هدایت شده از میثم رنجبر (شاعر)
آقااجازه! درد دندان کشت ما را
در حسرت یک پاره ی نان کشت ما را
گفتند برخی "عند رب... یرزقون" اند
این تکه از آیات قرآن کشت ما را
با مرگ گاوان محل در هر طویله،
این ماومای گاوداران کشت ما را
ما از نژاد برتر خورشید بودیم
سرمای سنگین زمستان کشت ما را
گفتیم می آیی که در پایت بباریم
سیلاب وحشتناک باران کشت ما را
این بار جای پاره قرآن روی نیزه،
پیراهن خونین عثمان کشت ما را
در عصرخونین، عصرشب، عصرشبیخون
پیشانی جا مهر ایمان کشت ما را
دیشب تراشیدم تمام صورتم را
این ریش های نامسلمان کشت ما را
آقا! بیا تا بی خیال نان بمانیم؛
آه گدایان خیابان کشت ما را
از خیر این یک پاره ی نان هم گذشتیم
آقااجازه! درد دندان کشت ما را
#میثم_رنجبر
@meysamranjbar_channel
کانال رسمی شعرهای #میثم_رنجبر 👆👆👆👆
سلام صبحترین صبحِ نابِ عالمِ امکان!
نبوده پیش و پس از تو به غیر شام غریبان
سلام جلوهٔ ذات خدا و طورِ هو النّور!
سلام عصمتِ محض و سلام ذاتِ درخشان!
نماز برده تو را هل اتی و کوثر و تطهیر
همیشهمستِ تو است آیه آیه آیهٔ قرآن
تمامِ آینههای شکوهِ فضلِ الهی
ظهورِ پاکِ تو را بودهاند آینهگردان
اگر به چشمهٔ باران، غبارِ چشم بشویند
به شست و شوی خود آمد به سوی چشم تو، باران
اگر به شانهٔ کوه، ابرها به گریه میافتند
به شانهٔ تو بگریند کوههای پریشان
علیست آینهٔ حق، علیست آینهٔ تو
چه رازی؟ وُ چه بگوید زبانِ گنگِ من از آن؟
دچارِ لطفِ توایم و علی و احمد و آلش
کسای مِهرِ تو بادا همیشه پرچم ایران
#مبین_اردستانی
@golchine_sher
در اين حريم، هيچكسی بیمراد نيست
بازار اهل معرفت اینجا کساد نیست
همواره بیحساب فقط لطف میكند
بيهوده نام او كه امامِ "جواد " نيست
ديدم كه در تمامیِ حاجتگرفتهها
فرقی ميان مجتهد و بیسواد نيست
پرسيدم از حوائج و بين جوابها
حتی يكیش، "حاجت ما را نداد"، نيست
نامی برای درب ورودی مرقدش
درخور تر از ورودی "باب المراد" نيست
#نفیسه_سادات_موسوی
#عضوکانال
@golchine_sher
بگو
بعد از این
حافظهی انگشتانت را
در چین و شِکن موهای چه کسی
به باد میدهی
تا فراموشم کنی؟
#مریم_امینی
@golchine_sher
دل باده ای از ساقی کوثر زده است
مستانه سوی شاه نجف پر زده است
مهتاب اگر در اوج رفعت رفته
یک بوسه به خاک پای حیدر زده است
#حسین_جعفری
#عضوکانال
@golchine_sher
امام مهر و عطوفت جواد آل محمد
سریر آیه ی عصمت جواد آل محمد
حصین حصن خداوندومخزن الاسرار
شفیع روزقیامت جواد آل محمد ص
خزانه دارعلوم و چراغ راه هدایت
ستون ورکن شریعت جواد آل محمد ص
محآلّ معرفة الله، دعائم الاخیار
امام حــُسن وفضیلت جواد آل محمد ص
چو آب چشمه زلال است ومثل باران پاک
سروش آیه رحمت جواد آل محمد ص
نفس چو می کشد او بلبلان به رقص آیند
امیرحــُسن وملاحت جواد آل محمد ص
به گردش نگهش محور جهان باقی
سریر ملک هدایت جواد آل محمد ص
امیر علم وکلام وملیک مـُلک سخن
بلاغت است وفصاحت، جوادآل محمد ص
منم گدای درت سائلی به ره مانده
عطا نما زمحبت جواد آل محمدص
#جواد_نمازی_دارابی
#عضوکانال
@golchine_sher
اول هوس و شیطنتی پر هیجان بود،
نوعی طپشِ قلب، شبیهِ ضربان بود!
کم کم همهی دغدغهام دیدن او شد
انگار که جذاب ترین فردِ جهان بود!
هی رفتم و هی دیدم و هی آه کشیدم،
دلبستگیام بیشتر از تاب و توان بود...
میخواستم اقرار کنم عاشقم اما...
[ چیزی که عیان بود چه حاجت به بیان بود؟ ]
فهمید که دیوانه و دلبستهی اویم
[ از بسکه اشارات نظر، نامهرسان بود ]
القصه گرفتار دل هم شده بودیم
روزی که جوان بودم و او نیز جوان بود...
از آنچه میان من و او بود چه گویم؟
مجنونِ زمان بودم و لیلایِ زمان بود
اما وسط آنهمه دلبستگی و عشق،
معشوقهام انگار کمی دلنگران بود!
خوردیم به یک مشکلِ معمولیِ ساده...
من زاغه نشین بودم و او دختر خان بود!
کم کم به خودش آمد و فهمید چه کرده...
حق داشت که پا پس بکشد، بحثِ زیان بود!
اصلا تو بگو، دختر خان با دک و پوزش،
هم شأن من پاپَتیِ غاز چران بود؟!
البته که نه! رفت... خدا پشت و پناهش
اصرار چرا؟ قسمتِ او با دگران بود...
او رفت و غمش شعله به جان قلم انداخت!
من ماندم و یک دفتر و طبعی که روان بود...
یک مشت غزل شد همهی دار و ندارم،
دیوان بزرگی که پر از آه و فغان بود...
بیش از دو دهه دور خودم گشتم و گشتم
دل در گروِ عشق و سرم در دَوَران بود...
گفتم که بدانید وفا، عشق، دروغ است!
من تجربه کردم، به همین قبله چَخان بود...
حُسنش همه گفتند و من سر به هوا را...
آگاه نکردند به شرّی که در آن بود...!
ویروس، خطرناک تر از عشق ندیدم
یک قاتل بِالفطره اگر بود، همان بود!
هی ریشه زد و ریشه زد و ریشه کَنَم کرد
این تودهی بدخیم گمانم سرطان بود...
#محمدرضا_نظری
@golchine_sher
برایت مثل باران می چکم امروز و فردا را
سراغم را نمیگیری رها کردی مگر ما را ؟
میان شعله های چشمهایت ارزو کردم
بسوزم تا که محبوبم ببیند شوق عنقا را
درون جدولی از اینهمه ایهام میترسم
بیا و با نگاهی ساده کن حل معما را
در ان باغ بنفش پشت پلک مثل پاییزت
چه زیبا دیده ام پروانه های در تماشا را
اگر از من بپرسی دوستت دارم بگویم پس
همان قدری تو را که ماهی لب تشنه دریا را
به زیتون زار چشمانت قسم مشتاق بر صلحم
بیا با خنده ای اعلام کن پایان دعوا را
اگر پرسند از من عشق بهتر است یا ثروت
به عشقت می نویسم بهترین انشای دنیا را
تو گاهی مثل خورشیدی و گاهی موجی از دریا
چه خوشبختم که دیده چشم من خورشید و دریا را
لبی شیرین تر از انجیر و چشمی با نمک داری
نمک می خواهم و انجیر سرخ در مربا را
عزیز مصر هستی و منم آواره ای عاشق
بیا قدری مدارا کن تو احوال زلیخا را
#زینب_حسامی
#عضوکانال
@golchine_sher
ای دوست بیا شبیه گندم باشیم
یک رنگ میان خرمنی گم باشیم
زشت است که تنها پیِ راهی گیریم
خوب است که پا به پایِ مردم باشیم...
#علی_داودی_جاوید
#عضوکانال
@golchine_sher