آسمان میداند
در دل تنگ زمین!
عشق زیبایی خود را به شقایق میداد!
و زمین وسعت پرواز شقایقها نیست....
هر کجا نام شهیدی به زبان گفته شود
به یقین عطر شقایق آنجاست...
#الهه_نودهی
#عضوکانال
@golchine_sher
وقتي تو خوبي من دلم آرام ميگيرد
هر ممكن و ناممكني انجام ميگيرد
جايي كه تاريخيترين درد بشر عشق است
گور مرا سرسختي «بهرام» ميگيرد
يوسف! اگر لب تَر كني نارنج و چاقو هست
اينجا زنِ عاشق زليخا نام ميگيرد
بگذار من از نسلِ امروزي جدا باشم
يك زن كه حتّي از نگاهت جام ميگيرد
ناپختهها من را نميفهمند باور كن!
ناپخته من را همچنان خود، خام ميگيرد
آه از هوسهايي كه ميگيرد گلوي عشق
عشقي كه قبل از آمدن فرجام ميگيرد
آنقدر با افكار هم مُرديم و جنگيديم
آدم ميان زندگي سرسام ميگيرد
دنياي عاشقها عجيب و غير معمولي است
ديدي پلنگ از عكس ماهش كام ميگيرد!
بگذار هركس هر چه ميخواهد بگويد چون
عاشق، سراغِ تشت را از بام ميگيرد...
#ثریا_صفری
@golchine_sher
تو نشاطِ نفسِ صبح پس از بارانی
جنگلِ ابری و در خاطرهها پنهانی
اگر از بام تو پرواز کنم یا نکنم
باز هم در قفسِ یاد توام زندانی
شرحِ دلبستن و دلکندنِ ما آسان نیست
تا کجا خانه نو ساختن از ویرانی!
بیگناهی اگر از ترسِ عذاب است نه عشق
برحذر باش از این وسوسه شیطانی
چشم بستیم، ولی جای نظربازی داشت
شرمِ دیدارِ تو در جامه تابستانی
دست در زلفِ تو بردم که شب آغاز شود
حیف! یلدای من این بار نشد طولانی
#علی_مقیمی
@golchine_sher
تو آسمانی و توصیف تو هنر می خواست
سرودن از تو فقط ،شاعری قدر می خواست
کبوتری که گرفتار بازی دنیاست
برای پر زدن تا دمشق پر می خواست
شکست بغض غزل تا نوشت یا زینب(س)
برای وصف تو شاعر دو چشم تر می خواست
بزرگ مرتبه ای دختر علی (ع)که حسین(ع)
به احترام تو از جای خویش بر می خاست
گذشتی از همه دنیا برای عشق حسین
برادری که تو را تاج روی سر می خواست
برای دیدن داغ عظیم زاده شدی
شکسته کشتی بحر بلا سپر می خواست
صبور بودن در داغ کربلا هنر است
شکست دادنتان را اگرچه شر می خواست
میان آن همه بی رحم ای سلاله ی نور
شکستن جبروت ستم جگر می خواست
تو خطبه خواندی و آوار شد بنای ستم
خلیل آل علی(ع) اینچنین تبر می خواست
نبود قسمت من در مدافعین حرم
شهید راه تو بودم خدا اگر می خواست
#محمدجواد_منوچهری
#عضوکانال
#یا_زینب_کبری_سلام_الله_علیها
@golchine_sher
سرچشمه بدون طعم باران تلخ است
بی سفره ی گرم، این زمستان تلخ است
بی گردش آسیاب این گردش عمر
هرلحظه به کام آسیابان تلخ است
#محسن_درویش
#عضوکانال
@golchine_sher
بی تفاوت می نشینیم از سر اجبار ها
مثل از نو دیدن صدباره ی "اخبار" ها
خانه هم از سردی دل های ما یخ میزند
در سکوت ما ، صدا می اید از دیوار ها
هر شبم بی تابی و بی خوابی و بی حاصلی
حال و روزم را نمی فهمند جز شب کارها
دوستت دارم ولی دیگر نخواهم گفت چون
"دوستت دارم" شده قربانی تکرار ها
خنده های زورکی را خوب یادم داده ای
مهربان بودی ولیکن مثل مهماندارها
گفت تا امروز دیدی من دلی را بشکنم
بغض کردم خود خوری کردم نگفتم بارها
#سید_تقی_سیدی
@golchine_sher
مرا جواب میکند سکوت چشمهای تو
و باز تنگی نفس و باز هم هوای تو ...!
#شفیعی_کدکنی
@golchine_sher
ای وای بر اسیری کز یاد رفته باشد
در دام مانده باشد صیاد رفته باشد
از آه دردناکم سازم خبر دلت را
روزی که کوه صبرم بر باد رفته باشد
آواز تیشه امشب از بیستون نیامد
گویا به خواب شیرین فرهاد رفته باشد
شادم که از رقیبان دامنکشان گذشتی
گو مشت خاک ما هم بر باد رفته باشد
پر شور از «حزین» است امروز کوه و صحرا
مجنون گذشته باشد فرهاد رفته باشد
#حزین_لاهیجی
@golchine_sher
تو از هرآنچه که دیدم قشنگ تر هستی
نوای دلکشی از صفحه ی قمر هستی
من و تو پنبه و آتش من و تو شعله و کاه
برای پنبه تو کبریت پر خطر هستی
تو جلوه های بدیعی برای عکاسی
که لنز خاطره در قاب هر هنر هستی
برات میشوم اینجا شبیه شعر فروغ
بگو که در سفرت فکر درد سر هستی ؟
من آن درخت بلوطم کنار جنگل پیر
که عاشقم به تویی که خود تبر هستی
بیا دوباره به فصل قدیمی ام برگرد
بیا دوباره به بازی ، کلاغ پر هستی ؟
تو شاملویی و من منزوی ترین آیدا
به عزلت غزلم منبع خبر هستی ؟
بگو برای پریدن از اینهمه آتش
شبیه این من ِ دیوانه کله خر هستی ؟
برای عشق نیا در میان شعله و دود
اگر که اهلی عقل و حسابگر هستی
آهای یوسف مصری شدم زلیخایت
که دست می کشم از خود بگو اگر هستی ؟
قسم به طرز نگاهت قسم به آتش عشق
میان اینهمه آدم تو در نظر هستی
#زینب_حسامی
#عضوکانال
@golchine_sher
گفته بودی که چرا خوب به پایان نرسید؟
راستش زور منِ خسته به طوفان نرسید
گر چه گفتند بهاران برسد مال منی
قصه آخر شد و پایان زمستان نرسید
من گذشتم که به تقدیر خودم تکیه کنم
جگرم سوخت ولی عشق به عصیان نرسید
کلِ این دهکده فهمید که عاشق شده ام
خبر اما به تو ای دختر چوپان نرسید
در دل مزرعه بغضم سله بسته ست قبول!
گندمم حوصله کن نوبت باران نرسید…
نان عاشق شدنم را پسر خان می خورد
لقمه ای هم به منِ بچه ی دهقان نرسید
تو از آن دگری رو که مرا یاد تو بس
حیف دستم سر آن موی پریشان نرسید…
#کیانوش_سفری
@golchine_sher
نمیدانم چرا؟ اما تو را هرجا که میبینم
کسی انگار میخواهد ز من، تا با تو بنشینم
تن یخ کرده، آتش را که میبیند چه میخواهد؟
همانی را که میخواهم، تو را وقتی که میبینم
تو تنها میتوانی آخرین درمان من باشی
و بی شک دیگران بیهوده میجویند تسکینم
تو آن شعری که من جایی نمیخوانم، که میترسم
به جانت چشم زخم آید چو میگویند تحسینم
زبانم لال! اگر روزی نباشی، من چه خواهم کرد؟
چه خواهد رفت آیا بر من و دنیای رنگینم؟
نباشی تو اگر، ناباوران عشق میبینند
که این من، این منِ آرام، در مردن به جز اینم
#محمدعلی_بهمنی
@golchine_sher