شادی کوچکی میخواهم
آنقدر کوچک که
کسی نخواهد آن را از من بگیرد...
#ناظم_حکمت
@golchine_sher
در راه رسیدن به تو گیرم که بمیرم
اصلاً به تو افتاد مسیرم که بمیرم
یک قطرهی آبم که در اندیشهی دریا
افتادم و باید بپذیرم که بمیرم
یا چشم بپوش از من و از خویش برانم
یا تَنگ در آغوش بگیرم که بمیرم
این کوزه ترک خورد! چه جای نگرانی است
من ساخته از خاک کویرم که بمیرم
خاموش مکن آتش افروختهام را
بگذار بمیرم که بمیرم که بمیرم
#فاضل_نظری
@golchine_sher
فتنه را هم روز روشن، در خیابان دیدهام من
هم میان کینههای کهنه، پنهان دیدهام من
فتنه را در شعرِ بیدردی و در ابیات بیرگ
در قرائتهای بیغیرت ز قرآن دیدهام من
فتنه را در قلب ایمانهای خالی از سیاست،
در سیاستهای بی تدبیر و ایمان دیدهام من
فتنه در هیات، میان بیولیها سینه میزد
فتنه را در حوزهی سردرگریبان دیدهام من
فتنه، در بیدردیِ داراست، در عهدِ نداری
فتنه را در فقرِ ایمان، در غم نان دیدهام من
فتنه را دیروز وقتی از جنوب شهر رفتم
تا شمال شهر، در طول خیابان دیدهام من
فتنه را در خنجری از پشت، با دست خودیها،
فتنه را در جازدن، در نقض پیمان دیدهام من
فتنه را در ضربهی شمشیر در محراب کوفه
فتنه را در جام زهری در جماران دیدهام من
گونهای از فتنه را دلشاد از اندوه لبنان،
گونهای را در صف تهمت به مردان دیدهام من
فتنه را همراه و دوشادوش تکفیری به میدان
با زبانی تیزتر از تیغ عریان، دیدهام من
فتنه را در فتنه و در بازی قدرت مصمّم،
روبروی ظالم اما، سست و لرزان دیدهام من
این طرف، دیوار افراط است، آن سو، چاه تفریط
فتنه را هم پشت این، هم در دلِ آن دیدهام من
#قاسم_صرافان
@golchine_sher
به روی چشم تَرم آفتاب میماند
هوای صحن خوش انقلاب میماند
اذان و اذن دخول و تب دو رکعت عشق
میان این همه رزق ثواب میماند
تمام پنجره ها را به عشق بوسیدم
و باز لذت ِحال خراب میماند
صدای دلخوش نقاره خانه میپیچد
به روی چشم ترم حس ناب میماند
تمامْ وقت شلوغ است صحنِ آزادی
سلام دادم و طعمِ جواب می ماند...
کنارِ گنبد و گلدستهی طلات آقا
چقدر خاطرهی بی حساب میماند
کنار این همه زائر درون هر چمدان
تب زیارت عالیجناب میماند
بیادِ صحن و سرایت هنوز بیدارم
تب زیارتتان مثلِ خواب میماند
#صفيه_قومنجانی
#عضوکانال
@golchine_sher
نپرس قبل تو دل ساکن کجا بودهست
که از قدیم به مهر تو آشنا بودهست
خدا نخواست تو را زودتر به من بدهد
وگرنه حاکم این عشق هم خدا بودهست
به درس تجربه آموختم درین دنیا
کلید خواستن و داشتن، دعا بودهست
ببین چگونه گرهها یکییکی وا شد
که دست عشق همیشه گرهگشا بودهست
کسی میان من و تو فراق حکم نکرد
که اختیار "من و تو" به دست "ما" بودهست
پس از تو هرچه که باشد بجز سعادت نیست
غم آنچه بوده فقط در گذشتهها بودهست
نوشته بوده خدا عشق را به دفتر ما
که عشق، سهم من و قسمت شما بودهست
#پوریا_شیرانی
@golchine_sher
آغوش تو ای دوست! درِ باغ بهشت است
یک شب بدرآی از خود و بر من بگشایش
هر دیده که بینم به تو میسنجم و زشت است
چشمی که تو را دید، جز این نیست سزایش!
دل بیمش از این نیست که در بند تو افتاد
ترسد که کنی روزی از این بند رهایش
وصل تو، خود جان و همه جان جوان است
غم نیست اگر جان بستانی به بهایش
بانوی من، اندیشه مکن، عشق نمرده است
در شعر من، اینسان که بلند است صدایش
#حسین_منزوی
@golchine_sher
بازخواستت نخواهم کرد
که چرا خردههای وجودم را گرفتی
و با آن وطنی ساختی...
عاشقان را همین بس
که غمهاشان
آشیان گنجشکها باشد!
#سعاد_الصباح
@golchine_sher
دل خمره ای از جرم و گناه است کجایی؟
مستی وسط شهر به راه است کجایی؟
چون اشکِ من این رودِ به دریا نرسیده
سرمایه ی عمرم همه آه است کجایی؟
سر می رود از تشنه گی ات کوزه ی دنیا
این قافله در حسرت چاه است کجایی؟
جاری شده اندوهِ تو بر شانه ی این شهر!
هر بافه خودش ؛چند سپاه است کجایی؟
سیل غم تو خانه براندازترین است!
این هجرِ دل آزار؛ گناه است کجایی؟
با تو که نشستیم به افلاک رسیدیم!
درویش؛ در این معرکه شاه است کجایی؟
شب مردمک دیده به در دوخته برگرد!
ای ماه؛ جهان چشم به راه است کجایی؟
#اکــرم_نورانی
#عضوکانال
@golchine_sher
ردِّ زمان به روی مکان دیده میشود
مثل عصب که با ضربان دیده میشود
چاهی که منتهیست به عمق تُهی من
در صورتم به شکل دهان دیده میشود
در دست روح من که در اینجا مسافر است
جسمم به شکل یک چمدان دیده میشود
من کاج سبز و سرکش باغ تحیرم
پیری که سالهاست جوان دیده میشود
نامرئی است عُجب در اخلاق، چون نسیم
در پرچمی که خورد تکان دیده میشود
بر روی خویش چشم ببند از طریق گوش
دقت کنی صدای اذان دیده میشود
مثل کسی که صورت او مشت خورده است
در صورتم گذشت زمان دیده میشود
#مهدی_رحیمی_زمستان
@golchine_sher