eitaa logo
گلچین شعر
14.5هزار دنبال‌کننده
885 عکس
307 ویدیو
12 فایل
ارتباط با ادمین: @noroz_ad کانال دوم ما @robaiiyat_takbait
مشاهده در ایتا
دانلود
دیر زمانیست... جرعه‌ای «عشق» شده آرزویی محال و دارم یک سؤالِ بی‌جواب «بی عشق» حال خوبم را کجاست!؟ @golchine_sher
مثل آن چایی که می چسبد به سرما بیشتر با همه گرمیم، با دل های تنها بیشتر درد را با جان پذیراییم و با غم ها خوشیم قالی کرمان که باشی می خوری پا بیشتر بَم که بودم فقر بود و عشق اما روزگار ‌ زخم غربت بر دلم آورد این جا بیشتر ‌ هر شبِ عمرم به یادت اشک می ریزم ولی بعدِ حافظ خوانیِ شب های یلدا بیشتر رفته ای ... اما گذشتِ عمر تاثیری نداشت من که دلتنگ توام امروز ... فردا بیشتر زندگی تلخ است از وقتی که رفتی تلخ تر ‌ بغض جانکاه است هنگام تماشا بیشتر ‌ هیچ کس از عشق سوغاتی به جز دوری ندید هر قدر یعقوب تنها شد زلیخا بیشتر بر بخارِ پنجره یک شب نوشتی :"عاشقم" خون انگشتم بر آجر حک کنم : ما بیشتر... @golchine_sher
آنقدر گفتم به جای مادرم من را بزن این تقلا کردنم بال و پرم را زخم کرد... با شتاب و ناگهانی رد شد از روی سرم این مصیبت بود از پا تا سرم را زخم کرد سالها گریان داغ ضربت یک سیلی‌ام ضربه‌ای محکم که روی‌ مادرم را زخم کرد این مصیبت‌نامه را جز من نمیداند کسی دست نامردی رسید و باورم را زخم کرد @golchine_sher
از   هجر تو  بیمارم  میسوزم و می سازم مادر    گلِ    گلزارم  میسوزم و می سازم تنها     تو   طبیب   من  ای دردم ودرمانم من بر  تو  پرستارم  میسوزم و می سازم دردم به  که  گویم من  مادر تو کجا رفتی ای   محرم   اسرارم  میسوزم و می سازم زینب   به   فدای   تو   در   کلبه ی احزانم مادر   گل بی خارم   میسوزم  و می سازم ای  یاس‌  نبی  زهرا  بنگر    که    پریشانم ای مونس وغمخوارم میسوزم و می سازم ای   گلشن  و  بستانم   هستی  تو   بهارانم عشق من  و گلزارم میسوزم   و  می سازم باشی   تو    قرار   من   برگرد  که  میمیرم خود را به که بسپارم میسوزم و می سازم (بیقرار_اصفهانی) @golchine_sher
آتشی از جنس غم در قلب ما افروخته همچو درب خانه ی مادر دل ما سوخته @golchine_sher
فریاد مرا گرچه سرانجام شنیدی ای دوست! به داد دل من دیر رسیدی از یاد بِبَر قصه‌‌ی ما را هم از امروز درباره‌ی ما هرچه شنیدی نشنیدی آرام بگیر ای دل و کم گریه کن ای چشم! انگار نفهمیدی و انگار ندیدی ای نی چه کشیدی مگر از خلق که هر دم ما آه کشیدیم، تو فریاد کشیدی گیرم که به دریا نرسیدی چه غم ای رود! خوش باش که یک چند در این راه دویدی @golchine_sher
در گوشه ی یک اتاق منبر دارم تصویر به آتش زدن در دارم هر سال به یاد فاطمه در خانه مرثیه ی جمع و جور مادر دارم @golchine_sher
درین وحشت‌سرا تا کی اسیر آب و گل باشم؟ مرا راهی به سوی عالم بالا کرامت کن @golchine_sher
هنگام دردسر که گذر میشود شلوغ درخانه بیشتر دم در میشود شلوغ مادر جلوست دور پدر میشود شلوغ این کوچه ها چقدر مگر میشود شلوغ؟ چندین نفر به زور دراین کوچه جا شدند نمرودها مزاحم پروانه ها شدند دریا خروش کرد تلاطم شروع شد دوران جاهلیت مردم شروع شد وقتش رسیده بود تهاجم شروع شد انگار کار آتش و هیزم شروع شد در پشت در زبانه ی آتش که پا گرفت دودش بلند شد همه جارا فرا گرفت دربسته بود درشکنی ایستاده بود در جنگ نور اهرمنی ایستاده بود در بین خانه ممتحنی ایستاده بود نامرد رو بروی زنی ایستاده بود فریاد میکشید ولایت گرفتنی ست بازور هم اگر شده بیعت گرفتنی ست مشغول حرف بود که باپا به در زدو... صدیقه را مقابل مولا به در زدو... فهمید مانده پشت در اما به در زدو... همراه مادری پسرش را به در زد و... گل را گلاب کرد و به دستان خار داد مسمار را به پهلوی زهرا فشار داد فضه اگر نبود به دادش که میرسید؟ چادر به روی پیکر زهرا که میکشید؟ در بین شعله بانوی این خانه را که دید محکم بصورتش زد و به سمت در دوید این پاسخ سفارش عمر رسول بود مولا به فکر حفظ حجاب بتول بود... @golchine_sher
آنقدر با من مهربان بودی که بعد از تو یک لحظه حس کردم که صد سال است تنهایم .. @golchine_sher
کجاست شانه‌ ی امنَت؟ که بعد تو این سر برای من... منِ بیچاره، سر نشد که نشد! @golchine_sher
رسید صاعقه و شیشۀ گلاب شکست شب از در آمد و پهلوی آفتاب شکست چه شعله بود که از شش جهت به باغ افتاد چه زمهریر، که در چشم غنچه خواب شکست ورق ورق نفَسِ آیه‌های قرآن سوخت حریم امن دعاهای مستجاب شکست چقدر غم‌زده پرسید: «بهتری مادر؟» چقدر قلب حسن بعد این جواب شکست برای این‌که سر غم به چاه بگذارد شکست، قامت نخلِ ابوتراب شکست @golchine_sher