دعای روز دوازدههم ماه رمضان
کن ستر، محفلم را با پردههای عفت
سیراب کن دلم را با چشمهی قناعت
با عدل و داد و انصاف، روح مرا جلا ده
آسوده خاطرم دار از ترس و هرچه وحشت
#فاطمه_دستجردی
#عضوکانال
@golchine_sher
التماس دعای فرج🤲
هوای مورچه ها را داشته باش
فردا
ما را در یک قبر می خوابانند!
#رضا_اسماعیلی
@golchine_sher
ای فصل غیر منتظر داستان من!
معشوق ناگهانی دور از گمان من
ای مطلع امید من ای چشم روشنت
زیبا ترین ستاره ی هفت آسمان من
ای در فصول مرثیه و سوگ باز هم
شوقت نهاده قول و غزل بر زبان من
با من بمان و سایه ی مهر از سرم مگیر
من زنده ام به مهر تو ای مهربان من!
کی می رسد زمان عزیز یگانگی
تا من از آن تو شوم و تو از آن من
#حسین_منزوی
@golchine_sher
تا که می آیی به ذهن من تبسم می کنم
با تو بودن را به آرامی تجسم می کنم
چشمهایت گفتنی ها دارد و طبعم غزل
با زبان عشق با چشمت تکلم می کنم
شعر می پاشم درون خاک حاصلخیز دل
واژه ها را سبز احساس تفاهم می کنم
گاه شعرم مثل چشمت حاوی آرامش است
گاه با امواج گیسویت تلاطم می کنم
با نت و موسیقی لمس تو شاعر می شوم
خستگی را لابلای طعم تو گم می کنم
با تو وقتی از خیابان های دل رد می شوم
دانه ی اسفند دود از چشم مردم می کنم
مثل آدم باب میل تو هوایی می شوم
شوکت فردوس قربانی گندم می کنم
#یزدان_صلاحی
@golchine_sher
چون پرنده خوبِ من، پرواز کن
مثلِ عیسای مسیح اعجاز، کن
با غزل از خواجه حافظ، صبحدم
مرغِ دل را راهی شیراز، کن
سالِ نو دارد به سر چتری ز گُل
همنوا با نغمه اش، آواز کن
چشم در راه است، باغی پشتِ در
عاشقانه در به رویش، باز کن
زندگی تفسیرِ آیاتِ خداست
زندگی را سبزتر آغاز ، کن
چون بنفشه در چمنزارانِ عشق
پایکوبی همچو سروِ ناز ، کن
می رسد از هر طرف بوی بهار
چون نسیم اینک ، سفر آغاز کن
همچو ( شایق) همرهِ گلهای عشق
بوسه نذرِ دلبرِ طنّاز، کن
# اکبر حمیدی شایق ۴/ ۱/ ۱۴۰۳
#اکبر_حمیدی_شایق
#عضوکانال
@golchine_sher
نمیدانم به دستت میرسد این نامه ها یا نه
اگر هم میرسد، با شوق میخوانی مرا یا نه؟
فقط نام تورا در هر قنوتم زیر لب دارم
تو هم میگویی از ناگفته هایت با خدا یا نه؟
به شوق دیدن چشم تو دیشب زود خوابیدم
تو هم دیشب مرا در خواب دیدی از قضا یا نه؟
پس از یک عمر دلتنگی اگر دیدی مرا جایی
به جا می آوری این چهره ی آشفته را یا نه؟
زمان شعر گفتن اشک من بوی تو را دارد
تو هم با بوی باران یاد من می افتی آیا؟
نه...
#راضیه_مظفری
@golchine_sher
سال جدید آمد و سال قدیم رفت
هر قدر هم که گُل به سر خود زدیم رفت
لبریز بود کاسه ی صبرش پدر بزرگ
یک صبح زود تا که بگیرد حلیم رفت
مادر بزرگ خیر ندید از طبیب ها
وقت نماز بود که پیش حکیم رفت!
نگذاشت پا به خانه ی ما آن همه صفا
رنگ و لعاب از گل نقش گلیم رفت
از خانه ها حیاط و درختان زدند پر
آخر گذاشت سر به بیابان نسیم... رفت
پیچیده است زوزه ی سگ در آپارتمان
از کنج خانه زمزمه ی یا کریم رفت
انصاف در تنور طمع سوخت ناگهان
رحم و مروت از دل شاطر رحیم رفت
کج کرد راه خویش به ما هر کسی رسید
در این میانه تیر فقط مستقیم رفت!
شاعر بس است،بگذر از این حرفهای تلخ
سال جدید آمد و سال قدیم رفت
#سیدمحمدحسین_ابوترابی
#عضوکانال
#سال_نو
@golchine_sher
مو پریشان کردی و عاشق ترم کردی نگار
این پریشانی زمن مجنون دیگر ساخته
#صدیقه_شاداب_نیک
#عضوکانال
@golchine_sher
دلم برای تو تنگ شده است
اما نمیدانم چکار کنم
مثل پرندهای لالم
که میخواهد
آواز بخواند و نمیتواند
نیمی آتشم،
نیمی باران.
اما بارانم،
آتشم را خاموش نمیکند...
#رسول_یونان
@golchine_sher
برای آرزوهای محال خویش میگریم
اگر اشکی نمانَد، در خیال خویش میگریم
شب دل کندنت میپرسم آیا بازمیگردی؟
جوابت هرچه باشد، بر سوأل خویش میگریم
نمیدانم چرا اما به قدری دوستت دارم
که از بیچارگی گاهی به حال خویش میگریم
اگر جنگیده بودم، دستِکم حسرت نمیخوردم
ولی من بر شکست بیجدال خویش میگریم
به گردم حلقه میبندند یاران و نمیدانند
که من چون شمع هرشب بر زوال خویش میگریم
نمیگریم برای عمر از کف رفتهام، اما
به حال آرزوهای محال خویش میگریم
#فاضل_نظری
@golchine_sher
هدایت شده از گلچین شعر
اعضای محترم کانال که اشعار کانال رو بدون نام میفرستند تو گروه ها و کانالها حتما نام شاعر رو هم بنویسند
بدون نام شاعر ما راضی به کپی کردن نیستیم و اشکال شرعی دارد 🌷🌷
@golchine_sher
@robaiiyat_takbait
سحرخیزتر از من عشق تو است
که هر صبح زودتر
از من بیدار میشود
و تا آخر شب
چشم روی هم نمیگذارد
#مینا_آقازاده
@golchine_sher
مانند نهالِ اول پاییزم
گل هم بدهم تمام قد میریزم!
آغوش برای هیچ واکرده تنم
انگار مترسک سر جالیزم
#ر_ابوترابی
#عضوکانال
@golchine_sher
دعای روز سیزدهم ماه رمضان
🤲🌹🤲🌹🤲
ز پستی و پلیدی کن جدایم
شکیبایی مقدر کن برایم
بده توفیق ِ تقوا پیشه کردن
و با نیکان نشستن، ای خدایم
#فاطمه_دستجردی
#عضوکانال
@golchine_sher
التماس دعای فرج🤲
این سجدهها لبالب چُرت و كسالتاند
این قلبهای رفته حرا بیرسالتاند
در حج غفلت است دوباره طوافشان
یوسف نمیخرند برای كلافشان
امشب دلم به فكر مناجات خویش نیست
الفاظ مثنوی من از جنس پیش نیست
امشب حروف طبل بسی جنگ میزند
پیشانی سكوت تو را سنگ میزند
جان علی چقدر ز اسلام خواندهای؟
در شقشقیه خطبۀ همّام خواندهای؟
كو داستان دست عقیل، آهن علی؟
كو خطبههای كامل و مرد افكن علی؟...
شیعه زلال میشود و گِل نمیشود
مصداق أكل مال به باطل نمیشود
گاهی عوام در دل شب رعد میشوند
برخی خواص هم عمر سعد میشوند
اُف بر دروغهای دكاندار شهرمان
تزویر روزههای رباخوار شهرمان
اُف بر ز عیش و نوش پران خدانما
آن نان به نرخ روز خوران خدانما
اُف بر نشستگان به ظاهر شتاب كن
آن زاهدان ماه خدا را خراب كن
اُف بر برادران كه به یوسف ستمگرند
اینها به زعم خود پسران پیمبرند
یعقوب! ما برادر یوسف نمیشویم
گرگیم و هیچ منقلب از اُف نمیشویم
اصلاً به ما چه مهدی زهرا نیامدهست؟
یا هیچ كس به یاری مولا نیامدهست؟
اصلاً به ما چه چشم یتیمانمان گریست؟
چیزی به سفرههای فقیران شهر نیست!
اصلاً به ما چه زاهد شب نیست چون علی؟
كیسه به دوش نان و رطب نیست چون علی!...
همسایهها گرسنه بخوابند ما پریم
ما لقمههای شبهه به افطار میخوریم
حالا بگو كه روزۀ خود را نخوردهایم
ما آبروی ماه خدا را نبردهایم...
باید كه بر صحیفۀ سجادیه گریست
وقتی زمانه پیرو نهج البلاغه نیست
#جواد_محمدزمانی
#ماه_رمضان
#شعر_اعتراض
@golchine_sher
تمامِ شهر دلم زیرِ گامهای تو بود
که چشمهای تو آغازِ ماجرای تو بود
تو رازهای مرا کوچهکوچه میدیدی
و کنجکاوی تو راز چشمهای تو بود
میانِ قابِ تنم، پشتِ این نقابِ غریب
چه بود؟ عکسِ عقابی که در هوای تو بود
به فکرِ صیدِ تو بودن چه جرأتی میخواست
برایِ من که دلم طعمهای برای تو بود
همیشه چشمِ دلم محوِ دیدن میشد
همیشه گوشِ دلم در پیِ صدای تو بود
خوشا به آینههایی که با تو شکل تواند!
خوشا به پیرهنت! جامهای که جای تو بود
نگو پیات ندویدم که پا نداد و نشد
که خطِ فاصله دنبالِ ردپای تو بود
#پوریا_شیرانی
@golchine_sher
🔹به کدامین گناه؟🔹
چگونه رنج زمین را زمان نمیبیند؟
چگونه این همه خون را جهان نمیبیند؟
چرا نمیشنود رعد و برق ایمان را؟
صدای عشق به اقصی کشانده طوفان را
قیامتی شده برپا چرا نمیپرسند؟
از این تقابل خونین که میشود خرسند؟
چقدر کودک و زن بیپناه کشته شدند!
به راستی به کدامین گناه کشته شدند؟
جهان و عافیتش ارزنی نمیارزد
به اینکه کودکی از هول مرگ میلرزد
منادیان حقوق بشر نمیشنوند
به حجتی که تمام است اگر نمیشنوند
زمان، زمان رسیدن به داد مظلوم است
- شکست ظلم - خدا وعده داده، محتوم است
یکی بیاید و مرهم شود فلسطین را
به سُرب پر کند این گوشهای سنگین را
به دست قهر ببندد درِ سیاست را
به سنگ خشم بکوبد سرِ سیاست را
سیاستی که به جز نیش مار و کژدم نیست
سیاستی که به نفع حقوق مردم نیست
سیاستی که به اشغالگر امان دادهست
به این نژاد پراکنده سازمان دادهست
سیاستی که اگر بوده حق، به جانب تو،
ربوده حقِ تو را با فریب حقِ وتو
سیاستی که چنان غرق در مرض شده است
که جای ظالم و مظلوم هم عوض شده است
سیاستی که در آن روزن امیدی نیست
به دست هیچ زبانبستهای کلیدی نیست..
سیاستی که ندارد دیانت، آلودهست
مگر نه این که، همین بوده تا جهان بودهست
همیشه راه رسیدن به حق، سیاسی نیست
که گاه، چاره به جز حملهای حماسی نیست
نشان عشق و جنون بینشانه رفتنهاست
میان آتش و خون عاشقانه رفتنهاست
کنون که قرعه به نام حماس افتادهست
به جان اهل سیاست هراس افتادهست
یکی برآمده بر بام خون علم بزند
بساط این همه تزویر را به هم بزند
چنان کند که جهان بشنود فلسطین را
به چشم صدق ببیند صلابت دین را
قسم به اَشهدِ آن کودک سرا پا آه
که گفت: «اَشهَدُ اَن لا اِلهَ اِلا الله»
حرم که سوخت کسی محترم نخواهد ماند
چنان نماند و چنین نیز هم نخواهد ماند
#ناصر_فیض
#مقاومت_اسلامی
#فلسطین
#مثنوی
@golchine_sher
لبخند میزنم تو ولی غم حسابکن
اصلا غم مرا غم عالم حساب کن
من گاه گاه گریه کُنَت بوده ام ولی
هر قدر هم که گریه نکردم حساب کن
روی سیاه و پیرهن مشکی مرا
با هم ببین عزیزم و در هم حساب کن
این تشنگی که در رمضان خواب مانده را
با اشکهای ماه محرم حساب کن
گفتم که ناامیدم از این شعرهای هیچ
فرمود روی کمتر از این هم حساب کن
#محمد_خادم
#رمضان
@golchine_sher
هدایت شده از احمد ایرانی نسب
به روی دست آوردم دل غم پرور خود را
صدف از سینه اش بیرون کشیده گوهر خود را
دلم را ساده اندیشانه از پیکر در آوردم
چنان اندیشه ای که اشعری انگشتر خود را
منم آن واعظی که سالها با نان دین خوردم
شبیه موریانه پایه های منبر خود را
و روز حشر ، مانند مسلمانی که از غفلت
به جمع انبیاء نشناخته پیغمبر خود را
به جای نافله با شعرهایم توبه میخوانم
به اشک خویش میشویم تمام دفتر خود را
سرم بر شانه ی مُهر است ، در آغوش سجاده
و غسلِ اشکهایم میکنم پا تا سر خود را
بر این سجاده ی تب دار از شرم پشیمانی
میان سجده چون ققنوس سوزاندم پر خود را
به این امید که جان میسپارم بین آغوشت
کشاندم تا سحر این سجده های آخر خود را
#احمد_ایرانی_نسب
#مناجات
@ahmadiraninasab
تو
به بارانی میمانی
که هواشناسی
هرچه پیشبینیاش میکند،
نمیآید...
#مهدی_شایان
@golchine_sher
لبت مرا به غزلهای نوجوانی برد
به عشقهای زمينی آسمانی برد
کسی که آتش بیمهریاش مرا سوزاند
چه شد که باز دل از من به مهربانی برد؟
به زنده بودن من نام زندگی مگذار
که این غریب فقط رنج زندگانی برد
چه زود پیر شدیم و چه دیر فهمیدیم
که عشق هرچه ز ما برد ناگهانی برد
#علی_مقیمی
@golchine_sher
به چشم روشنی شام تار منتظرم
به صبح - آن قسم آشکار- منتظرم
بیا که عید بیاید به خانهی دل ما
حضور سبز تو را ای بهار! منتظرم
تورا نخواستم آنگونهای که باید خواست
شبیه مردم اهل شعار منتظرم
زمانه میگذرد نا امید؛ اما من
به رغم خستگی روزگار منتظرم
هنوز آمدنت آرزوی عقربههاست
به دیرپایی این انتظار منتظرم
تو را ندارم و از هرکسی ندارترم
کجاست آن کرم بیشمار؟ منتظرم
::
میان روضه هوای مدینه پیچیده
به خاک چادر آن بیمزار منتظرم
#محمدحسن_بیات_لو
#عضوکانال
#امام_زمان_عج_مناجات_سال_جدید
@golchine_sher