eitaa logo
گلچین شعر
14.5هزار دنبال‌کننده
885 عکس
307 ویدیو
12 فایل
ارتباط با ادمین: @noroz_ad کانال دوم ما @robaiiyat_takbait
مشاهده در ایتا
دانلود
چند روزی است که تنها به تو می اندیشم از خودم غافلم اما به تو می اندیشم شب که مهتاب در آیینه ی من می رقصد می نشینم به تماشا به تو می اندیشم همه ی روز به تصویر تو می پردازم همه ی گریه ی شب را به تو می اندیشم چیستی ؟ خواب و خیالی ؟ سفری ؟خاطره ای ؟ که در این خلوت شب ها به تو می اندیشم لحظه ای یاد تو از خاطر من خارج نیست یا درآغوش منی یا به تو می اندیشم اگر آینده به یک پنجره تبدیل شود پشت آن پنجره حتی به تو می اندیشم تو به حافظ به حقیقت به غزل دلخوش باش من به افسانه ی نیما به تو می اندیشم نه به اندیشه ی زیبا ،‌نه به احساس لطیف كه به تلفیقی از این ها به تو می اندیشم تو به زیبایی دنیای كه می اندیشی؟ من كه تنها به تو، تنها به تو می اندیشم @golchine_sher
در رفته از دستم دوباره رشته‌ی کارم نزدیک بود امشب بگویم دوستت دارم... @golchine_sher
هرچند پیش روی تـــو غرق خجالتند چشمان این غریبه فقط با تو راحتند بانو! به بی قراری شاعر ببخش اگر این شعرها به حضرت چشمت جسارتند آغوشت آشیانه ی گرم کبوتران لبخندهات حس نجیب زیارتند دور از نگاه سرد جهان دست های من با بافه های موی تو سرگرم خلوتند دنیا سکوت های مرا ساده فکر کرد از حرف دل پرند، اگر بی شکایتند بی خواب کوچه گردی و بدخوابی ام نباش دلشوره های هر شبم از روی عادتند هی کوچه کوچه کوچه به پایان نمی رسم شب های سرد و ابری  من  بی نهایتند... @golchine_sher
باغِ بهشت، فاصله ی پلک های توست هرگز بهشتِ کوچکِ من را به هم نزن @golchine_sher
پا به پای غم من پیر شد و حرف نزد داغ دید از من و تبخیر شد و حرف نزد شب به شب منتظرم بود و دلش پر آشوب شب به شب آمدنم دیر شد و حرف نزد غصه می‌خورد که من حال خرابی دارم از همین غصه‌ی من سیر شد و حرف نزد وای از آن لحظه که حرفم دل او را سوزاند خیس شد چشمش و دلگیر شد و حرف نزد صورت پر شده از چین و چروکش یعنی… مادرم خسته شد و پیر شد و حرف نزد شیخی @golchine_sher
نفس های تورا آن روزها در شیشه پر کردم هوای روزهای بودنت را همچنان دارم @golchine_sher
من بغض فرو میخورم و جای تو خالیست هرجا که دو تـا صندلی ســـاده ببینــم.. @golchine_sher
من و خورشید نشستیم و توافق کردیم صبح را با تپش قلب تو آغاز کنیم @golchine_sher
چون وزن خوشایند سماعی هستی مضمون قشنگ اجتماعی هستی در دشت خیال من کمی راه برو تو لذَّتِ یک شعر رباعی هستی @golchine_sher
مَرهم زخم های کهنه ام کنجِ لبانِ توست؛ بوسه نمیخواهم، چیزی بگو...! @golchine_sher
خوش آن عاشق که خوابش برده باشد در پسِ عمری چو خیــزد ناگهان، دیده به روی یار بگشاید... @golchine_sher
این شعرها دیگر برای هیچ‌کس نیست نه، در دلم انگار جای هیچ‌کس نیست آن‌قـدر تنهـایـم که حـتـی دردهـایم دیگر شبیه دردهای هیچ‌کس نیست حتی نفس‌های مرا از من گرفتند من مرده‌ام در من هوای هیچ‌کس نیست دنیای مرموزی است، ما باید بدانیم که هیچ‌کس این‌جا برای هیچ‌کس نیست من می‌روم هر چند می‌دانم که دیگر پشت سرم حتی دعای هیچ‌کس نیست @golchine_sher