eitaa logo
قرآن وسنت
243 دنبال‌کننده
5.7هزار عکس
4هزار ویدیو
905 فایل
#‌ترتیل‌و‌تفسیر‌قرآن #عترت_ولایت_معصومین #روایات‌و‌داستانهای‌جذاب‌و‌کوتاه #تحلیل_سیاسی #گلچین‌نکات #سیره‌علما #شهدا گاهی#طنز @ghoranvasonat کانال دوم: @dastanezibaa #کانال_داستان_زیبا🌺🌷🌸 کانال سوم: #روانشناسی @ravan110 🌺🌸 تبلیغ و تبادل نداریم.
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از امین چهاردهی
♥️ پس نمیگیریم ... ♥️ روزى يكى از حاجیان در در گوشه ای خوابش برد . وقتى بيدار شد ، فکر کرد كه كيسه ی پول او را دزديده ‏اند . به راه افتاد . علیه السلام را در حال دید . ایشان را نشناخت و با امام درآويخت كه كيسه ی پول مرا تو برداشته‏ اى! امام كه وضع را چنين ديد، پرسيد : چقدر پول در كيسه داشتى؟ مرد پاسخ داد : هزار دينار . امام او را همراه خود به خانه برد و هزار دينار طلا وزن كرد و به او تحويل داد . مرد به خانه برگشت و اتفاقاً كيسه ی پولش پيدا شد . نزد امام آمد و پوزش خواست و پول را هم برگرداند . امام صادق ( علیه السلام ) از پس گرفتن پول خوددارى کردند و فرمودند : ما چيزى را كه بخشیدیم ، دیگر پس نمیگیریم . « ... قَالَ : شَيْ‌ءٌ خَرَجَ مِنْ يَدِي لَا يَعُودُ إِلَيَّ ... » مرد از اطرافيان پرسيد كه اين شخص كيست ؟ گفتند : كه او جعفر بن محمد عليهما السلام است . پس از آنكه امام را شناخت ، گفت : حقاً كه شخصى چون ایشان باید چنین رفتارى داشته باشد. 🗂منبع : مناقب ابن شهر آشوب ، ج ۴ ، ص ۲۷۴
حکایت شبی عليه السلام ، از کنار زنى تهى دستْ عبور كرد كه كودكانى خردسال داشت و از گرسنگى گريه مى كردند . آن زن ، كودكان را مشغول و سرگرم مى كرد تا بخوابند ، و آتشى زير ديگى كه فقط آب داشت ، روشن کرده بود تا كودكان گمان برند كه در ديگ ، غذايى است كه برايشان مى پَزَد . اميرمؤمنان ، از حال زن آگاه شد . به سوى خانه اش راه افتاد ، در حالى كه نيز با او همراه بود . سپس زنبيلى خرما ، كيسه اى آرد ، مقدارى چربى ، برنج و نان برداشت و بر دوشش نهاد . قنبر خواست آن را بگیرد ، اما حضرت اجازه ندادند . وقتى به خانه ی زن رسيد ، اجازه ورود خواست . زن ، اجازه داخل شدن داد . سپس حضرت مقدارى برنج و چربی را در ديگی ريخت . وقتى كه از پختن آن فارغ شد ، آن را در اختيار كودكان گذاشت و از آنها خواست كه بخورند . وقتى سير شدند ، شروع كرد به دور اتاق گشتن و برای بچه ها صدایى در آوردن ، و آنها مى خنديدند . وقتى از خانه بيرون آمد ، قنبر به حضرت عرض کرد : سرورم ! امرى شگفت ديدم كه علّت بعضى از آن را دانستم و آن ، بر دوش كشيدن توشه براى كسب ثواب بود ؛ امّا علّت گشتن دور خانه و صدا درآوردن را ندانستم ! امیرالمومنین علیه السلام فرمود : «اى قنبر ! من بر اين كودكان ، وارد شدم ، در حالی كه از شدّت گرسنگى مى كردند و از [ طرفی ] دوست داشتم وقت از نزد آنان بيرون می آیم ، از سر سیری بخندند و راهى [ براى خنداندن كودكان] جز آنچه انجام دادم ، نيافتم . 🗂منبع : كشف اليقين ، ص ۱۳۶ https://eitaa.com/alavigorgani http://sapp.ir/alavigorgani
♥️ پس نمیگیریم ... ♥️ روزى يكى از حاجیان در در گوشه ای خوابش برد . وقتى بيدار شد ، فکر کرد كه كيسه ی پول او را دزديده ‏اند . به راه افتاد . علیه السلام را در حال دید . ایشان را نشناخت و با امام درآويخت كه كيسه ی پول مرا تو برداشته‏ اى! امام كه وضع را چنين ديد، پرسيد : چقدر پول در كيسه داشتى؟ مرد پاسخ داد : هزار دينار . امام او را همراه خود به خانه برد و هزار دينار طلا وزن كرد و به او تحويل داد . مرد به خانه برگشت و اتفاقاً كيسه ی پولش پيدا شد . نزد امام آمد و پوزش خواست و پول را هم برگرداند . امام صادق ( علیه السلام ) از پس گرفتن پول خوددارى کردند و فرمودند : ما چيزى را كه بخشیدیم ، دیگر پس نمیگیریم . « ... قَالَ : شَيْ‌ءٌ خَرَجَ مِنْ يَدِي لَا يَعُودُ إِلَيَّ ... » مرد از اطرافيان پرسيد كه اين شخص كيست ؟ گفتند : كه او جعفر بن محمد عليهما السلام است . پس از آنكه امام را شناخت ، گفت : حقاً كه شخصى چون ایشان باید چنین رفتارى داشته باشد. 🗂منبع : مناقب ابن شهر آشوب ، ج ۴ ، ص ۲۷۴