eitaa logo
•کتابفروشی ارواح🌬
2.3هزار دنبال‌کننده
1.2هزار عکس
194 ویدیو
17 فایل
سلام به روح سردرگمی که سر از اینجا درآورده ؛) ‌ دستتو بده چهارتا کتاب خوب بدم بهت📚🫴🏼 . . اینجا با هم به دنیای کتابا سفر می‌کنیم چون ما متعلق به این دنیا نیستیم. . پیام سنجاق شده رو حتما ببین!💙 برای گرفتن کتاب‌ات: @ghosts_ad
مشاهده در ایتا
دانلود
به جای اینکه نگران این باشی که باید پیش بروی یا برگردی، به سرسختی‌ات تکیه کن. سرسختی تنها یک جهت دارد، آن هم رو به جلو است. تنها یک گزینه دارد، آن هم حرکت است. 📖
تو قرار نیست بعد از سی دقیقه تمرین روی تردمیل، هیکل تازه‌ای داشته باشی، امّا معنی‌اش این نیست که کاری که انجام می‌دهی، بی‌فایده است. تو داری پیشرفت می‌کنی و با هر تمرین، هر قدم، هر حرکت و اقدام، کمی بهتر و به هدفت نزدیکتر می‌شوی. 📖
●@book_club ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
‌- نه نادر به جا ماند و نه نادری... شما هنوز هم تو این خانه زنده‌گی می‌کنید؟ به‌تر نبود تشریف می‌بردید تو یک آپارتمان در نقطه‌ی به‌تری از شهر... + به‌تر و بدتر ندارد... همه‌اش رباط است، کاروان‌سرا است، به قول شما جدیدی‌ها هتل است... بی‌ستاره یا چهارستاره، دو شب مهمانیم و فاتحه... 📖
‌زمین هم که می‌خواهد دورِ خورشید بچرخد، برای این که مهارش ول نشود و بی‌کله نرود به سمت خورشید، دور خودش هم بایستی بچرخد... هفت کور! منع نکنید این مردم را! حکمت خداست که دور خودمان هم بچرخیم... والا مجنون می‌شدیم... 📖
2_144140477180995172.mp3
8.43M
🎧 @book_club ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
زندگی تو، با اقدام کردن تغییر می‌کند، نه فکر کردن در مورد اقدام کردن. تفکرات، بدون کار کردن، بیهوده هستند. 📖#خودت_را_به‌فنا_نده ●•𝑒𝒾𝓉𝒶𝒶.𝒸𝑜𝓂/𝓑𝓸𝓸𝓴_𝓒𝓵𝓾𝓫
تنها چیزی که تو را متوقف می‌کند، فکر کردن به این است که تو متوقف شده‌ای. آن وقت، دوست عزیزم، تو واقعا متوقف شده‌ای. 📖
غیر ممکن ها، ممکن می‌شود؛ تنها در لحظه‌ای که تو باورش داشته باشی. ما به چیزهای بیشتری دست خواهیم یافت، اگر آن‌ها را غیر ممکن تصور نکنیم. 📖
اگر دقت کنی آدم‌هایی را پیدا می‌کنی که تفکرات خوبی داشتند، اما کاری را پیش نبردند و به چیزی دست نیافتند. 📖
دستی به میان موهای خرمایی و مجعدش کشید و فنجان قهوه را که اکنون سرد شده بود، برداشت و سر کشید. آهسته چشمانش را بست. قلم را برداشت و شروع به نوشتن کرد: گاه در ظلمت یا سردرگمی، نسیمی با رایحه‌ای خوش می‌وزد، نوری می‌تابد، راه برای تو روشن می‌شود؛ و اگر عاقل باشی، اگر سریع باشی، مسیر را شناسایی می‌کنی و راه خود را می‌یابی و من امشب آن را یافتم؛ راهی روشن... 📖
ادواردو، صندلی را به سمت خودش کشید و آرام روی آن نشست و به فکر فرو رفت. پدر او را خوب شناخته بود. او واقعاً عاشق شده بود؛ اما عاشق حقیقتی زیبا و ارزشی والاتر. اما او هنوز نمی‌دانست در راه این عشق باید از چه چیزهایی بگذرد! 📖
●@book_club ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
اگر می‌خواهی پیشرفت کنی، جنبه این را داشته باش که دیگران فکر کنند احمق و نادان هستی.! ●•𝑒𝒾𝓉𝒶𝒶.𝒸𝑜𝓂/𝓑𝓸𝓸𝓴_𝓒𝓵𝓾𝓫
چشمانش باز باز بودند ولی هیچ‌چیزی پشت‌شان نبود، تنها مغاکی گیج‌کننده. فکر کردم این آیندۀ نزدیک من است. عدم همان‌جور مرا در برخواهد گرفت که او را در خود پیچیده. 📖
من نمردم. ولی زنده هم نماندم. کاملاً اتفاقی گزینۀ سوم را انتخاب کردم: به اغما رفتم. خداحافظ دنیا، خداحافظ هوشیاری، خداحافظ نور، چه‌قدر بد شد مرگ، سلام اثیر. عجیب چیز غریبی بود. جایی بین آغوش باز مرگ و آغوش بستۀ زندگی پنهان شده بودم. هیچ‌جا نبودم. مطلقاً هیچ‌جا. راستش از اغما به برزخ هم نمی‌شود رفت. 📖
تمام مراسم ختم را دیدم و تمام آشنایان مردگان را که خوشحال بودند از این که از محل کارشان در رفته‌اند. 📖
●@book_club ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
خداوند رنج را آفرید تا خوشبختی و سعادت در کنارش دیده شود. در این دنیا همه‌چیز با ضِدش بروز می‌یابد. خدا ضدی ندارد، برای همین همیشه در پردۀ راز باقی می‌ماند. 📖 ملت عشق