eitaa logo
گلچین شعر
17.5هزار دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
458 ویدیو
15 فایل
ارتباط با ادمین: @noroz_ad سه تا کانال شعرهای ما @golchine_sher @robaiiyat_takbait @noroz_ramezani
مشاهده در ایتا
دانلود
ای نگاهِ ذرّه پروَر إِشْفَعي جلوه ی زهرای اطهر إِشْفَعي روشنی بخشِ دل آئینه ها دختر موسی بن جعفر إِشْفَعي @golchine_sher
وقتی دل ِمن از غمِ دنیا کلافه است وقتِ قرار ما دو نفر،کُنجِ کافه است! می نوشم از نگاه تو یک استکان غزل دیگر چه جای گفتن ِ حرف اضافه است؟! تصویرهای زشت، فراموش می شوند تا چشم، محوِ آینه ای خوش قیافه است! بی عشق ِدوست، جاذبه ای نیست در جهان دنیا بدون ِروی تو حرفی گزافه است وقتی که رنگِ چشمِ تو شد سرنوشتِ من دیگر چه جای قهوه و فال و خُرافه است؟! ما با زبانِ شعر و غزل حرف می زنیم اظهار ِعشق ما دو نفر در لَفافه است! هر شب برای وصل، توّسل نموده ای تعویذِ اشکهای تو لای ملافه است ! @golchine_sher
همچون بوی پاییز که از شهریور به مشام می رسد ردّ پای گــذر تـــو نیز . . . آه بوی بهشت می گیرد تمام وجودم تــو هر ثانیه از خیال من عبور می کنی می روی ودوباره برمی گردی . . . و من به قدر ثانیه های رفتنت دوباره دلتنگ می شوم @golchine_sher
وای از آن روز که سر خط خبرها باشی و پر آوازه شوی، زیر نظرها باشی شاعران را به تماشای خیالت ببری تازه مضمون پر از شور اثرها باشی شاخ شمشاد قد محفل یلدا در شهر نو عروس غزل فال پدرها باشی در و دیوار پر از قاب نگاهت بشود آخرین سوژه ی زیبای هنرها باشی شهر از آشوب رقیبان تو بر هم ریزد دلبر چاک تن و سینه سپرها باشی بشکنی شیشه ی صبر همه را با نازت حسرت عشق دل خون جگرها باشی برسد جان به لب از شوق وصالت آخر بی خیال دل بی تاب پسرها باشی @golchine_sher
از امروز خودم را به قصد واگذاری به تو ترک می کنم . من که بی تو خواب نداشتم حالا جای خواب هم ندارم ....... @golchine_sher
اخم کرده ابروانش درهم است دختر این قصه نامش مریم است بیست سالی دارد و من شاهدم لحظه هایش آشنا با هرغم است گونه های سرخ چون گلبرگ او گاه گاهی میزبان شبنم است مادری دارد صبور و کم کَمک زیر بار زندگی پشتش خم است از پدر چیزی نگفتم چون پدر لاله سرخ میان پرچم است درمیان قاب چوبی با دو میخ بر دل دیوار خانه محکم است یک پلاک و چفیه و یک ساک و عکس سهم دختر از پدر خیلی کم است سادگی سنگ قبری جمعه ها میزبان چند شاخه مریم است @golchine_sher
در هوایت حال ناهنجار دارم بعد از این درد و دل با سایه ی دیوار دارم بعد از این خواستم کلا فرمواشت کنم اما نشد شکوهای جزیی بسیار دارم بعد از این هر کجا رفتم دو باره سمت تو بر گشته ام خط سیر ساده ی پرگار دارم بعد از این من تو را در قامت تنها طبیبم خواستم رفتی و بی تو دلی بیمار دارم بعد از این هر کجا نقش گلی یاد تو می اندازدم دشمنی با جامه ی گل دار دارم بعد از این مثل شب های که رفت از چشم من افتاده ای در کنارم اشک حسرت بار دارم بعد از این بی قراری های دریا را تماشا می کنم ساحلی از موج، ناهموار دارم بعد از این هر چه بارم کرده ای با دیگران دیگر نکن از ملامت بر سرم آوار دارم بعد از این سال ها معتاد دیدار تو بودم نازنین بر لب خود پشت هم سیگار دارم بعد از این سهم من از رفتنت دلتنگی بی انتهاست آرزوی لحظه ای دیدار دارم بعد از این @golchine_sher
کج می‌کنم سمت خودم هرروز راهم را می‌بوسم آغاز مسیر دلبخواهم را زل می‌زند هرشب به چشم من غزل‌هایش می‌دزدم از شرم تماشایش نگاهم را من شعر می‌گفتم که باب گفت و گو باشد توجیه می‌کردم سلام گاه گاهم را از اشتیاق نقد او تکرار می‌کردم ترکیب سازی‌های گنگ و اشتباهم را من فکر می‌کردم که عشق افسانه‌ای واهی است لحنش عوض می‌کرد کم‌کم دیدگاهم را هرگز نگفتم دوستش دارم ولی باید جبران کنم با «عاشقت هستم» گناهم را باید برای چشم‌هایش شعر بنویسم گم کرده‌ام از صبح خودکار سیاهم را @golchine_sher
چونان درختی ایستاده ... با زلفهای آشفته .. درهم و پیچیده ... درانبوه سهمناکی طوفان .. برگ های آرزو هایم را مدام .. به باد می دهم ... و همچنان ایستاده .. که شاید مسافر سرزمین های همواره... آن دور دست ها .. از گیسوان معطر تو برگی .. برایم به ارمغان آورد... تا تن زخمی رویایم را التیام بخشم.. @golchine_sher
به افتخار تو اشعار ناب میسازم و از انار لبانت شراب میسازم اگر تو خوب بسازی مرا به جان خودم به پیش شهر خودم را خراب می سازم مرا به چاه بینداز گر کلافه شدی من از کلاف کنف هم طناب میسازم... مپرس از من ساعی که با غم دوری چه سان مقابله دارم، چه باب میسازم؟ اگر سری بتکانی سوال تلخم را من از نگاه تو صد ها جواب میسازم به ایستادگی این شکسته ها سوگند که از کبوتر قلبم، عقاب میسازم بدا من آمدم و در نخست جاده ی عشق دو صد مجسمه ی اجتناب میسازم هزار دفتر خط خورده در اتاقم هست و عاقبت ز غزل ها کتاب میسازم @golchine_sher
رفتی از پیشم مهاجر با فغان و آه و زاری غم مخور زیبا نگارم توی قلبم خانه داری می نگارم شرحِ دل را با سرشک  دیدگانم در فراقت تا سحرگه می‌کنم شب زنده داری خسته ام از ناله هایم، روز و شب در اِنزوایم تا به کی باید بسازم با هوای بیقراری در فراقت گریه کردم، از دو چشمم شکوه کردم خواندم از عشق و جنونم تا بماند  یادگاری مانده ام تنهای تنها در میان سیل  غمها راه فرجامی نمانده جز سکوت و بردباری تو در آنجا دور از اینجا من در اینجا دور از آنجا هر دو ازهم بی نصیب و هردو درحال خماری روی قلبم می نویسم از صفای عشوه هایت چون که در ناز و کرشمه یکّه تازِ روزگاری تیر مژگان سیاهت حسرتی شد در نگاهم رفتی و برق نگاهت از دوچشمم شد فراری من دراین عصر جدایی پای عهدم می‌نشینم تا که برگردی دوباره توی قلبم  ماندگاری "عیدی" از هجران رویت چون گلی بی برگ و بار است ای خدا لعنت به عشقی که ندارد برگ و باری @golchine_sher