eitaa logo
🔷گلستان خاطرات شهـــدا🏴🔷
4.3هزار دنبال‌کننده
26.5هزار عکس
10.8هزار ویدیو
196 فایل
💠خاطرات،وصایا،سیره عملی شهدا💠 ،انتقادات پیشنهادات @Sun_man313 🕪مسئول تبادلات و تبلیغات 👇👇 @MZ_171 تبادل فقط با کانالهای انقلابی و مذهبی بالای 1k در غیر اینصورت پیام ندهید این کانال در سروش👇 https://sapp.ir/golestanekhaterat
مشاهده در ایتا
دانلود
🔷گلستان خاطرات شهـــدا🏴🔷
بیش از یک سال دوره آموزش نظامی دید تا توانست به #سوریه اعزام شود. هر دوره سه ماهه‌ای که طی می‌کرد، ب
راوی : شهید بیاضی زاده به خاطر اینکه درجاهای مختلف دوره دیده بود،بسیار لاغر و سیاه به نظر می رسید. در زیر آفتاب کاملا پوستش سوخته و سیاه شده بود. بیش از یک سال دوره نظامی دید تا توانست به اعزام شود. هر دوره سه ماهه ای که طی می کرد، به وی می گفتند به مهارت لازم نرسیده ای اما نا امید نمی شد و در دوره دیگری شرکت می کرد.  چون سنش کم بود، به اعزامش نمی کردند ولی کوتاه نمی آمد و مرتب اصرار می کرد  و از هر دری وارد می شد. دوباره در دوره  نظامی  شرکت و آموزش می دید، پیش هر مسئول نظامی می رفت. تا در نهایت توانست به سوریه شود. خودش مرتب می گفت: فکر می کنند من خسته شده ام کوتاه نمی آیم، این قدر می روم تا بالاخره با رفتنم موافقت کنند. از همان ابتدا که به من گفت می خواهم به سوریه بروم هیچ مشکلی در رابطه با رفتنش به سوریه نداشتم. ما خانوادگی اهل و هستیم. خانواده ما از دوران بافضای شهادت، ایثار و مقاومت آشناست از سیاسی زمان انقلاب گرفته، تا جانباز دوران دفاع مقدس و شهید داریم.  اگر دستور بدهد نه تنها خودم بلکه همه ام را فدای چهارده معصوم می کنم. به من گفت:مادرم راضی نیست. گفتم را راضی می کنم نگران نباش. در مرحله اعزامش به سوریه 2 ماه از او بی خبر بودیم. اخباری که از سوریه می شنیدیم ما را خیلی نگران و مضطرب کرده بود ولی دفعات بعد کمتر نگران شدیم.  برای بار دوم که آمد، باهم به پابوس امام رضا (ع) رفتیم. در جوار امام (ع) فرزندم از من خواست مادرش  را راضی کنم. با صحبت هایی که کردم و گفتم وظیفه ما و فرزندانمان در شرایط حاضر از حریم ولایت و حرم ائمه (ع) است و این اصل مهمی برای همه انسان های آزاده و مسلمان به شمار می رود و من همه داراییم را فدای حضرت می کنم؛ هم پذیرفتند.  http://eitaa.com/golestanekhaterat 🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
کاش دوباره می آمدی پیشم #سعید باورم نیست در‌ سوریه گشتی #شهید کاش می آمدی راه می رفتی پیش من من نگاهت می کردم و شاد می شد #دلم 😔 #ارسالے #پدربزرگوارشهید http://eitaa.com/golestanekhaterat
کاش #نگاهت به من بیشتر شود #سعید کاش #گناهم بخاطر تو کمتر شود #سعید کاش من هم با دعای تو زِ #شهیدان شوم مثل شهیدان اسوه #ایـمان شوم.... #نعم_الرفیق #دلنوشته #شهیده_آینده😍 http://eitaa.com/golestanekhaterat
🌷 🔰دوشنبه بود. همه خانه برادرمان🏡 جمع بودیم. بدجور توی ذوق مان می زد. باسعید تماس گرفتیم☎️ سرحال بود و از صدایش می بارید.با همه مان صحبت کرد. همه می پرسیدند کی می آیی⁉️ 🔰سعید این بار بر خلاف دفعات قبل، خیلی روشن و واضح گفت: میام. با من هم صحبت کرد. بین حرف هایش بی هوا گفت: شاید دیگه . اگه برنگشتم هوای رو داشته باشین😔 🔰خون توی رگ هایم منجمد شد😨 و حس از دست و پایم رفت. آن قدر حالم به هم ریخت که همه . حالا همه اصرار می کردند که بگو چه گفت⁉️ 🔰هر طور بود با جواب های بی سر و ته و سربالا شان کردم ولی وجودم آشوب بود💗 حجم این دل آشوبه آن قدر زیاد بود که تنهایی تاب تحملش را نداشتم🚫 ولی جرات بازگو کردنش را هم . 🔰همه آماده بودیم. کلی تدارک دیده بود. گل💐 سفارش داده بود. میوه و شیرینی خریده بود و یک گوسفند🐑برای کردن جلوی پای سعید آماده کرده بود. 🔰سعید به وعده اش . گفت پنج شنبه می آیم. سرِ حرفش بود. بعد از 56 روز انتظار، او را پیچیده در پرچم سه رنگـ🇮🇷 با نام " " که بر پیشانی بلندش نشسته بود برای مان آوردند. بدون این که دیگر از و های دلنشین او خبری باشد😭 راوی:برادر شهید •┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈• http://eitaa.com/golestanekhaterat https://sapp.ir/golestanekhaterat 🌷🌷🌷
🔷گلستان خاطرات شهـــدا🏴🔷
🏴شهید روز ۱۱ ماه محرم سال ۱۳۹۵ 🌷 #شهید_سعید_بیاضی_زاده ⚫️جهادے و تلاشـگر بود و ازهیچ خدمتےدریغ نم
💠 سعید واقعا بود 🔹بعد از شهادت حاج امین ( ) بین عکس ها می گشتم و عکس های شهید کریمیان رو نگاه می کردم. 🔸و هربار که به عکس می رسیدم چند دقیقه صبر می کردم و نگاهش می کردم. اون موقع سعید هنوز به نرسیده بود. انگار یه صدایی درِ گوشم می گفت: یه روزی صاحب این عکس هم به خیل خواهد پیوست. 🔹زمان جلو رفت و من سعید رو شب شهادت امام باقر (علیه السلام) توی مجلس دیدم... حسابی خوش و بش کردیم... چون با سعید زیاد شوخی داشتم، موقع خداحافظی به گفتم: «آقا سعید! تا وقتی زنده بودی که خیری نداشتی! ان شاءالله بشی یه خیری به ما برسه! ». 🔸توقع داشتم مثل همیشه بخنده و جوابمو بده: «نه! بادمجون بم آفت نداره» و از این حرفا... اما برخلاف انتظارم این دفعه فقط یه کم زد و آروم گفت: «ایشالله...»! 🔹حیرت برم داشت کمی ترسیدم. با اینکه خورده بودم اما جدی نگرفتم... و با زمان جلو رفتم تا خبر رسید: سعید پرکشید : ۱۱ محرم ۱۳۹۵ ه.ش ... و من بار دیگر باور کردم شهدا می شوند. 🔸 یه پسر با معرفت و با استعداد بود، پر از ومن هنوز داستان های نماز شب ها، گریه هاش تو هیئت، تلاش های جهادی، ولایت مداری، تلاش علمی و ... رو، خوب در ذهن دارم. 🔹اما یکی از مهم ترین اون خصوصیات این بود که ایشون واقعا بود و ثابت کرد وقتی کسی واقعا در جست و جوی چیزی باشه، بهش خواهد رسید. 🔸خلاصه اینکه برای من بهترین تفسیر این بیت از حافظ شد: ✨دست از طلب ندارم تا کام من برآید ✨یا تن رسد به جانان یا جان ز تن بر آید. 🌹روح شهدا را شاد کنید ولو با یک ... 🌷 http://eitaa.com/golestanekhaterat https://sapp.ir/golestanekhaterat *عضویت در واتساپ👈🏻09178314082* ──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅──
🔷گلستان خاطرات شهـــدا🏴🔷
💞 #شهید_سعید_بیاضی_زاده💞 #شهدای_مدافع_حرم مظلومند #راه شهدای مدافع حرم و #هدف آنها را فراموش نکنی
🌸 در سال ۱۳۷۳(4/5) چشم به جهان گشود و در حالی که دروس سطوح عالی حوزه را درشهر مقدس قم به خوبی خوانده بود، عزم دیار عاشقان کرده و اصرار بر اعزام به سوریه کرد.😊 تا در ماه مهمانی خدا توفیق پیدا کرد برای اولین بار به حرم حضرت زینب سلام ا... علیها مشرف شود.😍 این بار که از سوریه بازگشت داغدار فراق رفیق شهیدش شهید کریمیان بود.😔او در عمر طلبگی خود خصوصیات ویژه ای داشت که بدون اغراق و مبالغه آنها را بیان می کنم.👳‍♂ به نحوی که برخی از این ویژگی ها قبل از شهادتش در مدت کوتاه رفاقتمان ذهنم را مشغول کرده بود و مورد اذعان و اعتراف همه دوستان و آشنایان اوست.به معنای حقیقی کلمه بی تعلق به دنیا بود و هیچگونه تعلق دنیوی نداشت نه به مال و نه به عناوین فریبنده دنیا و حتی به درس.🙂 اگر بنده درس را با تعلق می خوانم اما او برای خدا می خواند.این بی تعلقی به شدت او را بی تکلف ساخته بود و بسیار ساده و باصفا بود که هیچیک از دوستانش هیچگاه از با او بودن معذب نبوده بلکه از همنشینی با او لذت می بردند.😌 جهادی و تلاشگر بود و از هیچ خدمتی دریغ نمی کرد؛ از اردوهای بی شمار جهادی اوگرفته تا تدارک جلسات شهداء، روایتگری و شجاعت های او در جبهه عراق و سوریه.☺️ متواضع بود و درگیر عناوین نبود. با اینکه جزء نخبگان و استعدادهای برتر حوزه بود و اساتید او به استعداد والای ایشان اذعان داشتند اما به قول طلبه ها وجهه علمی برای خود نتراشیده بود.🙃 اهل اطمینان بود تردید نداشت و در تصمیمات مهمّش مصر و مطمئن بود. پاک و باتقوی بود، بی صدا و آرام اشک می ریخت و قلب سوخته مسیر شهادت بود.🤗 سرانجام در ماه محرم به آرزوی قلبی خود رسید و در شب جمعه به محضر ارباب عالم حضرت سیدالشهداء علیه السلام مشرف شد و تمام دوستانش را انگشت به دهان گذاشت و پای خود را ازمنجلاب دنیا رهانید.🕊 🌼سرنوشت به وی با بیان اینکه ارادت خاصی به داشت، خاطرنشان کرد: همیشه تاکید داشت باید به حرف های عمل کنیم چرا که ایشان نایب امام زمان (عج) هستند و باید گوش به فرمانشان باشیم؛ از آنجا که جزو بود، یک مرتبه به رهبری رفت و از آنجا که عبای خود را نبرده بود، رهبری به او عبایی هدیه کردند؛ وقتی به خانه آمد از او خواستیم عبای اهدایی رهبر را نشان دهد که گفت من لیاقت آن عبا را نداشتم و آن را به هدیه کردم.🙃 شهید در خصوص انگیزه شهید برای به بیان کرد: وقتی حوزه می رفت، سه سال بود که برای اعزام می شد و بود، سفر هم زیاد می رفت و حتی در ماه رمضان سال 94  با رزمندگان عراقی در سامرا یک ماه جبهه بود، او همیشه از شهدا صحبت می کرد و وقتی از عراق برگشت با ما صحبت کرد و گفت باید سوریه بروم.😊 وی در ادامه اظهار داشت: می دانستیم جایی است که احتمال سعید وجود دارد؛ من مخالفتی نداشتم چرا که  در زمان جنگ، و از شهدای دفاع مقدس بودند و خودم نیز از جانبازان جنگ تحمیلی هستم؛ اما سعید نگران بود که وقتی با مادرش حرف زد و از امام حسین و حضرت زینب سخن گفت، با دیدن اینکه قصد دارد به وظیفه خود عمل کند، راضی شدیم که به سوریه برود و امروز هم راضی هستیم.☺️ شهید روحانی بیاضی زاده در خصوص فرزندش و شنیدن این خبر گفت: امسال یک بار به رفت و ماموریت اولش که تمام شد ماموریت دوم را هم ماند سپس 45 روز به خانه برگشت؛ در این مدت چند روز خانه بود، سپس باهم به مشهد رفتیم، یک اردوی جهادی رفت و سپس برای دعای عرفه به کربلا سفر کرد؛😍 وقتی از کربلا برگشت گفت می خواهم به سوریه بروم؛ مشهد هم که بودیم در خصوص حضرت فاطمه (س) وامام حسین (ع) با مادرش زیاد صحبت می کرد.🙂 🍂 @golestanekhaterat 🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
💢سعید از اهل مسجد، خواندن زیارت عاشورا📖 و دعای توسل بود و گاهی اوقات برای اقامه نماز تکبیر هم میگفت از زمانی که نماز به وی واجب شد تمام سعیش براین بود که نمازهایش را در مسجد🕌 بخواند. قرآن میکرد. 💢وقتی با هیات میرفتیم این قدر اشک میریخت😭 که چشم‌هایش مثل کاسه خون سرخ میشد. ولی و بی صدا مانند سیل بهار اشک میریخت. آن قدر آرام که کسی متوجه نمیشد 💢به تفریح اهمیت میداد✅ وقتی برای انجام کار و تبلیغی به دانشگاه باهنر رفته بود، تعدادی از دانشجویان را برای خوردن غذا با هزینه خودش به پیتزا فروشی🍕 دعوت کرده بود و در معروف ترین پیتزا فروشی از آنها  پذیرایی کرده بودند. خیلی دست و دل باز بود. اهل حساب کتاب مادی نبود به مسائل می اندیشید👌 🌷 http://eitaa.com/golestanekhaterat https://www.instagram.com/Golestane_khaterate_shohada *عضویت در واتساپ👈🏻09178314082* اللهم عجل لولیک الفرج ──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅──
🔆بیشتر موقع ها با هیئت میرفتم یه شب 🌙دیدم با تسبیح ذکر📿 میگه، گفتم چی میگی به من هم یاد بده، اینقدر رو تنها، تنها نبر، 🔆 خندید😅 گفت دارم میفرستم، میگم: "اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی فاطِمَة وَ اَبیها وَ بَعْلِها وَ بَنیها وَ سِرِّ الْمُسْتَوْدَعِ فیها بِعَدَدِ ما اَحَاطَ بِهِ عِلْمُکَ" آقا سعید گفت: این صلوات خاص زهرا ست، گفته: هر کسی بر فاطمه من صلوات بفرسته من می‌آمرزمش و به من ملحق میشه، 🔆 میگفت هر وقت این رو میفرستم دلم💗 باز میشه، عاشق حضرت زهرا (س) بود . من هنوز نبودم، بهم میگفت: زن سید إن شالله قسمتت بشه نمیدونی چه کیفی داره اون دنیا مَحْرَم حضرت زهرا (س) شدن، با گرم او، همسرم هم از سادات شد . راوی: دوست شهید 🌷 یاد شهدا با صلوات http://eitaa.com/golestanekhaterat https://www.instagram.com/Golestane_khaterate_shohada *عضویت در واتساپ👈🏻09178314082* اللهم عجل لولیک الفرج ──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅──
راستش یه مدت طولانی به معنی زندگی فکر کردم🤔 آخه زندگی همیشه برام رنج بود و سختی😔 به کتاب مادر و پدر دلبستم سبک زندگی و دنیای فرزند رو تغییر میده😍 همراه شدم با زندگی کردم و معنی مرگ با عزت رو فهمیدم🌹 با فهمیدم امام زمان(عج) اصالت زندگیه و بعد از ظهور تازه معنی زندگی کردن رو می‌فهمیم‌🌸🍃 بعد خوندن دلم قرص شد به خورشید کشورم😍 همراه با به فکر فرو رفتم و دلم خواست منم یار امام زمانم(عج) باشم😊 رو که خوندم، دلم پرکشید برای علمداری امام زمانم(عج)❤️ با و دیدم چه قدر قدم گذاشتن تو راه دلبستن به امام زمان(عج) شیرینه و به جمع پیوستم... http://eitaa.com/golestanekhaterat https://www.instagram.com/Golestane_khaterate_shohada *عضویت در واتساپ👈🏻09178314082* اللهم عجل لولیک الفرج ──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅──
12-990603.2.mp3
9.74M
ای برادر شهیدم راهتو ادامه میدم... حدادیان سعید حدادیان 🌹یٰاقٰاسِــمْ اِبن الحَسَن🌹 🕊 🌷🏴🕊🌷🏴🕊🌷🏴🕊🌷 http://eitaa.com/golestanekhaterat https://www.instagram.com/Golestane_khaterate_shohada *عضویت در واتساپ👈🏻09178314082* اللهم عجل لولیک الفرج ──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅──
🌴🌹🕊🥀🕊🌹🌴 سعید جبهه مقاومت و همچنین بود. در زمان هایی که از خط مقدم و درگیری فراغت می یافت معمولا بعداز عملیات به رسالت اصلی اش که بود می پرداخت. اخلاق خوبی داشت و هر تعداد رزمنده با سلیقه های مختلف که در یک جمع بودند با همه برقرار می کرد. با همه دوست می شد ، انگار سال هاست با رزمندگان جبهه مقاومت بوده است . همیشه روی لبانش بود و این قدر با محبت و دلسوزی با رزمندگان جبهه مقاومت برخورد می کرد که حتی در لحظه های ، حضورش باعث افزایش رزمنده های مقاومت می شد . شادی روح و http://eitaa.com/golestanekhaterat *عضویت در واتساپ👈🏻09178314082* اللهم عجل لولیک الفرج ──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅──
🌹🥀🌴🌷🌴🥀🌹 رزمنده جبهه مقاومت و همچنین مبلغ بود. در زمان هایی که از خط مقدم و درگیری فراغت می یافت معمولا بعداز عملیات به رسالت اصلی اش که بود می پرداخت. اخلاق خوبی داشت و هر تعداد رزمنده با سلیقه های مختلف که در یک جمع بودند با همه برقرار می کرد. با همه دوست می شد ، انگار سال هاست با رزمندگان جبهه مقاومت بوده است . همیشه روی لبانش بود و این قدر با محبت و دلسوزی با رزمندگان جبهه مقاومت برخورد می کرد که حتی در لحظه های ، حضورش باعث افزایش رزمنده های مقاومت می شد . شادی روح و 🔹 https://eitaa.com/joinchat/1434779652C5643b82bb4 اللهم عجل لولیک الفرج ──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅── ❌در نشر لینک حذف نشود❌