eitaa logo
گلچین شعر
14.5هزار دنبال‌کننده
874 عکس
305 ویدیو
12 فایل
ارتباط با ادمین: @noroz_ad کانال دوم ما @robaiiyat_takbait
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
گریه کرد و خِیام در هم ریخت قصه ای ناتمام، در هم ریخت بعد اصغر، تمام زندگی‌ام همه چیزم مدام در هم ریخت @golchine_sher
حضرت_قاسم_بن_الحسن_ع_شهادت چشم‌هایش همه را یاد مسیحا انداخت در حرم زلزله‌ی شور تماشا انداخت هیچ چیزی که نمی‌گفت، فقط با گریه جلوی پای عمو بود خودش را انداخت با تعجب همه دیدند غم بدرقه‌اش کوه طوفان زده را یک تنه از پا انداخت بی زره رفت و بلا فاصله باران آمد هر کس از هر طرفی سنگ به یک جا انداخت بی تعادل سر زین است رکابی که نداشت نیزه‌ای از بغل آمد، زد و او را انداخت اسب‌ها تاخته و تاخته و تاخته‌اند پس طبیعی‌ست چه چیزی به تنش جا انداخت با عمو گفتن خود، جان عمو را برده آنکه چشمش همه را یاد مسیحا انداخت @golchine_sher
حضرت قاسم(ع) با تمام فصل‌ها گذاشت سر به سر پسر سیزده بهار را گذاشت پشت سر پسر از عمو اجازه خواست تا که دلبری کند قبل دشمن زده است، تیر بر جگر پسر عشق این وسط نمی‌رسد به وحدت نظر یک نظر پدر مقابل است و یک نظر پسر میرود فنا شود به زیر سم اسب‌ها پیر عشق را ولی نموده شعله ‌‌ور پسر در میان تیرها چه می کند خم شراب؟ جام را چگونه در هوا کشیده سر پسر شیشه عسل شکست و دشت را فرا گرفت ریخت در مذاق تلخ تیرها، شکر پسر در کلاس درک او نشسته‌اند پیرها مرحبا و آفرین! هزار بار بر پسر
هدایت شده از گلچین شعر
😊اگه حوصله نداری شعرهای طولانی بخونی یکسر به کانال ما بزن 👌 🌷فقط رباعی و تک بیت حتما حالت خوب میشه یکبار امتحان کن🌷 ❤️کاش جای بوسه‌اش می‌ماند بر پیشانی‌ام با خدا بودن نشان از مِهر می‌خواهد نه مُهر!❤️ https://eitaa.com/joinchat/769065447Cf0875d1080
خورشیدی و تا همیشه هیبت داری با سایه و آفتاب نسبت داری در کوچه ی ما صدای ماهت پیچید آقایی و خانه‌خانه، هیئت داری! @golchine_sher
از این که از خودم عمری جدا بودم، پشیمانم برایت در وفاداری خدا بودم ، پشیمانم چنان پای تو افتادم که هرگز برنمی خیزم از این که این چنین بی دست و پا بودم ، پشیمانم مرا دیوانه می خوانند عاقل ها، اگر عمری به حرف این و آن بی اعتنابودم، پشیمانم لباس بی وفایی را به تن کردی و بعد از آن اگر پابند عشق نخ نما بودم، پشیمانم برای جلب لبخند تو ای نامهربان با من اگر عمری گدای کوچه ها بودم، پشیمانم @golchine_sher
تا مستحق رحمت بی انتها شدیم با کشتی نجات خدا آشنا شدیم درهای بسته، روی دل ما گشوده شد وقتیکه از حصار من و ما رها شدیم تا عاشقانه پر بگشاییم سوی دوست با بال شوق همره باد صبا شدیم رفتیم رو به قبله و با چشم اشکبار با یک سلام زائر کرب وبلا شدیم با داغهای زینب کبری گریستیم با ناله های اهل حرم هم نوا شدیم لب تشنه آمدیم  و به دریا زدیم رو در این حریم ،طالب آب بقا شدیم تا پشت پا زدیم به بی مِهری جهان با مِهر سیدالشهدا آشنا شدیم وقتی نیاز ما به ضریحش دخیل بست با یک نگاه فاطمه حاجت روا شدیم @golchine_sher
ای دل! برای آن که نگیری چه می‌کنی؟ با روزگار دوری و دیری چه می‌کنی؟ بی اختیار بغض که می گیردت بگو در خود شکست را نپذیری چه می‌کنی؟ با این اتاق تنگ و شب سرد و گور تنگ تو جای من؛ جز این که بمیری چه می‌کنی؟ ای عشق! ای قدیم‌ترین زخم روزگار! در گوشه‌ی دلم سر پیری چه می‌کنی؟ دست تو را دوباره بگیرم چه می‌شود؟ دست مرا دوباره بگیری چه می‌کنی؟ @golchine_sher
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
امام_حسین_ع_مناجات_محرمی نوکری_اهل_بیت_ع عمرم گذشت اما به درد تو نخوردم شرمنده‌ام آقا به درد تو نخوردم تو فکر من بودى ولیکن من نبودم اصلاً به فکر نوکرى کردن نبودم من دور بودم تو مرا نزدیک کردى راه مرا از کربلا نزدیک کردى گفتى اگر تو بى پناهى من حسینم حتى اگر غرق گناهى، من حسینم گفتى بیا پاک از گناهت می‌کنم من تو رو به چاهى، رو به راهت می‌کنم من آواره ام، آواره را آواره‌تر کن بیچاره‌ام، بیچاره را بیچاره‌تر کن آوارگى در این حسینیه می‌ارزد بیچارگى در این حسینیه مى‌ارزد هرشب اسیرم می‌کنى پاى بساطت دارى تو پیرم می‌کنى پاى بساطت من چاى می‌ریزم گناهم را بریزى یکجا تمام اشتباهم را بریزى شأن نزولت می‌کند آخر بلندم سر را تو دادى جاى آن من سربلندم وقتى گذر کردند خیلی‌ها از اینجا رفتند تا معراج تا بالا از اینجا اینجا گرفته از خدا عیسى دمش را اینجا خدا بخشید آخر آدمش را من خام بودم غصه و غم پخته‌ام کرد این پخت و پزهاى محرم پخته‌ام کرد می‌بینم اینجا پنج تا نور مقدس این آشپزخانه‌ست یا طور مقدس اینجا همانجایی‌ست که مولا می‌آید زینب می‌آید، بیشتر زهرا می‌آید من عالمى دارم در اینجا با رقیه هروقت دستم سوخت گفتم یا رقیه منت ندارم بر سرت... تو لطف کردى حالا که هستم نوکرت، تو لطف کردى یک شب غذاى خواهرت را بار کردم یک شب غذاى دخترت را بار کردم باید که دست از هرچه غیرکربلا شست دیگ تو را شستم خدا روح مرا شست خدمت تجلى ارادت‌هاى شیعه‌است بالاترین نوع عبادت‌هاى شیعه‌است ما به ولایت می‌رسیم از این مودت ما به مودت می‌رسیم از راه خدمت خدمت درِ این خانه تنها فرصت ماست گفتند: اینجا پنج روزى نوبت ماست این پارچه مشکىِّ فداى روى ماهش دارد سفیدم می‌کند رنگ سیاهش از سوخته دل‌ها نگیر آقا غمت را یک وقت از دستم نگیرى پرچمت را بگذار یک گوشه به پاى تو بمیرم کنج حسینیه براى تو بمیرم منکه به غیر از لطف تو یارى ندارم منکه به غیر از کار تو کارى ندارم آن‌قدر بین دسته‌هایت ایستادم نذر علىِّ اصغر تو آب دادم اى کاش بین ایستادن‌ها بمیرم آخر میان آب دادن‌ها بمیرم خوب است نوکر آخرش بى سر بمیرد خوب است بین نوکرى نوکر بمیرد خوب است ما هم گوشه‌اى عطشان بیفتیم در زیر پاى این و آن عریان بیفتیم خدمت به این بى رنگ و رو هم رنگ و رو داد این کفش‌ها را جفت کردن آبرو داد در هرکجا که نام پیراهن می‌آید زهرا می‌آید پیش ما، حتماً می‌آید من دست بر سینه دم در می‌نشینم در مجلس فرزند، مادر را ببینم من می‌نشینم کار و بارم پا بگیرد شاید به من هم چادر زهرا بگیرد @golchine_sher