eitaa logo
گلچین شعر
13.8هزار دنبال‌کننده
745 عکس
259 ویدیو
10 فایل
ارتباط با ادمین: @noroz_ad کانال دوم ما @robaiiyat_takbait
مشاهده در ایتا
دانلود
یا علی 🌻 زمین بجز تو برای خود آفتاب ندیده زمان شبیه تو حتی به چشم خواب ندیده ببین که خالی و خشک است در بسیط زمانها زمین بی تو، شبیه کویر آب ندیده تویی که ساحل آرامشی و در شب طوفان دلی که نام تو را برده اضطراب ندیده کشیده کار گنهکار اگر به قعر جهنم به شعله نام تو را برده و عذاب ندیده شبیه اینه ها صافی و زلالی و... چشمی خدا نکرده تو را در پس نقاب ندیده   همیشه بر سر این خاک بوده سایه ی لطفت کدام ذره مگر لطف بوتراب ندیده؟! منم که عشق تو را دارم و وصال تو را نه! منم خماری آن ساغر شراب ندیده گناه کرده خدا خوانده ام تو را  ولی انگار خدا خودش هم از این خوب تر ثواب ندیده چه گویم از تو که جان داده های عشق تو هستند همیشه میثم تمارها، طناب ندیده تو انتخاب خدا بوده ای برای دل ما که روزگار از این بهتر انتخاب ندیده برای یاری خود تا سوال کرده پیمبر به روشنی تو هر بار را جواب ندیده کسی که دم زده از این و آن برای خلافت در التهاب بیابان بجز سراب ندیده مسلم است که مومن نبوده است به قران کسی که نام تو سر خط این کتاب ندیده کسی که آیه ی تبلیغ خوانده است چگونه تو را هرآینه مصداق این خطاب ندیده گل محمدی باغ بی خزان نبوت... بجز تو در دل و در دیده اش گلاب ندیده به زیر سایه ی لطفت پناه برده دل من دلی که از تو بجز لطف بی حساب ندیده @h_zarnaghi
غدیر در دل خُم برکه ای حقیر نبود نبود چشمه و رودی اگر غدیر نبود اگر غدیر نبود و علی امام نبود یقین برای بشر هیچ دستگیر نبود به چند راهی دنیا غدیر ثابت کرد اگر نبود علی تا خدا مسیر نبود غدیر در دل تاریخ می زند فریاد... بجز علی به پیمبر کسی نظیر نبود اگر غدیر به ساغر می آمد از دل خم یقین که کار خماران عشق گیر نبود اگر به تشنگی اش از غدیر می نوشید به جای جای زمین این همه کویر نبود اگر زمانه علی را امیر خود می کرد چنین به دست حقیران خود اسیر نبود غدیر کاش که می ماند و بعد عاشورا به پیش فاطمه اسلام سر به زیر نبود @golchine_sher  
برای شهید بی سر (۱۷ساله) که در دفاع مقدس بخاطر لو ندادن عملیات زنده زنده سرش را از تن جدا کردند عجب سرنوشتی عجب سر گذشتی به پای که اینگونه از سرگذشتی؟! شد آن لحظه ای سربلندی نصیبت که از زیر قران مادر گذشتی به حنجر دمی زیر منت نماندی چه خوب از دم تیغ خنجر گذشتی تو ای جانِ جان از حصار تن خود سبکبال مثل کبوتر گذشتی نسیمی شدی و در آن صبح روشن به پروازی از هر چه معبر گذشتی چنان غنچه بودی که لب وا نکردی و از باغ پاییز، پرپر گذشتی برای وطن، آه پس من چه کردم؟! تو وقتی که رفتی و از سر گذشتی @golchine_sher  
حسین کاش گُذارش به کربلا نمیفتاد وَ با جماعت بی رحم و بی وفا نمیفتاد حسین کاش که دیگر به سمت کوفه نمی رفت وَ در مسیر به طوفانی از بلا نمیفتاد یقین به مقصد خود می رسید کشتی دنیا به موج خون اگر آنروز ناخدا نمیفتاد "به راه کاش بیایند و در غلاف بمانم" حسین از لب شمشیرش این دعا نمیفتاد سر سلامت از این فتنه ها نداشت زمانه اگر حسین سرش از بدن جدا نمیفتاد اگر چه حنجر او را به خنجر است تمنا ولی به سینه اش ای کاش رد پا نمیفتاد به شعله های فراق حسین داشت که می سوخت! چه می شد آتش دیگر به خیمه ها نمیفتاد ؟! حسین را چه بگویم؟! در این میانه چه می شد؟! که عاقبت سر و کارش به بوریا نمیفتاد حسین کشته نمی شد به کربلا و مدینه امام کشتن اگر در سقیفه جا نمیفتاد @golchine_sher
به روشنایی کلام نوری و روشن‌ترین کتابی تو چرا کتاب بگویم که آفتابی تو در این زمانه ظلمت چراغ بیداری به دیدگان و به دل‌های غرق خوابی تو به تشنگان کویری که راه گم کردند اگر بقیه سراب‌اند، عین آبی تو  به دوستان چو نسیمی لطیف و روح‌نواز به دشمنان خدا آتشین‌خطابی تو به مومنین چه بگویم که آیه‌های بهشت به هر چه کفر ولی آیهٔ عذابی تو سوال توست که «فأتوا بسورة مثله» به این سوال خودت بهترین جوابی تو تو آن شراب طهوری که وعده داده خدا بریز تا که بنوشم، همان شرابی تو! در این زمانهٔ سرشار از فریب و دروغ به راستی که همان حرف بی‌نقابی تو @golchine_sher
شوریده سر در بین سرها سر برآوردی رفتی به میدان کفر لشکر را در آوردی  چشم انتظار پاسخ هل من معینش بود تو انتظار سخت بابا را سر آوردی باب الحوائج بودنت را خوب ثابت کرد آن حاجتی که از امام خود برآوردی یاریِ بابا را در آن باران تیر و تیغ آه ای لبِ خشکیده حلقوم تر آوردی طوفان به پا شد لشکر دشمن به خود لرزید با خود به میدان تا که نام حیدر آوردی وقتی که دیدی بین خنجرها امامت را فریاد مظلومیتش را حنجر آوردی تیری رها شد...تا سپر باشی به مولایت آه ای کبوتر بچه! بال و پر در آوردی ای باغبان آخر چه حالی داشتی وقتی ! نشکفته بردی غنچه ات را پرپر آوردی @golchine_sher
"رحم الله عمی " هم عشق تو در این دل شیدا متفاوت هم جنس غمت با همه غم ها متفاوت ای ماه تر از ماه که دیدست و شنیدست؟! بر روی زمین مثل تو زیبا، متفاوت ای سرو سرافراز نشسته است بهاران بر قامت سبزت به تماشا متفاوت یک روز بر این شب زده دنیای دل ما سر می زند از چشم تو فردا متفاوت هر لحظه به جان دادن در راه خدایت دلواپسی ات با همه دنیا متفاوت اینبار که راهی شده ای از سر حسرت افتاده به پاهای تو صحرا متفاوت ای موج خروشان وفاداری و ایثار برخاستی از دامن دریا متفاوت افسوس از آن لحظه که دیدند علمدار برداشته مشک و علمش را متفاوت از هرچه که در کرببلا بوده حساب... دستان علمگیر تو با ما متفاوت @golchine_sher
هر روز کربلای تو تکرار میشود در عالمی عزای تو تکرار میشود همواره در نگاه پر از اشتیاق ما خوناب زخم های تو تکرار میشود در جان من که تکه ای از خاک کربلاست هر لحظه  رد پای تو تکرار می شود هم در دلم محبت بی انتهای تو هم در سرم هوای تو تکرار می شود با اینکه مستحق عتاب توام ولی در حق من دعای تو تکرار می شود ای آفتاب غرق به خون هر غروب را بر روی نی نوای تو تکرار می شود ای حنجر بریده به هر پرده از وجود فریاد حق نمای تو تکرار می شود هل من معین تو نه در آن روز بود و بس هر روز این ندای تو تکرار می شود تا هر زمان که هست یزیدی در این جهان حتما که ماجرای تو تکرار می شود با هر شهید بی سر و بی دست روضه ی عباس با وفای تو تکرار می شود با هر جوان ما که می افتد به روی خاک داغ پسر برای تو تکرار می شود  این داغ ها قبول ولی بعد کربلا کی داغ بوریای تو تکرار می شود ؟! @golchine_sher    
السلام علیک یا از لحظه ای که نشسته عشق حسین تو بر دل دائم تو را برده با خود ، این عشق منزل به منزل همراه نام حسینت نام تو را می توان دید در هر دم روضه خوانان، در سطر سطر مقاتل گاهی بلندای تل و گاهی سراشیب گودال در عشق اینگونه کردی یک روزه طی مراحل آه از زمانی که برگشت شیون کنان مرکب از دشت صد آه از آن دم که میشد دار و ندار تو بسمل دیدند کوفی صفت ها در تو شکوه علی را آنجا که خنجر کشیدی در مقتل از دست قاتل وقتی که مردان خود را بر مرکب نیزه دیدی حق داشتی سر بکوبی  آن لحظه بر چوب محمل ای خشم تو سیل و طوفان، با زخم های فراوان مانند کوه ایستادی، رو در روی هر چه باطل از کربلای حسینت راهی شدی خطبه بر لب ای فاتح کوفه و شام این راه شد با تو کامل @golchine_sher
چه غمگین، کاروانی می‌رود از کربلا تا شام گره خوردست آیا سرنوشت کربلا با شام؟ به نیزه آفتابی می‌شکافد سینه شب را و از گودال خون منزل به منزل می‌رود تا شام به دل بغض علی، در دست سنگ و در زبان طعنه در استقبال آل مصطفی برخاست از جا شام چنان سنگین‌دلی‌ها با کبوترهای زخمی شد که در شام بلا از غصه شد هر روز آنها شام نمی‌دانم چه دیده حضرت سجاد در این شهر که پرسیدند از رنج سفر، فرمود مولا: شام ولی این کاروان همراه با خود زینبی دارد به دست دختر شیر خدا افتاد از پا شام اگرچه جای خنجر خیزران می‌دید اما باز شبیه کربلا در چشم زینب بود زیبا شام اسارت را ببین راز شهادت بر ملا کرده چنان که مو به مو تفسیر کرده کربلا را شام @golchine_sher
این چه شوریست که برپاست چنین بر نیزه؟! گوئیا می برد از حادثه ها سر نیزه هم به قرآن ورق سوخته ای رحل شده هم به فریاد امامی شده منبر نیزه گوئیا می رسد از دور بهاری خونین بس که آذین شده با لاله ی پرپر نیزه نه فقط قافله سالار سرش بر نیزه ست می برد بر سر خود اکبر و اصغر نیزه بر سر نی به برادر که می افتد نظرش می رود بر جگر  زخمی خواهر نیزه این چه داغی و چه دردی ست که در معرکه ای بعد خنجر بزند بوسه به حنجر، نیزه شام را یکسره در خلوت شب خواهد رفت؟ یا که دارد به سر اندیشه دیگر نیزه؟! کاش از کوچه و بازار نیفتد گذرش تا نیفتد نظر سنگ دلان بر نیزه تا سر سرور خوبان دو عالم با اوست می رود از سر هر بام فراتر نیزه بر سر نیزه رها می رود این سر اما آه و صد آه از آن پیکر و از سرنیزه... @golchine_sher
هرجا به قفل معرکه نامت کلید شد درهای بسته پنجره ای از امید شد پلکی زدی و معجزه ی چشم سبز تو آغاز پر شکوفه ی فصلی جدید شد با جلوه ای که داشتی ای ماه کاملم شب در نگاه روشن تو ناپدید شد هر بار در حصاری از آغوش امن تو آن کودک یتیم که خندید عید شد آسوده اهل خانه نشستن نبوده ای  در تنگنای حادثه مویت سپید شد در خیمه ی حسین هر آنکس که جا گرفت آخر شبیه حر شد و رو سفید شد از خیمه ی حسین هر آنکس که دور شد سرباز و سر سپرده ی راه یزید شد با اینهمه به قول تو اما در این مسیر باید شهید بود و پس از آن شهید شد برای سید الشهدای مدافعان حرم @golchine_sher
زمانه با تو فهمیده ست معنای غریبی را و با آن بی وفا یارانت اوج نانجیبی را تو را در بین خود دیدند و رو به غیر آوردند ببین در مردم دنیا کمال بی نصیبی را جماعت روی آورده به اسلامی که در پستو فراوان ضرب کرده سکه ی مردم فریبی را تو هم مثل علی مرهم شدی و زخم ها خوردی که خنجر می زنند این تیره دل ها هر طبیبی را نگاهی بر حسین انداختی "لا یوم..."را خواندی چو دیدی در نگاه مهربانش بی شکیبی را به تابوت تو در آن لحظه ای که تیر می بارید به سیمای حسینت دیدی احوال عجیبی را...   سرش بالای نی دیدی، تنش را در ته گودال که او در پیش رو دارد فرازی و نشیبی را @golchine_sher
تو را در بین خود دیدند و رو به غیر آوردند ببین در مردم دنیا کمال بی نصیبی را @golchine_sher
مگر نه اینکه همان طفل غزه طفل من است چرا سکوت کنم سینه ام پر از سخن است برای من اگر انسانم و مسلمانم جوانِ جان به کف غزه نیز هم وطن است @golchine_sher
در پشت سر فرعونیان، در پیش رو دریاست اما چه باک از این و آن وقتی خدا با ماست روشن به چشم ماست دیروزی که طی کردیم چشم انتظار ما پس از این صبح فرداهاست ما با سر و سامان این دنیا نمی‌سازیم سرهای سرگردان ما بر دامن صحراست تاریخ می‌داند که ظالم‌سوز شد آخر هر شعله‌ی آهی که از جان‌های ما برخاست طوفان به پا کرده‌ست اینک آه مظلومان  یک شمه از هر آه ما طوفان الاقصی‌ست هر چند دنیایی دلش با غزه است اما کنج قفس این شیر زخمی همچنان تنهاست می آید و می‌گیرد از افتادگان دستی  مردی که بر پیشانی‌اش سربند یازهراست @golchine_sher
مسلمان سوخت از این داغ سنگین، نامسلمان هم مگر جور و جنایت می کند اینگونه، انسان هم؟! دوباره شمر راه آب را بر خیمه ها بسته ست نمی بارد چرا بر غنچه های تشنه باران هم؟! ببین کودک کشی ها را در این میدان و باور کن که هرگز دین ندارند این یزیدی ها و وجدان هم بگو دلگرم باشد آنکه می لرزد دلش گاهی سیاست همچنان در اختیار ماست میدان هم بگو این روزها ناگاه چون طوفان الاقصی  پریشان می کنیم این جمع شیطان را پشیمان هم   شکوفه می دهد همپای باغات فلسطینی دوباره باغ زیتون در بلندی های جولان هم رهایی تو را ای قدس بی تاب اند و می خواهند  بیایند و برایت جان دهند از نو شهیدان هم تو تنها نیستی ای قلب مجروح زمین! با تو.... دلش خون است جمهوری اسلامی ایران هم   صبوری کن بهارانی که می گفتند در راه است  به زودی می رود از کوچه باغت این زمستان هم @golchine_sher
تا کی سکوت و صبر باید آی انسان‌ها؟ پس کی مسلمانی به کار آید مسلمان‌ها؟ فوج کبوتر را به خاک و خون نمی‌بینید؟ آخر چرا این‌گونه در خوابید وجدان‌ها؟ در هر طرف فوارۀ خون است و خاکستر می‌آید اخباری که از جمع پریشان‌ها پرپر شدند و سوختند و سوختند آخر گلبرگ‌های تازه در این سُرب‌باران‌ها آن غیرت و همت که می‌گفتیم در ما کو؟ کو حاج قاسم‌ها؟ کجا رفتند چمران‌ها؟.. دنیا جلودارش نخواهد بود روزی که برخیزد از آه فلسطین باز طوفان‌ها @golchine_sher
بر شانه ی تو نعش شهیدی ست همچنان یعنی که با تو نور امیدی ست همچنان در دست کودکان تو از جنس بال و پر در این حصار تنگ کلیدی ست همچنان هر لحظه در مصیبت گل های پرپرت بر سینه ی تو داغ جدیدی ست همچنان فردای این زمانه ی چشم انتظار را   پیشانی تو صبح سپیدی ست همچنان کار تو لاله بودن و زیبا شکفتن است تا کار دشمن تو پلیدی ست همچنان ای غرق خون چه خوب نشان می دهی به ما عالم حسینی است و یزیدی ست همچنان @golchine_sher
اگر ردیف و اگر روح شعر من زهرا ست بخوان به شور که شیرینی سخن زهرا ست بهار شعر مرا واژه واژه در غزلم گل محمدی و یاس و نسترن زهرا ست به هر کرانه ی دشت بلا که می نگرم به هر شقایق خونین جگر چمن زهرا ست پرنده ای که بلند آشیانه است و دمی به دام و دانه ی دنیا نداده تن زهرا ست همان کسی که برای رضای حق به گدا شب عروسی خود داده پیرهن زهراست در آن سکوت وقیحانه بعد پیغمبر  به خطبه های رسولانه بت شکن زهرا ست نوشته بر در و دیوار خانه ی حیدر  -مثال روشن در عشق سوختن- زهرا ست   بهشت گوشه ای از خانه ی گلین علی ست برای خانه ی مولا اگر که زن زهرا ست @golchine_sher
از خون و خاکستر ببین در شهر باران را بسته ست خون راه تماشای خیابان را دی را ببین و دردهای ناتمامش را در جان ما سرمای سوزان زمستان را حالا پس از تو انفجار بغض های ما در صدر اخبار جهان آورده کرمان را روزی تو جانت را فدای مردمت کردی حالا فدایت می کنند این مردمان جان را آنشب تو را خیل رفیقانت بغل کردند حالا تو در آغوش می گیری شهیدان را در آسمان حتما که دیدی و بغل کردی ریحانه ی از آتش و خون ها هراسان را آخر چرا بر خاک و خون افتاده؟! وقتی تو بر روی چشمت می نشاندی هر چه مهمان را  بعد از تو جولان می دهند اینگونه نامردان از مرد خالی دیده اند انگار میدان را تا کی سکوت و صبر باید، وقت خونخواهی ست باید به طوفانی پشیمان کرد شیطان را @golchine_sher
زیارت_اربعین 🔹دست خالی برنگردی🔹 می‌روی دریا دل من! دست خالی برنگردی از میان دردها با بی‌خیالی برنگردی خاطر آشفتۀ من! می‌روی یادت بماند تا سر و سامان نیابی این حوالی برنگردی با تو نامی و نشانی از اسیران بلا نیست از بیابان‌ها اگر با خسته‌حالی برنگردی با نسیم اشک و آهت پر بزن تا آستانش تا نسوزد آتش عشق از تو بالی برنگردی خانۀ ما کربلا و دوریِ از خانه تا کی! می‌شود آیا به خانه چند سالی برنگردی؟ ماهی تنگ بلورم! ای دل بی‌تاب و تنگم می‌روی و کاشکی از آن زلالی برنگردی @golchine_sher
پیامبر_اعظم_ص_شهادت پس از تو آسمان از دامنش خورشید کم دارد زمین در سینه‌اش دریای طوفان‌زای غم دارد پدر بودی جهان را، بعد تو این پیر وامانده چنان طفل یتیمی تا ابد چشمان نم دارد رسیده پشت در اذن دخول انگار می‌خواند که عزرائیل هم چشمی بر این باب‌الکرم دارد قلم کاغذ نیاوردند آن روز، آه از آن روز بگو بنویسد اینک هر که در دستش قلم دارد پس از خود می‌سپاری دوستان و دشمنانت را به دست مهربان‌مردی که شمشیر دو دم دارد تو می‌خواهی پس از خود آن کسی بر منبرت باشد که با هر خطبه‌اش صد تیغ بُرّان بر ستم دارد کسی که خم نکرده لحظه‌ای سر پیش این دنیا ولی پیش یتیمان و فقیران پشت خم دارد برایت جانشین باید علی باشد، علی باشد که بی نام علی اسلاممان بسیار کم دارد @golchine_sher
امام_حسین_ع_مناجات در آرزوی شهادت ای در دلم محبت تو، هست‌و‌نیستم هستی تویی، بدون تو من هیچ نیستم اشک است و آه "نام تو"، آن‌را تمام عمر‌، هر صبح و شام زمزمه کردم، گریستم آخر مگر تو "هستی" من نیستی حسین؟! پس من در این زمانه به دنبال چیستم حُرَّم و یا که شمر در این کربلای نفس؟! اصلاً خودت بگو که در این صحنه کیستم اصلاً در این مبارزه‌ها جای من کجاست ای وای اگر که روبروی تو بایستم :: آخر شهید می‌شوم آری به راه تو در این مسیر اگر که شهیدانه زیستم @golchine_sher
هم‌دلیم و هم‌قسم ما را بخوان که ما غزلی عاشقانه‌ایم ما شرح حال روشنی از این زمانه‌ایم از هفت خان عشق گذشتیم بارها ما رستم حقیقی این شاهنامه‌ایم پشت همیم نسل به نسل از قدیم‌ها در تنگنای حادثه شانه به شانه‌ایم گاهی میان آتش و خون، تیغ بی‌نیام گاهی به لطف تیغ بلا جاودانه‌ایم گاهی عقیق سرخ سلیمان و پیش چشم گاهی به خاک غربت خود بی‌نشانه‌ایم هفت‌آسمان به زیر پر ماست غم مخور امروز را اگر چه که بی آب و دانه‌ایم.. ما هم‌دلیم و هم‌قسمیم و حماسه‌ساز! رزمندگان این کمک مؤمنانه‌ایم @golchine_sher