گفتم صنمی شدی که جان را وطنی
گفتا که حدیث جان مکن گر ز منی
گفتم که به تیغ حجتم چند زنی
گفتا که هنوز عاشق خویشتنی
#حضرت_مولانا
به چه مشغول کنم دیده و دل را که مُدام
دل تو را میطلبد، دیده تو را میجوید
#صائب_تبریزی
ساقيا سايه ابر است و بهار و لب جوي
من نگويم چه کن ار اهل دلي خود تو بگوي
بوي يک رنگي از اين نقش نمي آيد خيز
دلق آلوده صوفي به مي ناب بشوي
سفله طبع است جهان بر کرمش تکيه مکن
اي جهان ديده ثبات قدم از سفله مجوي
دو نصيحت کنمت بشنو و صد گنج ببر
از در عيش درآ و به ره عيب مپوي
شکر آن را که دگربار رسيدي به بهار
بيخ نيکي بنشان و ره تحقيق بجوي
روي جانان طلبي آينه را قابل ساز
ور نه هرگز گل و نسرين ندمد ز آهن و روي
گوش بگشاي که بلبل به فغان مي گويد
خواجه تقصير مفرما گل توفيق ببوي
گفتي از حافظ ما بوي ريا مي آيد
آفرين بر نفست باد که خوش بردي
#حضرت حافظ
"دلم گرفته برایت"
زبان سادهی عشق است
سلیس و ساده بگویم: دلم گرفته برایت...
#حسین_منزوی
خواجه اگر تو همچو ما
بیخود و شوخ و مستیی
طوق قمر شکستیی
فوق فلک نشستیی
کی دم کس شنیدیی
یا غم کس کشیدیی
یا زر و سیم چیدیی
گر تو فناپرستیی
#مولانای_جان
بازرسید مست ما داد قدح به دست ما
گر دهدی به دست تو شاد و فراخ دستیی
گر قدحش بدیدیی چون قدحش پریدیی
وز کف جام بخش او از کف خود برستیی
#مولانای_جان