eitaa logo
🔷گلستان خاطرات شهـــدا🏴🔷
4.3هزار دنبال‌کننده
28.9هزار عکس
12.7هزار ویدیو
217 فایل
💠خاطرات،وصایا،سیره عملی شهدا💠 ،انتقادات پیشنهادات @Sun_man313 🕪مسئول تبادلات و تبلیغات 👇👇 @MZ_171 تبادل فقط با کانالهای انقلابی و مذهبی بالای 1k در غیر اینصورت پیام ندهید برای عضویت در واتساپ پیام دهید. ۰۹۱۷۸۳۱۴۰۸۲
مشاهده در ایتا
دانلود
🔷گلستان خاطرات شهـــدا🏴🔷
🌴🕊🌹🥀🌹🕊🌴 #شهید_مدافع_حرم #مصطفی_صدرزاده توی سن پانزده سالگی بود ، برای کمک به #مسجد ، جمعه شبها می
🥀🕊🌹🌷🌹🕊🥀 💠 خاطراتی از شهید حاج قاسم سلیمانی ♦️ شرط ژنرال قاسم سليمانى! به لحاظ سنی خیلی کوچک بودم و وقتی که برای اعزام به جبهه اقدام کردم، از شهر "رابر" من را اعزام نکردند. رفتم شناسنامه ام را دستکاری کردم واز بسیج بردسیر در آذرماه سال ٦١ اعزام شدم. در کرمان خیلی به من گیر دادند. هر طور بود به جبهه اعزام شدم. برای اولین مرتبه من را بردندگیلان غرب. نزدیک شهر یک پادگان بود، در آن مستقر شدیم وقتی لباس آوردند، کوچکترین شماره را به من دادند. سه بار آن را کوتاه کردم. در محوطه پادگان قدم می زدم،که یکمرتبه شخصی را دیدم که یک دست لباس بسیجی بر تن داشت و یک چفیه بر گردن. آمدنزدیک من ، سلام کرد و گفت: چطوری؟ بچه کجایی؟ گفتم: بچه رابر هستم. گفت: چه کسی تو را اعزام کرده؟ گفتم: من از بردسیر اعزام شدم . گفت: نمیترسی تو را برگردانند. گفتم: نه، می روم پیش قاسم سلیمانی، همشهری من است. از او می خواهم دستور بدهد در جبهه بمانم. گفت: اگر قاسم سلیمانی بگوید برگرد،برمی گردی؟ گفتم : قاسم سلیمانی می داند من بچه عشایر هستم و توان کار کردن در جبهه را دارم و نمی گوید برگرد. در جواب من گفت : قاسم سلیمانی را می شناسی؟ گفتم : بله. گفت : قاسم سلیمانی من هستم و حالا ماندن تو یک شرط دارد آنهم اینکه صبح ها جلوی گردان یک پرچم در دست داشته باشی و بدوی. در جوابش گفتم : قبول دارم. وقت تحویل اسلحه شد. یک اسلحه ی قنداق دار کلاشینکف را به من دادند که از قد من بلندتر بود، خدا رحمت کند، شهید میرحسینی گفت : به ایشان یک اسلحه تاشو بدهید. موقع تحویل پوتین شد. باز هیچ شماره ای به پای من جور نیامد، شهید میرحسینی به مسئول تدارکات گفت : بروید کفش ملی یک جفت کفش زیپی شماره ٣٦برایش بخرید و مسئول تدارکات این کار را کرد و یک جفت کفش ملی برای من خریدند. 📚من هستم ... 🥀🕊🌹🌷🌹🕊🥀 http://eitaa.com/golestanekhaterat https://www.instagram.com/Golestane_khaterate_shohada *عضویت در واتساپ👈🏻09178314082* اللهم عجل لولیک الفرج ──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅──
🔷گلستان خاطرات شهـــدا🏴🔷
🥀🕊🌹🌷🌹🕊🥀 #یاد_یاران #سردار_دلها #سپهبد_شهید #حاج_قاسم_سلیمانی #قسمت_چهلم 💠 خاطراتی از شهید حا
🥀🕊🌹🌷🌹🕊🥀 ♦️سخنرانی منتشرنشده شهید بزرگوار همدانی وقتی سه چهارسال قبل به سوریه رفتیم باکشوری مواجه شدیم که حزب بعث آن دیوارهای آهنین و درهای پولادینی به دور خود داشت و اجازه نمی دادند ما کار کنیم. دریک ارتشی رفتیم که برای نمازخواندن تنبیه و اخراج را قرار داده بودند! چه اتفاقی افتاد که فرمانده این نیروها امروز پشت سر حاج قاسم سلیمانی نماز جماعت می خواند و در ماه رمضان روزه می گیرد؟ چه اتفاقی افتاده که امروز وقتی به پادگان ها می رویم، فرمانده لشگر گارد، مُهر کربلا برای نماز ما می آورد. بدانیم که اکثر اهل سنت پای کار هستند. بسیجی که ما در سوریه راه اندازی کرده ایم حدودا ۴۲ تیپ، ۱۳۸ گردان که ۳۰۰۰۰ نفرشان به ایران آمده و آموزش دیده اند از اهل تسنن هستند. سوریه عمق استراتژیک ایران است. سوریه به نیابت از ما در حال جنگ است. ما نیروی ایرانی به آنجا نبرده ایم. ایرانیهایی که به آنجا رفته اند، مستشارند. این برادرانی که شهید می شوند، در کنار یک فرمانده ی سوری هستند. در حلب یک جوانی را در کنار یک سرلشکر گذاشته بودیم، وقتی بعد از سه یا چهارماه که می خواست به مرخصی و پیش خانواده اش بیاید، آن سرلشکر می گفت: وقتی این جوان می خواهد برود، انگار قلب من می ایستد !!! 📚من هستم ... 🥀🕊🌹🌷🌹🕊🥀 http://eitaa.com/golestanekhaterat https://www.instagram.com/Golestane_khaterate_shohada *عضویت در واتساپ👈🏻09178314082* اللهم عجل لولیک الفرج ──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅──
🔷گلستان خاطرات شهـــدا🏴🔷
🥀🕊🌹🌷🌹🕊🥀 #یاد_یاران #سردار_دلها #سپهبد_شهید #حاج_قاسم_سلیمانی #قسمت_چهل_و_یکم ♦️سخنرانی منتشر
🥀🕊🌹🌷🌹🕊🥀 💠 این برای شهر حلب است که پنج میلیون جمعیت اهل سنت دارد . جوانی به نام حسن در ظرف دو سال و نیم در آنجا تربیت شده که امروز ابوبکر بغدادی و تکفیریها برای سرش جایزه میلیون دلاری گذاشته اند. در ظرف دو سال این اتفاق افتاده در حالی که ما فقط ۱۲ روز به او آموزش تیراندازی داده ایم. او امروز فرمانده یک تیپ شده و ۱۳۰ روستا را آزاد کرده. به هر جایی که می خواهد حمله کند، قبل از حمله او، تروریستها منطقه را از ترس، خالی می کنند. این ها افتخار و دستاورد ماست. جوانی را در آنجا به عنوان فرمانده گذاشته ایم کـه مردم وقتی بچه دار می شوند، او را دعوت میکنند تا اذان و اقامه را در گوش فرزندشان بگوید و اسم فرمانده ما را روی بچه های شان می گذارند. اتفاقات خیلی بزرگی در آن جا روی داده که اینها را دشمن می داند ولی مردم ما نمی دانند. در حالی که در داخل، زمزمه هایی هست که چرا داریم برای سوریه هزینه می کنیم!؟ آقا می فرماید: ما اصلا هزینه نمی کنیم. اینها جنگ نیابتی ازطرف ما دارند و اینهمه کشته می دهند. 📚من هستم ... 🥀🕊🌹🌷🌹🕊🥀 http://eitaa.com/golestanekhaterat https://www.instagram.com/Golestane_khaterate_shohada *عضویت در واتساپ👈🏻09178314082* اللهم عجل لولیک الفرج ──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅──
🔷گلستان خاطرات شهـــدا🏴🔷
🥀🕊🌹🌷🌹🕊🥀 #یاد_یاران #سردار_دلها #سپهبد_شهید #حاج_قاسم_سلیمانی #قسمت_چهل_و_دوم 💠 این برای شهر
🥀🕊🌹🌷🌹🕊🥀 💠 روایتی از حاج قاسم سلیمانی آن روز، روز تلخی برای فرماندهان بود. محسن رضایی گفت: "انگار انفجاری در مغزم شکل گرفت ." او با نگرانی از آینده جنگ گفت : "احساس کردم یکی از بازوهایم را از دست دادم ؛ حالا چطور می خواهیم جنگ را ادامه دهیم ؟ " شهید مهدی زین الدین گفت : " خبر مثل کوهی روی سرمان خراب شد ." ادامه جنگ زیر سوال بود که حالا دیگر حسن نداریم، فرمانده قرارگاه کربلا نداریم، چطور می خواهیم جنگ را ادامه دهیم؟ حاج قاسم سلیمانی گفت : "در طول جنگ هیچ روزی برای بچه های جبهه به اندازه شهادت حسن باقری سنگین نبود ؛ شهادت او برای جنگ ضایعه ایی بود که تا پایان جنگ جبران نشد ." برگرفته از کتاب ملاقات در فکه 📚من هستم ... 🥀🕊🌹🌷🌹🕊🥀 http://eitaa.com/golestanekhaterat https://www.instagram.com/Golestane_khaterate_shohada *عضویت در واتساپ👈🏻09178314082* اللهم عجل لولیک الفرج ──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅──
🥀🕊🌹🌷🌹🕊🥀 💠 روایتی از شجاعت سردار سلیمانی فرمانده ی یگان فاطمیون خاطره ای از آرامش سردار اسلام ، شهید حاج قاسم سلیمانی مقابل جنگنده های آمریکایی روایت کرده است: ما معمولا برای سرکشی به مناطق تحت درگیری با هلی کوپتر در رفت و آمد بودیم. یکی از روزهایی که منطقه ی "حنف" در مرز عراق و سوریه از دست داعش آزاد شده بود به خواست حاج قاسم بنا شد به آنجا برویم تا سری به وضعیت منطقه و نیروها بزنیم و از اوضاع مطلع شویم. آمریکایی ها هم اعلام کرده بودند " تا مدار 55 درجه این منطقه کسی حق ندارد نزدیک بشود. " هنگام پرواز حاجی شروع کرد در دفترش مطالبی را یادداشت کند. همزمان جنگنده های آمریکایی هم بادیدن هلی کوپتر ما تلاش می کردند ما را از مسیرمان منحرف کنند. البته آنها نمی دانستند هلیکوپتر حامل چه شخصیتی است. من که مضطرب شده بودم چند بار به حاجی گفتم : جنگنده ها دارند نزدیک ما می شوند اما ایشان با آرامش به نوشتن ادامه داد و حتی سرش را هم بلند نکرد که نگاهشان کند . چند دقیقه بعد به منطقه که رسیدیم سردار سلیمانی در نقطه صفر مرزی نماز شکر خواند و برگشتیم. منبع : برگرفته از خبرگزاری فارس 📚من هستم ... 🥀🕊🌹🌷🌹🕊🥀 http://eitaa.com/golestanekhaterat https://www.instagram.com/Golestane_khaterate_shohada *عضویت در واتساپ👈🏻09178314082* اللهم عجل لولیک الفرج ──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅──
🔷گلستان خاطرات شهـــدا🏴🔷
🥀🕊🌹🌷🌹🕊🥀 #یاد_یاران #سردار_دلها #سپهبد_شهید #حاج_قاسم_سلیمانی #قسمت_چهل_و_سوم 💠 روایتی از حاج
🥀🕊🌹🌷🌹🕊🥀 💠 خاطره ای منتشر نشده از بارزانی، نخست وزیر کردستان عراق ! داعش به دروازه های اربیل رسیده بود و بیم آن می رفت که شهر عنقریب اشغال شود. بارزانی می گوید من پس ازحمله با آمریکائیها، ترکها، انگلیس، فرانسه و حتی عربستان تماس گرفتم که همه ی مقامات این کشورها درجواب گفتند : که فعلا هیچ کمکی نمی توانند بکنند. بارزانی می گوید : من فورا با مقامات ایرانی تماس گرفتم و به آنها صریحا گفتم که شهر در حال سقوط است اگر نمی توانید کمکی کنید ما شهر را تخلیه می کنیم. لذا مقامات ایرانی فورا شماره تماس قاسم سلیمانی را به من دادند و گفتند: حاج قاسم نماینده تام الاختیار ما در امور مبارزه با داعش است. لذا فورا با حاج قاسم تماس گرفتم و اوضاع را دقیقا شرح دادم. حاج قاسم به من گفت: من فردا صبح بعد از نمازصبح اربیل هستم. به او گفتم فردا دیر است ، همین حالا بیایید. حاجی گفت: کاک مسعود فقط امشب شهر را نگهدار... بارزانی درادامه می گوید : فردا صبح حاج قاسم در فرودگاه اربیل بود و من به استقبالش رفتم. حاجی با 50 نفر از نیروهای مخصوصش آمده بود. آنها سریعا به محل درگیری رفتند و نیروهای پیشمرگ را سازماندهی دوباره کردند و در عرض چند ساعت ورق بنفع ما برگشت. در ضمن کمکهای تسلیحاتی ایران نیز برای ما رسید. بارزانی می گوید: حاج قاسم چند نفر از نیروهایش را جهت مشاوره نظامی در اربیل گذاشت و خودش به کربلا بازگشت. بارزانی می گوید: ما بعدها یک فرمانده داعش را اسیر کردیم و از او پرسیدیم چگونه شد شما که درحال فتح اربیل بودید به یکباره عقب نشستید؟ این اسیر داعشی بما گفت: نفوذی های ما در اربیل بما خبر دادند قاسم سلیمانی در اربیل است ، لذا روحیه افراد ما به هم ریخت و عقب نشستیم. 📚من هستم ... 🥀🕊🌹🌷🌹🕊🥀 http://eitaa.com/golestanekhaterat https://www.instagram.com/Golestane_khaterate_shohada *عضویت در واتساپ👈🏻09178314082* اللهم عجل لولیک الفرج ──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅──
✨آن پدر شهید را که به اسم می‌شناسم وقتی می‌خواست که با دختر خودش خداحافظی کند، دستش را بر روی صورت دخترش مالید، رویش را برگرداند به طرف دیگرش که همسرش از او سؤال کرد چرا نمی‌بینیدش؟ ✨گفت می‌ترسم او مرا بگیرد و مرا زمینگیر کند. این هجرت، هجرتی است که اگر در انسان صورت گرفته ولو اینکه به مقام شهادت نرسد او از اجر عظمای الهی بنا به وعده خداوند در قرآن کریم بهره مند است. ✍سخنرانی سردار سلیمانی در جلسه اختتامیه کنگره ملی ۸ هزار شهید استان گیلان http://eitaa.com/golestanekhaterat https://www.instagram.com/Golestane_khaterate_shohada *عضویت در واتساپ👈🏻09178314082* اللهم عجل لولیک الفرج ──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅──
🔷گلستان خاطرات شهـــدا🏴🔷
🥀🕊🌹🌷🌹🕊🥀 #یاد_یاران #سردار_دلها #سپهبد_شهید #حاج_قاسم_سلیمانی #قسمت_چهل_و_پنجم 💠 روایتی از ش
🥀🕊🌹🌷🌹🕊🥀 💠 شهید سلیمانی و آزاد سازی شهر محاصره شده...؟! یکی از مطالبی که رهبری در نماز جمعه فرمودند و هیچ رسانه ای هم به آن نپرداخت ذکر یکی از کارهای بسیار شجاعانه و متهورانه شهید سلیمانی بود.رهبری فرمودند: چه کسی هست که بتواند با بالگرد وارد شهری که در محاصره ی ۳۶۰ درجه ی دشمن است بشود(یعنی محاصره کامل و بدون راه فرار) و با سازماندهی جوانان آن شهر ، محاصره را بشکند؟ این حرف رهبری اشاره به کاری بود که سردار سلیمانی در زمان محاصره شهر"آمرلی" توسط داعش در عراق انجام داد.زمانیکه داعش در اوج قدرت بود و هیچکس درسوریه و عراق حریفشان نبودچه ارتش های سوریه و عراق و چه سایر گروه های تکفیری قدرتمند مثل؛ جبهه النصره یا همان القاعده و یا جیش الفتح و ...( وقتی داعش به عراق حمله کرد و مثل آب خوردن موصل و تمام شمال عراق را گرفت و به نزدیکی بغداد و کربلا و اربیل رسید و کل عراق در آستانه ی اشغال و سقوط به دست داعش قرار گرفت، یک شهر به اسم "آمرلی" که ساکنان آن اقلیت ترکمن شیعه عراق هستند در محاصره کامل داعش قرار گرفت.سردار سلیمانی در حالیکه شهر در محاصره ی کامل داعش بود، شبانه و با بالگرد در یک اقدام بسیار خطرناک از بالای سرنیروهای داعش گذشت و وارد شهر شد و به سازماندهی نیروهای مدافع شهر پرداخت و باعث مقاومت شهر و جلوگیری از سقوط و قتل عام فجیع مردم و شیعیان شهر شد.اقدامی کـه در آن شرایط پر خوف و خطر یک کار عجیب و بسیار متهورانه بود و کمتر کسی جرات انجام این کار را داشت. متاسفانه رسانه های ما در آن زمان نه خطر عظیم داعش را به مردم گوشزد کردند و نه به این اقدام بی باکانه و شگفت آور سردار سلیمانی پرداختند. 📚من هستم ... 🥀🕊🌹🌷🌹🕊🥀 http://eitaa.com/golestanekhaterat https://www.instagram.com/Golestane_khaterate_shohada *عضویت در واتساپ👈🏻09178314082* اللهم عجل لولیک الفرج ──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅──
🔷گلستان خاطرات شهـــدا🏴🔷
🥀🕊🌹🌷🌹🕊🥀 #یاد_یاران #سردار_دلها #سپهبد_شهید #حاج_قاسم_سلیمانی #قسمت_چهل_و_ششم 💠 شهید سلیمانی
🥀🕊🌹🌷🌹🕊🥀 💠 حاج قاسم یادت می آید ؟ حاج احمد گفت : اجازه بدهید حاج قاسم هم حادثه ی جالبی را که این روزها در مورد جنازه ی یک شهید بسیجی در عراق اتفاق افتاده را برای دوستان نقل کند . حاج قاسم هم نقل می کند که چگونه یک بسیجی شهادت خود را در جبهه پیش بینی می کند و با استفاده از کارت و پلاک یک اسیر عراقی زمینه ی دفن جنازه ی خود را در کربلا فراهم می کند و حالا سالها پس از مفقودیت ، یک خانواده ی عراقی آدرس قبر او را در کربلا به حاج قاسم رسانده اند تا به خانواده اش خبر دهد . 📚من هستم ... 🥀🕊🌹🌷🌹🕊🥀 http://eitaa.com/golestanekhaterat https://www.instagram.com/Golestane_khaterate_shohada *عضویت در واتساپ👈🏻09178314082* اللهم عجل لولیک الفرج ──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅──
🥀🕊🌹🌷🌹🕊🥀 💠خاطرات شهید سلیمانی، از سردار شهید حاج احمد کاظمی احمد عصاره و خالصه ای از شخصیت امام خمینی در ابعاد مختلف بود. هیچ جلسه ای، هیچ خلوتی،جلسه ی رسمی،جلسه ی دوستانه، جلسه ی خانوادگی، مسافرتی وجود نداشت كه او باكری و خرازی و همت و این شهدا را یاد نكند. هیچ نمازی ندیدم، كه احمد بخواند و در قنوت یا در پایان نماز گریه نكند و پیوسته این ذكر : "یا رب الشهدا، یا رب الحسین، یا رب المهدی ورد زبان احمد بود و بعد گریه می کرد ."از دست دادن احمد همه را ناراحت كرد، اما آن چیزی كه بچه های جبهه با احمد دلخوش بودند و با رفتن او غمگین شدند این بود كه، احمد تداعی رفتارهای جنگ بود، تداعی خلوص، صفا، پاكی، صداقت بود. وقت سخن با احمد ناخودآگاه آدم به یاد خرازی می انداخت، به یاد همت می انداخت، حیای احمد آدم را به یاد آن انسان پر از حیای جنگ می انداخت . جلسه ای بود که احمد کاظمی، محمد باقر قالیباف، قاسم سلیمانی و همه ی رفقا بودند . من دیدم که شهید کاظمی گفت : گرسنه ام چرا غذا نمی دهند، جلسه هم خیلی مهم بود، وقتی برای غذا رفتیم یک سفره ی رنگین انداخته بودند و مشخص بود ارتش سنگ تمام گذاشته است. این موضوع مربوط به اوج جنگ یعنی بین سالهای 65-64 است. من دیدم احمد کاظمی که از فرماندهان نیروی زمینی سپاه بود نشست و ظرفی کشید جلو، چندتکه نان و پنیر و سبزی گذاشت جلویش و خورد بعد هم چیز دیگری نخورد. گفتم این همه غذا هست چرا نمی خوری ؟احمد آقا گفت : نه ،ما به این سفره ها عادت می کنیم . بهتر است از خودمان مراقبت کنیم و از این تشریفات خالی باشیم . آن زمان بچه ها خودشان را حفظ می کردند . این طرفتر آمدم . آقا رحیم را دیدم که ظرفش تمیز تمیز است و هیچ چیز استفاده نکرده، گفت : دل درد داشتم نان خوردم و سیر شدم . بعدا از آقا رحیم پرسیدم چرا چیزی نخوردی ؟ گفت: یاد بچه های خودمان در جنگ که می افتم شرفم اجازه نمیدهد. گفتیم : خرمشهر در محاصره است چطور می توانیم برگردیم . همه خسته بودند چون ما چهل روز بعد از عملیات فتح المبین، عملیات بیت المقدس را شروع کرده بودیم . شهید کاظمی توانست با کمک شهیدخرازی آخرین مرحله ی عملیات آزادسازی خرمشهر را انجام دهد. ایشان نیروهای عراقی را در خرمشهر محاصره و با گرفتن 11 هزار اسیر, شهر را آزاد کردند . آنها با دو لشکر خرمشهر را تصرف کردند هر کدام با پنج گردان یعنی سه هزار نفر در مقابل بیست هزار نفر دشمن، لشکرهای 8 نجف و 41 امام حسین تحت فرماندهی احمد و حسین بودند و اینگونه بود که در همه ی عملیاتها تا پایان جنگ، شهید کاظمی بدون استثنا نقش فعال و موفقی داشت؛ وی از افراد مؤثر در آزادسازی خرمشهر بود و این شهر تا ابد، مرهون رشادت کاظمی است. 📚من هستم ... 🥀🕊🌹🌷🌹🕊🥀 http://eitaa.com/golestanekhaterat https://www.instagram.com/Golestane_khaterate_shohada *عضویت در واتساپ👈🏻09178314082* اللهم عجل لولیک الفرج ──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅──
🥀🕊🌹🌷🌹🕊🥀 💠 نماز شب خواندن حاج قاسم بارها گفتم طی سالها رفاقت با حاج قاسم ، هیچ وقت ندیدم نماز شب شهید سلیمانی قطع شود ، آنهم نه نماز شبی عادی، نماز شبهای او همیشه با ناله و اشک و اندون به درگاه خدا بود . من با شهید سلیمانی رفت و آمد داشتم حتی بارها در منزلشان خوابیدم، اتاق مهمانان با اتاق حاج قاسم فاصله داشت اما من با اشکها و صدای ناله های او برای نماز بیدار می شدم . در کجای دنیا سراغ دارید یک فرمانده ی ارشد نظامی یک عارف حقیقی باشد ، او در مکاتبات خود به نیروهایش با رفاقت و صمیمیت قلم می زد . راوی : سردار حسین معروفی 📚من هستم ... 🥀🕊🌹🌷🌹🕊🥀 http://eitaa.com/golestanekhaterat https://www.instagram.com/Golestane_khaterate_shohada *عضویت در واتساپ👈🏻09178314082* اللهم عجل لولیک الفرج ──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅──
🔷گلستان خاطرات شهـــدا🏴🔷
🥀🕊🌹🌷🌹🕊🥀 #یاد_یاران #سردار_دلها #سپهبد_شهید #حاج_قاسم_سلیمانی #قسمت_چهل_و_نهم 💠خاطرات شهید س
🥀🕊🌹🌷🌹🕊🥀 💠 حاج قاسم، حاج احمد مرا ببر... در مستند" نامه ای به احمد" شهید سردار حاج قاسم سلیمانی در پاسخ به سؤالی مبنی بر اینکه اگر بخواهد به همرزم شهیدش سردار فاتح خرمشهر حاج احمد کاظمی حرف یا نامه ای بنویسد چه می گوید ، ایشان فرمودند : الهی دردت بخوره تو سرم ، اصطلاح من بود نسبت به احمد آنچه مکنونات قلبی من است ، از دورت بگردم . من واقعا دلم می خواست خدا هر چه سریعتر مرا به او ملحق کند . به او اگربنویسم ، این را خواهم نوشت : " من را ببر ". منبع : سايت مشرق 📚من هستم ... 🥀🕊🌹🌷🌹🕊🥀 http://eitaa.com/golestanekhaterat https://www.instagram.com/Golestane_khaterate_shohada *عضویت در واتساپ👈🏻09178314082* اللهم عجل لولیک الفرج ──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅──