بِاللَّهِ لَنُبَيِّتَنَّهُ وَأَهْلَهُ ثُمَّ لَنَقُولَنَّ لِوَلِيِّهِ مَا شَهِدْنَا مَهْلِكَ أَهْلِهِ وَإِنَّا لَصَادِقُونَ ﴿۴۹﴾
آنها گفتند: بيائيد قسم ياد كنيد به خدا كه بر او (صالح) و خانواده اش شبيخون ميزنيم و آنها را به قتل ميرسانيم سپس به ولي دم او ميگوئيم ما هرگز از هلاكت خانواده او خبر نداشتيم و در اين گفتار خود صادق هستيم! (۴۹)
وَمَكَرُوا مَكْرًا وَمَكَرْنَا مَكْرًا وَهُمْ لَا يَشْعُرُونَ ﴿۵۰﴾
آنها نقشه مهمي كشيدند و ما هم نقشه مهمي در حالي كه آنها خبر نداشتند. (۵۰)
فَانْظُرْ كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ مَكْرِهِمْ أَنَّا دَمَّرْنَاهُمْ وَقَوْمَهُمْ أَجْمَعِينَ ﴿۵۱﴾
بنگر عاقبت توطئه آنها چه شد؟ كه ما آنها و قومشان را همگي نابود كرديم! (۵۱)
فَتِلْكَ بُيُوتُهُمْ خَاوِيَةً بِمَا ظَلَمُوا إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَةً لِقَوْمٍ يَعْلَمُونَ ﴿۵۲﴾
اين خانه هاي آنهاست كه به خاطر ظلم و ستمشان خالي مانده، و در اين نشانه روشني است براي كساني كه آگاهند. (۵۲)
وَأَنْجَيْنَا الَّذِينَ آمَنُوا وَكَانُوا يَتَّقُونَ ﴿۵۳﴾
ما كساني را كه ايمان آورده و تقوا پيشه كرده بودند نجات داديم. (۵۳)
وَلُوطًا إِذْ قَالَ لِقَوْمِهِ أَتَأْتُونَ الْفَاحِشَةَ وَأَنْتُمْ تُبْصِرُونَ ﴿۵۴﴾
و لوط را به ياد آور هنگامي كه به قومش گفت آيا شما به سراغ كار بسيار قبيح ميرويد در حالي كه (زشتي و نتايج شوم آنرا) ميبينيد؟ (۵۴)
أَئِنَّكُمْ لَتَأْتُونَ الرِّجَالَ شَهْوَةً مِنْ دُونِ النِّسَاءِ بَلْ أَنْتُمْ قَوْمٌ تَجْهَلُونَ ﴿۵۵﴾
آيا شما بجاي زنان به سراغ مردان از روي شهوت ميرويد؟ شما قومي جاهل هستيد. (۵۵)