eitaa logo
گلچین شعر
17.1هزار دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
493 ویدیو
15 فایل
ارتباط با ادمین: @noroz_ad سه تا کانال شعرهای ما @golchine_sher @robaiiyat_takbait @noroz_ramezani
مشاهده در ایتا
دانلود
عشق را انتخاب خواهم کرد روزهای قشنگ در راه است سست هرگز نمی‌شوم وقتی رأی من قربةً الی الله است نقشه‌ی دشمنان ایران را باز نقشِ بر آب خواهم کرد این که فردا چگونه باشد را من خودم انتخاب خواهم کرد دست بر روی دست نگذاریم کارها برمی‌آید از این دست چاره دارد تمام مشکلها راه حل، انتخاب شایسته است جای سردار قلبها خالی مثل او پای عشق می‌میرم جمعه‌ای انتقام دستش را پای صندوق رأی می‌گیرم جای دست بریده‌ی سردار رأی خود را به نور خواهم داد دل به لبخند رهبرم بستم پس به قلبش سرور خواهم داد رأی من سهم انقلابی‌هاست هر که غمخوار آب و آینه‌ایست هر که با مکتب سلیمانیست هر که جانش امام خامنه‌ایست @golchine_sher
چه غم وقتی جهان از عشق نامی تازه می گیرد از این بی آبرویی نام ما آوازه می گیرد من از خوش باوری در پیله ی خود فکر می کردم خدا دارد فقط صبر مرا اندازه می گیرد به روی ما به شرط بندگی در می گشاید عشق عجب داروغه ای! باج سر دروازه می گیرد چرا ای مرگ می خندی؟ نه می خوانی، نه می بندی! کتابی را که از خون جگر شیرازه می گیرد ملال آورتر از تکرار رنجی نیست در عالم نخستین روز خلقت غنچه را خمیازه می گیرد @golchine_sher
کبوتری پرواز کنان ، نغمه خوان و سرمست ، در لاجورد آسمان پیش می رود ، نغمه اش سرود گرمی است ، که به گوش جهان میرساند : آااای ! پرستو ها ، آلاله ها و ، سرو ها ، خوش باشید و بخوانید ، که بهاران شد ، گل نرگس رویید ، تا حماسه آزادی را ، صلح را ، عدالت را ، و ایمان را ، به همگان بنمایاند .... در آن هنگام ، چشمه ها جاری ، چمن ها سبز ، شقایق ها شکفته ، و همه جا ، زیبا ، آباد ، و ..... «یا مهدی » (رحیل) @golchine_sher
اگر غم می زند سیلی ،گرانی می کند بیداد کجا حب وطن را می برد آزاد مرد از یاد!؟ گلایه بی شمار از گوش کم دارد وطن امروز نخواهد زد ولی با حنجر ابلیس ها فریاد درون هر لباس و مذهب و اندیشه ای قلبش همیشه می تپد در آرزوی میهنی آباد نه پا پس می کشد در التهاب هیچ بحرانی نه هرگز می زند دم از سکوت و قهرِ دشمن شاد جدا از حزب بازی ها و مشق و نسخه پیچی ها برای عزت ایران همیشه رای خواهد داد... @golchine_sher
گفتم فراق را به صبوری دوا کنم صبرم زیاد نیست، چرا ادعا کنم؟ بوسیدمش ز دور و چنین مستم از غرور گر بوسه بر لبش بگذارم چه‌ها کنم گفتم به قول خویش وفا کن، جواب داد کی قول داده‌ام که بخواهم وفا کنم؟ بیم فراق دارم و باید به شوق وصل شب تا سحر نماز بخوانم، دعا کنم ... اشکی نمانده‌است که جاری کنم ز چشم جانی نمانده‌است که دیگر فدا کنم ای عشق، من که عقل خود از دست داده‌ام، دیوانه‌ام مگر که تو را هم رها کنم؟ زاهد به ذوق آمده از شعر من ولی ننگا به من که ذوقی از این مرحبا کنم ‌ @golchine_sher
تو اگر کنارِ من بودی شاید حوادث به صورتِ دیگری اتفاق می‌افتاد... @golchine_sher
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
برادرم مشاور املاك است من مشاور افلاك او زمین ها را متر می كند من آسمان ها را من از ساختن بیت خوشحال می شوم او از فروختن بیت او چندین دفتر دارد من چندین كتاب او هر روز بزرگ می شود من هر روز كوچك با تمام این ها نمی دانم چرا اهل محل به من می گویند اكبر به او می گویند اصغر ... @golchine_sher
ما کِی به سپاه کفر و شک میبازیم؟! تا قله نمانده راه ، پس می تازیم با تک تک رای هایمان ای ایران ما دست به دست هم تو را می سازیم @golchine_sher
لذت مرگ نگاهی ست به پايين کردن بين روح و بدن ات فاصله تعيين کردن نقشه می ريخت مرا از تو جدا سازد «شک» نتوانست، بنا کرد به توهين کردن زير بار غم تو داشت کسی له می شد عشق بين همه برخاست به تحسين کردن آن قدر اشک به مظلوميتم ريخته ام که نمانده است توانايی نفرين کردن «باوفا» خواندمت از عمد که تغيير کنی گاه در عشق نياز است به تلقين کردن «زندگی صحنه ی يکتای هنرمندی ماست» خط مزن نقش مرا موقع تمرين کردن! وزش باد شديد است و نخم محکم نيست! اشتباه است مرا دورتر از اين کردن @golchine_sher
امشب به دستِ آسمان با یک اشاره می ریزد از گهواره اش ماه و ستاره آرامش قلبِ عمو عباس(ع) آمد شد صاحبِ خواهر؛ علی-اکبر(ع) دوباره شد پلک هایش ساحلِ امنِ اجابت دریا گرفته گوشهٔ چشمش کناره از عالَمی شد ناامید و سائل آمد برداشت از قنداقه اش صد راه چاره غرق طلا... زرخیز و حاصلخیز میشد بر خاک میشد تا که مشغولِ نظاره خیر است کار و بارِ هر کس که گرفته با ذکر نابِ "یارقیه(س)" استخاره لبخندهایِ کودکانه داشت بر لب با دیدنش آرام میشد شیرخواره * در سوریه دیدم که یک، دختر-سه ساله آورده با گریه برایش گوشواره! @golchine_sher
یا رب مباد کز پا جانان من بیفتد درد و بلای او کاش بر جان من بیفتد من چون ز پا بیفتم درمان درد من اوست درد آن بُوَد که از پا درمان من بیفتد یک عمر گریه کردم ای آسمان روا نیست دردانه‌ام ز چشم گریان من بیفتد ماهم به انتقام ظلمی که کرده با من ترسم به درد عشق و هجران من بیفتد از گوهر مرادم چشم امید بسته است این اشک نیست کاندر دامان من بیفتد من خود به سر ندارم دیگر هوای سامان گردون کجا به فکر سامان من بیفتد خواهد شد از ندامت دیوانه شهریارا گر آن پری به دستش دیوان من بیفتد @golchine_sher