eitaa logo
گلچین شعر
14.5هزار دنبال‌کننده
904 عکس
310 ویدیو
12 فایل
ارتباط با ادمین: @noroz_ad کانال دوم ما @robaiiyat_takbait
مشاهده در ایتا
دانلود
حدود نیمه شب است و هنوز بیدارم نشسته ام که خودم را به شعر بسپارم نشسته ام که گلویی به بغض تازه کنم در آبگاه غزل های رو به تکرارم که نامه ای بنویسم پر از گلایه و اشک که چکه چکه ببارم برای دلدارم که برملا کنم افسون سینه ی تنگم طلسم راز مگویی که کرده افسارم طلسم راز مگویی که در سیاهی شب شده دلیل تجلی روح سیگارم من و سکوت پیاپی ، من و مچاله ی شعر من و افول غم انگیز نبض خودکارم... من و قوافی بی اعتبار و تکراری که واژه واژه که هر بیت در خود آوارم اگر چه فاصله افتاد بینمان اما به یاد خاطره ها آنقدَر نیازارم سوال های زیادی وبال ذهن من‌ اند... بیا مرا بِرَهان از هجوم افکارم ‎‌‌‌‌‌‎ @golchine_sher
آمدی و فکر کردم نیمه ای از من رسید نوبتی باشد اگر هم ، نوبت این زن رسید آبرویی را که عمری جمع کردم پیشکش خوش به حال من اگر آتش به این خرمن رسید فکر کردم می توانی و مداوا می کنی زخم هایی را که هم از دوست هم دشمن رسید هیچ ردی نیست از یوسف خودم هم گم شدم دست کم یعقوب دستانش به پیراهن رسید فصل هایم جابجا شد در دل اردیبهشت ناگهان سیل آمدو برف آمدو بهمن رسید چتر را برداشتم باران نمی آید ولی آمدو دیدم ترا و وقت باریدن رسید @golchine_sher
رنگ اشکم بی تو دارد ارغوانی می شود سرفه هایم تازگیها آنچنانی می شود انتظارت کار دارد دست چشمم می دهد رفته رفته عینکم ته استکانی می شود هرچه غم بود از دلم با اشک بیرون شد ولی خاطراتت پشت پلکم بایگانی می شود کوه طاقت هم که باشی عشق آبت می کند شانه های مرد عاشق استخوانی می شود گاه مثل بیژن و یوسف به چاهت می کشد گاه جسمت مثل عیسا آسمانی می شود شب به شب جنگست بین عقل من با عشق تو نقش من هم این وسط پادرمیانی می شود چشم و ابروی خشن از بس که می آید به تو گاهی آدم عاشق نامهربانی می شود صفحه ای از دفترم را باد با خودبرد و رفت داستان عشق ما فردا جهانی می شود بی تو اطرافم پر از ارواح سرگردان شده برنگردی شاعرت قطعا روانی می شود کار و بارِ آدم عاشق ندارد اعتبار مردنش هم مثل اشکش ناگهانی می شود @golchine_sher
آشفته دلان را هوس خواب نباشد شوری که به دریاست به مرداب نباشد هرگز مژه برهم ننهد عاشقِ صادق آن را که به دل عشق بُوَد خواب نباشد در پیش قدت کیست که از پا ننشیند یا زلف تو را بیند و بی تاب نباشد چشمان تو در آینه ی اشک چه زیباست نرگس شود افسرده چو در آب نباشد گفتم شب مهتاب بیا نازکنان گفت آن جا که منم حاجت مهتاب نباشد @golchine_sher
ما گشته ایم، نیست، تو هم جستجو مکن آن روزها گذشت، دگر آرزو مکن ‌ دیگر سراغ خاطره های مرا مگیر خاکستر گداخته را زیر و رو مکن ‌ در چشم دیگران منشین در کنار من ما را در این مقایسه بی آبرو مکن ‌ راز من است غنچه ی لب های سرخ تو راز مرا برای کسی بازگو مکن ‌ دیدار ما تصور یک بی نهایت است با یکدگر دو آینه را روبه رو مکن ‌ @golchine_sher
با هر کس و ناکسی نشستی جز من ... زیبایی منحصر به جمعی داری @golchine_sher 
هزار شب به سحر آمد و سحر شد شام ولی شبی که تو رفتی سحر نگشته هنوز نیشابوری @golchine_sher
تمام ثانیه‌هایم به انتظار گذشت ببین چگونه بر این خسته روزگار گذشت برای داشتن تو گذشتم از دنیا جوانی‌ام همه پای همین قمار گذشت تمام پنجره‌ها بسته‌اند از آن شب شبی که از سرِ من نقشه‌ی فرار گذشت بدون خنده‌ی تو بزم شاعرانه‌ی من به صرف چای و غزل‌خوانی سه‌تار گذشت به حرمت غم من چشم آسمان ابری‌ست هنوز وانشده غنچه‌ها، بهار گذشت.... موسوی @golchine_sher
دوش آرزوی خواب خوشم بود یک زمان امشب نظر به روی تو از خواب خوشترست @golchine_sher
قرار بود كه چون كوه پشت من باشى ولـى عميـق‌تـرين درهٔ جــهـان شـده‌اى @golchine_sher
صحبت از ماندن یک عمر بماند به کنار قدر نوشیدنِ یک چای بمانی کافیست... @golchine_sher
خون به‌ دل‌ خاک‌ به‌ سر آه به‌ لب‌ اشک به چشم بی‌ جمال تو چه ‌ها بر منِ مسکین آمد..! @golchine_sher