eitaa logo
گلچین شعر
14.7هزار دنبال‌کننده
923 عکس
312 ویدیو
12 فایل
ارتباط با ادمین: @noroz_ad سه تا کانال شعرهای ما @golchine_sher @robaiiyat_takbait @noroz_ramezani
مشاهده در ایتا
دانلود
من، روز خویش را با آفتاب روی تو کز مشرقِ خیال دمیده‌ست آغاز می‌کنم من با تو می‌نویسم و می‌خوانم من با تو راه می‌روم و حرف می‌زنم وز شوق این محال: -که دستم به دست توست- من، جای راه رفتن پرواز می‌کنم! @golchine_sher
زیبایی ات نظام جهان را به هم زده آرایش قشنگ زنان را به هم زده نقّاشی نگاه تو از شاهکارهاست نقش و نگار نقش جهان را به هم زده طراحی وجود تو بر قالی بهار طرح نفیس فرشچیان را به هم زده مرداب گاوخونی قلب حزین تو اعصاب زنده رود روان را به هم زده موسیقی مجاز بدون کلام تو آرامش و سکوت بنان را به هم زده این اختلاف موی سپید و سیاه توست که ارتباط پیر و جوان را به هم زده هر تیک تاک قلب تو ای ساعت شنی آسایش زمین و زمان را به هم زده بر برگ های کاهی تقویم بی بهار ذوقت شکفت و بزم خزان را به هم زده منظومه ی تغزّل چشمان روشنت نظم قصیده های روان را به هم زده @golchine_sher
برای روشنیِ خانه شعله ور بودن درون معرکه در معرض خطر بودن میان هجمه ی اندوه و درد خندیدن برای سینه ی فرزند خود سپر بودن همیشه با لب خندان به خانه برگشتن برای تلخی این زندگی شکر بودن به تند باد حوادث زدن بخاطر نان به پینه های کف دست مفتخر بودن به جرم دست فروشی، به جرم کسب حلال درون کوچه و پس کوچه دربدر بودن در اوج خستگی از درد و رنج دم نزدن در اوج خستگی محض، بال و پر بودن... هزار بیت نوشتند و شعر درماند از بیان ذره ای از واژه ی «پدر بودن» @golchine_sher
« زمستان » آن‌گاه که باران بر پنجره‌ام می‌کوبد جای خالی‌ات را احساس می‌کنم آن‌گاه که مِه بر شیشه ماشین می‌نشیند و کولاک محاصره‌ام می‌کند و گنجشک‌ها جمع می‌شوند تا ماشینم را که در برف مدفون شده، بیرون بیاورند حرارتِ دست‌های کوچک‌ات به یادم می‌آید و سیگارهایی که نصف می‌کردیم مثل سربازان سنگرنشین. آن‌گاه که باد پرده‌های اتاقم را می‌لرزانَد و مرا می‌لرزانَد، به یاد می‌آورم عشقِ زمستانی‌ات را، و به باران‌ها پناه می‌آورم تا در شهرهای دیگر ببارد و به برف پناه می‌آورم تا در شهرهای دیگر فرود بیاید و به خدا پناه می‌آورم تا زمستان را از تقویم بزُداید، زیرا نمی‌دانم زمستانِ بعد از تو را چگونه دوام بیاورم !؟ @golchine_sher
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بیا، مرو ز کنارم، بیا که می‌میرم نکن مرا به غریبی رها که می‌میرم توان کشمکشم نیست بی تو با ایام برونم آور از این ماجرا که می‌میرم نه قول همسفری تا همیشه‌ام دادی؟ قرار خویش منه زیر پا که می‌میرم به خاک پای تو سر می‌نهم، دریغ مکن ز چشم‌های من این توتیا که می‌میرم مگر نه جفت توام قوی من؟ مکن بی من به سوی برکه‌ی آخر شنا که می‌میرم اگر هنوز من آواز آخرین توام بخوان مرا و مخوان جز مرا که می‌میرم برای من که چنینم تو جان متصلی مرا ز خود مکن ای جان جدا که می‌میرم ز چشم‌هایت اگر ناگزیر دل بکنم به مهربانی آن چشم‌ها که می‌میرم @golchine_sher
بی من خوشی، وگرنه از آن تو می‌شدم جان می‌سپردم آخر و جان تو می‌شدم ‌ گفتم که مُردم از غم و گفتی به حرف نیست! ای کاش من حریف زبان تو می‌شدم... ‌ معشوق روزگار غزل‌های ناب! کاش هم‌عصر شاعران زمان تو می‌شدم ‌ ای عمر چندروزه‌ی دنیا! بدون عشق تا کی اسیر سود و زیان تو می‌شدم؟ ‌ پا بر سرم گذاشتی اکنون که آمدی ای مرگ داشتم نگران تو می‌شدم @golchine_sher
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
در خانه ی دل جز تو کسی نیست ، مگر هست؟ جز عشق تو در سر هوسی نیست ، مگر هست؟ دل کنده ام از عالم و از آدمیانش غیر از تو که فریادرسی نیست، مگر هست ؟ آغوش تو تنگ است و دلم تنگ تر از آن آزادی من جز قفسی نیست، مگر هست؟ سیراست دل و چشم من از لذت دنیا جز اخم تو طعم ملسی نیست ، مگر هست هر چند بزرگ است جهان ، در نظر من اندازه ی بال مگسی نیست ، مگر هست؟ پاییز و زمستان و بهارم شده یک فصل از عمر عزیزم نفسی نیست ، مگر هست؟ بی تـو بخدا در تن هر شاخه ی خشکم انگیزه و شوق هـرسی نیست ، مگر هست؟ نگذار که خاموش شود شعله ی این عشق این عشق که عشق عبثی نیست، مگر هست؟ @golchine_sher
عاشقان، از گونِ دشتِ عطش طاق‌ ترند ماهیانی که اصیل‌ اند در اعماق‌ ترند... دوره ی آینگی سر شده یا آینه نیست؟ مردمِ کوچه ی آیینه بداخلاق ترند... واعظا! موعظه بگذار؛ که وعّاظِ عزیز به تقلّای گناه از همه مشتاق ترند... راستی‌را، اگر از نان و خورش نیست خبر، این گدایان زِ چه از پادشهان چاق ترند..؟ پسران و پدران، بی‌خبر از حالِ هم اند روزِ محشر، پدران از پسران عاق ترند... بعد از این نامِ من و گوشه‌ی گمنامی‌ها که غریبانِ جهان، شهره‌ ی آفاق ترند... @golchine_sher
تمام ثانیه‌هایم به انتظار گذشت ببین چگونه بر این خسته روزگار گذشت برای داشتن تو گذشتم از دنیا جوانی‌ام همه پای همین قمار گذشت تمام پنجره‌ها بسته‌اند از آن شب شبی که از سرِ من نقشه‌ی فرار گذشت بدون خنده‌ی تو بزم شاعرانه‌ی من به صرف چای و غزل‌خوانی سه‌تار گذشت به حرمت غم من چشم آسمان ابری‌ست هنوز وانشده غنچه‌ها، بهار گذشت ...! @golchine_sher
از خواهری غریب به شوق برادری پیچیده عطر نامه به بال کبوتری از کوچه‌ی دمشق به صحرای کربلا از شام تا سپیده‌ی در خون شناوری هر واژه‌ای که از مژه‌هایش چکیده است شعر تری است، حاصل چشمان مضطری آهی کشید و درد دلش را شروع کرد انبوه اشک خیمه زده پشت معجری داغ کبود خاطره‌ها را مرور کرد این نامه شد به روی دلش داغ دیگری یادش به خیر! تا که رسیدیم کربلا از مهر و ماه پشت سرت بود لشکری از خیمه های سوخته با خون دل نوشت برپا شده است در دل هر واژه محشری با دست های بسته به دنبال نیزه ها با سر دویده ایم به دنبال هر سری قنداقه را همیشه در آغوش می کشید گهواره مانده بود و خیالات مادری ** آهی کشید و نامه ی او ناتمام ماند آهی چنان که شعله بر اوراق دفتری @golchine_sher
تو آسمانی و توصیف تو هنر می خواست سرودن از تو فقط ،شاعری قدر می خواست کبوتری که گرفتار بازی دنیاست برای پر زدن تا دمشق پر می خواست شکست بغض غزل تا نوشت یا زینب(س) برای وصف تو شاعر دو چشم تر می خواست بزرگ مرتبه ای دختر علی (ع)که حسین(ع) به احترام تو از جای خویش بر می خاست گذشتی از همه دنیا برای عشق حسین برادری که تو را تاج روی سر می خواست صبور بودن در داغ کربلا هنر است شکست دادنتان را اگرچه شر می خواست میان آن همه بی رحم ای سلاله ی نور شکستن جبروت ستم جگر می خواست تو خطبه خواندی و آوار شد بنای ستم خلیل آل علی(ع) اینچنین تبر می خواست نبود قسمت من در مدافعین حرم شهید راه تو بودم خدا اگر می خواست @golchine_sher