eitaa logo
گلچین شعر
14.3هزار دنبال‌کننده
788 عکس
273 ویدیو
12 فایل
ارتباط با ادمین: @noroz_ad کانال دوم ما @robaiiyat_takbait
مشاهده در ایتا
دانلود
اظهار عشق را به زبان احتیاج نیست چندان که شد نگه به نگه آشنا بَس است... @golchine_sher
هم شرابِ ناب هستی  هم سبو ، هم باده ای من فدای چشم تو میخانه کردی خویش را @golchine_sher
از باغ می برند چراغانی ات کنند تا کاج جشن های زمستانی ات کنند پوشانده اند « صبح » تو را « ابرهای تار » تنها به این بهانه که بارانی ات کنند یوسف! به این رها شدن از چاه دل مبند این بار می برند که زندانی ات کنند ای گل گمان مکن به شب جشن می روی شاید به خاک مرده ای ارزانی ات کنند یک نقطه بیش فرق رحیم و رجیم نیست از نقطه ای بترس که شیطانی ات کنند آب طلب نکرده همیشه مراد نیست گاهی بهانه ای است که قربانی ات کنند @golchine_sher
می‌شود هر روز جرم و اشتباهم بیشتر هست اما بخشش تو از گناهم بیشتر بسکه تن دادم به عصیان و خطا این روزها دور شد از خانه‌ات اینگونه راهم بیشتر احتیاجی نیست در آتش بسوزانی مرا می‌کِشَد آتش مرا این سوز و آهم بیشتر معصیت می‌آورم، آب و غذایم می‌دهی می‌چکد خجلت از این طرزِ نگاهم بیشتر کوله بارم از گناهم پر شد، اما آمدم باز هم این بار از تو عذرخواهم بیشتر دارم از زهرا ز دست خود خجالت می‌کشم شرمسار از روی تو رویِ سیاهم بیشتر چند وقتی می‌شود آواره بودم، باز هم چادری خاکی مرا داده پناهم بیشتر زیر بار معصیت بالم به هم پیچیده بود یک نگاه مادرم شد تکیه گاهم بیشتر @golchine_sher
صدای ضبط، اتوبان، هوای بارانی به خود بیا! نرسیده به قم توقف کن سلام دختر باران! سلام خواهر ماه! بهشت را به همین سادگی تصرف کن سیدحمیدرضا برقعی @golchine_sher
بدنت بکرترین سوژه ی نقاشی ها  و لبت منبع الهام غزل پاشی ها با نگاهت همه ی زندگی ام بر هم ریخت عشق شد ساده ترین شکل فروپاشی ها علی صفری @golchine_sher
نشود فاش کسی آنچه میان من و توست تا اشارات نظر نامه رسان من توست گوش کن با لب خاموش سخن می گویم پاسخم گو به نگاهی که زبان من و توست روزگاری شد و کس مرد ره عشق ندید حالیا چشم جهانی نگران من و توست گرچه در خلوت راز دل ما کس نرسید همه جا زمزمه ی عشق نهان من و توست گو بهار دل و جان باش و خزان باش، ارنه ای بسا باغ و بهاران که خزان من و توست این همه قصه ی فردوس و تمنای بهشت گفت و گویی و خیالی ز جهان من و توست نقش ما گو ننگارند به دیباچه ی عقل هر کجا نامه ی عشق است نشان من و توست سایه ز آتشکده ی ماست فروغ مه و مهر وه از این آتش روشن که به جان من و توست هوشنگ ابتهاج(سایه) @golchine_sher
ایکاش مسیح گونه اعجاز کنم او زنده که شد دوباره هی ناز کنم من یک چمدانِ اشک همراهم هست هر جمعه مزار مادرم باز کنم @golchine_sher
بَرایِ مَن که پُرَم از فِراق قِصّه نَگو اگَر کِتاب تو باشی، کِتابخانه مَنَـم! @golchine_sher
دلتنگم و دلگیر، مگر ابر بهارم؟ کو چاره به جز اینکه در این گوشه ببارم؟ ای قایق توفان‌زده، ای دل! به چه امید گفتی که تو را باز به دریا بسپارم؟ موجم که شنید از لب ساحل دم آخر: برگرد، به غیر از تو کسی نیست کنارم ابرم که بریدم دل از اعماق تهی تا بر شانه‌ات ای کوه کمی سر بگذارم دلتنگم و دلگیر ولی چاره ندارم جز اینکه تو را چون همگان دوست بدارم @golchine_sher
چشمانم گله دارند ازولگردی نگاهت دلی که بامن نباشد عاشق هرچشمی میشود @golchine_sher
بـرق چـشمـان تـو از دور مـرا می گـیـرد مـن اگـر دسـت بـه زلفـت بزنم می میرم بهمنی @golchine_sher
کبوترهای گوهرشاد یکایک سر شکست آن روز اما عهد و پیمان نه غم دین بود در اندیشۀ مردم، غم نان نه شبی ظلمانی و تاریک حاکم بود بر تهران به لطف حضرت خورشید اما بر خراسان نه کبوترهای گوهرشاد بودیم و صدای تیر پریشان کرد جمع یک‌دل ما را، پشیمان نه سراسر، صحن از فوج کبوترها چنان پر شد که چندین بار خالی شد خشاب آن روز و میدان نه یکی فریاد می‌زد شرمتان باد آی دژخیمان! به سمت ما بیاندازید تیر، اما به ایوان نه یکی فریاد سر می‌داد بر پیکر سری دارم که آن را می‌سپارم دست تیغ و بر گریبان نه برای او که کشتن را صلاح خویش می‌داند تفاوت می‌کند آیا جوان یا پیر؟ چندان نه دیانت بر سیاست چیره شد، آری جهان فهمید رضاجان است شاه مردم ایران، رضاخان نه! کلاه پهلوی هم کم‌کم افتاد از سر مردم نرفت اما سر آن‌ها کلاه زورگویان، نه! گذشت آن روزها، امروز اما بر همان عهدیم نخواهد شد ولی این‌بار جمع ما پریشان، نه! به جمهوری اسلامی ایران گفته‌ایم «آری» به هر چه غیر جمهوری اسلامی ایران: «نه» کجا دیدی که یک مظلوم تا این حد قوی باشد اگرچه قدرت ما می‌شود تحریم، کتمان نه دفاع از حرم یعنی قرار جنگ اگر باشد زمین کارزار ما تل‌آویو است، تهران نه! @golchine_sher
من از دنیای بی رحم سکوت و درد می آیم تو فریادی و هرگز این جهانم را نمی فهمی (پرنده شرقی) @golchine_sher
گر رسد بادِ مخالف،گر وَزد بادِ مُراد بادبانِ کشتی ما،«دل به دریا کردن» است...! ‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌ @golchine_sher
شب، محو انتظار تو بودم،دمید صبح گشتم به یاد روی تو، قربان آفتاب @golchine_sher
فروغ بخشِ شبِ انتظار ، آمدنی است رفیق، آمدنی، غمگسار، آمدنی‌ است به خاکِ کوچه‌ی دیدار، آب می پاشند بخوان ترانه، بزن تار؛ یار، آمدنی است ببین چگونه قناری ز شوق می‌لرزد! مترس از شبِ یلدا، بهار، آمدنی است صدایِ شیهه‌ی اسبِ ظهور می‌آید خبر دهید به یاران: سوار، آمدنی است بس است هرچه پلنگان به ماه خیره شدند یگانه فاتحِ این کوهسار، آمدنی است @golchine_sher
گفت در چشمان من غرق تماشایی چقدر گفتم آری، خود نمی‌دانی که زیبایی چقدر ‌ در میان دوستداران تا غریبم دید گفت: دوره‌گرد آشنا ! دور و بر مایی چقدر ! ‌ ای دل عاشق که پای انتظارش سوختی هیچ‌کس در انتظارت نیست، تنهایی چقدر ‌ عاشقی از داغ غیرت مرد و با خونش نوشت دل نمی‌بندی ولی محبوب دل‌هایی چقدر ‌ آتش دوری مرا سوزاند، ای روز وصال بیش از این طاقت ندارم، دیر می‌آیی چقدر سامانی @golchine_sher
در شهر صدای آه و غم می بارد گاهی چه زیاد گاه کم می بارد تاوان گناه ماست شاید، مردم باران بلا که پشت هم می بارد @golchine_sher
‌ ماییم که از باده ی بی‌جام خوشیم هر صبح منوریم و هر شام خوشیم گویند سرانجام ندارید شما ماییم که بی‌هیچ سرانجام خوشیم @golchine_sher
گیرم که عشق پیرهنی بود و کهنه شد؛ می‌پوشمش هنوز، تو بر تن چه می‌کنی؟ @golchine_sher
شور دیدارت اگر شعله به دل ها بکشد رود را از جگر كوه به دریا بكشد گیسوان تو شبیه ‌است به شب اما نه! شب كه اینقدر نباید به درازا بكشد خودشناسی قدم اول عاشق شدن است وای بر یوسف اگر ناز زلیخا بكشد عقل، یكدل شده با عشق، فقط می ‌ترسم هم به حاشا بكشد هم به تماشا بكشد یكی از ما دو نفر كشته به دست دگری‌است وای اگر كار من و عشق به فردا بكشد زخمی کینه ی من! این تو این سینه ی من من خودم خواسته ام کار به اینجا بکشد حال با پای خودت سر به بیابان بگذار پیش از آنی که تو را عشق به صحرا بکشد نظری @golchine_sher
گمان نمی کنم این دستها به هم برسند دو دلشکسته ی در انزوا به هم برسند کدام دست رسیده به دست دلخواهش که دست های پر از عشق ما به هم برسند فلک نجیب نشسته است وموذیانه به فکر که پیش چشم من این دو چرا به هم برسند شکوه عشق به زیرسوال خواهد رفت وگرنه می شود آسان دو تا به هم برسند محمدرضا رستم پور @golchine_sher 
با تيشه ی خيـــــــال تراشيده ام تو را در هر بتی كه ساخته ام ديده ام تو را از آسمــان بــه دامنـــــــــم افتاده آفتاب؟ يا چون گل از بهشت خدا چيده ام تو را هر گل به رنگ و بوی خودش می دمد به باغ من از تمــــام گلهـــــــا بوييده ام تـــــــــــو را رويای آشنای شب و روز عمــــر من! در خوابهای كودكی ام ديده ام تو را از هــــر نظر تــــــــو عين پسند دل منی هم ديده، هم نديده، پسنديده ام تو را زيباپرستیِ دل من بی دليل نيست زيـــرا به اين دليل پرستيده ام تو را با آنكه جـز سكوت جوابم نمی دهی در هر سؤال از همه پرسيده ام تو را از شعر و استعـــاره و تشبيه برتــــری با هيچكس بجز تو نسنجيده ام تو را قیصر امین پور @golchine_sher
بیشترین عشق جهان را به سوی تو می‌آورم... چرا که هیچ چیز درکنار من از تو عظیم تر نبوده است... @golchine_sher