eitaa logo
گلچین شعر
14.5هزار دنبال‌کننده
904 عکس
310 ویدیو
12 فایل
ارتباط با ادمین: @noroz_ad کانال دوم ما @robaiiyat_takbait
مشاهده در ایتا
دانلود
باید کــــه ز داغم خبــری داشته باشد هر مرد که با خود جگری داشته باشد حالم چو دلیری ست که از بخت بد خویش در لشکــر دشمن پسری داشتـــه باشد ! حالم چو درختی است که یک شاخه نا اهل بازیچـه‌ی دست تبــری داشتـه باشد سخت است پیمبر شده باشی و ببینی فرزند تــو دیـن دگـــری داشته باشد ! آویخــــته از گــــردن من شـــاه کلیدی این کاخ کهن بی که دری داشته باشد سر درگمـــی ام داد گـــره در گـــره اندوه خوشبخت کلافی که سری داشته باشد ! @golchine_sher
تو آمدی که تمام جهان من بشوی زمین من بشوی آسمان من بشوی چه مهربان و چه نامهربان، پری زیباست تو آمدی پری مهربان من بشوی توآمدی که مرا بی قرارخویش کنی که شعرمن بشوی، داستان من بشوی به قصد شعرشنیدن به من نگاه کنی برای زمزمه کردن زبان من بشوی تورا به خاطر شعرمن آفریده خدا که صاحب غزل جاودان من بشوی اگر گیاه شوم خاک و خانه ام باشی اگر پرنده شوم آشیان من بشوی به این جهان همه با قصد رفتن آمده اند تو آمدی که بمانی که جان من بشوی @golchine_sher
حال مرا هرکس که می پرسد بگو خوب است اشکش روان، اندوه جاری، زخم ها کاری ست... @golchine_sher
حدود نیمه شب است و هنوز بیدارم نشسته ام که خودم را به شعر بسپارم نشسته ام که گلویی به بغض تازه کنم در آبگاه غزل های رو به تکرارم که نامه ای بنویسم پر از گلایه و اشک که چکه چکه ببارم برای دلدارم که برملا کنم افسون سینه ی تنگم طلسم راز مگویی که کرده افسارم طلسم راز مگویی که در سیاهی شب شده دلیل تجلی روح سیگارم من و سکوت پیاپی ، من و مچاله ی شعر من و افول غم انگیز نبض خودکارم... من و قوافی بی اعتبار و تکراری که واژه واژه که هر بیت در خود آوارم اگر چه فاصله افتاد بینمان اما به یاد خاطره ها آنقدَر نیازارم سوال های زیادی وبال ذهن من‌ اند... بیا مرا بِرَهان از هجوم افکارم ‎‌‌‌‌‌‎ @golchine_sher
آمدی و فکر کردم نیمه ای از من رسید نوبتی باشد اگر هم ، نوبت این زن رسید آبرویی را که عمری جمع کردم پیشکش خوش به حال من اگر آتش به این خرمن رسید فکر کردم می توانی و مداوا می کنی زخم هایی را که هم از دوست هم دشمن رسید هیچ ردی نیست از یوسف خودم هم گم شدم دست کم یعقوب دستانش به پیراهن رسید فصل هایم جابجا شد در دل اردیبهشت ناگهان سیل آمدو برف آمدو بهمن رسید چتر را برداشتم باران نمی آید ولی آمدو دیدم ترا و وقت باریدن رسید @golchine_sher
من غم انگیزترین شاعرِ دنیا شده ام هرکسی شعرِ مرا خواند تو را "لعنت" کرد! @golchine_sher
از همان روزی که در باران سوارم کرده ای با نگاهت هیچ میدانی چکارم کرده ای؟ با تو تنها یک خیابان همسفر بودم ولی با همان یک لحظه عمری بی قرارم کرده ای تازه فهمیدم که حافظ در چه دامی شد اسیر با نگاهت،خنده ات،مویت،شکارم کرده ای در خیابان اولین عابر منم هر صبحِ زود در همان جایی که روزی غصه دارم کرده ای رأس ساعت میرسی،میبینمت رد می شوی کم محلی می کنی،بی اعتبارم کرده ای من مهندس بوده ام دلدادگی شأنم نبود تازگی ها گل فروشی تازه کارم کرده ای در نگاه دیگران پیش از تو عاقل بوده ام خوب کردی آمدی،مجنون تبارم کرده ای در ولاالضالین حمدم خدشه ای وارد نبود وای من،محتاج یک رکعت شمارم کرده ای... @golchine_sher
ما گشته ایم، نیست، تو هم جستجو مکن آن روزها گذشت، دگر آرزو مکن ‌ دیگر سراغ خاطره های مرا مگیر خاکستر گداخته را زیر و رو مکن ‌ در چشم دیگران منشین در کنار من ما را در این مقایسه بی آبرو مکن ‌ راز من است غنچه ی لب های سرخ تو راز مرا برای کسی بازگو مکن ‌ دیدار ما تصور یک بی نهایت است با یکدگر دو آینه را روبه رو مکن ‌ @golchine_sher
وای از آن شب که تو مهمان شده باشی جایی چشمِ بد دور! غزل‌خوان شده باشی جایی بله! یک روز تو هم حال مرا می‌فهمی چون‌که در آینه حیران شده باشی جایی بی‌گناهی‌ست که تهمت زده باشند به او باد، وقتی‌که پریشان شده باشی جایی ماهِ من! طایفه‌ی روزه‌بگیران چه‌کنند؟ شب عیدی که تو پنهان شده باشی جایی صورت پنجره در پرده نباشد از شرم کاش! وقتی‌که تو عریان شده باشی جایی من نشستم بروی مِی بخری برگردی ترسم این است مسلمان شده باشی جایی! @golchine_sher
زمین خلاصه ای از چشم آسمانی توست غزل برآمده از بازی زبانی توست نه اندونزی و ژاپن، نه بم، نه هائیتی تکان دهنده ترین صحنه،  شعرخوانی توست کمی نخند، کمی دور شو، کمی بد باش که هرچه می کشم از دست مهربانی توست هرآنچه را بفروشم نمی رسد وسعم به خنده ی تو که سوغات دامغانی توست بلوغ زود رسم علت کهولت نیست اگر که پیر شدم مشکل از جوانیِ توست دو سال می گذرد من هنوز سربازم وظیفه ی شب و روزم ندیده بانی توست @golchine_sher
گریه هم بر غم این فاصله مرهم نشود مثل یک قهوه که از تلخی آن کم نشود روز و شب پیش همه روی لبم لبخند است تا حواس احدی جمع به بغضم نشود آرزو میکنم ای کاش دلش چون مویش پیش چشم کسی آشفته و درهم نشود من که بیچاره شدم کاش ولی هیچ دلی گیر لحن بم مردانه ی محکم نشود شده حتی به دعا دست برآرم که :"خدا! برود مشهد و برگردد و آدم نشود" خون دل خوردم و حرفی نزدم تا شاید مهربان تر بشود، تازه اگر هم نشود با من ساده همین بس که مدارا بکند عاشقم هم که نشد، خب به جهنم (!) نشود... @golchine_sher
از هر چه دارم چشم می پوشم، اگر دنیا یک شب مرا زانو به زانوی تو بنشاند... @golchine_sher