ای خواهرِ در مهر و محبت مشهور
از بغض تو شد زینبِ(س)مضطر؛ رنجور
قدری بنشین، روضه بخوان! گریه کنیم...
ای شاعرهٔ مرثیهٔ تشت و تنور!
#مرضیه_عاطفی
#عضوکانال
@golchine_sher
جان می خرم هر روز و وجدان می فروشم!
حالا خدا را نیز آسان میفروشم
آن ابر ولگردم که قطره قطره ام را
با قیمت گورم به گلدان می فروشم!
با اوّلین شلّاق، همرزمان خود را
در غربت سلول زندان می فروشم
خاک وطن را _ با تمام برگ و بارش_
دارم به شوق سیب لبنان می فروشم
من چشمهایم را _ به هر کس دوست دارد_
با یک جهان خواب پریشان می فروشم
قلب تو را هم مثل یک کالای ارزان
در ازدحام هر خیابان می فروشم
حالا که تقویمم گلی با خود ندارد
آن را به شب های زمستان می فروشم
خاورمیانه! سفره ام خالی است؛ خالی!
دیگر تفنگت را _ به قرآن _می فروشم!
نفرین به من، وقتی که شعر تازه ام را
در جشنواره، بابت نان می فروشم.
#محمد_علی_نیکومنش
#عضوکانال
@golchine_sher
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔻
انتشار آلبوم "زنی در من قدم می زند"
با صدای اردشیر رستمی،
شعر نزار قبانی
ترجمه #یدالله_گودرزی
#عضوکانال
توسط نشر نوین گویا
عرضه در همه سکوهای اینترنتی کتاب صوتی
زنی در من قدم میزند - نوین کتاب
https://novinketab.com/product/%D8%B2%D9%86%DB%8C-%D8%AF%D8%B1-%D9%85%D9%86-%D9%82%D8%AF%D9%85-%D9%85%DB%8C%D8%B2%D9%86%D8%AF/
@golchine_sher
آمد بهار و میل شکفتن نمانده است
از بس که زخمی ام غمِ مردن نمانده است
بخشیده ام به چشم نگارم بهشت را
سارق چه می بری که جز این تن نمانده است
ای شیخ آب شهر پر از خون بینواست
حکمی برای پاکی و شستن نمانده است
جانا خدا بس است محبت نثار کن
چشمی اگر برای تو روشن نمانده است
وقتی که نرخ نان جو از جان گران تر است
سرباز جان فدا برو میهن نمانده است
کودک سرش به سطل زباله کشید و گفت
این «گربه» بی غذاست که بر من نمانده است
#مختار_فعلی_شاهد
#عضوکانال
@golchine_sher
چشم وا کن ! تا طلسم هرچه جادو بشکند!
لب گشای از هم که بازار هیاهو بشکند!
گیسوانت را بیفشان دختر دریا ! که موج –
عرشه را همراه با سکان و پارو بشکند!
خوُد را بردار از سر! باز کن از تن زره!
تا صف جنگاوران بازو به بازو بشکند!
هر چه محکم باشم اما یک نگاهت کافی است
تا که کوه طاقتم از هر دو زانو بشکند!
تا سلامت رد شوم یک دم بخوابان تیغ را!
بیم دارم در عبورم طاق ابرو بشکند!
احتمالش می رود روز قیامت ناگهان-
موقع وزن گناهانم ترازو بشکند !
#اصغر_عظیمی_مهر
@golchine_sher
چای را گذاشت روی میز من
سبز شد مقابلم ، عزیز من
زیر برف، حرفهای داغِ داغ
صندلی او، میان میز من
ماه او میان ابر چای بود
سمتِ خود کشید، چشم تیز من
خورد تا لبم به استکان او
خوب شد کمی دلِ مریض من!
حَبه حَبه حَرف او رسوب کرد
در میانِ تلخیِ غلیظِ من
سر کشیدمش
- بریز!
- نه!
- بریز!
"کافی است " او
وَ هِی "بریز!" من
سرخیِ لبش که طعنه زد به چای
ریخت بر زمین
شکست استکان!
رد بوسه ماند روی برفها
#سیدمحمدحسین_ابوترابی
#عضوکانال
@golchine_sher
مي گويند انسانهاى خوب به بهشت مي روند
اما من مي گويم:
انسانهاى خوب هرجا که باشند،
آنجا بهشت است...
#فریدون_فرخزاد
@golchine_sher
تا ذره ای ز درد خودم را نشان دهم
بگذار در جدا شدن از یار جان دهم
همچون نسیم می گذرد تا به رفتنش
چون بوته زار دست برایش تکان دهم
دل بُرده از من آنکه ز من دل بریده است
دیگر در این قمار نباید زیان دهم
یعقوب صبر داشت و دوری کشیده بود
چون نیستم صبور چرا امتحان دهم
یوسف فروختن به زر ناب هم خطاست
نفرین اگر تو را به تمام جهان دهم
#فاضل_نظری
@golchine_sher
آورده است چشم سیاهت یقین به من
هم آفرین به چشم تو، هم آفرین به من
من ناگزیر سوختنم چون که زل زدهست
خورشید تیز چشم تو با ذرهبین به من
ای قبلهگاه ناز، نمازت دراز باد !
سجادهات شدم که بسایی جبین به من
بر سینهام گذار سرت را که حس کنم
نازل شدهست سورهای از کفر و دین به من
یاران راستین مرا میدهد نشان
این مارهای سرزده از آستین به من
تا دست من به حلقهی زلفت مُزین است
انگار داده است سلیمان نگین به من
محدودهی قلمرو من چینِ زلف توست
از عرش تا به فرش رسیدهست این به من
جغرافیای کوچک من بازوان توست
ای کاش تنگتر شود این سرزمین به من..
#علیرضا_بدیع
@golchine_sher