eitaa logo
گُلابَتون
3.1هزار دنبال‌کننده
6هزار عکس
1هزار ویدیو
38 فایل
اینجا پاتوقِ مجازیِ ماست🏡📱 حسینیه انقلاب اسلامی دختران قم🇮🇷 اولین مجموعه‌ی فرهنگی_تربیتیِ مردمی و خودجوش و کاملا دخترانه در کل کشور...✌️🏻 ما عادت داریم اولین و جذاب‌ترین کارهای بزرگ و دخترونه رو تو کل شهر برپا کنیم😊 💌 ارتباط با ما: @hs_qom
مشاهده در ایتا
دانلود
گُلابَتون
ادامه... حالا که کادوی روز مادرمون رو هم درست کرده بودیم، نوبت بازی بود.😍اول دوتا دوتا پشت به هم ایستادیم و دست‌هامون رو به هم گره کردیم تا بتونیم بادکنک‌های اسرائیلی و آمریکایی رو بین کمرمون بترکونیم.🧨🎈😤 بازی بعدی هم رسوندن وسایل مورد نیاز به کودکان فلسطینی و لبنانی بود. این دفعه دوتا دوتا روبروی هم ایستادیم و دست‌هامون رو پشتمون قفل کردیم. بعدش بادکنک‌هایی که روی هر کدوم نام یه وسیله بود رو با پیشونی‌هامون حمل کردیم. 👥🎈 هنوز مشغول بازی بودیم که متوجه شدیم مامان اومده دم در دنبالمون. از خاله‌های مهربون تشکر کردیم و رفتیم.👋🏼 همینکه چشم‌مون به مامان افتاد، دوتایی با هم گفتیم:«مامان جون این بهترین جشن تولدی بود که تا حالا رفتیم.»😍🥳 پایان. 3⃣/3⃣ 🧡🌻💛🌻🧡🌻💛🌻🧡🌻💛 @golabbaton95 (سلام الله علیها)
36.61M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥🎞| سالگرد شهادت سردار قاسم سلیمانی، در هیئت کودک شکوفه‌های حسینیه انقلاب🌿🕊 اون روز با صدای تلویزیون از خواب بیدار شدم.🥱 سرود «نسل آرمانی» داشت از تلویزیون پخش می‌شد، اونجاش که میگه:« فرزندانِ حاج قاسمیم، ما آماده ایم، سوی قله عازمیم...»🎶🎤 یه دفعه یاد عمو قاسم افتادم. دلم براشون خیلی تنگ شده بود.😔💔 درگیر این فکرها بودم که با صدای مامان به خودم اومدم:« ریحانه جان یادته یه جایی بردمت هیأت جشن تولد حضرت زهرا سلام الله ‌علیها؟» گفتم:« اره! اره! یادمه، خیللللی خوش گذشت!😃 چطور مگه؟» مامان گفت:« آخه برای سالگرد شهادت حاج قاسم هم هیأت دارن، دوست داری شرکت کنی؟» با بغض گفتم:« واااای آرهههههه!!! خیلی دوست دارم برم مامانی 🥹 الان آماده میشم بریم؟» مامان گفت: «عجله نکن دخترم، هیئت شکوفه‌ها پنجشنبه‌ست.»😄❤️ این داستان ادامه دارد....😉 1⃣/3⃣ 🕊🌿🕊🌿🕊🌿🕊🌿🕊🌿🕊🌿🕊 @golabbaton95
گُلابَتون
🎥🎞| #روایت_ویدئویی سالگرد شهادت سردار قاسم سلیمانی، در هیئت کودک شکوفه‌های حسینیه انقلاب🌿🕊 اون رو
🎥🎞| سالگرد شهادت سردار قاسم سلیمانی، در هیئت کودک شکوفه‌های حسینیه انقلاب🌿🕊 بالاخره پنجشنبه شد و با مامان راهی حسینیه شدیم.😍 از در که وارد شدیم، بیسکوئیت‌های موزی که با کاکائو و ترافل‌های رنگی‌رنگی تزئین شده بودن، بهم چشمک می‌زدن.😋 یه دونه بیسکوئیت برداشتم و با دمنوش میوه‌ای خوردم و یکم نشستم تا دوستای دیگمم بیان و خاله‌ها مراسم رو شروع کنن.✨️ وقتی همه دوستامون اومدن، هیأتمون رو با نام خدا و سلام به امام زمان مهربون💚 شروع کردیم و دست‌هامون رو، رو به آسمون گرفتیم و دعای سلامتی آقا جانمون رو خوندیم و از ته دل دعا کردیم که فرمانده مهدی زودتر بیاد پیشمون.🤲 😌 آیات سوره فیل رو با هم زمزمه کردیم و یکی از خاله‌های مهربون، قصه‌ی زیبای این سوره رو برامون تعریف کرد و قرار شد تا هیأت بعدی هر کس این سوره رو حفظ کنه و ستاره‌ی قرآنی بگیره.⭐️😍 یکی از خاله‌های مهربون داستان زیبای یه قهرمان شجاع رو برامون تعریف کرد، داستان یه قهرمان واقعی به اسم عمو «قاسم سلیمانی».💪🏻 قهرمانی که وقتی فهمید تو کشور همسایه‌مون سوریه، جنگ شده و دشمنا می‌خوان حرم زیبای حضرت زینب (س) و حضرت رقیه (س) رو خراب کنن و دارن بچه‌ها رو اذیت می‌کنن، همراه دوستانش رفت سوریه و دشمنای بدجنس رو نابود کرد.👊😠 ادامه دارد... 🕊🌿🕊🌿🕊🌿🕊🌿🕊🌿🕊🌿🕊 @golabbaton95
گُلابَتون
خاله یه دکلمه‌ی قشنگ درباره‌ی امام محمدباقر (علیه‌السلام) برامون خوند.😍 بعدش گروه‌های ۴ نفره با دوستامون درست کردیم. اون‌وقت یکی از خاله‌ها یه عااالمه نمدهای صورتی و زرد برامون آورد و گفت:« هر کس هر رنگی دوست داره می‌تونه برداره!» من عاشق رنگ صورتی‌ام! برای همین یه نمد صورتی از خاله گرفتم.💗 وقتی خاله توضیح داد، تازه فهیمدم‌ که قراره کاردستی جانماز جیبی درست کنیم!✂️ خاله‌ها الگوی سجاده قشنگ رو بهمون دادن و با کمک هم، سجاده‌های جیبی قشنگی درست کردیم‌. آخرای کاردستی بودیم که صدای دلنشین اذان فضای هیأت رو پر کرد و با سجاده‌های قشنگ‌مون، صف بستیم و نماز جماعت خوندیم.🧕 این داستان ادامه دارد....😉 2⃣/3⃣ 🕊🌿🕊🌿🕊🌿🕊🌿🕊🌿🕊🌿🕊 @golabbaton95
گُلابَتون
خاله یه دکلمه‌ی قشنگ درباره‌ی امام محمدباقر (علیه‌السلام) برامون خوند.😍 بعدش گروه‌های ۴ نفره با دوست
📸| سالگرد شهادت سردار قاسم سلیمانی🕊 در هیئت کودک شکوفه‌های حسینیه انقلاب🌿 بعد از نماز جماعت، دیگه کم کم داشتم ناامید میشدم که این دفعه بازی در کار باشه🥲 همینجور که لب و لوچه‌ام آویزون بود، یک دفعه خاله با چندتا بادکنک و لیوان تو دستش اومد!!! با دیدن خاله همه از خوشحالی جییییغ کشیدیم.😃 بازی اول اینجوری بود که باید بدون کمک دست، بادکنک‌ها رو داخل لیوان‌هایی که کالاهای ضروری موردنیاز دوستان فلسطینی و لبنانی مون بودن، میکردیم و با باد کردن بادکنک‌ها، لیوانها رو به فلسطین و لبنان رسوندیم.🥛 بازی دوم که خییییلی هیجان انگیز بود، والبیال بادکنکی بود. دوتا تیم شدیم و دو طرف طناب ایستادیم. و باید بادکنک رو با دست مینداختیم تو زمین حریف.🎈 بعد کلی بازی، حسابی گرسنه شده بودیم. که دیدیم یکی از خاله تو آشپزخونه داره غذاهارو تو ظرف می کشه. ما که از بوی خوش غذا دهنمون آب افتاده بود، سریع سفره رو کمک خاله ها انداختیم و یکی از خوشمزه ترین عدسی‌های عمرمون رو خوردیم.😋🍜 وقتی الهی شکر بعد غذا رو گفتیم، به خاله ‌ها تو جمع کردن سفره و تمیز کردن هیئت قشنگمون کمک کردیم. تا اینکه یکی یکی مامانها اومدن دنبالمون.... من همه اتفاقای قشنگ امروز رو برای مامانی تعریف کردم و بهش گفتم که دلم میخواد مثل سردار سلیمانی شجاع و قوی باشم تا سرباز فرمانده مهدی(عج) بشم‌.🤲💚 3⃣/3⃣ 🕊🌿🕊🌿🕊🌿🕊🌿🕊🌿🕊🌿🕊 @golabbaton95
گُلابَتون
آقام علیِ....💚 نفر اول دنیا علیِ....🕊 ➖اینجا چه خبره بچه‌‌ها‼️🤩 ➖انگار جشنه... اما چه جشنی⁉️🤭 ➖جشن میلاد مهربون‌ترین بابای دنیاااااا، مولا امیرالمومنین (علیه‌السلام) 🥳🎉 💚🌷💚🌷💚🌷💚🌷💚🌷💚🌷💚 یه جشن تولد، مخصوص گل‌ دخترهای ۷ تا ۱۱ ساله، مگه از این بهترم می‌شه!!؟ 😍🧕💗 تو جشن قشنگمون قراره چی کارا کنیم؟!🤔 💚 حفظ سوره‌ی حمد و شنیدن داستان زیبای این سوره‌ی آسمانی 🦋 💛 کشف قصه‌‌ی باورنکردنی میلاد امام علی(ع) به سبک معمایی🤓 💚 کف زدن و مولودی‌خوانی 👏🥳 💛 پذیرایی شکلاتی شیرین😋🧁 💚 خواندن نماز جماعت دسته‌جمعی😇 💛 درست کردن کاردستی زیبا به عشق مولا علی✂️ 💚 بازی‌های جذاب و پر نشاط گروهی 🤹 دخترهای مهربونم، یادتون باشه چادر نمازهای گل‌گلی و جانمازهای قشنگتون🌸 رو همراهتون بیارید. راستی کمک‌های نقدی که دوست دارید به دست دوست‌های فلسطینی و لبنانی‌مون برسه رو همراه خودتون بیارید تا داخل «صندوق کمک به مقاومت» بندازید. 🗳🇱🇧❤️🇵🇸 📣 نکته: بچه‌ها چون پنجشنبه‌ی هفته گذشته، ایام نورانی اعتکاف بود و وسط هفته هم شما خوشگل خانوما مدرسه بودید، نتونستیم تولد مولا جانمون رو زودتر جشن بگیریم. ولی قراره این پنجشنبه یه جشن خفن داشته باشیم.😍🥳 پس بدویید ثبت‌نام کنید تا ظرفیت پر نشده!!!🤩 📆 تاریخ: پنجشنبه ۴ بهمن ۱۴۰۳ ⏰ زمان: ساعت ۱۰:۳۰ الی ۱۴:۰۰ 🏠 مکان: بعد از ثبت‌نام ارسال می‌گردد. جهت ثبت‌نام به آیدی زیر در پیام‌رسان بله یا ایتا پیام دهید.👇 📬 آیدی ثبت‌نام: @entezar_am 🔺 نازدونه‌ها تا دیر نشده ثبت نام کنید! ⏳مهلت ثبت‌نام فقط تا روز چهارشنبه ساعت ۲۱:۰۰ می‌باشد. 🚫 هیئت اختصاصی دختران ۷ تا ۱۱ سال است و از ثبت‌نام غیر از این گروه سنی معذوریم. 💚🌷💚🌷💚🌷💚🌷💚🌷💚🌷💚 @golabbaton95 (علیه السلام)
16.45M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎞🎥| جشن میلاد مولا امیرالمومنین💚 در هیأت‌ کودک شکوفه‌های حسینیه انقلاب🌸 امسال برای اولین‌بار بود که همراه مامان برای اعتکاف به مسجد می‌رفتم. همون‌جا بود که با یه دختر مهربون هم‌سن خودم آشنا شدم و با هم‌ دوست شدیم.🤝😍 انقدر با هم صمیمی شده بودیم که شبِ آخر، موقع خداحافظی، خیلی ناراحت بودیم. دلمون می‌خواست باز هم‌دیگه رو ببینیم...😢 همون‌جا بود که مامان دوستم زهرا، به مامانم گفت:« پنجشنبه‌ی هفته‌ی آینده، هیأت‌ کودک شکوفه‌ها برای میلاد امام علی (ع) جشن داره! زهرا خانم خیلی هیأت‌ شکوفه‌ها رو دوست داره. اگر دوست داشته باشید می‌تونید ثبت‌نام کنید و فاطمه جان رو بیارید!» با شنیدن این خبر، از خوشحالی بالا پریدیم و دوتایی گفتیم: «آخ جووووون!!!» 🤩🥳 دلم می‌خواست روزهای هفته تندی بگذره و پنجشنبه بشه، تا بتونم همراه زهرا به جشن برم.🥹🌸 بالاخره پنجشنبه از راه رسید. باید قشنگ‌ترین لباسم رو برای جشن تولد امام علی (ع) می‌پوشیدم‌. پس رفتم از توی کمد، پیراهن صورتی گل‌گلی خوشگلم رو به همراه روسری سفیدم برداشتم و پوشیدم. چادر عربی قشنگم رو هم که مامان برام هدیه خریده بود، سر کردم. هر وقت چادرم رو سر می‌کنم، بابا کلی قربون صدقه‌ام می‌ره و می‌گه:« مثل یه پارچه م‍ــ🌙ـاه شدی!!!» بعد من گل از گلم می‌شکفه و خجالت می‌کشم. 🥰 ادامه دارد... ➖️ 1⃣/3⃣ 💚🌼💚🌼💚🌼💚🌼💚🌼💚🌼💚 @golabbaton95
گُلابَتون
🎞🎥| #روایت_ویدئویی جشن میلاد مولا امیرالمومنین💚 در هیأت‌ کودک شکوفه‌های حسینیه انقلاب🌸 امسال برای
. همراه بابا راهی حسینیه شدیم. وقتی رسیدم، یه خاله‌ی مهربون که جلوی در ایستاده بود، با لبخند بهم سلام کرد، «خوش‌آمد» گفت و اسمم رو پرسید. بعد با دست، به سمت در سفید اشاره کرد و گفت:« به جشن تولد امام علی خوش اومدی!!!». 🤩😊 👈 وقتی رفتم داخل، با دیدن زهرا دلم می‌خواست از خوشحالی جیغ بزنم!!!😍 وسایلمون رو گوشه‌ای گذاشتیم و جلوی سِن بادکنکی زیبا، کنار هم نشستیم. این داستان ادامه دارد....😉 ___________________ پی‌نوشت: از اون‌جایی که ولادت مولا جان‌مون امیرالمومنین علی علیه‌السلام، دقیقا در روزهای زیبای اعتکاف قرار داشت و دخترهای حسینیه هم توی این مراسم پُر فیض شرکت کرده بودن، جشن قشنگ شکوفه‌ها به مناسبت ولادت حضرت و روز پدر، حوالی عید مبعث برگزار شد. 🥳🌸 و چون ولادت حضرت مولا علیه‌السلام و روز پدر برامون اهمیت ویژه‌ای داره، مقید به برگزاری این جشن برای دخترهای شکوفه‌ای، ولو قدری با تأخیر، بودیم.🥳 مابقی گزارش‌های عکسی و متنی در پست‌های بعد، تقدیم وجودتون.❤️🌸👇🏼 1️⃣/3️⃣ 💚🌼💚🌼💚🌼💚🌼💚🌼💚🌼💚 @golabbaton95
گُلابَتون
🎞🎥| #روایت_ویدئویی جشن میلاد مولا امیرالمومنین💚 در هیأت‌ کودک شکوفه‌های حسینیه انقلاب🌸 امسال برای
📸| جشن میلاد مولا امیرالمومنین💚 در هیأت‌ کودک شکوفه‌های حسینیه انقلاب🌸 غرق تماشای بادکنک‌های سبز و سفید و طلایی دکور جشن بودیم که متوجه شدیم یه نفر داره صدامون می‌زنه!!!🎈 یکی از خادم کوچولوهای هیأت‌ بود. ازمون پرسید:« شما پذیرایی برداشتید؟» من و زهرا به هم نگاه کردیم و سرهامون رو به نشانه «نه!» تکون دادیم. دختر خانم با لبخند راهنمایی‌مون کرد تا از روی میزی که پر بود از پفک‌هایی به شکل شکلات، پذیرایی برداریم. پفک‌هامون رو برداشتم و خرچ‌خرچ مشغول خوردن شدیم. 😋🍿 همین‌طور که مشغول خوردن پفک و گوش دادن به سرود زیبای «بابام علیِ» بودیم، جشن کم‌کم شروع شد!🥳 جشن رو با «نام خدا» و سلام به امام زمان جان🌱 شروع کردیم. بعد دستامون رو به سمت آسمون بالا گرفتیم و دعای سلامتی آقا رو با هم زمزمه کردیم: اَللّهمَّ کُنْ لِولیِکَ الحُجَّةِ ابْنِ الحَسَن.... 😌🤲 بعد از دعا، یکی از دخترها اومد و سوره‌ی حمد رو با لحن دلنشینی، از حفظ برامون خوند. از لحن قشنگش خیلی خوشم اومد و توی دلم آرزو کردم کاش منم بتونم یه روز انقدر زیبا قرآن بخونم.😇 بعد به کمک یکی از خاله‌های مهربون، سوره حمد رو زمزمه کردیم تا حفظ بشیم. بعو خاله قصه زیبای این سوره رو برامون تعریف کرد.📖🌸 ادامه دارد... 2⃣/3⃣ 💚🌼💚🌼💚🌼💚🌼💚🌼💚🌼💚 @golabbaton95
گُلابَتون
. بالأخره نوبت به مولودی رسیده بود! من و زهرا عاشق دست زدن، برف شادی و جمع کردن شکلات‌های مولودی‌ایم.😍🎉👏 با شنیدن صدای زیبای مولودی خاله، دل‌هامون رفت تا نجف پیش بابا علی. 🥳 بعد از مولودی، تصمیم گرفتیم ما هم مثل بابای مهربون‌مون به بقیه کمک کنیم. پس یکی‌یکی رفتیم سراغ قُلک مهربانی و پولِ توجیبی‌هامون رو داخل قُلک انداختیم تا خاله‌ها برسونن به دست دوست‌های فلسطینی و لبنانی‌مون. 🇱🇧❤️🇵🇸 هنوز توی حال و هوای مولودی بودیم که یه دفعه زهرا زد به شونه‌م و گفت:« اونجا رو ببین!!! دارن یک عالمه بادکنک میارن!» با تعجب به زهرا نگاه کردم و پرسیدم:« بنظرت چی توی بادکنک‌هاست؟!»🎈🤔 گروهی نشستیم و خاله به هر گروه یک بادکنک داد و گفت:« قراره شما برای ما قصه بگین! تیکه‌های قصه‌ی قشنگمون داخل این بادکنک‌ها قایم شدن!!! هر گروهی که زودتر داستان رو مرتب کنه و برامون تعریف کنه، جایزه داره!!!»😍 دست‌هامون رو روی بادکنک گذاشتیم و با شماره ۳ همه با هم جیغ زدیم و بادکنک‌‌مون رو ترکوندیم! بووووومب!!!🎈🧨😄 زمین و هوا پر شد از کاغذهای رنگی‌رنگی.🎉 حالا باید برگه‌های داستان رو به ترتیب عدد کنار هم می‌ذاشتیم تا داستان قشنگمون کامل بشه.🧩 گروه ما اول از همه داستان رو کامل کرد!!! از هر گروه یک نفر به نمایندگی از بقیه رفت تا داستان رو تعریف کنه. از گروه ما زهرا داوطلب شد. انقدر قشنگ داستان رو تعریف کرد که گروه ما برنده شد و خاله بهمون مداد با سرمدادی‌ خوشگل هدیه داد.🎁✏️ داشتیم خورده‌های کاغذرنگی‌هایی که روی زمین ریخته بود رو جمع می‌کردیم که یکی بلند گفت:« آخ جوووون!!! کیک شکلاتی!»😱 آخ که چقدر کیک شکلاتی با چایی بهمون چسبید! 😋🧁 این داستان ادامه دارد....😉 2⃣/3⃣ 💚🌼💚🌼💚🌼💚🌼💚🌼💚🌼💚 @golabbaton95
گُلابَتون
. بالأخره نوبت به مولودی رسیده بود! من و زهرا عاشق دست زدن، برف شادی و جمع کردن شکلات‌های مولودی‌ایم
📸| جشن میلاد مولا امیرالمومنین💚 در هیئت کودک شکوفه‌های حسینیه انقلاب🌸 صدای زیبای اذان در حسینیه پیچیده بود. آستین‌ لباس‌هامون رو بالا زدیم و یکی‌یکی وضوهامون رو گرفتیم. بعد به خاله‌ها در انداختن جانمازها کمک کردیم. چادرنمازهای سفید قشنگمون رو سر کردیم و آماده‌ی نماز جماعت شدیم. خاله بهمون می‌گفت:« با این چادرهای سفید شبیه فرشته‌ها شدید.» 😌🦋 بعد نماز، خاله ازمون خواست دوباره گروهی بشینیم. بعد گفت:« می‌خوایم یه کاردستی قشنگ بسازیم و به دیوار اتاق‌مون بزنیم تا هر وقت نگاهش می‌کنیم، یادمون بیفته که بابای همه بچه‌های دنیا حضرت علیِ»😍🖼 خاله‌ها برگه‌هایی که روی اون‌ها نوشته شده بود «یا علی» رو به همراه چوب بستنی، چسب و پولک‌های سبز زیبا بهمون دادن و مراحل کاردستی رو به نوبت بهمون توضیح دادن. من و زهرا که زودتر از بقیه کاردستی‌مون رو تموم کردیم، به بچه‌های کوچیک‌تری که تو گروهمون بودن هم کمک کردیم تا کاردستی شون رو درست کنن.✂️🖍 وقتی قاب عکس‌های قشنگ‌مون کامل شد، همه با هم یه عکس دسته جمعی یادگاری انداختیم تا این روز به یاد موندنی رو ثبت کنیم.📸 دیگه آخرهای جشن بود و کم‌کم داشتیم به لحظات پایانی نزدیک می‌شدیم که نوبت به بخش مورد علاقه‌همه‌مون رسید. یعنی بازی...🤩 ادامه دارد... 💚🌼💚🌼💚🌼💚🌼💚🌼💚🌼💚 @golabbaton95
گُلابَتون
. توی بازی اول، باید چفیه‌ای رو تا می‌کردیم و روی شونه‌مون می‌انداختیم و هم‌زمان به بادکنک‌مون ضربه می‌زدیم تا زمین نیفته! آخ که چقد باحال بود!!!😂 اما توی بازی دوم باید دست به دست هم می‌دادیم، می‌چرخیدیم و به دشمن اجازه نمی‌دادیم که چفیه‌ی گروهمون رو ازمون بگیره.🤭 ساعت ۱۴:۰۰ شده بود و مامان‌ها داشتن یکی‌یکی می‌ومدن دنبال‌مون. من و زهرا هم منتظر مامان‌هامون بودیم که دیدیم خاله‌ها دارن بادکنک‌های قشنگ دکور رو باز می‌کنن! اونا به هر کدوم از ما یه بادکنک سبز و یه بادکنک سفید هدیه دادن!!!😍🎈 همین‌که بادکنکم رو گرفتم، اسمم رو صدا زدن. بابا اومده بود دنبالم و باید می‌رفتم. خداحافظی از زهرا برام سخت بود، ولی زهرا یه چیزی در گوشم گفت که لبخند رو لبم اومد، اون بهم گفت:« فاطمه غصه نخور، هر وقت دلت برام تنگ شد، بیا هیأت‌ شکوفه‌ها تا هم‌دیگه رو ببینیم.»😉 اینجوری شد که ما شدیم دوست‌های هیأت‌ هم‌دیگه....😌 🤝 پایان❗️ 3⃣/3⃣ 💚🌼💚🌼💚🌼💚🌼💚🌼💚🌼💚 @golabbaton95