ﺭﻭﺯﮔﺎﺭﯾﺴﺖ زلیخا چه ﻓﺮﺍﻭﺍﻥ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ
ﻫﺮ ﺯِ ﭼﺎﻩ ﺁﻣﺪﻩ ﺍﯼ ﯾﻮﺳﻒ ﮐﻨﻌﺎﻥ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ
ﻋﺸﻖ ﻫﻢ ﺩﺭ ﭘَﺲِ ﭘﺴﺘﻮﺳﺖ ﺑﻪ ﻗﻮﻝ ﺳﻬﺮﺍﺏ
ﭘﺸﺖ ﺩﺭﯾﺎ ﺩﮔﺮ ﺁﻥ ﺷﻬﺮ،ﺑﯿﺎﺑﺎﻥ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ
ﺑﯿﮕﻨﺎﻫﯽ ﺷﺪﻩ ﺩﺭ ﮐﻮﭼﻪ ﯼ ﻣﺎ ﺟُﺮﻡ ﻭ ﮔﻨﺎﻩ
ﯾﻮﺳﻒ ﺍﺯ ﭘﺎﮐﯽِ ﺧﻮﺩ ﺣﺒﺲ ﺑﻪ ﺯﻧﺪﺍﻥ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ
ﻓﺎﻝ ﺣﺎﻓﻆ ﺯﺩﻡ ﺍﺯ ﺑﺨﺖِ ﺧﻮﺷﻢ ﺣﺎﻓﻆ ﮔﻔﺖ
ﻧﺮﮔﺲ ﻣﺴﺖِ ﻏﺰﻝ حیف،، که ارزان ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ
ﺑُﻠﺒُﻞ ﺍﺯ ﺷَﺮﻡ ﻭ ﺣﯿﺎ ﺩﺭ ﭘَﺲِ ﮔُﻞ ﺧﺎﻣﻮﺵ ﺍﺳﺖ
ﺯﺍﻍ ﺩﺭ ﺍﻧﺠﻤﻦ ﺷﻌﺮ ﻏﺰﻟﺨﻮﺍﻥ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ
ﺍﯼ ﮐﻪ ﺍﺯ ﮐﻮﭼﻪ ﯼ ﻣﻌﺸﻮﻗﻪ ﯼ ﻣﺎ ميگذری ﻋﺎﻗﻞ ﺑﺎﺵ
ﯾﺎﺭ ﻭ ﻣﻌﺸﻮﻗﻪ ﺩرﺍﯾﻦ ﺩِﻟﮑﺪﻩ ﺍﺭﺯﺍﻥ ﺷﺪﻩ ﺍست
#ساحل_مولوی
@golchine_sher
زخمم بزن، که زخم مرا مرد میکند
اصلا برای عشق سرم درد میکند
زخمم بزن که لااقل این کار ساده را
هر یار بی وفای جوانمرد میکند
آنجا که رفتهای خودمانیم هیچکس
آنچه دلم برای تو میکرد، میکند؟
در را نبستهای که هوای اتاق را
باد خزان فاصله دلسرد میکند
فردا نمیشوی که نمیدانی عشق تو
دارد چه کار با من شبگرد میکند
خاکستر غروب تو هرروز در افق
آتشپرست روح مرا زرد میکند
عاشق بکُش که مرگ، مرا زنده میکند
زخمم بزن که زخم مرا مرد میکند
#نجمه_زارع
@golchine_sher
از من گذشت و من هم از او بگذرم! ولی
با چون منی بغیر محبت روا نبود ...
#شهریار
@golchine_sher
#حضرت_ام_البنین_سلام_الله_علیها
من و کنیزی آل عبا خدا را شکر
من و حریم ولی خدا خدا را شکر
کنیز فاطمه بودن چه عزتی دارد
من و عنایت خیر النسا خدا را شکر
مرا به رخصت زینب خدا پناهم داد
که با حسین شدم آشنا خدا را شکر
خدا نوشت شوم مادر حسین و حسن
کشید آخر کارم کجا خدا را شکر
خدا نوشت که من مادر اباالفضلم
که او شود به حسینم فدا خدا را شکر
شوند جمله پسرهای من غلام حسین
کنند نوکری مجتبی خدا را شکر
عزیز فاطمه! زینب! بیا در آغوشم
بیا به دامن مادر بیا خدا را شکر
نویدِ پورِ علمدار داده مولایم
برای یاری کرب و بلا خدا را شکر
برای روز علمداری اش دعا بکنیم
که هست آبروی خیمه ها خدا را شکر
شنیده ام که دو دستش ز تن جدا گردد
به تیر و نیزه شود مبتلا خدا را شکر
شنیده ام که به صورت فتد زمین بی دست
مگر که خیمه بماند بجا خدا را شکر
شنیده ام زتعصب پس از شهادت هم
سری برآورد از نیزه ها خدا را شکر
شنیده ام که حسین از قفا شود بی سر
و اهل کوفه کنند از جفا خدا را شکر
شنیده ام که لباس اسیری ات بر تن
کُنی کنارِ تنِ سر جدا خدا را شکر
شنیده ام که شود پاره پاره معجرها
حجاب کس نشود بر ملا خدا را شکر
پس از گذشت اسارت که از سفر آیی
سپاهِ خصم در آید ز پا خدا را شکر
#محمود_ژوليده
@golchine_sher
درخت ها همه عریان شدند، آبان شد
و باد آمد و باران گرفت و طوفان شد
نیامدی و نچیدی انار سرخی را
که ماند بر سر این شاخه تا زمستان شد
نیامدی و ترک خورد سینه ی من و آه
چقدر یک شبه یاقوت سرخ ارزان شد
چقدر باغ پر از جعبه های میوه شد و
چقدر جعبه ی پر راهی خیابان شد
چقدر چشم به راهت نشستم و تو چقدر
گذشتن از من و رفتن برایت آسان شد
چطور قصه ام اينقدر تلخ پایان یافت؟
چطور آنچه نمیخواستم شود آن شد؟
انار سرخ سر شاخه خشک شد، افتاد
و گوش باغ پر از خنده ی کلاغان شد
#پانته_آ_صفایی
@golchine_sher
به بام شاه و گدا، مثل ابر می بارد
چقدر عشق، شریف است و دست و دل باز است
#سعید_بیابانکی
@golchine_sher
چشم خون، حال پریشان،
قلب غمگین، جان مست
کودکم!
دستم پر از اسباب بازی های توست
#فاضل_نظری
@golchine_sher
هرکس به قدر وسع خریدار یوسف است
سرمایهی شکستهدلان چیست؟ آرزوست
#فاضل_نظری
@golchine_sher
گویا خــــدا تعقیب کرده رَدِ پایـم را
من خسته از دنیا و او دارد هوایم را
هر چند گاهی ناسپاس و میشوم غافل
او بهترین عشقی که میپوشد خطایم را
از دور باطل که کلافه میشوم گاهی
حتـی نمی جویم قدم های خدایـم را
شب های بی مهتاب می ایم به خلوتگه
تــا آشنایی نَشنَوَد سوزِ صدایــم را
دائم تلاوت میکنم آیـاتِ ابیاتم
آهسته میخوانم دعـــای ربنایم را
شب ها به عشقش مینوازم با سه تارم که
او بشنود سمفونـــیِ این نغمه هایم را
وقتی به پیشش هستم و غرقِ تماشایش
حس میکنم تعبیـر کرده خواب هایم را
در زیرِ بارانـی که عطـرش اسمانی ست
خوشحال و خندانم که او دارد هوایم را
#محمود_خاتمی(خاتم)
#عضو_کانال
@golchine_sher
از قید خط و زلف، امید نجات هست
بیچاره عاشقی که شود مبتلای چشم
#صائب_تبریزی
@golchine_sher
از من گذشت و هیچ نظر با مَنش نبود
آه از خیال خام دل زود باورم
#سیداحمداحمدزاده
@golchine_sher
کاش دور و بر ما این همه دلبند نبود
و دلم پیش کسی غیر خداوند نبود
آتشی بودی و هر وقت تو را میدیدم
مثل اسپند دلم جای خودش بند نبود
مثل یک غنچه که از چیده شدن میترسید
خیره بودم به تو و جرئت لبخند نبود
هر چه من نقشه کشیدم به تو نزدیک شوم
کم نشد فاصله، تقصیر تو هر چند نبود
آه ای تابلوی تازه به سرقت رفته
کاش نقاش تو این قدر هنر مند نبود
#کاظم_بهمنی
@golchine_sher
خرم آنکس که در این محنتگاه
خاطری را سبب تسکین است
#پروین_اعتصامی
@golchine_sher
در شهر من این نیست راه و رسم دلداری
باید بفهمم تا چه حدی دوستم داری
موسی نباش اما عصا بردار و راهی شو
تا کی تو باید دست روی دست بگذاری
بیزارم از این پا و آن پا کردنت ای عشق
یا نوشدارو باش یا زخمی بزن کاری
من دختری از نسل چنگیزم که عاشق شد
خوکرده با آداب و تشریفات درباری
هرکس نگاهت کرد چشمش را در آوردند
شد قصۀ آقامحمدخان قاجاری
آسوده باش از این قفس بیرون نخواهم رفت
حتی اگر در را برایم باز بگذاری
چون شعر هرگز از سرم بیرون نخواهم کرد
باید برای چادرم حرمت نگه داری
تو میرسی روزی که دیگر دیر خواهد شد
آن روز مجبوری که از من چشم برداری
#فاطمه_سلیمانی
@golchine_sher
گر دل نبوَد کجا وطن سازد عشق
ور عشق نباشد به چه کار آید دل
#ابوسعید_ابوالخیر
@golchine_sher
در خیالاتِ خودم در زیر بارانی که نیست
می رسم با تو به خانه، از خیابانی که نیست
می نشینی روبه رویم خستگی در میکنی
چای می ریزم برایت توی فنجانی که نیست
باز میخندی و میپرسی که حالت بهتر است؟
باز می خندم که خیلی..!گرچه میدانی که نیست...
شعر میخوانم برایت واژه ها گل می کنند
یاس و مریم می گذارم توی گلدانی که نیست
چشم می دوزم به چشمت،می شود آیا کمی
دست هایم را بگیری بین دستانی که نیست؟
وقتِ رفتن می شود با بغض می گویم نرو
پشتِ پایت اشک می ریزم در ایوانی که نیست
می روی و خانه لبریز از نبودت می شود
باز تنها می شوم با یاد مهمانی که نیست
رفته ای و بعد تو این کار هر روز من است
باورِ اینکه نباشی کار آسانی که نیست...
#بیتا_امیری
@golchine_sher
شبیه بغضِ نوزادی که ساعت هاست می گرید
پر از حرفم،کسی اما زبانم را نمی فهمد...
#حسین_منزوی
@golchine_sher
مادرم گفت: که عاشق نشوی!
گفتم: چَشم
چِشم های تو مرا بی خبر از چَشمم کرد!
#محمد_مهدی_شفیعی
@golchine_sher
بجز وصال تو؛
هیچ از خدا نخواستهایم
که حاجتی نتوان خواست
از خدا جز تو...
#فروغی_بسطامی
@golchine_sher
نازنین آمد و دستی به دل ما زد و رفت
پرده ی خلوت این غمکده بالا زد و رفت
کنج تنهایی ما را به خیالی خوش کرد
خواب خورشید به چشم شب یلدا زد و رفت
درد بی عشقی ما دید و دریغش آمد
آتش شوق درین جان شکیبا زد و رفت
خرمن سوخته ی ما به چه کارش می خورد
که چو برق آمد و در خشک و تر ما زد و رفت
رفت و از گریه ی طوفانی ام اندیشه نکرد
چه دلی داشت خدایا که به دریا زد و رفت
بود آیا که ز دیوانه ی خود یاد کند
آن که زنجیر به پای دل شیدا زد و رفت
سایه آن چشم سیه با تو چه می گفت که دوش
عقل فریاد برآورد و به صحرا زد و رفت
#هوشنگابتهاج
@golchine_sher
آن قدر فكرم به چشمان تو مشغول است كه
می بري از خاطرم هرگونه استدلال را
#میثم_رنجبر
@golchine_sher
ای آنکه به تاریکی شب پابندی
تنها به نسیم ماه دل میبندی
با اینکه تمام روزهایت تار است
صبح آمده، وانمود کن میخندی
#صفیه_قومنجانی
#عضوکانال
@golchine_sher
دعا کنید مرا ای تمام مردم شهر
که ما به زور دعا ها به پای هم برسیم
#محمد_احسان_امینایی
@golchine_sher
پیچیده عطر چای و صدای چکاوکان
آرام میچکد نم دستان آسمان
شبنم نشسته روی تن ناز نسترن
غرق عرق شده گلِ شببو کنار آن
گنجشکهای عاشق اردیبهشتماه
پر میکشند شاد و رها در مسیرمان
فصل تلاقی قلم و قلب و قافیه
با قاصدک قصیدهٔ زیباتری بخوان
آری بهار آمده عاشق کند تو را
با من بیا به باغ پر از گل قدمزنان
#پریسا_مصلح
@golchine_sher
سینه ام دكان عطاریست
دردت چیست ؟
شمبلیله ،رازیانه ، شاهی و گشنیز
اهل آویشن ،نبیذِ سرخ شورانگیز
سینه ام دكان عطاریست ...
دردت چیست؟
تو اگر جسمت بهاران است اما
جان تو پاییز..
عازم مسجد سلیمانی ولیكن میرسی تبریز
عاشقی تو عاشقی تو ...
سینه ام دكان عطاریست ، دردت چیست ؟
من برای عاشق بی كس...
من برای عاشق بی چیز...
راه رفتن ، گریه كردن زیر باران می كنم تجویز ...
سینه ام دکان عطاریست ، دردت چیست ...
#محمدصالح_علا
@golchine_sher
مگو اصحابِ دل رفتند و شهرِ عشق شد خالی
جهان پُر شمسِ تبریز است، مردی کو چو مولانا؟!
#کمال_خجندی
@golchine_sher
مانند اسیر نم نمک می میرم
در کنج اتاق مشترک می میرم
بعد از تو شبیه رود بی آبم که
از تشنگی ات بدون شک می میرم
#نوروزرمضانی
@golchine_sher
شعر من شهره ی آفاق شد از وقتی که؛
وصفِ یک گوشهی دنجِ حرمت راگفتم!
#نگین_نقیبی
#امام_رضا
@golchine_sher
گل که می گرید غم عریانی اش را می خورد
پیچ و تاب زخم سرگردانی اش را می خورد
خاک اگر باران نمی بیند گناه ابر چیست؟
نامسلمان چوب بی ایمانی اش را می خورد
عشق را از دستبرد بی وفایی دور کن
گرگ بی شک برّه ی قربانی اش را می خورد
راستی! بار کج خود را به منزل می برد
آن که دارد نان بی ایمانی اش را می خورد؟
وامصیبت! شیخ راه قبله را گم کرده است
غصه ی معشوقه ی پنهانی اش را می خورد
اشک بند آمد ولی این سد بی جان نیمه شب
بی گمان دیواره ی سیمانی اش را می خورد
#ناصر_حامدی
@golchine_sher