eitaa logo
گلچین شعر
14.3هزار دنبال‌کننده
815 عکس
280 ویدیو
12 فایل
ارتباط با ادمین: @noroz_ad کانال دوم ما @robaiiyat_takbait
مشاهده در ایتا
دانلود
ای دوستان چه شد سر و سامان عمر من ؟! در خون نشسته دیده‌ی گریان عمر من یک روز خوش نیافتم از لحظه های خویش آه چه کس گرفته گریبان عمر من ؟! هر روز درد ، غصه ، گرفتاری و عذاب دست بلاست خورده به دامان عمر من دارم به سمت گله ای از گرگ می روم ما بین دشت گم شده چوپان عمر من من خواستم که اهل خدا باشم ، از قضا آمیخته به کفر شد ایمان عمر من صد سال رنج در تن سی ساله‌ی من است چیزی نمانده است به پایان عمر من ... @golchine_sher
روزگاری دل رمیده‌ی من از دو گلچهره بوسه‌ای می‌خواست آن یکی سرکشید و ناز افزود وین یکی بوسه داد و بزم آراست این یکی از شراب بوسه خویش کرد سرشار مستی طربم وان یکی در سراب وعده‌ی دور می‌دواند هنوز تشنه لبم بوسه‌هایی که این یکی داده‌ست گرچه شیرین‌تر از می و شکر است دل دیوانه باز می‌گوید لذت آن نداده بیشتر است @golchine_sher
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
زمین انداختم زیر علم بارِ گناهم را و شستم با گلابِ گریه‌ام روی سیاهم را به دیوارِ عزایت میخ‌کوبم مثل بیرق‌ها نخواهم داد، حتی آجری از تکیه‌گاهم را هزار و نهصد و پنجاه لشگر اشک آوردم که شاید مرهمت باشد؛ بگیر از من سلاحم را دم هَل‌مِن‌مُعینت چارده قرن است در گوش است که باشم لحظه‌ای سرباز، شاه کم‌سپاهم را هزار و چارصد سال است دنبال تو می‌گردم بیانداز از مسیر کج به راه راست، راهم را همیشه سایه‌ی دست تو را روی سرم دیدم همیشه آرزو کردم ببوسم سرپناهم را به دیوار اتاقم نیست تقویمی به جز بیرق غم روز دَهُم گم کرده روز و سال و ماهم را @golchine_sher
به سمت جاده‌ی دلخواه می‌روم در خواب به بی‌نهایتِ ناگاه می‌روم در خواب شبیه کودکی‌ام، بادبادکی در دست دوان دوان به سوی ماه می‌روم در خواب گرفته خواب مرا چشم‌های آهویی به شوق او به کمینگاه می‌روم در خواب کجای شب به تو ایمان بیاورم ای عشق! برای یافتنت راه می‌روم در خواب مرا صدا زدی؛ اما صدا صدای تو نیست چقدر بی تو به بیراه می‌روم در خواب همیشه می‌‌پرم از خواب خود، نمی‌‌دانی چگونه در شب جانکاه می‌روم در خواب؟ چقدر ساده به من شب به خیر می‌گویی مرا ببین که به اکراه می‌روم در خواب @golchine_sher
آنان که فقط یک سرِ بی مخ دارند؛ از سیلی ما نشانه بر رخ دارند؛ آن حمله ی سنگین پر از موشک را؛ با ریزپرنده قصد پاسخ دارند... @golchine_sher
رها کُنش که بفهمد بلای طوفان چیست پرنده‌ای که ندانست لطف زندان چیست چه لاله‌ها که‌ در این دشت واژگون شده‌اند یکی بپرسد از ایشان که در گریبان چیست طبيب بود که درد مرا دو چندان کرد که گفت عاشقی، اما نگفت درمان چیست من از صفات رئوف الرحیم دانستم امیدبخش‌ترین آیه‌های قرآن چیست اگرچه معتقدم هرچه هست حکمت توست بگو که فلسفه‌ی رنج‌های انسان چیست؟ @golchine_sher
ای ساکنان خانه های وحشت زا و محله های خالی و گورهای تاریک! ای خفتگان در خاک! ای غریبان! ای اهل تنهایی! ای اهل وحشت! شما پیش از ما رفتید و ما به دنبال شما،به شما می پیوندیم. 🔸امّا در خانه هایتان دیگران سکونت کردند، و امّا زنانتان با دیگران ازدواج کردند، و اموالتان در میان دیگران تقسیم شد! این خبر ما هست، شما چه خبری دارید؟ @golchine_sher
من به قلبم شیوه ی عشق تو را آموختم همچو آتش در غمت ،دنیای خود را سوختم همچو برگی در خزان آواره در دستان باد زردی رخ را به سرخیِ وصالت دوختم @golchine_sher
اگر دیداری هم نباشد، حتی اگر لمسی هم نباشد، بی‌دلیل برای بعضی‌ها، همیشه جایی در دلهایمان هست @golchine_sher
اگر یک تکّه نخ و سوزن داشتم، خودم را به تو میدوختم! مثل دکمه‌ی پیراهنت، باوقار؛ سر برسینه‌‌ات! خوشبخت‌ترین دکمه‌‌ی دنیا بودم، درست روی قلبت... @golchine_sher
ابر می‌بارید بر آینده‌ی دلگیر من خنده می‌زد کاتب تقدیر بر تدبیر من! اشک می‌آمد به استقبال ما وقت وداع سخت می‌لرزید در چشمان او تصویر من شرم اگر مانع نمی‌شد، بیشتر می‌دیدمت بگذرند ای کاش چشمان من از تقصیر من با سخن‌چینی مرا از چشم او انداختند ساده‌لوحان غافلند از آه پر تأثیر من مُصحفی هستم میان مکتب کج فهم‌ها هرچه می‌خواهند می‌گویند در تفسیر من هیچ ابری موجب خاموشی خورشید نیست روسیاه است آن که کوشیده‌ست در تحقیر من @golchine_sher
فرق است میان آنچه در باور توست با فلسفه ی جهان که دُور و بَرِ توست یک روز زمین به زیر پایت فرش است یک روز زمین لحافِ رویِ سر توست @golchine_sher
امشب دلِ من رفته به مهمانیِ عشق تا بشنَوَد آوای غزلخوانیِ عشق ای کاش که عاشقانه‌تر آید باز از این سفرِ شگفت و عرفانیِ عشق @golchine_sher
خدا را شكر، آهی هست، گاهی همدمی دارم در اين هنگامه‌ی بی همدمی، شادم غمی دارم... مخواه از من كه با اشكی بريزم هيبت خود را كه روی شانه‌های خسته‌ام ارگِ بَمی دارم هوای بی کسی بعد از تو آن‌سان آدمم كرده كه در هر خانه‌ای پا می‌گذارم مَحرمی دارم! برای سيب دادن دستِ مردم، شاخه خم كردم شما دست كجی دارید و من دست خَمی دارم كويری با تفاخر گفت: دريا بوده ام روزی... تو اما قطره‌ای! گفتم: اقلاً من نَمی‌دارم! چيَم جز «اشک و آه و خشم و غربت؟» پس رهايم كن كه با اين «آب و باد و خاک و آتش»، عالمی دارم! @golchine_sher
نوشتم اول خط: بسمه‌ تعالی سر بلندمرتبه پیکر، بلندبالا سر فقط به تربت اعلات سجده خواهم کرد که بندۀ‌ تو نخواهد گذاشت هرجا سر قسم به معنی «لا یُمکن الفرار از عشق» که پُر شده‌ست جهان از حسین سرتاسر نگاه کن به زمین! ما رایت الا تن به آسمان بنگر! ما رایت الا سر سری که گفت من از اشتیاق لبریزم به سرسرای خداوند می‌روم با سر هرآنچه رنگ تعلق، مباد بر بدنم مباد جامه، مبادا کفن، مبادا سر همان سری که یَُحّب الجمال محوش بود جمیل بود جمیلا بدن جمیلا سر سری که با خودش آورد بهترین‌ها را که یک به یک همه بودند سروران را سر زهیر گفت حسینا! بخواه از ما جان حبیب گفت حبیبا! بگیر از ما سر سپس به معرکه عابس «اَجَنَّنی» گویان درید پیرهن از شوق و زد به صحرا سر بنازم ام وهب را به پارۀ تن گفت: برو به معرکه با سر، ولی میا با سر خوشا به حال غلامش، به آرزوش رسید گذاشت لحظۀ آخر به پای مولا سر در این قصیده ولی آنکه حُسن مطلع شد همان سری‌ست که بُرده برای لیلا سر سری که احمد و محمود بود سر تا پا همان سری که خداوند بود پا تا سر پسر به کوری چشمان فتنه کاری کرد پُر از علی شود آغوش دشت، سرتاسر امام غرق به خون بود و زیر لب می‌گفت: به پیشگاه تو آورده‌ام خدایا سر میان خاک، کلام خدا مقطعه شد میان خاک: الف، لام، میم، طاها، سر حروف اطهر قرآن و نعل تازۀ اسب چه خوب شد که نبوده‌ست بر بدن‌ها سر تنش به معرکه سرگرم فضل و بخشش بود به هر که هرچه دلش خواست داد، حتی سر نبرد تن به تن آفتاب و پیکر او ادامه داشت ادامه سه روز ...اما سر - جدا شده‌ست و سر از نیزه‌ها درآورده‌ست جدا شده‌ست و نیفتاده است از پا سر صدای آیۀ کهف الرقیم می‌آید بخوان! بخوان و مرا زنده کن مسیحا سر بسوزد آن همه مسجد، بمیرد آن اسلام که آفتاب درآورد از کلیسا سر چه قدر زخم که با یک نسیم وا می‌شد نسیم آمد و بر نیزه شد شکوفا سر عقیله غصه و درد و گلایه را به که گفت؟ به چوب، چوب‌ محمل؛ نه با زبان، با سر :: دلم هوای حرم کرده است می‌دانی دلم هوای دو رکعت نماز بالا سر @golchine_sher
هدایت شده از گلچین شعر
😊اگه حوصله نداری شعرهای طولانی بخونی یکسر به کانال ما بزن 👌 🌷فقط رباعی و تک بیت حتما حالت خوب میشه یکبار امتحان کن🌷 ❤️کاش جای بوسه‌اش می‌ماند بر پیشانی‌ام با خدا بودن نشان از مِهر می‌خواهد نه مُهر!❤️ https://eitaa.com/joinchat/769065447Cf0875d1080
منم ماه زیبای اردیبهشت نگهبان آتش ، مقدس سرشت عروس بهارم پر از عطر و گل که پیشانی ام را خدا خوش نوشت @golchine_sher
قول می دهم هرگز تو را کتاب نکنم این مردم شعر نمی خوانند و تو در کتابفروشیها خاک خواهی خورد. @golchine_sher
هنوز گر چه صدایت غریب و غمگین است بلند حرف بزن،گوش شهر سنگین است بلند حرف بزن ماه بی قرینه،ولی مراقب سخنت باش،شب خبرچین است مراقب سخنت باش و کم بگو از عشق شنیده‌ام که مجازات عشق سنگین است اگر به نام تو دستی به آسمان برخاست گمان مبر که دعا می‌کنند،نفرین است.... به قدر خوردن یک چای تلخ با من باش که تلخ با تو عزیزم هنوز شیرین است مرا به خوب شدن وعده می‌دهی اما شنیده‌ام همه‌ی وعده‌ها دروغین است به حال و روز بد پیش از این چه می‌نالی؟ چه ماجرا که به تقدیرمان پس از این است... @golchine_sher
دوستت دارم ؛ و چقدر توضیح دادنِ حرف‌هایِ ساده سخت است! @golchine_sher
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شد قصه تمام با رفتن تو پایان تمام عشق ها غمگین است @golchine_sher
چشم‌هایت با من است، اما دلت با دیگری‌ست دل به این آیینه‌ها بخشیدن ازخوش‌باوری‌ست کوشش بیهوده کردم تا فراموشش کنم کار غم در خاطر دیوانگان یادآوری‌ست بیخبر در کورە‌ی محنت مذابت می‌کند ْعشق جانسوز است، اما کارگاه زرگری‌ست ِحسرت دریا ندارم در دل مهتابی‌ام گرچه مردابم، ولی سرتاسرم نیلوفری‌ست من نه تاریکم شبیه شب، نه روشن مثل روز چون غروبی گرگ و میشم، بخت من خاکستری‌ست @golchine_sher
اهل دنيا همچون كاروانيانى هستند كه آنان را به سوى مقصدى مى برند و آنها در خوابند @golchine_sher