eitaa logo
گُلابَتون
3.1هزار دنبال‌کننده
6هزار عکس
1هزار ویدیو
38 فایل
اینجا پاتوقِ مجازیِ ماست🏡📱 حسینیه انقلاب اسلامی دختران قم🇮🇷 اولین مجموعه‌ی فرهنگی_تربیتیِ مردمی و خودجوش و کاملا دخترانه در کل کشور...✌️🏻 ما عادت داریم اولین و جذاب‌ترین کارهای بزرگ و دخترونه رو تو کل شهر برپا کنیم😊 💌 ارتباط با ما: @hs_qom
مشاهده در ایتا
دانلود
گُلابَتون
. بالأخره نوبت به مولودی رسیده بود! من و زهرا عاشق دست زدن، برف شادی و جمع کردن شکلات‌های مولودی‌ایم.😍🎉👏 با شنیدن صدای زیبای مولودی خاله، دل‌هامون رفت تا نجف پیش بابا علی. 🥳 بعد از مولودی، تصمیم گرفتیم ما هم مثل بابای مهربون‌مون به بقیه کمک کنیم. پس یکی‌یکی رفتیم سراغ قُلک مهربانی و پولِ توجیبی‌هامون رو داخل قُلک انداختیم تا خاله‌ها برسونن به دست دوست‌های فلسطینی و لبنانی‌مون. 🇱🇧❤️🇵🇸 هنوز توی حال و هوای مولودی بودیم که یه دفعه زهرا زد به شونه‌م و گفت:« اونجا رو ببین!!! دارن یک عالمه بادکنک میارن!» با تعجب به زهرا نگاه کردم و پرسیدم:« بنظرت چی توی بادکنک‌هاست؟!»🎈🤔 گروهی نشستیم و خاله به هر گروه یک بادکنک داد و گفت:« قراره شما برای ما قصه بگین! تیکه‌های قصه‌ی قشنگمون داخل این بادکنک‌ها قایم شدن!!! هر گروهی که زودتر داستان رو مرتب کنه و برامون تعریف کنه، جایزه داره!!!»😍 دست‌هامون رو روی بادکنک گذاشتیم و با شماره ۳ همه با هم جیغ زدیم و بادکنک‌‌مون رو ترکوندیم! بووووومب!!!🎈🧨😄 زمین و هوا پر شد از کاغذهای رنگی‌رنگی.🎉 حالا باید برگه‌های داستان رو به ترتیب عدد کنار هم می‌ذاشتیم تا داستان قشنگمون کامل بشه.🧩 گروه ما اول از همه داستان رو کامل کرد!!! از هر گروه یک نفر به نمایندگی از بقیه رفت تا داستان رو تعریف کنه. از گروه ما زهرا داوطلب شد. انقدر قشنگ داستان رو تعریف کرد که گروه ما برنده شد و خاله بهمون مداد با سرمدادی‌ خوشگل هدیه داد.🎁✏️ داشتیم خورده‌های کاغذرنگی‌هایی که روی زمین ریخته بود رو جمع می‌کردیم که یکی بلند گفت:« آخ جوووون!!! کیک شکلاتی!»😱 آخ که چقدر کیک شکلاتی با چایی بهمون چسبید! 😋🧁 این داستان ادامه دارد....😉 2⃣/3⃣ 💚🌼💚🌼💚🌼💚🌼💚🌼💚🌼💚 @golabbaton95
گُلابَتون
. بالأخره نوبت به مولودی رسیده بود! من و زهرا عاشق دست زدن، برف شادی و جمع کردن شکلات‌های مولودی‌ایم
📸| جشن میلاد مولا امیرالمومنین💚 در هیئت کودک شکوفه‌های حسینیه انقلاب🌸 صدای زیبای اذان در حسینیه پیچیده بود. آستین‌ لباس‌هامون رو بالا زدیم و یکی‌یکی وضوهامون رو گرفتیم. بعد به خاله‌ها در انداختن جانمازها کمک کردیم. چادرنمازهای سفید قشنگمون رو سر کردیم و آماده‌ی نماز جماعت شدیم. خاله بهمون می‌گفت:« با این چادرهای سفید شبیه فرشته‌ها شدید.» 😌🦋 بعد نماز، خاله ازمون خواست دوباره گروهی بشینیم. بعد گفت:« می‌خوایم یه کاردستی قشنگ بسازیم و به دیوار اتاق‌مون بزنیم تا هر وقت نگاهش می‌کنیم، یادمون بیفته که بابای همه بچه‌های دنیا حضرت علیِ»😍🖼 خاله‌ها برگه‌هایی که روی اون‌ها نوشته شده بود «یا علی» رو به همراه چوب بستنی، چسب و پولک‌های سبز زیبا بهمون دادن و مراحل کاردستی رو به نوبت بهمون توضیح دادن. من و زهرا که زودتر از بقیه کاردستی‌مون رو تموم کردیم، به بچه‌های کوچیک‌تری که تو گروهمون بودن هم کمک کردیم تا کاردستی شون رو درست کنن.✂️🖍 وقتی قاب عکس‌های قشنگ‌مون کامل شد، همه با هم یه عکس دسته جمعی یادگاری انداختیم تا این روز به یاد موندنی رو ثبت کنیم.📸 دیگه آخرهای جشن بود و کم‌کم داشتیم به لحظات پایانی نزدیک می‌شدیم که نوبت به بخش مورد علاقه‌همه‌مون رسید. یعنی بازی...🤩 ادامه دارد... 💚🌼💚🌼💚🌼💚🌼💚🌼💚🌼💚 @golabbaton95