و آتش چنان سوخت بال و پرت را
که حتی ندیدیم خاکسترت را
به دنبال دفترچه ی خاطراتت
دلم گشت هر گوشه ی سنگرت را
و پیدا نکردم در آن کنج غربت
به جز آخرین صفحه ی دفترت را؛
همان دستمالی که پیچیده بودی
در آن مُهر و تسبیح و انگشترت را
همان دستمالی که یک روز بستی
به آن زخم بازوی همسنگرت را
همان دستمالی که پولک نشان شد
و پوشید اسرار چشم ترت را
سحرگاه رفتن زدی با لطافت
به پیشانی ام بوسه ی آخرت را
و با غربتی کهنه تنها نهادی
مرا، آخرین پاره ی پیکرت را
و تا حال می سوزم از یاد روزی
که تشییع کردم تن بی سرت را
کجا می روی؟ ای مسافر! درنگی
ببر با خودت پاره ی دیگرت را
محمدکاظم کاظمی
@golchine_sher
ايهام و استعاره و تمثيل و نقطه چين
آسان ڪه نيست شاعر چشمان او شدن...
#محمدعلی_بهمنی
@golchine_sher
خودخوری یک بخش از صبر است، عاشق می کشد؛
مثل موجی که به صورت می کشد چنگال را
#میثم_رنجبر
@golchine_sher
در قنوتِ رکعت دوم دعا کردم تو را
سجده ی آخر رسید و جا نمازم گریه کرد...!
#سید_شهرام_علیزاده
#امام_زمان
@golchine_sher
تمام ترسم از این است
که یک شب
بخواهی که به خوابم بیایی و من
همچنان به یادت
بیدار نشسته باشم...
سیدعلی صالحی
@golchine_sher
گفته بودم شعر بی شعر ،امشب امّا یاد او
باز دارد کاغذ و خودکار دستم میدهد
#سعید_سلیمان_پور
@golchine_sher
یا از لهیب مکر حسودان به دور باش
یا مثل من بسوز و بساز و صبور باش
اهل نظر تواضع بیجا نمیکنند
در چشم اهل کبر سراپا غرور باش
بیاعتنا به سنگ زدنها در این مسیر
همچون قطار در تبوتاب عبور باش
روشن نمیشود به چراغی جهان، ولی
یادآور حقیقت پیدای نور باش
این خانه جای زندگی جاودانه نیست
آمادهی شکستن تنگ بلور باش
#فاضل نظری
@golchine_sher
بگذار قیامت بکنم چند دقیقه
با بغض نگاهت بکنم چند دقیقه
یک عمر به پای تو نشستم گله ای نیست
بگذار شکایت بکنم چند دقیقه
بنشین که شکایت کنم از باعث این عشق
با چشم تو صحبت بکنم چند دقیقه
می گفت پدر گریه نباید بکند مرد
سخت است رعایت بکنم چند دقیقه
رسم است که خنجر بزند دوست به پشتم
بگذار رفاقت بکنم چند دقیقه
صدبار به پای تو بیفتم دم رفتن
احساس لیاقت بکنم چند دقیقه
وقتی بروی آخر دنیاست برایم
بگذار قیامت بکنم چند دقیقه
علی صفری
@golchine_sher
نام مارا نوشته اند "غلام" ، نام فامیلمان "امام رضا"
به دل ماست روح "امام حسین" ، به تن ماست جان "امام رضا"
مادرم جای شعر لالایی ، همه شب از کرامتش میگفت
پدرم زیر گوش من خوانده ، لابه لای اذان امام رضا
کودکی های من کنار تو بود ، بین این صحن ها بزرگ شدم
سالها با کبوتران حرم ، خورده ام آب و نان امام رضا
کودکی ام چقدر زود گذشت، دل من تنگ شد برای خودم
من حسابی عوض شدم اما ، تو همانی همان امام رضا
حرم تو همیشه غوغا بود ، آخرین خانه ی امید همه
هفتمین قبله گاه زائرها ، هشتمین آسمان امام رضا
بین آغوش صحن ها بودند ، زائرانی که گریه میکردند
دختری لال ، ناله زد بینِ ، اشک و لکنت زبان امام رضا
مادرش بین صحن ها افتاد ، پدرش گریه کرد و داد کشید
یا امام رئوف ممنونم ، حضرت مهربان امام رضا
پیرمردی که اهل باران بود ، چشمه ای داشت بین چشمانش
با نوای کریمخانی خواند ، خادم روضه خوان امام رضا
من که روی سیاه آوردم، کوله بار گناه آوردم
به تو آقا پناه آوردم ، بده برگ امان امام رضا
#احمد ایرانی نسب
@golchine_sher
خون مي چكد از ديده در اين كنج صبوری
اين صبر كه من می كنم افشردن جان است
هوشنگ ابتهاج(سایه)
@golchine_sher
تو را دوست دارم، ولی رو نکردم
فقط شعر گَفتم، هیاهو نکردم
#قیصر_امین_پور
@golchine_sher
گل شبدر چه کم
از لاله قرمز دارد ؟
چشم ها را باید شست،
جور دیگر باید دید..
واژه ها را باید شست...
# سهراب سپهری
@golchine_sher