هدایت شده از گلچین شعر
😊اگه حوصله نداری شعرهای طولانی بخونی
یکسر به کانال ما بزن 👌
🌷فقط رباعی و تک بیت
حتما حالت خوب میشه
یکبار امتحان کن🌷
https://eitaa.com/joinchat/769065447Cf0875d1080
همه ماندند و تو رفتی به سفر اما من...
بستهام بارِ سفر در پیِ تو تنها من
برگها یک به یک از شاخه فرو میافتند
آنکه امروز زمین خورد تویی، فردا من!
ساده دل کندی و من سخت به زیباییِ تو
دل سپردم! تو بگو ساده تو بودی یا من؟!
دلربایی و من آیینهای ام بر دیوار
همه دارند به حسن تو نظر؛ حتی من!
وعده وصل به من دادی و خامم کردی
جگرم سوخته ای عشق! چه کردی با من؟
#احسان_انصاری
@golchine_sher
تو را بوسیده ام چون آفتاب آهسته آهسته
بیا بر چشم ِتار من بتاب آهسته آهسته
هم اینکه عکس ِماهت توی حوض آب می افتد
بغل می گیرمت در عمقِ خواب آهسته آهسته
شبیه رقص ِماهی های قرمز خوب پیدایی
دلم گم می شود در تنگِ آب آهسته آهسته
نه تلخی می کنی با من نه شیرینی، نمیدانم
تو را می خواهم ای حلوای ناب آهسته آهسته
حواسم پرتِ دنیای تو شد دنیا به کامم شد
چه زیبا رفت از دستم حساب آهسته آهسته
گل ِرویِ تو در هر شاخساری آبرو دارد
از ابروی تو می گیرم گلاب آهسته آهسته
نگاهت را نگیر از چشمِ من یک روز می بینی
که دنیا می شود بی تو خراب آهسته آهسته
#صفیه_قومنجانی
#عضوکانال
@golchine_sher
به خنده خلوت خود را به من تعارف کرد
گریست از هیجان، چشم آسمان پُف کرد
گرفت دست مرا، از درون درخت شدم
نخواند وِردی و در روح من تصرف کرد
دلش گرفتهی غم بود و از زلیخا گفت؛
که حیف از آن همه حُسنی که خرج یوسف کرد
به دورها نظر انداخت _از خودم به خودش _
مرا مسافر یک راه بیتکلف کرد
سرم به شانهاش افتاد و رادیو میگفت:
شهاب نابلدی با زمین تصادف کرد
«زمان گذشت وَ ساعت چهار بار نواخت»
وَ رأس بوسهی ما ناگهان توقف کرد.
#سعید_مبشر
@golchine_sher
شبیه کربلاست آنچه در مقابل است
تمام حق رو بروی کل باطل است
چقدر بی گناه کشته می شود ولی
گرفته آنکه ژست بیگناه، قاتل است
به خاک و خون نشسته غزه در سکوت شهر
بمیرد آنکه بی خیال این مسائل است
همیشه غصه دار سیدیم و ضاحیه
هنوز بحث داغ اکثر محافل است
مقاومت نمرده زنده است تا ظهور
غروب ظلم با طلوع بدر کامل است
امید ها در این سیاه پیچ روزگار
به وعده های صادق و ظهور عاجل است
ببین کدام سمت جبهه ایستاده ای
شبیه کربلاست آنچه در مقابل است
#محمدجواد_منوچهری
#عضوکانال
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#غزه
#سید_حسن_نصرالله
#مرگ_بر_اسرائیل
@gida13
@golchine_sher
آیینهای کو که دل به او بسپارم
تا نشود رهسپار باد، غبارم
روی به آیینه روبروشدنم نیست
آه از آهی که در بساط ندارم!
خانهات آباد، ساقیا که خرابم
پُر کن پُر کن پیاله را که خمارم
گرچه کمی تازهکار راه جنونم
وقت سفر با شراب، کهنهسوارم
رودم و دلتنگ کوه، کاش که میشد
بار دگر سر به دامنش بگذارم!
کاش که با لطف آفتاب به دریا
ابر شوم تا دوباره باز ببارم!
#هادی_محمدحسنی
@golchine_sher
می خواست قلم از لب خندان بنویسد
از شادی مردم به خیابان بنویسد
می خواست بهاری شود و خوش بنوازد
از عطر گل سوسن و ریحان بنویسد
می خواست ز صد رنگی پاییز دل انگیز
از خش خش برگ و نم باران بنویسد
می خواست که لب وا کند از عشق سراید
از بوسه ی مستانه، فراوان بنویسد
می خواست که با شور و شعف حرف دلش را
در قالب افسانه و رمان بنویسد
اما به زمین کرد نظر، اشک تراوید
تصمیم گرفت از غم و حرمان بنویسد
تصمیم گرفته غزل از دل بسراید
از ضجه ی آن کودک گریان بنویسد
از دشمنی و قحطی اخلاق بگوید
از عنصر گم گشته ی ایمان بنویسد
از همهمه ی باند تبهکار جهانی
از غرش دیوانه ی نادان بنویسد
از حمله ی بی وقفه بیداد و تباهی
از غزه ی بی حامی ویران بنویسد
از بغض گلوگیر و غم کودک سوری
از بارش آشوب به لبنان بنویسد
از سوختن خرمن امید بنالد
از خستگی و سفره ی بی نان بنویسد
از شعله ی ویرانگر تهدید و تجاوز
در خشکی و دریا و بیابان بنویسد
اوضاع جهان مایه شرم است و خجالت
سخت است قلم جز غم انسان بنویسد
#مجتبی_باقی
#عضوکانال
@golchine_sher
🌹کُنج آرام حریمت🌹
نمی خواهم به جز آیینه ها هم صحبتی دیگر
به غیر از کنج آرام حریمت خلوتی دیگر
تمام عمر میزان بوده ام با صبحِ دیدارت
گمانم می رسد وقت عبورت ساعتی دیگر
غنیمت می شمارم لحظه ی ناب اَذانَت را
هم آوای قنوتت می شوم در رکعتی دیگر
بخوان از بیکرانِ عاشقی همواره جانم را
رها از تنگنای این قفس، در وسعتی دیگر
به دریا می رسانی عاقبت این رود گریان را
ندارم جز تلاقی با نگاهت حاجتی دیگر
بیا تقدیمت ای شمع نهان خاکستر عمرم
ندارم بعد از این پروانگی ها حسرتی دیگر
غروب است و غمی شیرین نشسته در دل و جانم
غروب است و نمی خواهم پس از این غربتی دیگر
#مریم_محبی_نژاد_کرمان_نرماشیر
#عضوکانال
#شهید_جمهور
#خادم_الرضا
#شهدا_را_یاد_کنید_با_ذکر_صلوات
@golchine_sher
چون سرمه میوزی قدمت روی دیدههاست
لطف خط شکسته به شیب کشیدههاست
هرکس که روی ماه تو را دیده، دیده است
فرقی که بین دیده و بین شنیدههاست
موی تو نیست ریخته بر روی شانههات
هاشور شاعرانه شب بر سپیدههاست
من یک چنار پیرم و هر شاخهای ز من
دستی به التماس به سمت پریدههاست
از عشق او بترس غزل مجلسش نرو
امروز میهمانی یوسف ندیدههاست
#حامد_عسکری
@golchine_sher