─┅══༅࿇༅ ❃﷽ ❃ ༅࿇༅══┅─
#روضه_امام_حسن_عسکری_علیه_السلام
#متن_روضه_مقاتل_معتبر_چهارده_معصوم_ع
#صلوات_اول_مجلس
ایام شهادت جانگداز و مظلومانه آقا و مولامون امام حسن عسکری علیه الصلاه و السلام است، هدیه به پیشگاه مقدس و ملکوتی آن حضرت و عرض تسلیت به محضر ولی نعمتمون آقای عالم و آدم، حجت بن الحسن ارواحنا له الفداه، تسلای دل داغدارشون، تعجیل در فرج مقدسشون اجماعا صلوات بلندی عنایت بفرمایید.
(الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ. وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ وَالْعَنْ أعْداءَهُم)
(السلام علیک) یا اَبامُحَمَّدٍ یا حَسَنَ بنَ عَلِیٍ اَیُّهَا الزَّکِیُّ العَسکَرِیُّ یَابنَ رَسوُلِ اللّهِ یا حُجَّةَ اللّهِ عَلی خَلقِهِ یا سَیِدَناوَ مَولانا اِنا تَوَجَّهنا وَستَشفَعنا وَ تَوَسَّلنا بِکَ اِلیَ اللّهِ وَ قَدَّمناکَ بَینَ یَدَی حاجاتِنا یا وَجیهاً عِندَاللّهِ اِشفَع لَنا عِندَاللّه
هر کی با امام عسکری کار داره صدا بزنه،،،
_تسلیت ای حجّت ثانی عشر یابن الحسن
آجرک الله یا صاحب الزمان
_تسلیت ای حجّت ثانی عشر یابن الحسن
_زود بود از بهـــر تو داغ پدر یابن الحسن
بمیرم برات یا صاحب الزمان،،،پنج سال بیشتر نداشتید اقا،،،داغ بابا رو به دلتون گذاشتند،،،
_قلب بابت از شرار زهر دشمن آب شد
_سوخت جسم وجانش از پا تا به سـر
یابن الحسن
از همینجا یک کاروان دل بریم،،، خانه امام عسکری،،،
_طفل بودی پیش چشمت چشم بابا بسته شد
_تو نگه کـــردی و او زد بال و پر یابن الحسن
راوی میگه لحظات آخر،،، دیدم امام عسکری در بستر بیماری،،،
فرمود: برید پسرم مهدی رو خبر کنید،،، بگید پسرم بیاد،،، میگه رفتم داخل حجره نگاه کردم دیدم،،،یه آقازاده خوش سیمایی،،،صورت مبارکش مثل ماه میدرخشه،،،مشغول عبادت خداست،،،
«الهی،،، یعنی میشه ما زنده باشیم یک روز چشم ما هم به جمال دلربای یوسف فاطمه روشن بشه»
عرضه داشتم آقا جان،،،حال امام عسکری منقلبه،،،
میگه تا بر پدر وارد شد،،، نگاه امام عسکری به جمال دلربای مهدیش افتاد،،،صدا زد،،،
یا سَیِّدَ اَهْل ِبَیْتِهِ،،، إسْقِنِی الْمَاءَ،،،
پسرم مهدی جان جرعه آبی برام بیار
بابا،،،
فَاِنّی ذاهِبٌ اِلی رَبّی،،،
من دیگه رفتنیم باب،،، دیگه بعد از من یتیم میشی بابا،،، دیگه بعد از من غریب میشی بابا،،،پسر،،، بعد از من سر به بیابون ها میزار،،، همه تنهات میگذارند،،، خدا ميدونه،،، خیلی سخته برا فرزندی ببین،،، جلو چشمانش بابا داره جان مید،،، نتونه کاری کنه،،، اما هر طوری بود لحظات آخر،،، حضرت با دستان مبارک به پدر آب دادند،،، نگذاشتند امام عسکری با لب تشنه از دنیا برند،،،
عرضه بداریم یا صاحب الزمان،،،
خوب شد لحظات جان دادن شما کنار بابا بودید...
پدر رو سیراب کردید،،،
_پدرت لحظــه های آخر عمـــر
_آب از دســت پاکتان نوشـــید
اما یا صاحب الزمان،،، میخوام بگم،،،
_دم آخر پسر نداشت حسین
آی کربلایی ها،،، آماده ای بگم یا نه،،،
_دم آخـــر پســــر نداشت حسین
_تشنگی از گلویـــش می جوشید
مردم،،، من از شما سوال میکنم،،،
لحظه آخر پسران ابی عبدالله کجا بودند؟...
عزیزان ابی عبدالله کجا بودند سر بابا رو در آغوش بگیرند،،، یک طرف علی اکبر،،،با بدن قطعه قطعه،،، روی زمین کربلا،،،یک طرف دیگه هم امام سجاد،،، از شدت بیماری،،،با صورت به زمین افتاده،،، نميتونه از جاش بلند شه،،،لحظات آخر هر چی نگاه کرد ابی عبدالله...
دید کسی نمیاد کنارش،،،یا صاحب الزمان منو ببخشید آقا،،،یک وقت چشمان مبارک باز کنه ببینه،،،
( وَ الشِّمْرُ جالِسٌ عَلى صَدْرِكَ، وَ مُولِـغٌ سَيْفَهُ عَلى نَحْرِكَ )
شمر روی سینه حسین،،، خنجر برهنه کرد،،،
تسلای دل امام زمان،،،ناله بزن یاحسین،،،
_مولا چه عاشــــقانه به معراج رفته بود
_وقتی که زير چکمــه ی آن نانجيب بود
_پيچيده بود ناله ی زينب ولي چه سـود
_تنها سلاح خواهــرش"امّـن يجـيب "بود
─┅══༅࿇༅ ❃﷽ ❃ ༅࿇༅══┅─
#روضه_امام_حسن_عسکری_علیه_السلام
#متن_روضه_دوم
#متن_روضه_مقاتل_معتبر_چهارده_معصوم_ع
_یابن الحسن فدای تو و دیدۀ ترت
آجرك الله يا صاحب الزمان،،،امشب کجا زانوی غم بغل گرفتی،،،برای غربت امام عسکری زار زار گریه می کنی و،،،اشک میریزی،،،
یابن الحســـن فــــدای تو و دیـــــدۀ ترت
خون جای اشک می چکد از چشم اطهرت
داغ پدر خیلی سخته،،،مخصوصا برا کسی که پنج سال بیشتر نداره،،،مخصوصا،،، برای کسی که بابای مهربونی مثل امام عسکری داره،،،
_داغی نشســـته بر جگـــــر داغدار تو
_درخون نشسته است دل درد پرورت
_قربان آن امــام، که در آخرین نفس
خدایا امشب خانه امام عسکری چه خبره،،،
_قــربان آن امــام، که در آخرین نفس
_سیراب گشته است به دست مطهرت
یکی از سخت ترین لحظات برای فرزند،،، اون موقعیه که،،،بابا در بستر احتضار باشه و،،، فرزند نتونه کاری کنه،،،امام زمان آمد کنار بابا نشست،،، هی خیره خیره به صورت قشنگ بابا نگاه میکرد،،، گریه میکرد،،،یک وقت امام عسکری فرمودند،،،پسرم،،، مهدی جان،،،تشنه ام بابا،،،سریع رفتند یک ظرف آبی رو آوردند،،،
خود امام زمان،،،با دستان مبارک لحظات آخر به بابا آب دادند،،،پدر رو سیراب کردند،،،
عرضه بداریم،،،یا صاحب الزمان،،، خوب شد شما،،، لحظه آخر کنار پدر بودید،،، حضرت رو سیراب کردید،،، نگذاشتید امام عسکری،،، با لب تشنه از دنیا بره،،، اما دلها بسوزه برای اون آقایی که کربلا،،، گودال قتلگاه،،، با لب تشنه،،، سر از بدنش جدا کردند،،،
مگــر به کـــرببلا آب قیمــت جــان است
چرا نگفته کسی این حسین مهمان است
فقط همین رو بگم،،، وقتی ذوالجناح برگشت به طرف خیمه ها،،، دختر ابی عبدالله اومد کنار ذوالجناح،،، صدا ز،،، ذوالجناح،،، میدونم بابام رو به شهادت رسوندند،،، میدونم سر از بدنش جدا کردن،،، فقط بهم بگو،،، آیا بهش آب دادند یا نه،،،
یا جَوادَ اَبی هَل سُقِیَ اَبی اَم قَتَلُوهُ عَطشاناً،،،
_چـرا به تشنه لبان هیچ کس جواب نداد
_به کام تشنه شان یک دو جرعه آب نداد
⭕️کانال متن روضه_مقاتل معتبر چهارده معصوم علیه السلام.(ایتا) 👇
http://eitaa.com/golvajhehaye_roozeh
•┈┈••✾•✾•✾••┈┈•
📌باز نشر مطالب با ذکر صلواتی بر محمد و آل محمد(ص)
─┅══༅࿇༅ ❃ ༅࿇༅❃ ༅࿇༅══┅─
قسمت دوم :
#روضه_امام_حسن_عسکری_علیه_السلام
#استاد_حیدرزاده
#شور_عرب_یا_نغمه_صبا
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
یازده بار جهان گوشه ی زندان کم نیست
کنــج زنـدانِ بلا گــریه ی باران کم نیست
ســــامـرائـی شـــده ام ، راه گــدایی بلدم
( امشب همه آمدیم گدایی)
ســـــامــرائـی شـــده ام ،راه گـدایی بلدم
لقمه نانی بده از دست شما نان کم نیست
آقا جان،،،
قسمـتِ کعـبـــه نشـــد تا که طوافت بکند
بر دلِ کعبـــه همین داغ فراوان کم نیست
یازده بار بـه جـــای تو به مشهـــد رفتـــم
بپذیرش به خـدا حج فقــــیران کم نیست
شاعر_سيد_حميد_رضا_برقعی
امشب، شب یتیمی امام زمان ماست ،،،
مولای ما امشب داغ پدر می بیند ، در سن 5 سالگی خیلی سخته برای طفل 5 ساله ، بی بابا بشه،،، امام عسکری چند سالشونه ؟ 28 سال،،، یک جوان 28 ساله از شدت ضعف ، دستش میلزه ، توان نداره ، تا نگاه به فرزند دلبندش امام زمان (عج) کرد ، اشک از چشمش سرازیر شد،،
حجت ُ الله ، یگانه پســـرم مهدی جان
بنشین این دمِ آخر، به برم مهدی جان
دشمن از زهر جفاکارِ مرا ساخته است
زهر ، افکنده شرر برجگرم مهدی جان
کاســــه آب به دســـتم بنگــر می لرزد
لرزه افتاده ز پا تا به سرم مهدی جان
#شاعر_ثابت
#بیت_آیت_الله_فقیهی
۱۴ آبان ماه ۱۳۹۸
─┅══༅࿇༅ ❃ ༅࿇༅❃ ༅࿇༅══┅─
2. یازده بار.mp3
4.24M
قسمت دوم :
#روضه_امام_حسن_عسکری_علیه_السلام
#استاد_حیدرزاده
#شور_عرب_یا_نغمه_صبا
یازده بار جهان گوشه ی زندان کم نیست
#بیت_آیت_الله_فقیهی
۱۴ آبان ماه ۱۳۹۸
─═༅࿇༅ ❃ ༅࿇༅❃ ༅࿇༅═─
قسمت سوم :
#روضه_امام_حسن_عسکری_علیه_السلام
#استاد_حیدرزاده
#شور_عرب_یا_نغمه_صبا
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
این شب ها و روزها ، بابا صدا میزد پسرم مهدی ،،، همین روزهاست مادرش بینِ در و دیوار صدا میزنه : پسرم مهدی ، کی می آیی ؟،،،
همه ی غم های عالم روی سینه ی امام زمانه ،،،، امام عسکری علیه السلام به شهادت رسیدند ، بدن کفن شد ، تدفین شد ،
شیعیان منتظرند ببینند کی به بدن نماز میخواند ؟
همان کسی که به بدن نماز می خواند ، امام بعد از امام عسکریست،،،
نگاه ها به طابوت مطهر امام عسکریست،،، یه مرتبه دیدند جعفر ، برادر حضرت آمد ، رفت جلو بایسته به نماز ، هنوز نماز رو شروع نکرده بود ، دیدند درب حجره باز شد ،،، یه آقازاده ی 5 ساله ای ، شال عزا به گردن انداخته ، از حجره بیرون آمد ، عبای عمو رو کشید ، فرمود عمو کنار برو ، من باید به بدن بابام نماز بخوانم،،،
قربون نماز خوندنت آقا،،،
تصور کنید،،، طفل 5 ساله ای ایستاده به بدن بابا نماز می خواند،،،
من همنیجا دلم رفت مدینه مدینه مدینه،،،
یه شبی هم چند تا طفل 5 ساله با قد و نیم قد ، پشت سرِ بابا ایستادند ، به بدن مادر نماز خوندند،،،
یا زهرا س،،،
#بیت_آیت_الله_فقیهی
۱۴ آبان ماه ۱۳۹۸
─┅══༅࿇༅ ❃ ༅࿇༅❃ ༅࿇༅══┅─
.
.
#روضه_امام_حسن_عسکری_علیه_السلام
حجت الاسلام والمسلمین #میرزا_محمدی
تسليت اي حجت ثاني عشر
يابن الحسن
( كسي تو سامرا به آقامون تسليت نگفتا )
تسليت اي حجت ثاني عشر
يابن الحسن
( ميدوني دل آدم كجا ميره ؟ يه مرتبه ياد گودال افتادم ، اونجاهم به يتيمان ابي عبدالله كسي تسليت نگفت ... )
زود بود از بهر تو داغ پدر
يابن الحسن
معمولا فاميلا جمع ميشن ، عمو ، دايي، عمه و ديگر بستگان ؛ نميزارن بچه يتيم كنار پيكر پدر بي تابي كنه ، اما برا امام زمان ما اين اتفاق نيفتاد ... حتي كربلا هم اينجوري نبود ... اونجا عمه ي امام زمان بچه هاي ابي عبدالله رو سرپرستي كرد ...
قلب بابَ ت
از شرار زهرِ دشمن آب شد
سوخت جسم و جانش
از پاتا به سر ، يابن الحسن
طفل بودي ، پيش چشمت
چشم بابا بسته شد 2
تو نگه كردي و او
زد بال و پر ، يابن الحسن
آخ دلم يه جايي رفت ، نگي امشب چرا داره پريشون خواني ميكنه ؟ به خدا دست من نيست ؛ دلم با اين يه بيت رفت كوچه بني هاشم
#حسين_جان
طفل بودي ، پيش چشمت
دست بابا بسته شد
تو نگه كردي و قنفذ ...
كودك 6 ساله بودي
بر پدر خواندي نماز
ريختي از چشمِ خود
خونِ جگر ، يابن الحسن
قرن ها ، فرياد زهرا مادرت
آيد به گوش
از مدينه بينِ آن ديوار و در
« يابن الحسن ... » 3
مادر؛ كاش بودم
تا علي را يار بودم
من جاي تو
بينِ در و ديوار بودم
مادر شنيدم بارها از پا فتادي
ديدي علي تنها بوَد
باز ايستادي ...
يوسف زهرا بيا
با ما بگو آخر چرا
تُربت زهراست مخفي از نظر
« يابن الحسن ... »
فرمود عقيل ، برو به اون كودكي كه تو حجره هست ، گو بياد ... اومدم ديدم يه ماه شب چهارده ،گوشه ي حجره مشغول عبادته ، آقامون حجت ابن الحسن بود ، تا پيغام رو دادم سراسيمه اومد ؛ سر بابا رو بغل گرفت ، تا امام عسكري اونو ديد ، نفرمود پسرم ، فرمود : يا سيد أَهْلَ الْبَيْتِ اسْقِنَا المَاءٍ .... يعني تشنمه، به من آب بنوشان ... اِسْقِنَا المَاءٍ ... (آخ بميرم ...) هر طوري بود نزاشت بابا لب تشنه از دنيا بره ... امام جواد هم يه كودك 6،7 ساله بود ، نزاشت باباش امام رضا تشنه لب جون بده ... اما لايوم كيومك يااباعبدالله ... حسين ... بميرم ، هر چي صدا زد : جماعت جگرم داره ميسوزه ... جي جوري آبش دادن ؟ فَلَمْ يُجِبْهُ أَحَدٌ إِلَّا بِالسُّيُوفِ ... حسين ...
👇
هدایت شده از متن روضه مقاتل معتبر چهارده معصوم (ع)
─┅══༅࿇༅ ❃﷽ ❃ ༅࿇༅══┅─
#روضه_امام_حسن_عسکری_علیه_السلام
#متن_روضه_مقاتل_معتبر_چهارده_معصوم_ع
#صلوات_اول_مجلس
ایام شهادت جانگداز و مظلومانه آقا و مولامون امام حسن عسکری علیه الصلاه و السلام است، هدیه به پیشگاه مقدس و ملکوتی آن حضرت و عرض تسلیت به محضر ولی نعمتمون آقای عالم و آدم، حجت بن الحسن ارواحنا له الفداه، تسلای دل داغدارشون، تعجیل در فرج مقدسشون اجماعا صلوات بلندی عنایت بفرمایید.
(الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ. وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ وَالْعَنْ أعْداءَهُم)
(السلام علیک) یا اَبامُحَمَّدٍ یا حَسَنَ بنَ عَلِیٍ اَیُّهَا الزَّکِیُّ العَسکَرِیُّ یَابنَ رَسوُلِ اللّهِ یا حُجَّةَ اللّهِ عَلی خَلقِهِ یا سَیِدَناوَ مَولانا اِنا تَوَجَّهنا وَستَشفَعنا وَ تَوَسَّلنا بِکَ اِلیَ اللّهِ وَ قَدَّمناکَ بَینَ یَدَی حاجاتِنا یا وَجیهاً عِندَاللّهِ اِشفَع لَنا عِندَاللّه
هر کی با امام عسکری کار داره صدا بزنه،،،
_تسلیت ای حجّت ثانی عشر یابن الحسن
آجرک الله یا صاحب الزمان
_تسلیت ای حجّت ثانی عشر یابن الحسن
_زود بود از بهـــر تو داغ پدر یابن الحسن
بمیرم برات یا صاحب الزمان،،،پنج سال بیشتر نداشتید اقا،،،داغ بابا رو به دلتون گذاشتند،،،
_قلب بابت از شرار زهر دشمن آب شد
_سوخت جسم وجانش از پا تا به سـر
یابن الحسن
از همینجا یک کاروان دل بریم،،، خانه امام عسکری،،،
_طفل بودی پیش چشمت چشم بابا بسته شد
_تو نگه کـــردی و او زد بال و پر یابن الحسن
راوی میگه لحظات آخر،،، دیدم امام عسکری در بستر بیماری،،،
فرمود: برید پسرم مهدی رو خبر کنید،،، بگید پسرم بیاد،،، میگه رفتم داخل حجره نگاه کردم دیدم،،،یه آقازاده خوش سیمایی،،،صورت مبارکش مثل ماه میدرخشه،،،مشغول عبادت خداست،،،
«الهی،،، یعنی میشه ما زنده باشیم یک روز چشم ما هم به جمال دلربای یوسف فاطمه روشن بشه»
عرضه داشتم آقا جان،،،حال امام عسکری منقلبه،،،
میگه تا بر پدر وارد شد،،، نگاه امام عسکری به جمال دلربای مهدیش افتاد،،،صدا زد،،،
یا سَیِّدَ اَهْل ِبَیْتِهِ،،، إسْقِنِی الْمَاءَ،،،
پسرم مهدی جان جرعه آبی برام بیار
بابا،،،
فَاِنّی ذاهِبٌ اِلی رَبّی،،،
من دیگه رفتنیم باب،،، دیگه بعد از من یتیم میشی بابا،،، دیگه بعد از من غریب میشی بابا،،،پسر،،، بعد از من سر به بیابون ها میزار،،، همه تنهات میگذارند،،، خدا ميدونه،،، خیلی سخته برا فرزندی ببین،،، جلو چشمانش بابا داره جان مید،،، نتونه کاری کنه،،، اما هر طوری بود لحظات آخر،،، حضرت با دستان مبارک به پدر آب دادند،،، نگذاشتند امام عسکری با لب تشنه از دنیا برند،،،
عرضه بداریم یا صاحب الزمان،،،
خوب شد لحظات جان دادن شما کنار بابا بودید...
پدر رو سیراب کردید،،،
_پدرت لحظــه های آخر عمـــر
_آب از دســت پاکتان نوشـــید
اما یا صاحب الزمان،،، میخوام بگم،،،
_دم آخر پسر نداشت حسین
آی کربلایی ها،،، آماده ای بگم یا نه،،،
_دم آخـــر پســــر نداشت حسین
_تشنگی از گلویـــش می جوشید
مردم،،، من از شما سوال میکنم،،،
لحظه آخر پسران ابی عبدالله کجا بودند؟...
عزیزان ابی عبدالله کجا بودند سر بابا رو در آغوش بگیرند،،، یک طرف علی اکبر،،،با بدن قطعه قطعه،،، روی زمین کربلا،،،یک طرف دیگه هم امام سجاد،،، از شدت بیماری،،،با صورت به زمین افتاده،،، نميتونه از جاش بلند شه،،،لحظات آخر هر چی نگاه کرد ابی عبدالله...
دید کسی نمیاد کنارش،،،یا صاحب الزمان منو ببخشید آقا،،،یک وقت چشمان مبارک باز کنه ببینه،،،
( وَ الشِّمْرُ جالِسٌ عَلى صَدْرِكَ، وَ مُولِـغٌ سَيْفَهُ عَلى نَحْرِكَ )
شمر روی سینه حسین،،، خنجر برهنه کرد،،،
تسلای دل امام زمان،،،ناله بزن یاحسین،،،
_مولا چه عاشــــقانه به معراج رفته بود
_وقتی که زير چکمــه ی آن نانجيب بود
_پيچيده بود ناله ی زينب ولي چه سـود
_تنها سلاح خواهــرش"امّـن يجـيب "بود
هدایت شده از متن روضه مقاتل معتبر چهارده معصوم (ع)
─┅══༅࿇༅ ❃﷽ ❃ ༅࿇༅══┅─
#روضه_امام_حسن_عسکری_علیه_السلام
#متن_روضه_دوم
#متن_روضه_مقاتل_معتبر_چهارده_معصوم_ع
_یابن الحسن فدای تو و دیدۀ ترت
آجرك الله يا صاحب الزمان،،،امشب کجا زانوی غم بغل گرفتی،،،برای غربت امام عسکری زار زار گریه می کنی و،،،اشک میریزی،،،
یابن الحســـن فــــدای تو و دیـــــدۀ ترت
خون جای اشک می چکد از چشم اطهرت
داغ پدر خیلی سخته،،،مخصوصا برا کسی که پنج سال بیشتر نداره،،،مخصوصا،،، برای کسی که بابای مهربونی مثل امام عسکری داره،،،
_داغی نشســـته بر جگـــــر داغدار تو
_درخون نشسته است دل درد پرورت
_قربان آن امــام، که در آخرین نفس
خدایا امشب خانه امام عسکری چه خبره،،،
_قــربان آن امــام، که در آخرین نفس
_سیراب گشته است به دست مطهرت
یکی از سخت ترین لحظات برای فرزند،،، اون موقعیه که،،،بابا در بستر احتضار باشه و،،، فرزند نتونه کاری کنه،،،امام زمان آمد کنار بابا نشست،،، هی خیره خیره به صورت قشنگ بابا نگاه میکرد،،، گریه میکرد،،،یک وقت امام عسکری فرمودند،،،پسرم،،، مهدی جان،،،تشنه ام بابا،،،سریع رفتند یک ظرف آبی رو آوردند،،،
خود امام زمان،،،با دستان مبارک لحظات آخر به بابا آب دادند،،،پدر رو سیراب کردند،،،
عرضه بداریم،،،یا صاحب الزمان،،، خوب شد شما،،، لحظه آخر کنار پدر بودید،،، حضرت رو سیراب کردید،،، نگذاشتید امام عسکری،،، با لب تشنه از دنیا بره،،، اما دلها بسوزه برای اون آقایی که کربلا،،، گودال قتلگاه،،، با لب تشنه،،، سر از بدنش جدا کردند،،،
مگــر به کـــرببلا آب قیمــت جــان است
چرا نگفته کسی این حسین مهمان است
فقط همین رو بگم،،، وقتی ذوالجناح برگشت به طرف خیمه ها،،، دختر ابی عبدالله اومد کنار ذوالجناح،،، صدا ز،،، ذوالجناح،،، میدونم بابام رو به شهادت رسوندند،،، میدونم سر از بدنش جدا کردن،،، فقط بهم بگو،،، آیا بهش آب دادند یا نه،،،
یا جَوادَ اَبی هَل سُقِیَ اَبی اَم قَتَلُوهُ عَطشاناً،،،
_چـرا به تشنه لبان هیچ کس جواب نداد
_به کام تشنه شان یک دو جرعه آب نداد
⭕️کانال متن روضه_مقاتل معتبر چهارده معصوم علیه السلام.(ایتا) 👇
http://eitaa.com/golvajhehaye_roozeh
•┈┈••✾•✾•✾••┈┈•
📌باز نشر مطالب با ذکر صلواتی بر محمد و آل محمد(ص)
─┅══༅࿇༅ ❃ ༅࿇༅❃ ༅࿇༅══┅─
هدایت شده از متن روضه مقاتل معتبر چهارده معصوم (ع)
قسمت دوم :
#روضه_امام_حسن_عسکری_علیه_السلام
#استاد_حیدرزاده
#شور_عرب_یا_نغمه_صبا
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
یازده بار جهان گوشه ی زندان کم نیست
کنــج زنـدانِ بلا گــریه ی باران کم نیست
ســــامـرائـی شـــده ام ، راه گــدایی بلدم
( امشب همه آمدیم گدایی)
ســـــامــرائـی شـــده ام ،راه گـدایی بلدم
لقمه نانی بده از دست شما نان کم نیست
آقا جان،،،
قسمـتِ کعـبـــه نشـــد تا که طوافت بکند
بر دلِ کعبـــه همین داغ فراوان کم نیست
یازده بار بـه جـــای تو به مشهـــد رفتـــم
بپذیرش به خـدا حج فقــــیران کم نیست
شاعر_سيد_حميد_رضا_برقعی
امشب، شب یتیمی امام زمان ماست ،،،
مولای ما امشب داغ پدر می بیند ، در سن 5 سالگی خیلی سخته برای طفل 5 ساله ، بی بابا بشه،،، امام عسکری چند سالشونه ؟ 28 سال،،، یک جوان 28 ساله از شدت ضعف ، دستش میلزه ، توان نداره ، تا نگاه به فرزند دلبندش امام زمان (عج) کرد ، اشک از چشمش سرازیر شد،،
حجت ُ الله ، یگانه پســـرم مهدی جان
بنشین این دمِ آخر، به برم مهدی جان
دشمن از زهر جفاکارِ مرا ساخته است
زهر ، افکنده شرر برجگرم مهدی جان
کاســــه آب به دســـتم بنگــر می لرزد
لرزه افتاده ز پا تا به سرم مهدی جان
#شاعر_ثابت
#بیت_آیت_الله_فقیهی
۱۴ آبان ماه ۱۳۹۸
─┅══༅࿇༅ ❃ ༅࿇༅❃ ༅࿇༅══┅─
هدایت شده از متن روضه مقاتل معتبر چهارده معصوم (ع)
2. یازده بار.mp3
4.24M
قسمت دوم :
#روضه_امام_حسن_عسکری_علیه_السلام
#استاد_حیدرزاده
#شور_عرب_یا_نغمه_صبا
یازده بار جهان گوشه ی زندان کم نیست
#بیت_آیت_الله_فقیهی
۱۴ آبان ماه ۱۳۹۸
─═༅࿇༅ ❃ ༅࿇༅❃ ༅࿇༅═─
هدایت شده از متن روضه مقاتل معتبر چهارده معصوم (ع)
قسمت سوم :
#روضه_امام_حسن_عسکری_علیه_السلام
#استاد_حیدرزاده
#شور_عرب_یا_نغمه_صبا
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
این شب ها و روزها ، بابا صدا میزد پسرم مهدی ،،، همین روزهاست مادرش بینِ در و دیوار صدا میزنه : پسرم مهدی ، کی می آیی ؟،،،
همه ی غم های عالم روی سینه ی امام زمانه ،،،، امام عسکری علیه السلام به شهادت رسیدند ، بدن کفن شد ، تدفین شد ،
شیعیان منتظرند ببینند کی به بدن نماز میخواند ؟
همان کسی که به بدن نماز می خواند ، امام بعد از امام عسکریست،،،
نگاه ها به طابوت مطهر امام عسکریست،،، یه مرتبه دیدند جعفر ، برادر حضرت آمد ، رفت جلو بایسته به نماز ، هنوز نماز رو شروع نکرده بود ، دیدند درب حجره باز شد ،،، یه آقازاده ی 5 ساله ای ، شال عزا به گردن انداخته ، از حجره بیرون آمد ، عبای عمو رو کشید ، فرمود عمو کنار برو ، من باید به بدن بابام نماز بخوانم،،،
قربون نماز خوندنت آقا،،،
تصور کنید،،، طفل 5 ساله ای ایستاده به بدن بابا نماز می خواند،،،
من همنیجا دلم رفت مدینه مدینه مدینه،،،
یه شبی هم چند تا طفل 5 ساله با قد و نیم قد ، پشت سرِ بابا ایستادند ، به بدن مادر نماز خوندند،،،
یا زهرا س،،،
#بیت_آیت_الله_فقیهی
۱۴ آبان ماه ۱۳۹۸
─┅══༅࿇༅ ❃ ༅࿇༅❃ ༅࿇༅══┅─