eitaa logo
نهج البلاغه و نکات ناب
1.3هزار دنبال‌کننده
2.3هزار عکس
1.4هزار ویدیو
232 فایل
این کانال سعی دارد معارف نهج البلاغه و احادیث اهل بیت ع را به زبان کاملا ساده و عامیانه و با توضیحاتی کوتاه به مخاطبین ارائه دهد. ان شاءالله لطفا انتقادات، پیشنهادات و حتی سوالات و شبهات مرتبط با نهج البلاغه را با ما در میان بگذارید @bagherabadi
مشاهده در ایتا
دانلود
که امام فرمود برای مردم بخوانند عبد الرحمن بن عوف به من گفت: اى پسر ابو طالب! تو به اين امر [خلافت] حریص شده ای❗️ گفتم: دلبسته به آن نيستم اما ميراث رسول خدا (ص) و حق او را مطالبه مى‏كنم زیرا سرپرستی اين امت بعد از او، برای من است درحالیکه شما به اين امر حريص تريد تا من، زيرا با زور و شمشير ميان من و حق من حائل شديد و مرا از باز داشتيد. خدايا❗️ من شكايت قريش را به درگاه تو مى‏آورم كه مرا از خویشاوندی خود جدا كردند و روزگارم را تباه ساختند و من شدند و قدر مرا ناچیز دانستند و منزلت عظيم مرا پايين آوردند و در مخالفت با من در امری که از همه آنها شایسته تر بودم با هم اتفاق كردند مرا از من ربودند و گفتند: یا با رنج و اندوه بساز، يا با دريغ و حسرت بمیر❗️ به خدا سوگند❗️ اگر مى‏توانستند، نسبت خویشاوندی من (با پیامبر(ص)] را از ميان مى‏بردند همانگونه که نسبت دامادی من با وی را نادیده گرفتند، اما هیچگاه راهی برای آن نیافتند. همانا من بر اين امت، مانند مردى است كه تا مدتی معلوم بر قومى حقى داشت که اگر آن قوم احسان كنند و حق او را به او تسليم نمايند آن را با سپاسگزارى مى‏پذيرد و اگر در تسليم حق او درنگ روا دارند آن را مى‏گيرد بى‏آنكه سپاس گزارد. آرى❗️ اگر حق کسی به تأخير افتد سرزنشی بر او نيست بلكه کسی را باید سرزنش کرد که حقى را به¬دست آورد که مال او نیست. رسول خدا (ص) در گذشته با من كرده و فرموده بود: اى پسر ابو طالب❗️ [و ولایت بر] امت من با توست، پس اگر با عافيت و سلامت، تو را برای امور خویش نیز برگزیدند و همگی به تو، رضایت دادند مدیریت امور آنان را به عهده بگیر اما اگر در مورد تو كردند، آنها را و آنچه را به آن سرگرم اند واگذار و رها كن زیرا خداوند متعال، به زودی راه گشايش را برای تو قرار می دهد. پس پيرامون خود نگريستم و جز اهل بيت خود، يار و ياورى نيافتم، به ناچار آنان را از خطرات، حفظ كردم. اگر عمويم و برادرم ، بعد از رسول اكرم (ص) براى من مانده بودند به اجبار و اكراه با ابوبكر . من ماندم و دو مردِ تازه مسلمان؛ و ، [كه كارى از آنان ساخته نبود.] پس به این نتیجه رسیدم كه خاندان خويش را حفظ كنم و با خار و خاشاك در ديده، چشم بر هم نهادم و جرعه‏هاى خشم و اندوه را با گلوى گرفته فرو بردم و شکیبایی کردم بر چیزی که از حنظل تلخ تر و از تیغ برنده دردناک¬تر است. ؛ کتاب سرگذشتنامه امام علی (ع) ┄┄┅═✧❁❁✧═┅┄ @golestannahj ┄┄┅═✧❁❁✧═┅┄
که امام فرمود برای مردم بخوانند و 💠 اما كار عثمان؛ گويى از قرنهاى نخستين، كار او معلوم بود. علم آن در كتاب، نزد پروردگار من است كه نه خطا مى‏كند نه فراموشى دارد. ، او را بى‏پناه رها كردند و ، او را به قتل رساندند. به خدا سوگند❗️ من، نه امر به کشتن او كردم نه نهى نمودم كه اگر امر كرده بودم، همانا قاتل بودم و اگر نهى كرده بودم، يارى دهنده محسوب‏ مى‏شدم. ومساله به گونه ای بود كه نه ديدن آن را سودى بود و نه خبر آن، گوارا بود؛ جز اينكه آن كس كه او را يارى كرد نمى‏تواند بگويد من بهتر از كسانى هستم كه او را بى‏پناه رها كردند و آن كس كه او را بى‏پناه رها كرد نمى‏تواند بگويد آن كس كه به او يارى كرد بهتر از من است. شرح كار او به طور كامل و جامع اينست كه او خودسرانه عمل کرد و بد تصمیمی گرفت و شما برآشفتید كه آن نيز بد بود. خداوند ميان شما و او حكم فرمايد. به خدا سوگند❗️ در خون عثمان اتّهامى ندارم. من مسلمانى از مهاجران در خانه خود بودم. وقتى او را كشتيد نزد من آمديد تا با من بيعت كنيد. من از قبول آن كردم، و شما امتناع مرا نپذيرفتيد؛ ولی شما گرفتيد و كشيديد ، آنگاه به من آورديد مانند هجوم شتران تشنه كه به آبشخور خود هجوم برند. [ازدحام، چنان بالا گرفت كه] احساس کردم کمر به قتل من بسته اید و بعضى از شما قاتل دیگری است. از شدّت هجوم، بند نعلينم پاره شد و عبا از دوشم افتاد. ناتوانان پايمال شدند و به اندازه‏اى براى بيعت با من شادى مى‏كردند كه را بر دوش گرفتند تا بتوانند بيعت كنند و با پاى لرزان براى بيعت كردن شتاب مى‏كردند و را بر دوش مى‏كشيدند و پاها از خستگى واماند. آنگاه گفتند: به روش ابوبكر و عمر با ما بيعت كن و ما جز تو كسى را نداريم و جز به تو خرسند نيستيم. بيعت ما را بپذير تا پراكنده نگرديم و اختلاف نكنيم. آنگاه من به كتاب خدا و سنت‏ پیامبرش (ص) با شما بيعت كردم و مردم را به بيعت دعوت كردم. پس هر كس با رضا و رغبت بيعت كرد پذيرفتم و هر كس از بيعت خوددارى كرد او را رها كردم. نخستين بيعت‏كنندگان، طلحه و زبير بودند و گفتند: با تو بيعت مى‏كنيم به شرط آنكه در كار خلافت، شريك تو باشيم. گفتم: نه، اما در قوّت و نيروى كار با من شريك باشيد و در حال ناتوانى يار و مددكار من. به اين شرط بيعت كردند و اگر خوددارى مى‏كردند [و با من بیعت نمی کردند] وادارشان نمى‏كردم همچنان كه هيچ كس ديگر را وادار به بيعت نكردم. اميد داشت به حكومت برسد و به حكومت ، هنگامى كه دانستند به آنان حكومت نخواهم داد به بهانه عمره، اجازه سفر خواستند، اما در حقيقت، قصدشان نيرنگ و حيله‏گرى بود. سپس به عايشه پيوستند و او را كه دل از دشمنى من انباشته بود به جنگ با من برانگيختند. بى‏ترديد زنان از نظر ايمان، عقل و بهره‏ورى در كاستى‏اند. امّا كاستىِ آنان در ايمان، بدان جهت است كه در «ايّام عادت» از نماز و روزه بركنارند؛ و امّا كاستى در عقل، بدان سبب كه شهادت دو زن همسنگ شهادت يك مرد است؛ و امّا كاستى در بهره‏ها، بدان دليل كه ميراث آنان نيمِ مردان است. عبد اللَّه بن عامر آن دو را به بصره كشانيد و تعهد كرد كه مال و مرد جنگجو در اختيارشان بگذارد. در آن زمان که عایشه را به طرف خود می کشاندند عايشه نیز آنها را به طرف خود مى‏كشاند. عايشه را پناهگاه خود قرار داده و در رکاب او به جنگ پرداختند. چه گناهى سهمگين تر از آنچه آن دو مرتکب شدند. همسر رسول خدا (ص) را از خانه بيرون كشيدند و حجابی را كه خداى تعالى بر او پوشانده است برداشتند ولی زنان خود را در خانه محفوظ نگاه داشتند. نسبت به خدا و رسولش به انصاف رفتار نکردند. منبع: کتاب سرگذشتنامه امام علی(ع) ┄┄┅═✧❁🌼💐🌸❁✧═┅┄ @golestannahj ┄┄┅═✧❁🌼💐🌸❁✧═┅┄
(ع) که هر شیعه باید بخواند که امام فرمود برای مردم بخوانند 👇 سه خصلت است كه بازگشت نتايج آن در کتاب خدا، به عامل آن باز میگردد: ظلم و مکر و پیمان شکنی. خداى تعالى مى‏فرمايد: اى مردمان! همانا كه سركشى شما به زيان خود شماست. و فرمود: کسی که پیمان می شکند فقط به زیان خود می شکند. و فرمود: و نيرنگ بدكار جز اهل آن را فرو نمى‏گيرد. آن دو در مقابل من سركشى كردند و بيعت مرا شكستند و به من نيرنگ زدند و من [گرفتار سه نفر شدم] و مبتلا شدم به عايشه دختر ابوبكر كه در ميان ايشان بود و در ميان مردم كسى بود كه مردم بيش از هر كس اطاعت او مى‏كردند و زبير که دليرترين مردم بود و طلحه که دشمن‏ترين مردم نسبت به من بود. يعلى بن منبه با دينار و درهم بى‏اندازه به آنها يارى كرد. بخدا سوگند❗️ اگر كار خلافت بر من مستقر گردد اموال او را غنيمت مسلمانان قرار خواهم داد. سپس وارد بصره شدند. اهل بصره در بيعت و طاعت من يكدل بودند و شيعيان، خزانه‏داران بيت المال خداى تعالى و مسلمانان بودند. مردم را به مخالفت با من و شکستن اطاعت و بيعت من فراخواندند. پس هر كس از آنها اطاعت كرد او در حمایت خود قرار دادند و هر كس را كه با آنان مخالفت كرد به قتل رساندند. آنگاه‏ حكيم بن جبله در مقابل آنها قيام كرد و به مبارزه برخاست. پس او و هفتاد نفر از مومنان و عابدان بصره را كشتند كه به نام مثفّنين معروف بودند زيرا پينه كف دستشان مانند پينه زانوی شتر شده بود. يزيد بن حارث يشكرى از بيعت با آنان امتناع ورزيد و به طلحه و زبير گفت: از خدا بترسيد! نخست، ما را به بهشت كشانديد، در پايان ما را به دوزخ مكشانيد و بما تكليف مكنيد كه مدعى را تصديق كنيم و عليه غايب حكم دهيم. دست راست مرا على بن ابی طالب (ع) با بيعت به خويش مشغول داشته است، اينك دست چپ من آزاد است اگر مى‏خواهيد آن را بگيريد. پس گلوى او را چندان فشردند تا جان سپرد. خدایش رحمت کند. و عبد اللَّه بن حكيم تميمى بپاخاست و گفت: اى طلحه❗️ آيا اين نامه را مى‏شناسى❓گفت آرى نامه من است بسوى تو. پرسيد: بياد دارى كه در آن چه نوشته‏اى؟ گفت آن را براى من بخوان! نامه را خواند. در آن نامه از عثمان بد گفته بود و به قتل او دعوت كرده بود. بدین سبب او را از بصره بيرون كردند و عثمان بن حنيف انصارى، کارگزار مرا به نيرنگ گرفتند و تمام بدنش را قطعه قطعه كردند و تمام موهاى سر و روى او را كندند. و گروهى از شيعيان را با شکنجه و گروهی را با مکر و حيله کشتند و گروهی نیز با تمام توان خود با شمشیر جنگيدند تا به دیدار خداوند شرفیاب شدند. به خدا سوگند! اگر تنها يك تن را كشته بودند خون ايشان و لشكريانشان بر من حلال بود زيرا كه آنان به كشته شدن كشته‏شدگان راضى بودند. خلاصه اینکه خداوند متعال، شر بيشتر آنها را بر طرف كرد. دور باد رحمت خدا از گروه ستمگاران❗️ طلحه را به ضرب تير . امّا زبير، سخن رسول خدا(ص) را به او يادآورى كردم كه فرموده بود: همانا تو با على می-جنگی و در حق او ظلم خواهى نمود. اما عايشه، كه رسول خدا(ص) او را از اين سفر منع فرموده بود آن را بياد او آوردم؛ از سر پشيمانى دست به دندان گزيد که چرا چنین کرد. ظاهراً وقتی طلحه به ذاقار وارد شده بپاخاسته و خطبه خوانده و گفته است: اى مردم❗️ ما در باره عثمان خطا كرديم و از آن رها نشويم و آن خطا را جبران نكنيم مگر كه خونخواهى او كنيم. على قاتل عثمان است و خون او بر گردن على است و سپس با شكّاكان يمن و نصاراى قبيله ربيعه و منافقان قبيله مضر به منطقه دارن وارد شد منبع: سرگذشتنامه امام علی (ع) ┄┄┅═✧❁🌼💐🌸❁✧═┅┄ @golestannahj ┄┄┅═✧❁🌼💐🌸❁✧═┅┄
(ع) که هر شیعه باید بخواند که امام فرمود برای مردم بخوانند 👇 💠 👈🏻 وقتى اين سخنان طلحه و سخنان زشت زبير به من رسيد، فردی را نزد آنان فرستادم و به حق محمد (ص) و آل او سوگندشان دادم كه آيا شما نبودید که وقتى مصريان، عثمان را محاصره كرده بودند نزد من آمديد و گفتید: با ما به سوی عثمان بیا كه ما براى كشتن عثمان جز تو نيرو و مددكارى نداريم❓ و تو خود مى‏دانى كه عثمان، ابوذر را از مدينه بيرون كرد و عمار را به قدرى زد كه به بیماری فتق مبتلا شد و حكم بن ابى العاص را پناه داد درحالى كه رسول خدا (ص) و ابوبكر و عمر، او را تبعید کرده بودند و وليدبن عقبه را كه به حكم خدا فاسق شمرده مى‏شد، کارگزار خود قرارداد و خالدبن عرفطه عذرى را بر كتاب خدا مسلط ساخت و او آن را پاره كرد و سوزاند. ⬅️ پس من در پاسخ شما گفتم: همه اين مطالب را مى‏دانم، اما امروز كشتن او را صلاح نمى‏دانم و چه بسا آب دادن به او، واقعيّت را بر او آشكار گرداند. پس سخنان مرا پذيرفتند و به آن اقرار كردند. ☑️ اما اینکه شما می گویید خونخواه عثمان هستید؛ همينك عمرو و سعيد، پسران او(عثمان) حاضرند؛ بگذاريد آنان خونخواهى پدر كنند، چه زمانی طايفه اسد و تيم، اولياى بنى اميه بوده‏اند [كه اكنون شما مى‏خواهید به جاى آنان خونخواهى عثمان كنید❓] پس ناچار پاسخی نداشتند و خاموش شدند. ◀️ سپس عمران بن حصين خزاعى از اصحاب رسول خدا (ص) بپاخاست و گفت: اى طلحه و اى زبير! با بيعت خود، ما را از طاعت على(ع) خارج مكنيد و ما را وادار مكنيد كه پيمان خود را با او بشكنيم كه رضاى خداى تعالى در اين پيمان است. آيا در خانه‏هاى شما جايى نبود كه ناچار شديد ام المؤمنين را [از خانه خود خارج كنيد و] به اينجا آوريد❓شگفت آور است که او با شما اختلاف دارد ولی با شما مسافرت کرده است! پس اينك دست از ما برداريد و از همان راه كه آمده‏ايد باز گرديد كه ما مطيع و بنده كسى كه غالب باشد و كسى كه پيشى جويد نيستيم.آنگاه طلحه و زبير قصد كشتن او كردند اما دست از او کشیدند. ♻️ عايشه در مورد مسیری که پیش گرفته شك كرده بود و جنگ و كشتار در نظرش كارى بزرگ می آمد [و از آن بيم داشت] پس کاتب خود، عبيد اللَّه بن كعب نميرى را طلبيد و گفت بنويس: از عايشه دختر ابوبكر به على بن ابی طالب. کاتب گفت: قلم بر اين جمله نمى‏گردد. عايشه پرسيد چرا❓ پاسخ داد: على بن ابى طالب در جهان اسلام شخص اول است از اين رو بايد نامه به نام او آغاز شود. 💢 عايشه گفت بنويس: به على بن ابى طالب از طرف عايشه دختر ابوبكر؛ اما بعد؛ همانا من از خویشاوندی تو به رسول خدا (ص) غافل نيستم و پيشگامی تو را در اسلام مى‏دانم و بى‏نيازى تورا به سبب قرابت با رسول بزرگوار انكار نمى‏كنم و همانا من براى اصلاح بين فرزندان خود بيرون آمده‏ام و اگر تو از اين دو مرد دست بكشى من با تو جنگى ندارم. اين كلمات، اندكى از بسيار بود كه به من نوشته بود. 👈🏻 و من كلمه‏اى در پاسخ او نگفتم و با جنگ با او جوابش دادم. پس چون خداوند خير و خوبى براى من مقدر فرموده بود [مرا بر آنان پيروز گردانيد و سپس] رهسپار كوفه شده و عبد اللَّه بن عباس را در بصره به جاى خود گذاشتم و وارد كوفه شدم. در آن هنگام غير از شام، همه اطراف و نواحى نظم يافته بود. من دوست ‏داشتم حجت را تمام کرده و راه عذری برای کسی باقی نگذارم.پس فرمان خداى تعالى را كار بستم كه می¬فرمايد: و اگر از خيانت قومى بيم داشته باشى با آنان به تساوی رفتار كن كه خدا خيانتكاران را دوست ندارد منبع: سرگذشتنامه امام علی (ع) ┄┄┅═✧❁🌼💐🌸❁✧═┅┄ @golestannahj ┄┄┅═✧❁🌼💐🌸❁✧═┅┄