eitaa logo
گلچین شعر
15.3هزار دنبال‌کننده
948 عکس
322 ویدیو
13 فایل
ارتباط با ادمین: @noroz_ad سه تا کانال شعرهای ما @golchine_sher @robaiiyat_takbait @noroz_ramezani
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از گلچین شعر
😊اگه حوصله نداری شعرهای طولانی بخونی یکسر به کانال ما بزن 👌 🌷فقط رباعی و تک بیت حتما حالت خوب میشه یکبار امتحان کن🌷 https://eitaa.com/joinchat/769065447Cf0875d1080
هدایت شده از گلچین شعر
کانال دوم ما اگه دوست دارید تک بیت و رباعی های خوب بخونید حتما عضو بشین👆👆👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
همه ماندند و تو رفتی به سفر اما من... بسته‌ام بارِ سفر در پیِ تو تنها من برگ‌ها یک به یک از شاخه فرو می‌افتند آنکه امروز زمین خورد تویی، فردا من! ساده دل کندی و من سخت به زیباییِ تو دل سپردم! تو بگو ساده تو بودی یا من؟! دلربایی و من آیینه‌ای ام بر دیوار همه دارند به حسن تو نظر؛ حتی من! وعده وصل به من دادی و خامم کردی جگرم سوخته ای عشق! چه کردی با من؟ @golchine_sher
تو را بوسیده ام چون آفتاب آهسته آهسته بیا بر چشم ِتار من بتاب آهسته آهسته هم اینکه عکس ِماهت توی حوض آب می افتد بغل می گیرمت در عمقِ خواب آهسته آهسته شبیه رقص ِماهی های قرمز خوب پیدایی دلم گم می شود در تنگِ آب آهسته آهسته نه تلخی می کنی با من نه شیرینی، نمیدانم تو را می خواهم ای حلوای ناب آهسته آهسته حواسم پرتِ دنیای تو شد دنیا به کامم شد چه زیبا رفت از دستم حساب آهسته آهسته گل ِرویِ تو در هر شاخساری آبرو دارد از ابروی تو می گیرم گلاب آهسته آهسته نگاهت را نگیر از چشمِ من یک روز می بینی که دنیا می شود بی تو خراب آهسته آهسته @golchine_sher
به خنده خلوت خود را به من تعارف کرد گریست از هیجان، چشم آسمان پُف کرد گرفت دست مرا، از درون درخت شدم نخواند وِردی و در روح من تصرف کرد دلش گرفته‌ی غم بود و از زلیخا گفت؛ که حیف از آن همه حُسنی که خرج یوسف کرد به دورها نظر انداخت _از خودم به خودش _ مرا مسافر یک راه بی‌تکلف کرد سرم به شانه‌اش افتاد و رادیو می‌گفت: شهاب نابلدی با زمین تصادف کرد «زمان گذشت وَ ساعت چهار بار نواخت» وَ رأس بوسه‌ی ما ناگهان توقف کرد. @golchine_sher
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شبیه کربلاست آنچه در مقابل است تمام حق رو بروی کل باطل است چقدر بی گناه کشته می شود ولی گرفته آنکه ژست بیگناه، قاتل است به خاک و خون نشسته غزه در سکوت شهر بمیرد آنکه بی خیال این مسائل است همیشه غصه دار سیدیم و ضاحیه هنوز بحث داغ اکثر محافل است مقاومت نمرده زنده است تا ظهور غروب ظلم با طلوع بدر کامل است امید ها در این سیاه پیچ روزگار به وعده های صادق و ظهور عاجل است ببین کدام سمت جبهه ایستاده ای شبیه کربلاست آنچه در مقابل است @gida13 @golchine_sher
آیینه‌ای کو که دل به او بسپارم تا نشود رهسپار باد، غبارم روی به آیینه روبروشدنم نیست آه از آهی که در بساط ندارم! خانه‌ات آباد، ساقیا که خرابم پُر کن پُر کن پیاله را که خمارم گرچه کمی تازه‌کار راه جنونم وقت سفر با شراب، کهنه‌سوارم رودم و دلتنگ کوه، کاش که می‌شد بار‌ دگر سر به دامنش بگذارم! کاش که با لطف آفتاب به دریا ابر شوم تا دوباره باز ببارم! @golchine_sher
می خواست قلم از لب خندان بنویسد از شادی مردم به خیابان بنویسد می خواست بهاری شود و خوش بنوازد از عطر گل سوسن و ریحان بنویسد می خواست ز صد رنگی پاییز دل انگیز از خش خش برگ و نم باران بنویسد می خواست که لب وا کند از عشق سراید از بوسه ی مستانه، فراوان بنویسد می خواست که با شور و شعف حرف دلش را در قالب افسانه و رمان بنویسد اما به زمین کرد نظر، اشک تراوید تصمیم گرفت از غم و حرمان بنویسد تصمیم گرفته غزل از دل بسراید از ضجه ی آن کودک گریان بنویسد از دشمنی و قحطی اخلاق بگوید از عنصر گم گشته ی ایمان بنویسد از همهمه ی باند تبهکار جهانی از غرش دیوانه ی نادان بنویسد از حمله ی بی وقفه بیداد و تباهی از غزه ی بی حامی ویران بنویسد از بغض گلوگیر و غم کودک سوری از بارش آشوب به لبنان بنویسد از سوختن خرمن امید بنالد از خستگی و سفره ی بی نان بنویسد از شعله ی ویرانگر تهدید و تجاوز در خشکی و دریا و بیابان بنویسد اوضاع جهان مایه شرم است و خجالت سخت است قلم جز غم انسان بنویسد @golchine_sher
🌹کُنج آرام حریمت🌹 نمی خواهم به جز آیینه ها هم صحبتی دیگر به غیر از کنج آرام حریمت خلوتی دیگر تمام عمر میزان بوده ام با صبحِ دیدارت گمانم می رسد وقت عبورت ساعتی دیگر غنیمت می شمارم لحظه ی ناب اَذانَت را هم آوای قنوتت می شوم در رکعتی دیگر بخوان از بیکرانِ عاشقی همواره جانم را رها از تنگنای این قفس، در وسعتی دیگر به دریا می رسانی عاقبت این رود گریان را ندارم جز تلاقی با نگاهت حاجتی دیگر بیا تقدیمت ای شمع نهان خاکستر عمرم ندارم بعد از این پروانگی ها حسرتی دیگر غروب است و غمی شیرین نشسته در دل و جانم غروب است و نمی خواهم پس از این غربتی دیگر @golchine_sher
چون سرمه می‌وزی قدمت روی دیده‌هاست لطف خط شکسته به شیب کشیده‌هاست هرکس که روی ماه تو را دیده، دیده است فرقی که بین دیده و بین شنیده‌هاست موی تو نیست ریخته بر روی شانه‌هات هاشور شاعرانه شب بر سپیده‌هاست من یک چنار پیرم و هر شاخه‌ای ز من دستی به التماس به سمت پریده‌هاست از عشق او بترس غزل مجلسش نرو امروز میهمانی یوسف ندیده‌هاست @golchine_sher