eitaa logo
گلچین شعر
14.6هزار دنبال‌کننده
875 عکس
305 ویدیو
12 فایل
ارتباط با ادمین: @noroz_ad کانال دوم ما @robaiiyat_takbait
مشاهده در ایتا
دانلود
نکرده است به عهدش کسی وفا مُسلم رسیده‌ای به سرانجام ماجرا مسلم علی ندیده وفا از اهالی این شهر نشسته‌ای به امید وفا چرا مسلم؟ نماز مغرب اگر صدهزار هم باشند دوباره یک‌نفری موقع عشا مسلم دوچشم مردم این شهر کور خواهد شد اگر اشاره کند برقی از طلا مسلم ببین که مردتر از مردهاست پیرزنی امید نیست به این قوم بی‌حیا مسلم شب نجات تو از دست شبه‌مردان است هزارشکر که دیگر شدی رها مسلم نمانده راهی و تو بی‌پناهی و باید فقط بلند کنی دست بر دعا مسلم اگرچه از سر دارالاماره می‌اُفتی سرت نمی‌رود اما به نیزه‌ها مسلم هزار مرتبه شکرخدا نمی‌ماند تن تو روی زمین زیر دست‌و‌پا مسلم ولی قرار شده تشنه‌لب شهید شوی به احترام لب شاه کربلا مسلم @golchine_sher
گر مرا تیغه ی ابروی تو روزی نکشد حتم دارم که مرا دوری توخواهد کشت @golchine_sher
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
اشک ها را بریز در دل من، در زمستان خود نگه دارم چتری ام توی دست های خودت، زیر باران خود نگه دارم استکان تو را دهان زده ام؛ طعم گیلاس می دهم پس از این، می شود مزه ی لبانت را، زیر دندان خود نگه دارم معجزه نام دیگر عشق است؛ دوری از تو رژیم لاغری ام می توانم که اشک شعرم را، در غم نان خود نگه دارم عشق؛ اکسیر آخرین چای است؛ قدرتی را که سال های سال، برده ام تا تفاله هایش را، توی گلدان خود نگه دارم بعدتو دستهام توی هم اند؛ ترسم این است که فرار کند، می شود تا که بوی دستت را، لای دستان خود نگه دارم قهرمان جهان سلیمی نیست؛ قهرمان جهان منم گل من! می توانم تو را به من بدهند، روی مژگان خود نگه دارم @golchine_sher
عاشقی کن! عشق، تنها شاهکارِ زندگی‌ست...!! @golchine_sher
خودش که نیست ببیند، به هر چه می‌نگرم به روی‌ مردمکِ چشمم انعکاسش هست...! @golchine_sher
دیندار اما در عمل یک مشت لامذهب از کوفیان زخم فراوان خورده این مکتب از آن همه بیعت کننده با سفیر عشق حتی نمانده یک نفر بعد از نماز شب با سنگ و آتش رفته استقبال از مهمان شهری که پاسخ داده خوبی را به بد اغلب نفرین به دعوتنامه های قوم پوشالی نفرین به عشقی که می افتد این چنین از تب آنقدر اینجا بی وفایی دیده می گوید در سیل اشک انا الیه راجعون بر لب تنها برای غربت خورشید می گرید ای کاش برگردد از این راه بلا یارب لب تشنه از دارالاماره سر نگون شد ماه آغاز شد قبل از محرم غصه ی زینب @golchine_sher
تو بیا تا گِرِه از کار جهان باز شود با گُل روی تو هر روز من آغاز شود تو بیا تا که شوم عبد و غلام کویت تو شوی شاه و دلم بنده ی ممتاز شود عرفه آمده آقا ، تو بیا یادم کن با دعای تو فقط زندگیَم ساز شود دست خالی تو رهایم نکن آقای کریم با نگاه تو برای همه اعجاز شود کرمی کن که گناهم همه بخشیده شود تا دلم سوی خدا ، راهیِ پرواز شود غم دوریِ حرم را به تو می گویم تا حاجت کرببلا پیش تو ابراز شود @golchine_sher
عزیزم دوستت دارم ولی با ترس و پنهانی که پنهان کردنٍ یک عشق یعنی اوج ویرانی! دلم رنج عجیبی می برد از دوریت ، اما نجابت می کند مانند بانو های ایرانی! تحمل کردن این راز از من زن نمی سازد که روزی خسته خواهد شد دل از اندوه طولانی! غمت را می خورد هر شب دل نازک تر از شیشه تو سنگی را نمی خواهی کنار شیشه بنشانی! مرا باور کنی ، شاید ، به راه عشق برگردم نه از این دست باورهای مردم در مسلمانی! عزیزم دوستت دارم ، غم این جمله را دیدی؟ تفاوت دارد این سیلاب با شب های بارانی @golchine_sher
پاییز عصر جمعه ای ست که سه ماه تمام طول می کشد... @golchine_sher
می بوسمت بدون سانسور و می گذارمت تیتر درشت روزنامه آنجا که حروفش را بی پروا چیده اند و خبرهایش را محافظه کارانه و من همیشه زندگی را آسان گرفته ام عشق را سخت ... @golchine_sher
خسته ام! از خودم و از همه عالم؛ جز تو زخم ها خورده ام از عالم و آدم؛ جز تو دل به من دادی و غافل نشدی از حالم دل به هر کس که دلم خواست سپردم؛ جز تو معصيت کردم و خیلی نگرانم هستی دوستم داری و دلسوز ندارم؛ جز تو جمعه ها شاهدی آقا که شدم دلتنگَت از همه دور شدم دور! دمادم...جز تو ماهِ ذی الحجه به تو رو زده ام تا نشود‐ ‐ذکرِ روز و شبِ من؛ ماهِ محرّم جز تو کعبه یک سنگ نشان است! تویی اصلِ حرم حاجیان دور تو گشتند به والله قسم سربه زیر آمده ام تا که بگیرم حَسَنات از تو ای حاجیِ تنهایِ مقیم ِ عرفات با دلی سوخته و حالِ بکا خیمه زدی تک و تنها کلِ نرگس به کجا خیمه زدی؟! زمزمه میکنی و محو تو و ماتِ توام من اسیرِ تو و آن حال مناجاتِ توام آمدم تا که نگاهت پر و بالم بشود تا دعایت دو سه خط شامل حالم بشود عاشقت بودم و ناجور خرابش کردم آبرو دادی و من نقش ِ بر آبش کردم راهِ بیراهه مرا از تو جدا کرد آقا نفسِ لعنت شده، بد فتنه به پا کرد آقا میچکد روی عبا، جاریِ اشکت نم نم وضعِ پروندهٔ من حالِ تو را ریخت به هم تا که کوتاه شود فاصلهٔ من؛ تا، تو آمدم تا کمی "العفو" بگویم با تو صاحب العصر(عج) کجایِ عرفاتی آقا؟! از همان جا برسان برگِ براتی آقا شوقِ پابوسیِ جدّت به سرم افتاده باز دلتنگم و یادم به حرم افتاده آمدم تا که ببینی من و این خواهش را تا به من هم بدهی لذّتِ آمرزش را یاد کن دائم و پیوسته مرا آقا جان پُر کن این دستِ تهیدستِ مرا آقا جان از شب قدر، منِ بی سر و پا جا ماندم عرفه از حرم ِ کرب و بلا جا ماندم! @golchine_sher