دیگر نماند در پس شب آفتابمان
خورشیدمان بر آمد و بشکست خوابمان
باران گرفت دست زمین را و صاف شد
با روزگار تیره حساب و کتابمان
از بس که تشنه کام دویدیم دشت را
دریا برآمد از دل سنگ سرابمان
با هر نسیم از دل گل زخم های ما
تا دوردست رفته شمیم گلابمان
در آن سکوت مبهم تاریخ خوب شد
با بک نگاه آینه حال خرابمان
حالا مباد فاصله دلسردمان کند
از آن شکوه غیرت و آن انتخابمان
این سفره را مباد که دیگر به هم زنیم
یک وعده را کم آمد اگر نان و آبمان
در مکتبی که درس وفا موج می زند
از جنس همدلی ست سوال و جوابمان
می پرسی انقلاب چه کرده برای ما ؟!
پس ما چه کرده ایم به این انقلابمان ؟!
#حسن_زرنقی
#عضوکانال
#انقلاب
@golchine_sher