eitaa logo
گلچین شعر
14.2هزار دنبال‌کننده
784 عکس
272 ویدیو
12 فایل
ارتباط با ادمین: @noroz_ad کانال دوم ما @robaiiyat_takbait
مشاهده در ایتا
دانلود
وصل در موی تو بودم، پیچ و تابی داشتم گرم لبخند تو بودم،آفتابی داشتم مثل خورشیدی درخشیدی به گوش پنجره در هوای دیدنت،احساس نابی داشتم سردی دی ماه را گرمای مهرت می ربود بی تو در فصل زمستان انقلابی داشتم در کلیسای وجودم با دمِ عیسایی ات زنده میماندم،عجب حال خرابی داشتم تو مقدس بودی و اسطوره ی پاکی، منم مریم احساس بودم اضطرابی داشتم حال درویشان عالم را به یغما میبری مات در کیش تو بودم ، ماهتابی داشتم @golchine_sher
یک لحظه زندگی تو از دست می رود وقتی کسی که هستیِ تو هست می رود شاید که اندکی بنشیند کنار تو اما کسی که بار سفر بست ، می رود از کمترین تکان تنش رنج میکشی وقتی که پیش ازین به تو گفته است می رود آن کس که دل بُریده، تو پا هم بِبرّی اش چون طفلی از کنار تو با دست می رود رفتن همیشه راه رسیدن نبوده است ” گاهی مسیر جاده به بن بست می رود ”   @golchine_sher
همین که از تو نوشتم، هوا معطر شد و آسمان خیالم پر از کبوتر شد و با ثبات ترین اتفاق من هستی که با تو آن چه که می خواستم میسر شد بتاب ای که پر از شعله های خورشیدی به یمن چشم تو این سرزمین منور شد دوباره اسم تو آمد، دلم تکانی خورد دوباره اسم تو آمد، دو دیده ام تر شد شنیده ام که میایی، همین خبر کافیست به اشتیاق تو حالم دوباره بهتر شد به جز تو این دل من جای کس نخواهد شد و هر زنی به نگاهم ،شبیه خواهر شد به قهقرا برود آنکه از تو می رنجد مرا ببخش اگر خاطرت مکدر شد @golchine_sher
تو را دوست دارم چون صدای اذان در سپیده‌دم چون راهی که به خواب منتهی می‌شود تو را دوست دارم چون آخرین بسته‌ی سیگار در تبعید! @golchine_sher
گفتم که عشق چیست؟ تهی کرد جام و گفت: بر هر کسی به شیوه‌ای این داستان گذشت... @golchine_sher
بدون ماه، قدم می‌زنم سحرها را گرفته‌اند از این آسمان قمرها را چقدر خاک سرش ریخته است معلوم است رسانده است به خانم کسی خبرها را نگاه کن سر پیری چه بی عصا مانده گرفته‌اند از این پیر زن پسرها را چه مشکل است که از چهارتا پسرهایش بیاورند برایش فقط سپرها را نشسته است سرِ راه، روضه می‌خواند که در بیاورد آه آهِ رهگذرها را کنار آب، دو تا دست، بر روی یک دست رسانده است به ما خانم این خبرها را بشیر آمد و گفتی که از حسین بگو ز عون دم زد و گفتی که از حسین بگو * * ستاره بودی و یکدفعه آفتاب شدی برای خانه‌ی مولا که انتخاب شدی به خانه‌ی ولیُ الله اعظم آمدی و دلیل عزت قوم بنی کلاب شدی تنور خانه‌ی حیدر دوباره گرم شد و برای چرخش دستاس انتخاب شدی چهار تا پسر آورده‌ای برای علی که جای فاطمه، ام البنین خطاب شدی تو را که فرق علی دیده‌ای و خونِ حسن به غیر کرببلا هیچ چیز پیر نکرد به احترام همان تکه بوریا دیگر زمین خانه‌ی تو نیت حصیر نکرد چه خوب شد که نبودی و کربلا بینی که دست دشمن دون رحم بر صغیر نکرد @golchine_sher
من یک زن خوشبختم و خیابانی که راه مرا دنبال می کند خوشبخت است و کوچه ای که به گریبان خانه ام می رسد خوشبخت است و تو که هر روز به پنجره ی اتاقم پیله می کنی یک روز پروانه ای خوشبخت می شوی با این همه دروغ عنکبوتی ست که مدام در دهانم تار می تند @golchine_sher
جای تو خالیست اینجا میگذارم نقطه چین از تمام واژه ها دار و ندارم نقطه چین بعد تو فرسنگ ها فرسنگ خط فاصله بعد تو دیگر تمام روزگارم نقطه چین ای نژادت حسن یوسف های توی باغچه کاکتوسی در کویرم، من تبارم نقطه چین با تو رفته ابر باران آور پاییزمان آه، روی این غزل باید ببارم نقطه چین ((گر بهار عمر باشد باز بر تخت چمن)) نه! زمستان است، بی تو هر بهارم نقطه چین جای شب بو هایمان باید پس از این روزها توی گلدان های دلتنگی بکارم نقطه چین فاعلاتن انتظار و فاعلاتن انتظار میگذارد شعر جای انتظارم نقطه چین وای میترسم که آخر شعرهای ناتمام جای بگذارند بر سنگ مزارم نقطه چین @golchine_sher
😍تو ایتا محاله مثل این کانال پیدا کنی بیا حالت رو خوب کن😍 https://eitaa.com/joinchat/769065447Cf0875d1080
هدایت شده از رباعی_تک بیت
در کاسه ی چشمهام غم لبریز است احوال دلم شبیه یک پاییز است بعد از تو چنان لال و کر و کور شدم مانند مترسکی که در جالیز است @robaiiyat_takbait
مهرِ تو نشسته در دلِ پیر و جوان ای حضرتِ آفتاب ای جان ِجهان سرما زده هستیم، تو با گرمایت آرامش ِرفته را بـــــه مـــــا برگردان @golchine_sher
ما خویش را به بازی دنیا فروختیم ارزان تر از همیشه خدا را فروختیم بی اطلاع از همه دارایی خودیم این نقد را به نسیه فردا فروختیم غافل شدیم از خود و مبهوت دیگران آیینه را به نرخ تماشا فروختیم سیمرغ‌وار فاتح قاف طلب شدند جمعیتی که ما به فُرادا فروختیم با گریه کار ما به سعادت رسید و بعد از اشک دیده فخر به دریا فروختیم @golchine_sher
دلم نگفت به تو حرف نا تمامش را کنار بغضِ ترک خورده‌ام پیامش را همیشه تازه و بکر است زخم رفتن تو که از بهار نمی‌خواهم التیامش را به یاد های تو زل می‌زند دل تنگم به جرم هیچ گرفتی تو انتقامش را به ماندگاریِ عشق تو اعتمادی نیست که داده رنگ غریب خزان دوامش را چه بغص ها که نشسته به صورتم یکدست و شبهه های که پر کرد ازدحامش را از این دریچه به هر کوچه خیره می مانم مگر به باغ رساند گل سلامش را تو آن زنی که در این فصل های دلتنگی نبود تلخ تو سوزاند خاص و عامش را @golchine_sher
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
وقت دل كندن به فكر باز پيوستن مباش دل بُريدن وعده ديدار می‌خواهد مگر؟ @golchine_sher
چگونه سیر شود چشمم از تماشایت که جاودانه‌ترین لحظه ی تماشایی تو مثل خنده گل، مثل خواب پروانه تو مثل آن­چه که ناگفتنی‌ست، زیبایی @golchine_sher
هر زمانی که شهیدی به وطن می‌آید گل پرپر شده در خاطر من می‌آید مادر پیر و زمین‌گیر تو با تابوتت مانده‌ام با چه زبانی به سخن می‌آید آخرین نامۀ تو نیمه‌تمام است چرا؟ آخرین نامه چرا بین کفن می‌آید؟ دستۀ سینه‌زن از جمع جوانان وطن به عزاداری هفتاد و دو تن می‌آید مثل هم‌سنگر دلسوخته‌ات وقت وداع کاری از ما به جز از بوسه زدن می‌آید؟ دهم ماه محرم، همه جا می‌گفتند: «باز تابوت شهیدان به وطن می‌آید» @golchine_sher
ماییم و دلی غرق تمنّای سکوت مشتاق نگاه لطف و زیبای سکوت در وادیِ حرف، جملگی پژمردیم باید بزنیم، دل به دریای سکوت! @golchine_sher
افتاده در این راه ، سپرهای زیادی یعنی ره عشق است و خطرهای زیادی بیهوده به پرواز میندیش کبوتر! بیرون قفس ریخته پرهای زیادی این‌کوه که هر گوشه‌ی آن پاره‌ی لعلی است خورده است بدان خون جگرهای زیادی درد است که پرپر شده باشند در این باغ بر شانه‌ی تو شانه به سرهای زیادی از یک سفر دور و دراز آمده انگار این قاصدک آورده خبرهای زیادی راهی‌ست پراز شور که می‌بینم از این دور نی‌های فراوانی و سرهای زیادی هم در به دری دارد و هم خانه خرابی عشق است و مزینّ به هنرهای زیادی بیچاره دل من که در این برزخ تردید خورده است به اما و اگرهای زیادی جز عشق بگو کیست که افروخته باشند در آتش او خیمه و درهای زیادی...   @golchine_sher
همان که مِی زده از چشم تو نگاه منست که مست کرده ام و شانه تکیه گاه منست چقدر طعنه شنیدم از عالم و آدم که عاشقت شده ام پس همین گناه منست نمیشود که برایت فقط غزل گویم که پرده پوشی از این عشق اشتباه منست تمام عمر نشستم به عافیت طلبی خیال خام که یوسف درون چاه منست همیشه قصه ی جیران و ناصرالدین شاه زبان حال دلم بوده و گواه منست دوباره فتحعلی و دوباره توپ و تفنگ هلا که آفت مشروطه در گیاه منست به چشم های قشنگی که ریخت آتش را خودش دلیل زمین خوردن سپاه منست چه حاجتی به ترنج است عاشقان دیدند که برق مصر نگاه تو قتلگاه منست قسم به فایز در شروه های گاه به گاه طنین خنده ی تو کوک دستگاه منست همین که پلک زدی شب ستاره ها را ریخت قسم که عشق خودش وام دار ماه منست @golchine_sher
تو گُمی در من و من در تو گُمم، باور کن @golchine_sher
گُل باش تا که چینمت و لای دفتری خوابت کُنم که تا ابد از آن من شوی @golchine_sher
مرا جوری در آغوش بگیر که انگار فردا می‌میرم؛ و فردا چطور؟ جوری در آغوشم بگیر که انگار از مرگ بازگشته‌ام @golchine_sher