eitaa logo
گلچین شعر
13.8هزار دنبال‌کننده
705 عکس
254 ویدیو
10 فایل
ارتباط با ادمین: @noroz_ad کانال دوم ما @robaiiyat_takbait
مشاهده در ایتا
دانلود
گل، گلاب آورده و عالَم میانِ گل؛ گم است اولِ ماهِ رجب میلادِ ماهِ پنجم است تا قیامت خط به خطّ ِ علم، با آن گستره در میانِ فقه و عرفانِ احادیثَش گم است از کلامش هست جاری دم به دم آبِ حیات جرعه جرعه از همین آبِ گوارا در خُم است هست نامش باقر(ع) و هر کس که شاگردش نشد تا ابد مثل کلافی کاملا سردرگم است لایه لایه علم را با معرفت از هم شکافت موشکافی کرده دین را و امام ِ مردم است شکرِ حق که شعبه ای از حوزهٔ علمیه اش در میانِ خاک ایران و در آغوشِ قم است مادرش زهراست(س) پس خیرِ کثیرش تا ابد شامل حالِ تمام ِ خوشه هایِ گندم است یادگار کربلا سنگ صبور است و هنوز رازدارِ دردِ دل هایِ رقیه(س) خانم است بی مزار است و به همراهِ پدر کنجِ بقیع داغدارِ کوچه و ضربِ غلاف و هیزم است! @golchine_sher
یارب دل ما را به رجب شاد نما این سینه‌ ام از بند غم آزاد نما هرچند که ویرانه شده خانه ی دل جانا ز کرم خانه‌ام آباد نما @golchine_sher
من از تهِ چاه می برم نامت را با حسرت و آه می برم نامت را الغوث که تو پناه توّابینی با بار گناه می برم نامت را @golchine_sher
گفتی چه خبر؟ از تو چه پنهان خبری نیست در زندگی‌ام غیر زمستان خبری نیست در زندگی‌ام، بعد تو و خاطره‌هایت غیر از غم و اندوه فراوان خبری نیست... انگار نه انگار دل شهر گرفته‌ست از بارش بی‌وقفه‌ی باران خبری نیست ای کاش کسی بود که می‌گفت به یوسف؛ در مصر به جز حسرتِ کنعان خبری نیست  گفتند که پشتِ سرمان حرف زیاد است از معرفت قوم مسلمان خبری نیست در آتش نمرودِ تو می‌سوزم و افسوس از معجزه‌ی باغ و گلستان خبری نیست در فال غریبانه‌ی خود گشتم و دیدم جز خط سیاهی ته فنجان خبری نیست گفتی چه خبر؟ گفتم و هرگز نشنیدی جز دوری‌ات ای عشق، به قرآن خبری نیست... @golchine_sher
برشیعه امام مقتدایی باقر حیران شدگان را توهــــُدایی باقر باران بهنگامی و سرچشمه رود چون فصل بهار آشنایی باقر با نام تو هستی ضربان میگیرد تو گرمی این صحن وسرایی باقر والفجری وکوثریّ و شمس وقمری تفسیر بلند هل اَتایی باقر وقتی که پیِ جهان به قالب میشد تو شاهد خلق ماسوایی باقر درخشکی این کویر بی حدوحصار مانند گلیّ وکیمیایی باقر آرام چونان ساحل دریایی تو تو مخزن علم کبریایی باقر @golchine_sher
قصه‌ که تمام می‌شود آدم‌ها کجا می‌روند ...؟! @golchine_sher
تاریخ لای چرخ زمان گیر می کند تقویم روی فصل خزان گیر می کند وقتی کنار حوض وضو تازه می کنی در سینه ی مناره اذان گیر می کند این قدر ابروان خودت را گره نزن آرش میان این دو کمان گیر می کند هربار پلک می زنی انگار ناگهان دریا درون قطره چکان گیر می کند در کوچه ها بدون هدف راه می روم از راه می رسی و زبان گیر می کند از شهر کوچ می کنی و لقمه های نان یک باره در گلوی جهان گیر می کند در پارک ها مجسمه ها پیر می شوند در پخش ها نوار بنان گیر می کند هر شب برای عطر تنت آه می کشد پیراهنی که در چمدان گیر می کند @golchine_sher
وقتی که دل مرا به غارت بُردی دیدی که چه بر روزِ دلم آوُردی؟ بگذار که یک حرف سیاسی بزنم: این بازیِ بُرد - بُرد را تو بُردی! @golchine_sher
هیچ دانایی فریب چشمهایت را نخورد عاقبت کاری به دستم می‌دهد نادانیم @golchine_sher
بانو! چقدر ساده، چه گيرا نگاهتان ميچرخد آسمان و زمين دور ماهتان گيسويتان شبيه من و روز و حال من می‌آيد اين چه خوب به چشم سياهتان سرباز، دل ندارد و بی بی خجالتی‌ست لطفا سفارشی بشود پيش شاهتان دستان من به دست شما، اين گناه نيست اما نترس، پای دل من گناهتان يكبار -اشتباه- "عزيزم" صدا زديد عمری‌ست دلخوشم به همين اشتباهتان @golchine_sher
منی که بار سفر بسته بودم از آغاز نگاه خویش به در بسته بودم از آغاز برای سرخی صورت به روی هر انگشت حنای خون جگر بسته بودم از آغاز منم شبیه ولیعهد شاه مغلوبی که دل به تاج پدر بسته بودم از آغاز به دشمنان خود آنقدر مطمئن بودم! که روی گُرده سپر بسته بودم از آغاز به خاطر نپریدن ملامتم نکنید که من کبوتر پربسته بودم از آغاز عجیب نیست که با مرگ زندگی کردم به قتل عمر کمر بسته بودم از آغاز اگر چه آخر این قصه بسته‌ام در را چنین نمی‌شد اگر بسته بودم از آغاز @golchine_sher
😍تو ایتا محاله مثل این کانال پیدا کنی بیا حالت رو خوب کن😍 https://eitaa.com/joinchat/769065447Cf0875d1080
هدایت شده از رباعی_تک بیت
ای مرغکِ دل به خون تپیدی یا نه؟ صد زخم ز جور یار دیدی یا نه ؟ گفتم به تو دیروز که از عشق بترس امروز به حرف من رسیدی یا نه؟ @robaiiyat_takbait
تا روشنی تو در پگاهم گل کرد صد پنجره ماه در نگاهم گل کرد تا صبح به چشم ِروشنت، خیره شدم خورشید به چشمانِ سیاهم گل کرد @golchine_sher
روزها با فکر او دیوانه ام،شب بیشتر هر دو دلتنگ همیم،اما من اغلب بیشتر باد می گوید که او آشفته گیسو دیدنی ست شانه می گوید که با موی مرتب بیشتر تا مرا بوسید گفتم:آه ترکم کن،برو عمق هذیان می شود با سوزش تب بیشتر حرف هایش از نوازش های او شیرین تر است از هر انگشتش هنر می ریزد،از لب بیشتر یک اتاق و لقمه ای نان و کمی آغوش او من چه می خواهم مگر از این مکعب بیشتر؟ @golchine_sher
سرم با عشقِ او گرم است و همچون شمع می‌گریم که آبم می‌کند این غصه‌ها آهسته آهسته... @golchine_sher
38.14M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
نماهنگ « شب شکاران » تقدیم به شهیدان یمن، آیینه‌داران ظهور . ✅ خواننده، آهنگساز و تنظیم‌کننده: ساسان نوذری ✅ شاعر: ✅شاعر بخش عربی: مرتضی حیدری آل کثیر . @golchine_sher
من بذر محبتت به دل کاشته ام از ادعیه ی تو مهر برداشته ام ای جامعه ی کبیره ات صد حکمت در سوگ تو پرچم غم افراشته ام @golchine_sher
خاموش نکن آتش سوزنده ی جان را بیرون نکن از سینه ی خود درد نهان را شهری که به خواب است چه از حال تو داند بیدار نکن تا ابــد این بی خبران را @golchine_sher
چه می‌شد هستی ام گل بود تا از شاخه بردارم که محض لحظه ای لبخند، در دست تو بگذارم! جوانی ام، غرورم، آبرویم، آرزوهایم… تمام آنچه را که از خودم هم دوست تر دارم هر از گاهی در آیینه لبم را سیر می‌بوسم تو را در خویش می‌بینم! چنین بی مرز بیمارم! اگر از من بپرسی، عشق راز مطلق است، اما تماماً عشق تو پیداست در اجزای رفتارم! هر از گاهی که بادی می‌گشاید پنجره ها را به فال نیک می‌گیرم که می‌آیی به دیدارم خیالت مایه سرسبزی این عمر بن بست است شبیه پیچکی هستی که گل کردی به دیوارم فقط در لحظه هایم باش، بی دیدار، بی منّت نه اینکه آدمم؟ قدری هوا را هم سزاوارم! بگو با که، کجا، سر می‌گذاری تا بدانم که کجا، تنها، سری بر زانوان خویش بگذارم @golchine_sher
رود از راز و نیاز تو حکایت می‌کرد نور را عمق نگاه تو هدایت می‌کرد ماه اگر ـ ذکر به لب ـ گِرد زمین می‌چرخید صورت ماهِ تو را داشت زیارت می‌کرد دهمین بار هوالحق متجلی شده بود چارمین بار علی بود امامت می‌کرد درد را نسخه‌ی خال تو شفا می‌‌بخشید عاشقان را دل نرم تو شفاعت می‌کرد "و بِکُم عَـلَّمَنا الله" تو می‌خواندی و... آه! آه از آن شهر که بی قبله عبادت می‌کرد "از صدای سخن عشق ندیدم خوشتر" وقتی از پنجره‌‌ی شعر صدایت می‌کرد کوه هر صبح به صبر تو سلامی می‌‌داد ماه هر شب به رخت عرض ارادت می‌کرد ری پُر از عطر سخن‌‌های تو می‌‌شد وقتی سید عارف ری، از تو روایت می‌‌کرد شاهِ بخشنده! نرو! بی تو فقیران چه کنند؟ سامرا داشت به دستان تو عادت می‌کرد @golchine_sher
هر بلبلی تا می‌گذارد پا به باغ ما پی می‌بَرَد بر وسعتِ هر درد و داغ ما! حتی غزل درمان این زخم عمیقم نیست وقتی که می‌گیرد هوای غم سراغ ما... @golchine_sher
رفتم مرا ببخش و مگو او وفا نداشت راهی بجز گریز برایم نمانده بود ...! @golchine_sher
دل من تنگ شده حال و هوایی دارم غم مخور ای دل غم دیده خدایی دارم شکرلله که دلم ساکن این وادی شد پر زده سامره و مُعتکف هادی شد دل من شیفته ی صحن امام هادی است گوشه ای از حَرَمش مست کلام هادی است در حریم تو صفا می کنم و می مانم پای شش گوشه ی تو جامعه را میخوانم تا که آمد به نظر گوشه ای از ماتم تو با توسل به شما گریه کنم از غم تو پابرهنه دل شب ، دست تو را هم بستند موپریشان شدی و ، حُرمت تو بشکستند صاحب جامعه و این همه تحقیر اِی وای بُردن بزم شراب آیه تطهیر اِی وای من بمیرم که تو را بزم شراب آوردند با تعارف به شما قلب و دلت آزردند با همین روضه دلم باز هوایی شده است با غمت روضه ی ما کرببلایی شده است یادم افتاد دوباره به همان بزم شراب خیزران می زد و زینب دل او گشته کباب بی حیا چوب مزن بر لب و دندان حسین بِنِگر قلب من و گریه ی طفلان حسین @golchine_sher
تو را دل برگزید و کار دل شک بر نمی دارد که این دیوانه هرگز سنگ کوچک برنمی دارد تو در رویای پروازی ولی گویا نمی دانی نخ کوتاه دست از بادبادک بر نمی دارد برای دیدن تو آسمان خم می شود اما برای من کلاهش را مترسک بر نمی دارد اگر با خنده هایت بشکنی گاهی سکوتش را اتاقم را صدای جیرجیرک بر نمی دارد بیا بگذار سر بر شانه های خسته ام یکبار اگر با اشک من پیراهنت لک برنمی دارد @golchine_sher