سخنی از بوستان سعدی
در سخنچینی
ندیدم ز غَمّاز* سرگشتهتر
نگونطالع و بختبرگشتهتر
ز نادانی و تیرهرایی که اوست
خِلاف افکنَد در میان دو دوست
کنند این و آن، خوش دگر باره دل
وی اندر میان، کوربخت و خجل
میان دو کس آتش افروختن
نه عقلست و خود در میان سوختن
چو سعدی، کسی ذوقِ خلوت چشید
که او از دو عالم، زبان درکشید*
بگوی آنچه دانی سخن سودمند
وگر هیچ کس را نیاید پسند
لغات:
غماز: سخنچین.
زبان درکشیدن: از سخن بیارزش خودداری کردن.
کلیات سعدی، بوستان، باب هفتم در عالم تربیت، ص ۳۵۴ و ۳۵۵.
#بوستانسعدی
#سخنچینی
https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
سخنی از بوستان سعدی
نام نیکو
جوانمرد و خوشخوی و بخشنده باش
چو حق بر تو پاشَد، تو بر خلق پاش
نیامد کس اندر جهان کُاو بماند
مگر آن کزو نام نیکو بماند
نمُرد آن که مانَد پس از وی به جای
پُل و خانی* و خان* و مهمانسرای
هر آن کُاو نماند از پسش یادگار
درخت وجودش، نیاورد بار*
و گر رفت و آثار خیرش نماند
نشاید* پسِ مرگش الحمد* خواند
لغات:🌹🌹
خانی: آبانبار.
خان: خانه، کاروانسرا.
بار: میوه.
نشاید: شایسته نیست.
الحمد: فاتحه.
کلیات سعدی، بوستان، باب اول در عدل و تدبیر و رای، ص ۲۱۴.
#نامنیکو
#بوستانسعدی
https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303