eitaa logo
گلچین شعر
13.8هزار دنبال‌کننده
706 عکس
254 ویدیو
10 فایل
ارتباط با ادمین: @noroz_ad کانال دوم ما @robaiiyat_takbait
مشاهده در ایتا
دانلود
شب گذشته من و او، چه خواب خوبی بود در آن سیاهی شب آفتاب خوبی بود همیشه موقع دیدار او دلم می ریخت اگرچه ترس نبود، اضطراب خوبی بود گناه نیمه شب ما کلام حافظ شد گناه نیمه شب ما ثواب خوبی بود تفاُلی نزد و یک غزل برایم خواند ولی عجب غزلی! انتخاب خوبی بود "چه مستی است ندانم که رو به ما آورد" جهان به رقص در آمد... شراب خوبی بود سوال کردم از او عشق چیست؟ چشمانش سکوت ریخت برایم، جواب خوبی بود تمام شب تن او را ورق ورق خواندم غزل، سپید، ترانه، کتاب خوبی بود اگرچه شاعر آیینی ام دلش می خواست که عاشقانه بگویم، عذاب خوبی بود @golchine_sher
ویرانه دل ماست که با هر نگه دوست صد بار بنا گشت و دگر بار فرو ریخت @golchine_sher
سپر صلح و صفا دارم و شمشیر محبت با تو آن پَنجه نبینم که به پیکار من آئی... @golchine_sher
عاشق نشود گفت به آنی که غمش نیست؛ آن کس که نیفتاد به بحران زیادی!!! @golchine_sher
اساس علم ریاضی به باد خواهد رفت اگر که مسئله ها عاشقانه حل بشود... @golchine_sher
ما را تو با گرفتن جان امتحان نکن از جان خود عزیزتـــری داشتیم که رفت @golchine_sher
چه کرده ایم که آن آشنا نمی آید پیامی از سر کویش به ما نمی آید چه کرده ایم، گره خورده کارمان اینقدر چه کرده ایم که مشکل گشا نمی آید چه کرده ایم که خورشید را نمی بینیم چه کرده ایم که آن رهنما نمی آید چه کرده ایم که اینگونه مبتلا شده ایم چه کرده ایم که دیگر دوا نمی آید چه قدر ندبه این الحسین را خواندیم چه کرده ایم جواب دعا نمی آید چه کرده ایم که بر ما بهشت گشته حرام نسیمی از طرف کربلا نمی آید به دست بسته حیدر قسم، نمی دانم جواب ناله زهرا چرا نمی آید؟ @golchine_sher
جاری‌ام در حسرت آغوش تو گاه مست و گاه هم مدهوش تو بیت بیت شعرهایم نوش تو کاش میدانستی احوال مرا می شود گلگون کنارت روی من می‌شود باطل همه جادوی من می کند پیش تو عصیان موی من پس بگیر از بادها شال مرا از زمین و از قفس ها رسته ام از سکون روزها دلخسته ام دل به رویاهای دوری بسته ام زیرو رو کن گردش سال مرا قهوه را در استکان تفسیر کن روزهای خوب را تصویر کن با نگاهی مهربان تعبیر کن قصه ی دلتنگی فال مرا چشم هایت آرزوی هر کس است خنده های تو برای دل بس است لحظه لحظه قلب من دلواپس است احسنِ الحالی کن امسال مرا @golchine_sher
کاش دور و بر ما این همه دلبند نبود و دلم پبش کسی غیر خداوند نبود آتشی بودی و هروقت تو را می دیدم مثل اسپند دلم جای خودش بند نبود مثل یک غنچه که از چیده شدن می ترسید خیره بودم به تو و جرات لبخند نبود هرچه من نقشه کشیدم به تو نزدیک شوم کم نشد فاصله؛ تقصیر تو هر چند نبود شدم از درس گریزان و به عشقت مشغول بین این دو چه کنم نقطه ی پیوند نبود مدرسه جای کسی بود که یک دغدغه داشت جای آنها که به دنبال تو بودند نبود بعد از آن هر که تورا دید رقیبم شد و بعد اتفاقی که رقم خورد خوشایند نبود آه ای تابلوی تازه به سرقت رفته! کاش نقاش تو این قدر هنرمند نبود @golchine_sher
در سینه نشانده یڪ دل سنگی را هی زیر سوال برده یڪـرنگی را ای ڪاش شبیه من گـرفتار شود تا هضـم ڪند معنی دلتنگی را @golchine_sher
بین تنهایی و من راز بزرگی ست، بزرگ هم از آن گونه که در بین تو و زیبایی... @golchine_sher
دیگر بس است هرچه خدا حافظ تو شد ای دل! از این به بعد خدا را تو حفظ کن... @golchine_sher
از پنجره می‌آید خانه را دور می‌زند از پنجره بیرون می‌رود به تو می‌ماند باد بی‌دلیل بی‌بهانه بی‌خبر با بوی خوش می‌آید و با دلم می‌رود @golchine_sher
خدا به حرمتِ آسایشِ شما زن ساخت چقدر شانه به سر ،در شباهت من ساخت دوباره بر تن ِپاییز پادشاهی کرد بهار را به تماشاکشید و دامن ساخت و باز گندم و سیب و حدیث تکراری خدا به خاطر گرمای عشق، بهمن ساخت دوباره بر شب غمگین شاعران گل کرد جهنمی شد و بادرد عشق ،آهن ساخت به قدر ِقیمت ِزن عشق را حواله نمود چقدر بر، زن ِبیچاره کوه و برزن ساخت نشست و باد به گیس زنان حواله نمود خدا به خیر نموده است ،مرد را زن ساخت! @golchine_sher
گویند مرا چو زاد مادر پستان به دهان گرفتن آموخت شب‌ها بَرِ گاهواره ی من بیدار نشست و خفتن آموخت   دستم بگرفت و پا به پا بُرد تا شیوه ی راه رفتن آموخت یک حرف و دو حرف بر زبانم الفاظ نهاد و گفتن آموخت   لبخند نهاد بر لب من بر غنچه ی گل شکفتن آموخت پس هستی من ز هستی اوست تا هستم و هست دارمش دوست   @golchine_sher
آبرو یافته هرکس به تو نزدیک شده‌ست خار هم پیش شما گل به نظر می‌آیـد @golchine_sher
از حاشیه ی روسریت گل زده بیرون عشق است که در قالب کاکل زده بیرون اوار نجیبیست که در چشم تو جاریست از این قفس سوخته بلبل زده بیرون در من به هوای تو کسی بست نشسته از پشت همه پنجره ها زل زده بیرون اهوی منی گر چه خودت اهل جنوبی چشمان تو از جنگل امل زده بیرون با لشگر گیسوی پریشان تو خاتون انگار که فرماندهی کل زده بیرون لبهای تو انگیزه ی کافر شدنم بود از کنج لبت قطره ی الکل زده بیرون @golchine_sher
چون در سکوت بی دهنان کام یافتیم دیگر بدون منت پا گام یافتیم پرواز، شور چهچهه از ما ربوده بود چون مرغ عشق، حنجره در دام یافتیم شادیم، از غمی که به ما شعر هدیه داد ما نام یافتیم به غم، نام یافتیم از هر که مِی گرفت به یک جرعه آبرویْ ما آبروی ریخته در جام یافتیم هستی چه بود غیر کلاف گره گره گفتیم نیستیم و سرانجام یافتیم @golchine_sher
سرت را سمت کوه استوارِ شانه‌ام کج کن که‌ من از روزِ اول دلخوشم با درد سرهایت! @golchine_sher
ما را کسی نخواست، تو هم گر نخواستی در گوشمان بگو: که بمیریم گوشه‌ای @golchine_sher
ما دو سرویم در آغوش هم افتاده به خاک چشم بگشا که گره خورده به هم ریشه‌ی ما ‌ ‌ @golchine_sher
زِ بانکِ چشمِ دلدارم مکرّر وام می گیرم به اقساطِ بدهکاری ،چه باید کرد؟حیرانم! @golchine_sher
تمام پنجره را غرق حسن یوسف کن دل اهالی این کوچه را تصرف کن قدم بزن وسط شهر با صدای بلند به عابران پیاده غزل تعارف کن و بی‌بهانه تبسم کن و نگاهت را شبیه آینه‌ها عاری از تکلف کن سپس به مجلس ترحیم یک غریبه برو و چشم‌های خودت را پر از تأسف کن صدای ضبط، اتوبان، هوای بارانی به خود بیا! نرسیده به قم توقف کن سلام دختر باران! سلام خواهر ماه! بهشت را به همین سادگی تصرف کن   @golchine_sher
دوست دارم که به چشمان تو هی زُل بزنم تا مگر بین دلت با دل خود پل بزنم دوست دارم که سرِ درس توحاضر بشوم قصد دارم که خودم را به تجاهل بزنم! بین موهای من و باد سر و سرّی هست گره روسری‌ام را نکند شل بزنم! حافظ از سابقه‌ی عشق فقط می نالد وقت آن است به چشم تو تفال بزنم طالبانِ دل تو مانده به ایران برسد قبلِ آن کاش سری باز به کابل بزنم بیت پایانی من را تو فقط معنا کن تا که از عشق گریزی به تغزل بزنم. @golchine_sher
با طلوع دوباره ی بهمن ریشه های امید روئیدند با نسیم فرح فزای بهار لاله زاران دوباره خندیدند زاغ های سیاه وحشت زا بار دیگر ز باغ کوچیدند دانه های بلوری باران در حضور بهار رقصیدند از دل کوهسار آزادی چشمه ساران دوباره جوشیدند در زمستان سرد بیداری بی قراران بهار را دیدند @golchine_sher